نقش مجامع عمومی در مبارزات کارگری و معضل ناعلاج هواداران “تشکل پایدار”

میگویند مبارزات کارگران “خود بخودی ” است و باید منجر به ایجاد تشکل های پایدار مانند سندیکا شود تا جنبش کارگری قادر به دفاع از خود و تعرض بیشتر در مبارزات طبقاتی باشد. طرفداران این دیدگاه که سندیکا را مکررا تجویز میکنند هیچ راه حل منطقی و البته در خور با مبارزه با یکی از وحشی ترین حکومت های سرمایه داری و از نوع کثیف اسلامی برای طبقه کارگر ندارند. جنبش کارگری اما با روشنی هر چه بیشتر مسیر خود را از جمله در تقابل با این موانع دنبال میکند.

با هر مبارزه بزرگی از سوی کارگران که حیات و ممات سرمایه داران و حکومت جمهوری اسلامی شان را هم میلرزاند، طرفداران “تشکل پایدار” بر سر کارگران فریاد میزنند که مبادا فعالیت برای ایجاد سندیکا را فراموش کنید. این گفته ها از سوی گروه های مختلف و البته متفاوت از لحاظ سیاسی اما با اشتراکات رفرمیستی و راست، به اشکال مختلف در طول ۴۰ سال گذشته و تا به امروز ادامه داشته است. این گروه ها به رسمیت نمی شناسند که مجامع عمومی کارگران در حال حاضر ستون فقرات این مبارزات بسیار وسیع و گسترده سالهای اخیر میباشد. اینها استدلال میکنند که مجمع عمومی تشکل نیست و کارگران با تشکیل سندیکا هایشان به تشکل پایدار دست می یابند. ظاهر این گفته ها خیلی رادیکال اند اما کارگران چرا به اینها گوش نمیدهند و راه خود را میروند؟ چرا با وجود هزاران مورد از مبارزات بزرگ و کوچک و به ویژه مبارزات بزرگی که در مراکز صنعتی صورت گرفته است کارگران مبادرت به ایجاد سندیکا و یا شوراهایشان نمیکنند؟ در ادامه به برخی از این چنین فراخوان ها  که میتواند زبان حال بقیه در این طیف هم باشد میپردازم تا کمک کند کارگران کمونیست و رهبران کارگری تصویر روشن تری از ماهیت این استدلال و سیاست ها  داشته باشند.

قبل از هر چیز لازم است یاداوری مختصری  داشت از تجارب جنبش کارگری در مبارزه برای ایجاد تشکل های توده ای و اینکه شاهد چه فعالیتهایی بوده است، چه فراز و نشیب هایی داشته و دلایل عدم ایجاد تشکل های توده ای مانند سندیکا و یا اتحادیه و شورا، علیرغم ماهیت های رفرمیستی و رادیکال و کمونیستی  آنها چه میباشد؟ اگر این تشکل ها نمیتوانند ایجاد شوند چه “معجزه ای” در کار است که مبارزات متعدد کارگری و سازماندهی این مبارزات  نه تنها افت نکرده بلکه بیشتر قدرت گرفته و عمیق تر شده است. اکنون ما با چه واقعیت هایی روبرو هستیم و راه حل دستیابی کارگران به تشکل های توده ای و پایدار تر چیست؟

برای نزدیک شدن در پاسخ به این سوالات به دو فاکت باید مراجعه کرد.

اول: فعالیت جریانات و گرایش های مختلف سیاسی اعم از خود کارگران و در خارج از آن برای ایجاد تشکل های توده ای چه نتایجی داده است؟ 

دوم: فعالیتهای سازمانیافته  از طرف کارگران در مبارزاتشان از جمله متکی کردن مبارزات بر سازمان و تشکل چگونه است؟

به هر کدام از اینها مختصرا اشاره می کنم.

فاکت اول: 

نگاهی کلی به فعالیت برای ایجاد تشکل های توده ای در ۴۰ سال گذشته و نتایج حاصل از این فعالیت ها درس هایی برای طبقه کارگر و رهبران کارگری با گرایشات مختلف از کمونیست تا چپ و تا رفرمیست هایی که در طیف مختلف قرار دارند در بردارد که انعکاس آن را در مبارزات کارگران و رهبران نسل کنونی میتوان دید.

چنانچه  مبنی را بعد انقلاب ۵۷ بگذاریم، آن زمان کارگران در شوراها و سندیکاهایشان متشکل شدند تا بعنوان یک طبقه از خود، کار و زندگی شان دفاع کنند و مطالباتشان را در اتکا به توان و موقعیت خود در تولید و در سطح اجتماع پیش ببرند. ضد انقلاب جمهوری اسلامی در اتکا به همه جناح و دسته هایش و در حفاظت از کارکرد سرمایه داری در ایران، یکی پس از دیگری تشکل های کارگران و رهبران و فعالین آنها را قلع و قمع و سرکوب کرد. جمهوری اسلامی خانه کارگر و شوراهای اسلامی اش را درست کرد و بعنوان ابزار دولتی و تشکل های حکومتی در محیط های کارگری گذاشته شدند که عمر آن ها هم با تضعیف جدی جمهوری اسلامی تمام میشود. 

در تمام این سالها، گرایش های سیاسی مختلف چه در میان کارگران و چه در سطح اجتماع و احزاب و جریانات سیاسی مختلف، راه حل هایی برای متشکل شدن کارگران داشته اند که مختصرا میتوان اینگونه دسته بندی کرد:  از آنجا که کارگران برای ایجاد تشکل هایشان آزاد نبوده اند اساسا همه مبارزات در اتکا به روابط و مناسبات درونی خود کارگران که طبعا دارای گرایش های سیاسی مختلفی هم هستند، مجمع عمومی و تعیین نماینده بوده است که به تدریج نقش شوراهای اسلامی و خانه کارگر را بیش از بیش کمرنگ کرده و در چندین مرکز از طرف کارگران منحل شدند اما به معنی برچیده شدن آنها از سوی حکومت نبوده است.

در برخی از مراکز و در دوران های مختلف سیاسی ایجاد سندیکا و یا اتحادیه ممکن شده است، تلاش فراوان برای ایجاد اتحادیه های کارگری اساسا در میان کارگران شاغل در کارگاه های کوچک و کارگران ساختمانی در رشته های مختلف صورت میگیرد. در دهه ۶۰ و ۷۰ این تشکل ها در بسیاری موارد و برای جلوگیری از تعرض حکومتی به آنها، تحت عنوان انجمن های صنفی کارگران ثبت و فعالیت دارند.  بعد ازاین دوران و دقیقا با دوره تهاجم توده ای و میلیونی برعلیه جمهوری اسلامی و ایجاد جنبش اصلاح طلبان حکومتی در دهه ۸۰، کارگران در برخی مراکز همچون شرکت واحد و نیشکر هفت تپه سندیکا هایشان را احیا یا ایجاد میکنند که با افول جنبش توده ای و تضعیف جنبش اصلاح طلبان در حکومت، این تشکل ها هم تضعیف و یا بشدت محدود می شوند.

در همه این دوران ها بخش قابل توجهی از گرایش های سیاسی رفرمیست راست، چه در میان کارگران و چه در میان نیروهای سیاسی اساسا دنبال تغییر شوراهای اسلامی به تشکل های سندیکایی هستند که برجسته ترین اینها “هیئت موسس سندیکا های ایران” است که مدافعین آن کماکان در پی این خط مشی بوده و همواره طیف جریانات سیاسی چپ از توده و اکثریت و بعدها حزب چپ ایران تا راه کارگر و بخشهایی از طیف فدایی را شامل شده اند.

همزمان با این و در خارج از مراکز بزرگ کارگری ،حرکتی از سوی کارگران در کارگاه های کوچک و یا بیکاران و فعالین طرفدار طبقه کارگر شکل میگیرد که عبارت بودند از: کمیته های پیگیری برای تشکل های کارگری، کمیته هماهنگی برای تشکل های کارگری که بعد ها  بخشی از آن تحت عنوان کمیته هماهنگی برای کمک به تشکل های کارگری ادامه کار میدهند، تشکل بیکاران که بعدها تبدیل به اتحادیه آزاد کارگران شد.

در مقاطع دیگری و در دهه ۹۰ تلاش برای ایجاد اتحادیه های کارگران پروژه ای در جنوب و سندیکا در میان کارگاه های کوچک و برخی مراکز کارگران پروژه ای ادامه پیدا میکند که نتیجه ای نداد.

در همه این سالها تلاش برای ایجاد اتحادیه های سراسری کارگران از سوی برخی از کارگران و فعالین طرفدار طبقه کارگر در جریان بوده است که ماهیتا کارکردی مشابه ایجاد کمیته های پیگیری و هماهنگی و اتحادیه آزاد و امثالهم داشته اند.

علیرغم هر افت و خیز و محدودیت هایی که در فعالیت از سوی همه گرایشات در جنبش کارگری و نیروهای سیاسی در اپوزیسیون در برخورد به ایجاد تشکل های توده ای کارگران در شرایط موجود سیاسی در ایران وجود داشته باشد، کماکان همه طیف بالا کم و بیش و بدون درس گرفتن از تجربه مبارزاتی خود کارگران به همان روش ها در مساله ایجاد تشکل توده ای پایبندند. علیرغم اینکه تجربه هم نشان داده است که فعالیت برای ایجاد تشکل توده ای در حیات جمهوری اسلامی غیر ممکن است باز هم طرفداران سندیکا و بعضا طرفداران شورا به کارگران فراخوان میدهند و نصیحت میکنند که بروند و سندیکا ها و یا شورا هایشان را درست کنند و این در حالی است که با گذشت بیش از ۳۰ سال هیچ کدام از جریانات و گروه  و کمیته ها با اسامی مختلف نه قادر به ایجاد سندیکایی شده اند و نه حتی توانسته اند در یک محل معین سندیکایی  درست کنند و یا سندیکایی “احیا” کنند و یا اینکه شورایی مستقر شده باشد. 

منطق فعالین طرفدار ایجاد سندیکا از طیف راست تا چپ  اما دقیقا همان منطق انتظار در اصلاح رژیم و اصلاح شوراهای اسلامی و خانه کارگر و احتمالا تبدیل آنها به سندیکا است! و این در حالی است که همین طیف با شعارهای پر طمطراق ایجاد تشکل های پایدار، مجامع عمومی کارگران را به عنوان تشکل های پایه آنها به رسمیت نمیشناسند و عملا در مبارزه کارگران در برپایی مجامع عمومی و ایجاد یک جنبش مجامع عمومی در سطح سراسری جایی ندارند.

فاکت دوم:

 اما در این مورد که فعالیتهای سازمانیافته  از طرف کارگران در مبارزاتشان از جمله متکی کردن مبارزات بر سازمان و تشکل چگونه است لازم است ابتدا تاکید کرد که: بدیهی است اگر کارگران آزاد می بودند که تشکل هایشان را درست کنند در یک روز تشکل های دولتی جارو میشدند و شوراها و سندیکا یا اتحادیه های کارگری از جانب کارگران درست میشد. کسی نمیتواند در این مورد تردیدی داشته باشد. نکته در اینجاست که در اوضاع و احوال ایران، در حیات جمهوری سرمایه داری اسلامی کارگران چگونه میتوانند به تشکل های توده ای خود برسند؟ هم برای طبقه کارگر و هم برای بورژوازی این بزرگترین کشمکش طبقاتی است. طبقه کارگر چنانچه به این مقطع بتواند برسد در قدم اول، جامعه را از شر جمهوری اسلامی نجات خواهد داد،کمونیستهای کارگری در این تردیدی ندارند. اینکه طرفداران مجامع عمومی و شوراهای کارگری متکی به سیاست و استراتژی رادیکال، کمونیستی و کارگری هستند و طرفداران سندیکا در پی اصلاح حاکمیت سیاسی و بهبود اوضاع زندگی کارگران در چهارچوب فعلی و یا هر نظام دیگری هستند مساله ای ثانوی است. هر کدام از این گرایشات در کنار دیگر گرایشات در جامعه و در درون طبقه کارگر هم حضور دارند و همیشه هم بوده اند. بدیهی است که هر کدام از گرایشات سیاسی کمونیستی و رفرمیستی راه خود را میروند و انتخاب هر کدام از آنها و هر راه و روشی که دارند به عهده کارگران و مردم است. مساله اینجاست که تجربه ۴۰ سال گذشته تماما اثبات کرده است که کمونیستها راه حل رسیدن به تشکل های توده ای کارگران را از مجرای جنبش مجامع عمومی میبینند و تا زمانی که توازن قوا در جامعه تغییر نکرده باشد که تماما بستگی به جنبش مجمع عمومی است، هیچ بخشی از کارگران و باطبع دیگر اقشار جامعه قادر به ایجاد تشکل های پایدار خود نخواهند شد. مجامع عمومی دقیقا ابزار مبارزه و سازمان کارگران در آماده شدن و منسجم شدن، آبدیده شدن و دخالت همه کارگران در هر محیطی که هستند بوده و به درجه زیادی در حفط رهبر و فعالین خود در برابر تهاجم و سرکوب پلیس و کارفرما منعطف است. طرفداران سطحی و متعصب سندیکا بویژه و اساسا در طیف راست آن، میگویند مجمع عمومی تشکل نیست و با این حرف عوام فریبانه و تفرقه افکنانه در میان کارگران، عمق بی ربطی خود به مکانیزم هایی که کارگران در مبارزاتشان دارند را نشان میدهند. اینها “اموزگاران” خسته ای هستند که به شدت از منطق مبارزه علنی کارگران به دورند. اینها منطق مبارزه قانونی کارگران نه تنها در به کار گرفتن مجمع عمومی از سوی آنها و تعیین نماینده و یا هیات های نمایندگی را نمی توانند بفهمند حتی آنجا که کارگران برای سندیکایشان، نام انجمن صنفی را ناچارند بگذارند درک نمیکنند. طرفداران تشکیل سندیکا عملا مستاصل اند، راه حل مبارزه رادیکال و انقلابی که نیازمند مبارزه کنونی طبقه کارگر در برابر سرمایه داری و جمهوری اسلامی است را نمیتوانند داشته باشند. دست یابی به سندیکا و سرگرم کردن کارگران با معضلات بیشمار محرومیت و سرکوب را حاضرند بپذیرند  و از پرداختن به مکانیزمی که قادر به متکی کردن مبارزات کارگران به تک تک آنها و حضور همیشگی توده کارگر باشد دوری کنند چرا که سندیکا قرار است چنین نقشی را ایفا کند. این راه حل نه از نظر ما کمونیستها که راه حلی اصلاح طلبانه است و همیشه شناسانده شده است، بلکه همانطور که نشان داده شده است تشکل مناسب طبقه کارگر در میدان مبارزه با سرمایه داری در ایران و رژیم جنایتکار اسلامی اش نیست و برای طبقه کارگر آبی گرم نمیکند. طرفداران فراخوان به “تشکل پایدار” با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشته اند و علیرغم هر مقام و منزلتی که به خود میدهند از لحاظ سیاسی در جناح چپ گرایش رفرمیستی قرار دارند.

تجربه خود کارگران به درست و بنا به ضرورت مبارزه برای دست یابی به مطالبات و ضرورت مبارزه طبقاتی که دارند، راه حل های منطقی و درست را در همین شرایط خفقان و سرکوب وحشیانه جلو کشیده و همین متضمن مبارزات متعدد و بزرگ و کوچک آنها شده است. اگر معیار برای این ادعا را ده سال گذشته مبارزات کارگران قرار بدهیم  و مراکز متعدد و بزرگی در ایران از جمله در فولاد اهواز، در نیشکر هفت تپه، در مراکز کار در اراک ، در معادن بافق و کرمان، در نفت و گاز، در میان ده ها هزار کارگر پروژه ای نفت و پتروشیمی، در راه آهن ها، در پتروشیمی های ایران، در اتوموبیل سازی و تراکتور سازی ها در ذوب آهن و … همه و همه نه تنها به درست سراغ سندیکا نرفته اند بلکه دقیقا بنا به تجارب مختلف دوباره این راه مسدود شده را نرفته اند. سندیکا هایی که درست شدند مانند سندیکای شرکت واحد که زمین گیر شدند، و سندیکای هفت تپه که آثاری از آن نماند و چند نفر از پیش کسوتان در این سندیکا و خارج از محیط کار به “احیا” آن مشغولند. در حالی که  بزرگترین و پرشکوه ترین مبارزات کارگران هفت تپه اساسا در اتکا به مجامع عمومی و هیئت های نمایندگی سازماندهی شدند. 

منطق مبارزه و زندگی کارگران با صدای بلند دارد میگوید که در حال حاضر توازن قدرت بین طبقه کارگر و حکومت سرمایه داران همین است و دقیقا در غیاب تشکل های پایدار و البته مستقل هم، ببینید که چگونه این مبارزات سازمان داده میشوند و دارای چه سوخت ساز واقعی و منطبق بر سازمان  روابط درونی خود کارگران و رهبران و فعالین آن است. ببینید که نقش طبقه کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعی در همه خیزش های توده ای در کجا قرار گرفته است و چرا طبقه کارگر در چنین خیزش هایی هنوز قادر به تهاجم بزرگ و سرنوشت ساز با حکومت نیست؟ هنوز هستند جریانات و گروه هایی که اذهانشان قادر به درک این واقعیت ها نیست و همه این سوخت و ساز واقعی را “مبارزه خود بخودی کارگران” مینامند تا نتیجه بگیرند که کارگران با تشکیل سندیکا به تشکل پایدار میرسند و بعد از آن است که  مبارزه کارگران از خود بخودی خارج میشود. 

 برخی از این نوع استدلال و منطق ها از زبان اعلامیه ها

نقل قول از تارنمای داوطلب:

” اعتصاب و اعتراض صنفی کارگران گروه ملی فولاد اهواز پس از حدود ۸ روز سرانجام در روز دهم دی ماه با وعده مدیران شرکت و مسئولین استانی مبنی بر تحقق مطالبات ظرف روزهای آینده خاتمه یافت. گرچه برخی از رسانه‌ها از تحقق بخشی از مطالبات کارگران به عنوان دستاوردهای کوتاه مدت اعتراضات اخیر یاد می‌کنند، اما گزارش‌های منتشر شده در کانال‌های تلگرامی منتسب به کارگران فولاد نشان می‌دهد که همچنان مقاومت‌هایی از سوی مدیرعامل این مجموعه برای پاسخگویی به مطالبات حقوقی و صنفی این کارگران وجود دارد. محتوای پیام‌های منتشر شده در این کانال‌ها همچنین بیانگر آن است که با وجود یکپارچگی و انسجام میان کارگران بخش‌های مختلف این مجموعه بزرگ صنعتی در اعتراضات اخیر که در نوع خود حرکتی منحصربه فرد محسوب می‌شود، همچنان بیم آن می‌رود که دستاوردهای این حرکت به دلیل فقدان سازمان‌یافتگی، متزلزل و کوتاه‌ مدت باشد.

نقل قول از اطلاعیه و مقالات سندیکای کارگران هفت تپه، کمیته هماهنگی برای کمک به تشکل های کارگری، اتحاد بازنشستگان و …

«کارگران آگاه و جسور گروه ملی در اجتماعات اعتراضی خود که انبوهی از همکاران در آن حضور داشتند درباره سرنوشت خود همفکری کردند و برای بیان اهداف خود و اعتراضاتشان به سخنرانی و تبادل نظر پرداختند. این تبادل نظرها امری بسیار شایسته و لازم برای پیشبرد مبارزه است. شایسته تر آن است که دوستان کارگر این موقعیت را مغتنم شمرده و در حضور این جمع عظیم رزمنده که در واقع مجمع عمومی آنها محسوب می شود، خواست تشکیل سندیکا یا اتحادیه  کارگران گروه ملی فولاد را طرح نمایند. زیرا تشکیلات مستقل کارگری مأمن و ابزار قدرت جمعی کارگران است.»

و در نوشته ای درپاسخ به برخی انتقادات میگویند:

مغتنم شمردن این مجمع عمومی و تبادل نظر را برای ایجاد تشکل پایدار و مستقل به دوستان کارگر و پیشروان کارگری توصیه کردیم. زیرا تشکیلات یکی از ابزارهای مهم طبقه کارگر است که نه تنها می تواند مبارزه جمعی را به سمت تحقق اهداف کوتاه مدت سوق دهد بلکه با ایجاد همبستگی در صفوف کارگران و آموزش مبارزه طبقاتی روند جنبش کارگری را به سوی تحقق اهداف بلند مدت و ایجاد دیگر تشکل های لازم، برای پیشبرد و هدایت اشکال عالی تر مبارزه نیز تسهیل نماید.

ما برای تداوم و ارتقا جنبش کارگری همت و تلاش خود را مصروف ایجاد تشکل های مستقل  و سندیکای واحد‌های مختلف کارگری می کنیم. تکیه بر ضرورت سندیکا، به هیچ رو منافی ایجاد و عملکرد سازمان های دیگر طبقۀ کارگر برای حوزه های دیگر مبارزه نیست. همچنانکه در گذشته پتانسیل مبارزاتی خود را در راه ایجاد سندیکای کارگران و تشکل های بازنشستگان به کار گرفتیم. برخلاف کسانی که مسرور از مرگ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه هستند و با توسل به هر شیوه ای می خواهند دستاورد مبارزه کارگران را نفی نمایند، ما سعی مضاعف داریم که با فائق آمدن بر سرکوب های حکومتی و دیگر موانع موجود در راه کارگران، با اتخاذ تاکتیک های مناسب و رزمنده و به نیروی متحد کارگران شاغل و بازنشسته شوش و هفت تپه، سندیکای کارگران نیشکر را احیا نموده، دستاورد های مبارزات کارگران را در خدمت ایجاد تشکل های دیگر در کارخانه ها و دیگر مراکز کارگری و نه بر روی کاغذ قرار دهیم.

 اطلاعیه ای از سوی”اتحاد کارگران انقلابی” میگوید:

  ” در حقیقت در غیاب وجود یک تشکل مستقل پایدار کارگری در بین کارگران فولاد، نظیر سندیکا و فقدان ساز و کاری که بتواند ضمن حفظ اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران در برابر توطئه های کارفرمایان و دولت، به شیوه ای پیگیرانه مطالبات پایه ای آنان راپیگیری کند، اعتصاب فعلا خاتمه یافته است. با خاتمه اعتصاب و اعتراض کارگران و تعرض فوری مدیریت و حراست بر علیه کارگران از طریق تشدید فشار و تهدید به اخراج و کشاندن به دادگاه، شرایط بار دیگر برای غیر سازمان یافته ترین و خود به خودی ترین شکل ” مجمع عمومی” کارگران هم به سمت نامساعد شدن میل کرده است چه رسد به تشکیل مجمع عمومی کارگران با هدف ایجاد سندیکا”.

تک تک کلمات در نقل قول های بالا نشان میدهد که این گروه ها و دیگر گروه های مشابه تا چه اندازه هوادار طبقه کارگر هستند. اینها همگی حاضرند چند سندیکا ایجاد شود تا به نتایجی که میخواهند برسند و نمیتوانند قبول کنند که اگر کارگران به این راه حل های سخاوتمندانه توجه ندارند چرا این نوع گروه ها که جملگی در یک طیف با جناح های چپ و راست هستند، تا کنون قادر نشده اند حتی یک سندیکا با خصوصیات تشکل پایدار بسازند؟ این گروه ها و بویژه گروه چهارگانه سندیکای هفت تپه، بازنشستگان و کمیته هماهنگی” باید از خود بپرسند که  بعد از بیش از۲۰ سال هنوز خود دارند از “احیا” سندیکای هفت تپه حرف میزنید و این به این معنی است که خود شما هم تاکید دارید که سندیکا هیچ موجودیتی برای کارگران در هفت تپه ندارد و حقیقتا مناسبترین فعالیت برای شما همان مبارزه برای احقاق حقوق و مطالبات بازنشستگی است که واقعی است و از جمله متناسب با وضع کار و زندگی خود شما هم هست. تصور شما در مورد مبارزه بازنشستگان برای احیا سندیکای کارگران هفت تپه بشدت ذهنی و مستاصلانه است. شما به پیشتازان کارگران توصیه میکنید بروند و سندیکا بسازند و ۲۰ سال دیگر به وضعیت امروز شما برسند و تقریبا همه اوقات نازنینشان را صرف اعلامیه نوشتن و اعلامیه خواندن کنند؟ سندیکای هفت تپه که برای احیا آن مبارزه میکند و یا کمیته هماهنگی که قرار است به کارگران کمک کند تشکل هایشان را بسازند حقیقتا باید بروند و تجارب کارگران را آنطور که هست با عینک کارگری و زندگی کارگران و تمام معضلاتی که در مبارزه دارند نگاه کنند و حداقل با خودشان صمیمی باشند. این ها همگی از عوارض “فعال کارگری” است که در فرهنگ چپ ها وجود دارد و کوچکترین عوارض آن در اذهان “فعالین کارگری” ایفای نقش رهبر و معلم و نجات دهنده  غیر واقعی برای کارگران است. اکثریت بزرگی ازهمه دوستان عزیز که در این گروه ها هستند و “فعال کارگری” اند اکنون شغل و زندگی کارگری ندارند. واقعا وقتی به زندگی و مشغله و فعالیتهایشان خیره میشوید در واقع غیر از هواداری از کارگران معنای عملی و واقعی دیگری ندارند و این هم معضلی دائمی است که با ایجاد تشکل های خارج از محیط های کارگری اما تحت نام کارگر از همان اوایل دهه ۸۰ متولد و کماکان یدک کشیده میشود.  چند ده گروه و تشکل از این دست وجود دارند که  یک بخش مبارزه آنها واقعی است و آنهم تلاش برای تحقق حقوق بازنشستگان و بهبود وضعیت زندگی بازنشستگی خودشان است. 

سندیکا ها “پایدار و مستقل” و مجامع عمومی ها خود بخودی و گذرا

بیاید کمی دقیق تر این کلمات را در دنیای واقعی برای هواداران سندیکا بشکافیم. میگویند کارگران فولاد بروید و سندیکا درست کنید تا از این مبارزات خودبخودی رها شوید و حال و آینده مبارزات کارگری و دست یابی کارگران به تشکل مستقل و پایدار را تضمین کنید و این مسیری است که میتواند در دیگر مراکز تکثیر شود! 

 باید گفت که منظور طرفداران سندیکا دقیقا در همان چیزی است که تاکید میکنند و در بهترین حالت ساختن سندیکا هایی است که مانند سندیکای واحد و هفت تپه هم پایدار باشند. مشخصا در مورد سندیکای هفت تپه که تابلو آن تنها چیزی است که پایدار مانده است و ظاهرا میتواند ۲۰ سال و بیشتر هم به همین روال ادامه پیدا کند. در عین حال اجازه نداد و به رسمیت نشناسند که کارگران هفت تپه و نسل های مختلف فعالین و رهبرانش بروند و تصمیمات خود برای چگونگی سازماندهی مبارزاتشان آنطور که درست میدانند بگیرند. مطمئنا در چنین مواردی رهبران قدیمی و اکنون بازنشسته و یا اخراج بعنوان مشاورین و هواداران ارزشمند برای کارگران ماندگارند. راجع به استقلال هم حقیقتا یک نکته اساسی را باید گرفت اما قبل از آن قبول کنیم که آنها منظورشان این است که تشکل ها نباید به دولت و احزاب و سازمانی وابسته باشند. اما در دنیای واقعی و در شرایطی که طبقه کارگر بیش از بیش در مسیر بکارگیری ابزار و سازمان مجامع عمومی و تعیین هئیت های نمایندگی در حرکت است باید گفت که معنی واقعی استقلال برای تشکل ها که مورد تاکید هواداران ایجاد سندیکا است، استقلال از تعلق به جنبش  مجمع عمومی است. نگاه داشتن تابلوی یک سندیکا که در محل کار کارگران فعالیتی هم ندارد میتواند به معنی استقلال باشد و همچنان تشکل باشد اما مجامع عمومی کارگران تشکل نیست. این منطق و ذهنیتی است که هست که ما وظیفه داریم با صدای بلند بگوییم که خودشان هم بشنوند و از توهم و خیالات ” جناح چپ جنبش کارگری” رها یشان کرد. اینها ممکن است اغراق به نظر برسد اما عملکرد طرفداران سندیکا از جناح چپ تا راست، این حقیقت را تاکید میکند. و بالاخره اینکه اگر سندیکا برای همه قابل مهار شدن است و چپ ها بتوانند تحت عناوین مختلف جنبش مجمع عمومی و تشکیل مجامع عمومی را تخطئه کنند چرا دولت جمهوری اسلامی به هنگام عقب رانده شدن بیشتر از سوی کارگران نتواند از سندیکا برای مهار و تفرقه در طبقه کارگر استفاده کند؟ و همه میدانند که قبلا این تجربه را شرکت واحد داشت و از سوی کارگران آگاه تو دهنی خورد و کنار رفت اما به این معنی نیست که روی میز رژیم، کارفرما و عواملشان نباشد.

مجامع عمومی و چشم انداز جنبش کارگری

انتخاب کنونی کارگران در اتکا به سازمان و تشکل مجامع عمومی، بدون اینکه الزاما توان ادامه کاری منظم آنها را داشته باشند، مناسبترین، رادیکالترین و پیشرو ترین انتخاب کارگران در دوره کنونی بعد از تمامی تجارب مختلف در باره ایجاد تشکل های توده ای طبقه کارگر بویژه سندیکا و شوراهای کارگری است. کارگران دریافته اند که مسیر مجامع عمومی و دست یابی به جنبش مجامع عمومی حتی بوسیله طرفداران پرو پا قرص سندیکا بدون هیچ چون و چرایی پاسخگو و حیاتی است و این مسیری است که نه تنها در حال حاضر ابزاری کاراست بلکه ازهر لحاظ چشم انداز روشنی برای جنبش کارگری در مبارزه  با نظام و حکومت را ترسیم میکند. آیا مجامع عمومی و جنبش مجامع عمومی با اینکه تضمین کننده رادیکالی برای وضعیت کنونی در مبارزات طبقه کارگر است، میتواند تضمین کننده رادیکالی برای آینده هم باشد؟ مطلقا پاسخ منفی است. خاصیت مجامع عمومی و ایجاد جنبش آن حضور توده ای کارگران است، اگر که بر مکانیزم آزادیخواهانه و دمکراتیک تری برای تعیین نماینده ها برای هر مرحله و هر بخش از مبارزاتشان استوار است و اگر در برابر پلیس و کارفرما و عواملشان امکان مانور دارد و منعطف است و میتواند بهتر از موجودیت های سازمانی و ادامه کاری فعالین و رهبران کارگری حمایت کنند اما باز هم  هیچ تضمینی برای اینکه بطور اتوماتیک گرایش کمونیستی در طبقه کارگر سکاندار جنبش مجمع عمومی و یا در صورت منظم شدن آنها و قرار گرفتن در موقعیت شورا،  باشند وجود نخواهد داشت و این بخش نیز عملا به موقعیت حزب کمونیستی کارگران و تشکیلات حرفه ای آن در جامعه بستگی دارد، تشکیلات حرفه ای(کادرهای کمونیست) که متکی به شبکه عظیمی از فعالین و  رهبران با نفوذ در محل کار و زیست اند. از این لحاظ میتوان گفت که جنبش طبقه کارگر در حال حاضر امکانات بسیار خوبی برای رشد و تقویت مبارزاتش فراهم کرده است که همه گرایش های سیاسی درون آن و هوادارن طبقه کارگر از بیرون هم میتوانند از آن برای تقویت مجمع عمومی و تبدیل آن در بعد سراسری به جنبش مجمع عمومی استفاده کنند. طرفداران سندیکا در همه طیف های آن چنانچه بخواهند ضد سرمایه داری و فعال سرنگونی جمهوری اسلامی باشند و البته خواهان تشکیل سندیکا پایدار و از جنس مستقل، هیچ راه دیگری غیر از پیوستن صمیمانه به جنبش مجمع عمومی ندارند. 

۲۰ مارس ۲۰۲۴

۱ فروردین ۱۴۰۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate