
….
به همه ی ستمگران وگردنکشان جهان *
هان ! تو ای ظالم مستبد تو ای دوستدار تاریکی ودشمن زندگی
فریاد اعترا ض ملتی را به سخره گرفته ای
ودستان ات رنگین زخون او
راز هستی را وارونه می نمایانی
وتخم هراس ووحشت می کاری ..
تا یأ س ونومیدی کشت کنی .
* * *
آرام گیر ! مبادا که فریب بهاران خوری ..
یا آرامش آسمان وروشنائی روز .
درأ فق پهناور، وحشت تاریکی نهفته
وغرش رعد وزش تند باد ست
برحذربا ش ! که آتش زیرخاکستر کنار می زنی
وآن کس که خار بکارد ، زخم درو می کند .
* * *
اندکی تأمل کن ! آن گاه که زندگی مردم ، وگل های امید ، را درو می کنی ..
چه برداشت خواهی کرد ؟
آن گاه که دل خاک را با خون واشک ، آبیاری می کنی ..
سیلاب تورا خواهد روفت – سیلاب خون ..
وطوفان فروزان نابودت می کند .
* – شعر از ابوالقاسم الشابی ( ۱۹۳۴ – ۱۹۰۹ ) شاعر جوان تونسی ، این شعر را
در زمان حمله ی استعماری فرانسه به تونس ، ودر بیست سالگی ، کفته .
ترجمه ی آزاد : حسن عزیزی . ۰۹.۰۱. ۲۲