هدف از انتشارنشریه کارگری چیست؟

ابتدایی‌ترین و مهم‌ترین هدف انتشار نشریه کارگری امر سازماندهی طبقه کارگر است و نمی‌توان این دو را از یک‌دیگر جدا ساخت؛ در غیر این صورت این نشریه مبدل به نشریه‌ای روشنفکرانه شده که در خارج از طبقه (اما تحت نام «کارگران») وصرفا برای آموزش نظری آنان انتشار می‌یابد، تا این‌که یک «سازمانده» در راستای تدارک انقلاب کارگری و به حاکمیت رساندن شوراهای کارگران در دوره اعتلای انقلابی باشد. چنین روشی بیش از چهاردهه مورد استفاده سازمان‌های «چپ» سنتی، و برخی از روشنفکران چپ‌گرا، قرار گرفته و هیچ‌گونه تاثیری در میان کارگران پیشتاز نداشته است. شکی نیست که اگر می‌داشت، در موقعیت انقلابی کنونی، باید مساله ستاد رهبری کارگران حل شده و ما در مرحله اعتلای انقلابی و تسخیر قدرت می‌بودیم!

تاکنون رسم بر این بوده که عده‌ای روشنفکر گرد هم جمع شده (چه در خارج و چه داخل)، و به اتکا به نظریات کائوتسکی یا لنین در «چه باید کرد»، به این نتیجه می رسیدند که گویا طبقه کارگر به علت فشارهای مضاعف معیشتی، خود قادر به کسب آگاهی‌های سوسیالیستی نبوده و این آگاهی سوسیالیستی باید توسط عده‌ای روشنفکر اهل مطالعه و «با سواد»، مجهز به تئوری‌های سوسیالیستی، از خارج به درون طبقه کارگر انتقال یابد. کائوتسکی این نظریه را این چنین توجیه می کند که روشنفکران همانند کارگران استثمار می‌شوند و در نتیجه بخشی از طبقه کارگر هستند (رجوع شود به مقاله «کارگران و روشنفکران»، ستیز ۱۵ بهمن ۱۴۰۱). اما دیدگاه لنین در مورد سازماندهی چه بود؟ بدیهی‌ست که بررسی نظریات سازماندهی لنین حائز اهمیت بسیار است، زیرا این نظریات حزب پیشتاز (ونگارد) او بود که در طی نزدیک به دو‌دهه تدارکات نخستین و تنها انقلاب سوسیالیستی جهان را که توسط شوراهای کارگری صورت گرفت، هدایت کرد و تحقق داد. از این‌رو تاکید را باید بیشتر معطوف تکامل نظریات لنین کرد تا نظریات کائوتسکی یا مارکسیست‌های دیگر.

در ابتدا بايد توجه داشت که جزوه «چه باید کرد» درزمان انتشار خود، خطاب به «اکونوميست»‌هایی نوشته شده بود که اصرار داشتند طبقه کارگر در کلیت خود براساس مبارزه روزمره اقتصادی و در رویارويی با سرمايه داری‌«به‌خودی خود»و به تدريج به آگاهی سوسياليستی خواهد رسيد. این عده خواهان«نهضت صد‌در‌صد کارگری»بوده و نقش سازمان انقلابی سياسی را بيهوده می پنداشتند. لنين در سال‌های۱۹۰۱- ۱۹۰۳ در مقابله با اين نظریه، به قول خودش «سر ترکه» را در جهت تقابل با این نظریه به شکلی افراطی خم کرد و برای خنثی‌نمودن بحث اين افراد، نظريه خود را به صورت اغراق‌آميزی مطرح نمود. اما حتی در همان نوشته نکته پر‌اهميت ديگری را نيز طرح کرد که به آن توجه کافی نشده است. لنين وجه تمايزی بين طبقه کارگر به‌طور اعم و یا اخص قائل بود. (اگرچه وی در جوانی، هنگامی که تحت تاثیر نظرات کائوتسکی داشت، به نظریه طبقه کارگر بطور اعم باور داشت). لنين در همان دوره در جزوه «چه بايد کرد» چنين توضيح می‌دهد:

«اغلب می‌گويند: طبقه کارگر به‌طور خود به‌خودی به‌سوی سوسياليزم می‌رود .اين نکته از جهت آن‌که تئوری سوسياليستی علل سيه‌روزی طبقه کارگر را عميق‌تر و صحيح‌تر از همه تعيين می‌نمايد کاملاً حقيقت دارد و به همين دلیل هم هست که اگر تئوری در مقابل جريان خود به‌خودی سر تسليم فرود نياورد، اگر اين تئوری جريان خود به‌خودی را تابع خويش گرداند، کارگران به‌سهولت آن‌را فرا می‌گيرند».

اما انقلاب ۱۹۰۵، مواضع لنين در مورد اين وجه تمايز اساسی بین کارگران به‌طور اعم و پیشتازان کارگری، و مفهوم نظريه سازماندهی را بيش‌تر صيقل داد .لنين در پيش‌گفتار مقاله‌ای تحت عنوان‌ «دوازده سال»‌ در سال‌ ۱۹۰۸‌ چنين می‌نويسد:
«پيش‌شرط اساسی برای موفقيت در استحکام حزب اين واقعيت است که طبقه کارگر، که برگزيدگان آن سوسيال دمکراسی را به وجود آورده‌اند به علت شرايط عينی اقتصادی دارای ظرفيت سازمان‌يابی ويژه ای‌ست که او را از ساير طبقات جامعه سرمايه‌داری متمايز می‌کند.‌ بدون اين پيش‌شرط، سازمان انقلابيون حرفه‌ای چيزی به‌جز يک بازی، يک ماجراجويی و يک پرچم ساده نخواهد بود؛ و تأکيد می کند که سازمان انقلابيون حرفه‌ای فقط «در پيوند با طبقه واقعاً انقلابی که به صورت خود‌انگيخته به مبارزه برخاسته است معنا دارد». و ادامه می‌دهد که:‌ نقايص سازمان هسته‌های کوچک که بازتاب‌ «مرحله نوپايی و عدم بلوغ جنبش کارگری در يک کشور»محسوب می‌شود، صرفاً در صورت‌ «گسترش حزب در جهت عناصر کارگری که برای عمل توده‌گير علنی متحد شده‌اند»برطرف می‌شود.

به سخن ديگر، تحليل‌ «يک‌جانبه»‌ کائوتسکی در مورد چگونگی انتقال آگاهی سوسياليستی از بیرون به درون طبقه کارگر که لنين در جزوه‌«چه بايد کرد» مورد استفاده کرد، پس از تجربه شکست انقلاب‌ ۱۹۰۵‌ تغییر يافت، و به نظريه پيوند روشنفکران انقلابی و‌ «طبقه واقعاً انقلابی که به صورت خود‌انگيخته به مبارزه برخاسته است»و يا‌ «عناصر کارگری که برای عمل توده‌گير علنی متحد شده اند»، ‌تکامل يافت.‌ منظور از‌ «عناصر کارگری»‌ در درون جنبش کارگری نيز همانا رهبران عملی طبقه کارگر است ‌تئوری لنينيستی سازماندهی که بنياد حزب بلشويک را پی‌ریزی کرده و پيروزی انقلاب اکتبر‌ ۱۹۱۷‌ روسيه را تضمين نمود، در واقع براساس چنين نظريه‌ای استوار بود و نه نظريات کائوتسکی و يا حتی نظريات خود لنین مندرج در‌ «چه بايد کرد».

با توجه به این مساله، نظریه و نقش انتشار نشریه کارگری نیز برای مارکسیست‌های انقلابی روشن می‌شود. در واقع، نشریه کارگری باید به مفهوم یک سازمان‌ده عمل کند، و مقالات و مطالب آن باید در ارتباط تنگاتنگ با پیشتاز کارگری و مسایل آنان باشد. به‌سخن‌دیگر، این نشریه، برخلاف نشریات کارگری منتشره از سوی روشنفکران جدا از طبقه، که از بالا و به منظور به زعم خودشان «آموزش به کارگران» برای به اصطلاح تدارک انقلاب برنامه‌ریزی شده، باید به‌شکل معکوس عمل کند. یعنی پیشتازان کارگری که در مبارزه روزمره سازمانی کارگران به‌طور اعم قرار گرفته‌اند، باید نظرات خود را در این نشریه انعکاس داده و راه حل های مداخلاتی خود را مطرح کنند. لنین نشریه را به مثابه یک سازمان‌ده در نظر می‌گیرد، مانند اسکلت یک ساختمان که تمام اجزا بنای در حال ساخت را به هم پیوند می‌دهد و در نهایت ساختمان کامل را خواهد ساخت. اگر این اسکلت وجود نداشته باشد، بدیهی‌ست که هرج‌و‌مرج و بی‌نظمی در ساخت بوجود خواهد آمد و چه بسا ساختمان از هم فرو می‌پاشد. این اسکلت را ستاد رهبری یا حزب پیشتاز کارگری سازمان می‌دهد و نه یک عده روشنفکر خارج از طبقه کارگر و بی ارتباط با آن (در ضمن هر کارگری هم که حتی به کار شاق یدی هم مشغول است الزاماً در میان پیشتازان کارگری نیست. در اینجا ما صحبت از کارگران آگاه سوسیالیست و آگاه به سرنگونی نظام سرمایه داری سخن به میان می آوریم).

تشکیلات دخالت‌گر برای تدارک سازماندهی یک ستاد رهبری کننده سراسری جامعه در جهت تحقق انقلاب کارگری، از دو بخش پیوند‌خورده به‌هم تشکیل می‌شود.اول، «کارگر – روشنفکران» به مثابه پیشتازان کارگری آگاه که در صف مقدم مبارزات روزمره کارگران، در کف کارخانه‌ها و محلات کارگری قرار دارند. دوم، «روشنفکر – کارگران» به مثابه روشنفکرانی که خود را از لحاظ نظری و سیاسی – تشکیلاتی در خدمت کارگران قرار داده و مورد تایید و پذیرش کارگر-روشنفکران نیز قرار گرفته باشند. هر «روشنفکری» (حتی روشنفکرانی که صدها کتاب مارکس را ترجمه کرده باشند و هزارها صفحه مقاله نوشته باشند)، الزاماً مورد تایید کارگران پیشتاز قرار نمی گیرد، لذا «روشنفکر-کارگر» نیست. این عده باید در عمل و «پا روی زمین» خود را به این موقعیت برسانند و مورد تایید آنان قرار گیرند. در اینجا ما صحبت پیوند و نزدیکی دو بخش می کنیم: «کارگر-روشنفکران» و «روشنفکر-کارگران». نشریه کارگری نیز مرتبط به پیوند این دو بخش است. این پیوند از طریق نشریه کارگری به مثابه سازمانده خود و کارگران به شکل اعم و تمام اردوی کار را برای انقلاب کارگری سازمان می دهد. این سازماندهی باید الزاماً در ایران باشد. الزاماً به شکل سازماندهی مخفی صورت گیرد.

تنها در چنین وضعیتی‌ست که نشریه کارگری می تواند کار خود را آغاز کرده و تدارک انقلاب را ببیند. سایر نشریات عمومی و تئوریک و نظری و غیره نمی توانند وظایف اصلی یک نشریه کارگری را تحقق بخشند و در انتها به یک جٌنگ سیاسی یا نظری مبدل می شود و نهایتا پس از دوره‌ای به علت بی ارتباطاتی تنگاتنگ با پیشتازان کارگری، انتشارشان خاتمه می یابد و به‌همراه خود جمعی از جوانان پرشور را دل‌سرد می‌کند.

در انتها این موضوع را هم باید روشن نمود که انتقال تئوری به جنبش کارگری، برخلاف نظریات کائوتسکی و لنین در «چه باید کرد»، صرفا توسط مطالعه و کسب آگاهی روشنفکران و سپس انتقال آن به درون جنبش کارگری صورت نمی‌گیرد. اصولا تئوری انقلابی برای تدارک انقلاب سوسیالیستی ، به دو دسته تقسیم می‌شود. دسته اول، چکیده تجارب نظری، تاریخی و بین الملی جنبش کارگری. و دسته دوم، تجارب عملی خود کارگران در صحنه مبارزاتی. به سخن دیگر، آگاهی سوسیالیستی برای تدارک انقلاب صرفا با مطالعه کتب مارکس، لنین و یا دیگران کافی نیست. تجارب زنده کارگران در عرصه عملی مبارزات خود عامل تکامل تئوری خواهد بود که در برنامه ستاد رهبری انقلاب سوسیالیستی (حزب پیشتاز کارگری)، جای می‌گیرند. برنامه حزب پیشتاز کارگری متشکل از این دو حوزه نظریات خواهد بود. حوزه اول، نظریات تاریخی و بین‌المللی که توسط روشنفکر – کارگران تکامل و عرضه می‌شود. حوزه دوم، نظریات برگرفته از تجارب عملی خود پیشتازان کارگری در مبارزه طبقاتی که این برنامه را زنده و پویا خواهد ساخت. از این رو، مفهوم «سانترالیسم» در درون تشکیلات حزب پیشتاز کارگری یک سویه نیست، بلکه در رفت‌و‌شد دو‌سویه قرار دارد. بنابراین برای تحقق این امر، حزب پیشتاز کارگری باید تشکیلاتی دمکراتیک، با پذیرش و به رسمیت شناختن حق گرایش (یعنی پذیرش اختلاف نظر‌ها و دادن جایگاهی برای ابراز نظر بدون ارعاب و اخراج ) برای نظریات مختلف در درون خود باشد. حزب پیشتاز کارگری متکی بر نشریه کارگری باید سازمانی دمکراتیک باشد، به سخن دیگر باید تابع «دمکراسی کارگری» باشد و به قول کارگران هفت تپه «اداره شورایی» را اعمال کند.

مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
۲۶ بهمن ۱۴۰۱

*این مقاله نخستین بار در نشریه ستیز ۳ – ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ انتشار یافت

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate