حمله روسیه به اوکراین و چشم اندازهای آینده  

هر گاه بحرانی در یک منطقه از جهان به وجود بیاید و شبح جنگ بر زندگی میلیون ها انسان سایه بیندازد, قطعا تضاد عمیق حل ناشده ای وجود دارد, که مدت ها برای حل آن هیچ گونه تلاش و اقدام موثری صورت نگرفته است. 

در بحران روسیه و اوکراین, موضوع گسترش ناتو به سمت شرق و حضور آن در مرز های مشترک روسیه و اوکراین, نقطه کانونی این تضاد و بحران بشمار می رود.   

برای این که فهم درستی از این بحران داشته باشیم ضروری است با پیمان ناتو, اهداف, تاسیس و توع فعالیت های آن آشنا شویم.   

پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) ائتلاف نظامی متشکل کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا می باشد, که در سال۱۹۴۹  و در دوران جنگ سرد تاسیس شد, این ائتلاف نظامی ابتدا بین ۱۲کشور انگلستان, فرانسه, ایتالیا, هلند, کانادا, بلژیک, دانمارک, ایسلند, لوکزامبورگ, نروژ, پرتقال و ایالات متحده آمریکا با هدف ایجاد سدی در مقابل گسترش اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش که اصطلاحا «بلوک شرق» نامیده می شدند و در پیمان مشابهی به نام «پیمان ورشو» متحد بودند, شکل گرفته بود.

در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ با کناره گیری میخائیل گورباچف از سمت خود, اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید و پارلمان شوروی طی بیانیه ای انحلال اتحاد جماهیر شوروی را رسما اعلام کرد, با از میان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیمان ورشو نیز از بین رفت, و با از بین رفتن پیمان ورشو عملا فلسفه وجودی پیمان ناتو هم دیگر موضوعیتی نداشت, و قاعدتا باید منحل می شد, اما نه تنها منحل نشد, بلکه به سمت شرق شروع به گسترش کرد.     

پرسشی که این روزها در باره اشغال اوکراین از سوی روسیه مطرح است, این است که چرا ناتو که خودش قلب فتنه و عامل اصلی بروز این بحران می باشد, سکوت اختیار کرده است؟  

چرا ناتو برای دفاع از اوکراین که خودش آن را درون دهان شیر فرستاده بود, وارد عمل نمی شود؟  

بهانه و عذر ناتو این است که اوکراین عضو ناتو نیست, ناتو فقط متعهد به دفاع از اعضای خود می باشد.    

این البته یک عذر آئیننامه ای است, در حقیقت ترس ناتو و آمریکا از این است که هر گونه مداخله نظامی بر علیه روسیه در اوکراین, می تواند به یک جنگ تما عیار اتمی منجر گردد.   

واقعیت این است که در این بحران اصولا آدم خوب و طرف بی تقصیری وجود ندارد, گشتن دنبال آدم خوب و طرف بی تقصیر در این بحران خطاست, تنها طرف بی تقصیر در این بحران انسان ها و شهروندان بی گناه هستند, که قربانی سیاست های توسعه طلبانه طرف های درگیر در این بحران شدند. 

پوتین با حمله احمقانه به اوکراین, اکنون به نظر می رسد که نه راه پیش و نه راه پس دارد, اگر بدون گرفتن امتیازی عقب بکشد, سرنوشتی بهتر از سرنوشت صدام حسین بعد از حمله به کویت در انتظارش نخواهد بود, بنابراین محبور است تا ته خط پیش برود, به این امید که غرب و آمریکا را مجبور به کوتاه آمدن و قیمت دادن و توافق جدید بکند.     

غرب به سرگردگی آمریکا نیز در شرایط کنونی دست و پایشان در پوست گردوست و برای خروج از این بحران مجبور به پرداخت هزینه هستند, زیرا هیچ راه خروج بدون هزینه از این بحران وجود ندارد, تنها گزینه موجود توافق و مذاکره است, زیرا هر گونه عکس العمل و درگیری نظامی می تواند به جنگ تمام عیار اتمی منجر گردد.   

این نیز روشن است که جنگ اتمی هم هیچ طرف برنده ای نخواهد داشت, و همه طرف ها بازنده خواهند بود.   

هنوز همه ابعاد و جنبه های بحران روشن نشده است و تحولات زیادی در آینده بوقوع خواهد پیوست و سمت و سوی تحولات را مشخص خواهند کرد.  

به نظر می رسد اولین راه حل انحلال ناتو باشد, زیرا ناتو بعد از فروپاشی شوروی سابق و از بین رفتن پیمان ورشو فلسفه وجودی خود را عملا از دست داده است و تا همین حالا دو دهه اضافی زنده مانده است, آمریکا برای خروج از این بحران باید اسماعیل خود (ناتو) را قربانی کند.   

روسیه نیز باید متعهد بشود که در کار جمهوری های جداشده و همسایگان خود دخالت نکرده و هیچ تلاشی برای تحمیل هژمونی خود به آن ها نکند.   

اوکراین نیز گر چه بسیار از این جنگ صدمه دیده است, اما براحتی عضو اتحادیه اروپا شده است.  

دومین گام چیدمان جدید سیاست های جهانی و تجدید سازماندهی سازمان ملل و شورای امنیت بر اساس شرایط جدید است. 

جهان به دلیل انبوه تضادها و تنافضات انباشته حل ناشده سالیان از جنگ جهانی دوم تا بحال, اکنون در آستانه تحولات گسترده و بازترسیم خطوط و سیاست های جدید جهانی است, این امر هشیاری نیروهای سیاسی و همه آزادیخواهان جهان را می طلبد, که هشیار باشند, معامله ای از جیب ملت ها و به نفع دیکتاتورها صورت نگیرد و همچنین برای هر تحول محتملی آمادگی ذهنی و عملی داشته باشند.  

کاوه آل حمودی   

Kaveh179@gmail.com 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate