جنگ نفتکش به عنوان مقدمات درگیری مسلحانه با ایران
آمریکا خاورمیانه را به آتش میکشد
النا پوستاوُیتووا (ELENA PUSTOVOYTOVA)
ا. م. شیری: عامل و مقصر تمام فجایع جهان، از جمله، فلسطین و مردم آن، امپریالیستهای آنگلوساکسونی هستند.
نابودی غزه و «مغز بیمار» نتانیاهو چیزی نیست جز ابزارهای تیز شده برای رام کردن ایران که به سد محکمی در مقابل آمریکا در سراسر خاورمیانه و نزدیک تبدیل شده است. واشنگتن با از دست دادن اعتماد به اثربخشی استفاده از تکاوران خود در این منطقۀ «در حال فرار استراتژیک» جهان پس از افغانستان، نبوغ فزایندهای در باز نکردن شاخکهای خود نشان میدهد، که هنوز میادین نفتی سوریه و عراق را تحت فشار قرار میدهند. در این زمینه، هیچ چیز غیر منتظرهای در این خبر آسوشیتدپرس آمریکا وجود ندارد: «وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد که بیش از ۵۰۰ هزار بشکه سوخت ایران را که تحت تحریمهای بینالمللی قرار دارد، ضبط کرده است. مقامات آمریکا میگویند این سوخت برای تأمین مالی نیروهای شبهنظامی این کشور به طور غیرقانونی وارد میشده است. علاوه بر این، دادستان در رابطه با فروش نفت خام به خریداران در چین، روسیه و سوریه اتهامات کیفری اعلام کرد».
ما در مورد نفتکش سوئز راجان، حامل نفت ایران برای چین صحبت میکنیم که در آوریل سال گذشته توسط آمریکا «مصادره» شد و نفت را در سواحل تگزاس به تانکر « MR Euphrates» آمریکایی تخلیه کرد. به نظر وزارت دادگستری آمریکا، این اقدام کاملا قانونی است. و البته این که در ۱۱ ژانویه «عدهای افراد مسلح» از طریق یک بالگرد در تنگۀ هرمز به کشتی سوئز راجان، طبق نامگذاری آمریکاییها- سنت نیکلاس، سوار شدند و سپس کشتی تغییر مسیر داد و در سمت بندر جاسک ایران حرکت کرد، کاملاً غیرقانونی است. رسانههای ایران همان روز گزارش دادند که این نفتکش «به دستور قضایی توسط نیروی دریایی ایران توقیف شد». یعنی به صاحب قبلی خود بازگشت.
«چشم در برابر چشم» – این اصل «جنگ نفتکش» بین ایالات متحده و ایران است که از سال ۲۰۱۹ جریان دارد. این نیز آمریکاییها را دیوانه کرده است. زیرا، حتی اگر آنها تمام ناوهای هواپیمابر خود را به تنگۀ هرمز پر کنند، قایقهای تندرو مجهز به موشکهای هدایت لیزری و سامانههای پدافند هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نمیتوانند متوقف کنند. واشنگتن در انجام وظیفۀ استراتژیک خود، یعنی برقراری نظم به سبک آمریکایی در بزرگترین حوزۀ نفت و گاز جهان ناتوان است. قبل از همه بخاطر ایران. اکنون آمریکا تلاش خواهد کرد تا با دست اسرائیلیها به این مهم دست یابد. و غزه تنها گام اول برای دستیابی به هدف است.
یورش دیوانهوار تلآویو به فلسطینیها انتخاب اسرائیلیها نیست و جشن موزیکال طبیعت که خشم اعراب را در نزدیکی مرز با غزه برانگیخته است، همچنان منتظر خبرنگار تحقیقی خود است. اما، نحوۀ عملکرد ارتش اسرائیل بدون هیچ شک و تردیدی واقعیت را نشان میدهد: کل عملیات تا کوچکترین جزئیاتش محاسبه شده بود. مسئله این نیست که چه چیزی از آن نصیب آمریکاییها میشود. آمریکاییها با قرار دادن اسرائیل در مقابل غزه، خشم نیروی «قدس»- یگان زبدۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برمیانگیزند. این نیرو که به انجام عملیات ویژه در خارج از ایران مشغول است، امروز در عراق، لبنان، سوریه و یمن فعالیت میکند و از همۀ نیروهای شبهنظامی ضد آمریکایی متحد ایران در منطقه پشتیبانی میکند. روی این اصل، اسرائیل پس از پاکسازی پشت جبهۀ خود در غزه و کرانۀ باختری رود اردن، به اعلام جنگ با دشمن اصلی آمریکا در منطقه حتی نیاز نخواهد داشت. زیرا، این جنگ اکنون جریان دارد. کریستوفر رئی، رئیس ادارۀ تحقیقات فدرال، «دندان» خود را اینگونه نشان میدهد: «ایران یک خطر دائمی برای ایالات متحده است- تلاش برای کشتن آمریکاییها در اینجا، در داخل مرزهای ما، حمله سایبری به بیمارستان کودکان، حمایت از تروریستها در سراسر جهان، و خیلی چیزهای دیگر. تمام جنایات ایران هزینه دارد. و ادارۀ تحقیقات فدرال به اجرای تحریمهای آمریکا که مانع از سرازیر شدن پول به خزانهاش میشود، متعهد باقی خواهد ماند».
… در ۲۸ ژانویه، یک هواپیمای بدون سرنشین انتحاری که به گفتۀ رئیس جمهور جو بایدن توسط «گروههای شبهنظامی تندرو تحت حمایت ایران» پرتاب شد، به گزارش روزنامۀ محافظهکار آمریکایی به برج ۲۲، یک ساختمان مسکونی در پایگاه نظامی ایالات متحده در اردن در نزدیکی مرز سوریه اصابت کرد. در نتیجه، سه سرباز آمریکایی کشته و بیش از چهل نفر مجروح شد. به عبارت دقیقتر، «پس از حداقل ۱۶۵ حملۀ شبهنظامیان تحت حمایت ایران به نیروهای آمریکایی در منطقه از ۱۷ اکتبر، این اولین حمله است که به کشته شدن پرسنل ارتش آمریکا منجر میشود. در عین حال، واشنگتن آشکارا تهدید کرد که در صورت کشته شدن نیروهای آمریکایی در اثر حملۀ شبهنظامیان مورد حمایت تهران، به اهدافی در خود ایران حمله خواهد کرد.
لیندسی گراهام، سناتور کارولینای جنوبی خواستار شد: «همین صبح، هم اکنون به ایران ضربه بزنید». آرکانسان تام کاتن افزود که بایدن اگر این کار را نکند، در واقع «یک بزدل است که شایستۀ فرماندهی کل قوا نیست». میچ مک کانل، رهبر اقلیت سنا، خواستار تحمیل «هزینههای غیرقابل تحمل… نه تنها به تروریستهای دستنشانده در خط مقدم، بلکه به حامیان ایرانی آنها نیز شد». ولی…
حمله به پایگاه آمریکا باعث نشد هیچ تغییری در ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا مبنی بر اینکه ایران قصد ندارد با حمله به اردن یک جنگ گستردهتر آغاز کند. به نظر میرسد که جامعۀ اطلاعاتی آمریکا یک بزدل تمام عیار است. با وجود این، جامعۀ اطلاعاتی آمریکا در مورد خطر بالای حملات به تأسیسات نظامی آمریکا در خاورمیانه و پایگاه التنف در مرز سوریه و اردن، چه در جلسات توجیهی به قانونگذاران در کنگره و چه در پشت صحنه، از قبل خواسته بود، که با ۹۰۰ سرباز باقیمانده در سوریه و ۲۵۰۰ سرباز در عراق با ایران مقابله کند. آمریکا روزهایی را که «گربههای دریایی» و تکاوران به سرعت نظم برقرار میکردند، پشت سر گذاشته است. اکنون خود آنها هدف آسانی هستند. پنتاگون و مقامات اطلاعاتی آمریکا از اکتبر گذشته نگران احتمال حملات هواپیماهای بدون سرنشین ساخت ایران هستند، همانطور که در اردن اتفاق افتاد.
گروههای شیعه به استفاده از پهپادهای ساخت ایران معروفند که به دلیل اندازه و سایر ویژگیهای طراحی، پنتاگون را مجبور کرده است به کاستیهای سامانههای دفاع هوایی مستقر در تأسیسات نظامی آمریکا در خاورمیانه، که به دشواری قادر به ردیابی آنها هستند، اعتراف کند. به ویژه، پایگاه نظامی در منطقۀ التنف مجهز به وسایلی نیست که بتواند چنین تهدیدی را دفع کند. در ضمن، اگر به موضوع اصلی بپردازیم، لازم به گفتن است که ایران روابط بسیار قویتری با چین و روسیه برقرار کرده است. و اکنون، حتی اگر جنگ با ایران خطر کشاندن آمریکا به درگیری مسلحانه با روسیه و چین را نداشته باشد، خطر برهم زدن توازن ناپایدار در منطقه و کشاندن کشورهایی از لبنان و یمن تا عراق، سوریه و فراتر از آنها را در پی دارد. آنچه واشنگتن تاکنون در اوکراین موفق به اجتناب از آن شده، در منطقهای که ظرفیت عظیم نفرت از نظامیان آمریکایی انباشته است، کارساز نخواهد بود. سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان دربارۀ حمله به التنف گفت: «آمریکا و شرکای آن درک درستی از رابطۀ ایران و شبهنظامیان ندارند. نیروهای محور مقاومت مستقل هستند، نه نوکرانی که کورکورانه از دستورات اطاعت میکنند. خودشان تصمیم میگیرند».
اما این حتی چیزی نیست که باعث شود کاخ سفید و پرزیدنت بایدن در پاسخ به سؤالات روزنامهنگاران خود، که «آیا ایالات متحده فکر میکند که این چالش پاسخ داده شده است؟»، بایدن گفت: «من فکر نمیکنم که ما به جنگ گستردهتر در منطقه نیاز داشته باشیم. خاورمیانه. این چیزی نیست که من دنبالش هستم». سابرینا سینگ، معاون سخنگوی پنتاگون نیز در یک جلسۀ توجیهی ضمن طفره رفتن، پاسخ داد: «از نظر ارزیابی اطلاعاتی در مورد اینکه آیا رهبران ایران این حمله را هدایت کردهاند یا خیر، دیگر چیزی برای گفتن ندارم. ما تصور نمیکنیم که ایران خواهان جنگ با آمریکا باشد».
آنچه که او به دنبال آن است، یک راز نیست. این فرصتی است برای برخورد با ایران به همان شیوهای که روسیه را مجبور کرد کل اقتصاد خود را تحت فشار بگذارد تا آن را در شرایط جنگی بازسازی کند و در نتیجه، رشد اقتصادی خود را محدود کند. کییف مناسب ترین ابزار برای این کار بود.
البته، همانطور که سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران ایران گفت، «ایران به دنبال جنگ نیست، اما به هر گونه اقدام آمریکا علیه کشور، منافع و شهروندانش با قاطعیت پاسخ خواهد داد». پنتاگون نیز مدام تکرار میکند: «ما به دنبال درگیری گستردهتر با ایران نیستیم… ما خواهان جنگ با ایران نیستیم». با این حال، به هر کاری که تلآویو بخواهد، دست میزند.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2024/03/06/
۱۶ اسفند- حوت ۱۴۰۲
ــــــــــــــــــــــــــ
دلار آمریکا تا کی ارز جهانی باقی خواهد ماند؟
بازارهای غولآسای یورودلار به دوزهای فزایندۀ «دوپینگ» پولی و مواد مخدر نیاز دارند.
والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری: قابل توجه مشتاقان کاغذبرگهای سبز بیهیچ پشتوانۀ فدرال رزرو (۱۲ بانک خصوصی) امپریالیسم آمریکا که بطور نامحدود چاپ رنگی میشود
در کنفرانس بینالمللی برتون وودز در سال ۱۹۴۴ دلار آمریکا رسماً وضعیت ارز جهانی کسب کرد و این وضعیت را در طول ۸۰ سال حفظ کرده است. اکنون سالهاست که بحثها در مورد اینکه دلار آمریکا تا چه زمانی به عنوان واحد پول جهانی باقی خواهد ماند، جریان دارد. دامنۀ ارزیابیها وسیع است. برخی میگویند دلار آمریکا (البته نه به عنوان پول ملی، بلکه به عنوان یک ارز جهانی) امروز و فردا نخواهد مُرد. برخی دیگر معتقدند که آن هنوز بیست – سی سال «قدرت ذخیره» دارد. سومیها بر این باورند که نمیتوان پیشبینی کرد. برای اینکه همه چیز به طور اتفاقی روی میدهد. در نهایت، برخیها نیز معتقدند که دلار آمریکا به هیچ وجه در خطر نیست و میگویند که «مشکلات موقتی» دارد. قبلا هم با چنین مشکلاتی دست به گریبان بوده، اما با موفقیت بر آنها غلبه کرده است و این بار نیز غلبه خواهد کرد.
در تاریخ بشر، ارزهای بسیاری بوده است که جایگاه جهانی داشته و به عنوان وسیلۀ پرداخت جهانی در تجارت بینالمللی و وسیلۀ ذخیره (انباشت) مورد استفاده قرار میگرفته است. حتی مورخان «طول عمر» چنین ارزهای جهانی را، یعنی مدت زمانی که ارزها وضعیت جهانی خود را حفظ نمودهاند، محاسبه کردهاند.
و این هم یکی از انتشارات مربوط به این موضوع: «ارزهای ذخیرۀ جهانی: در دورههای گذار قبلی چه اتفاقی افتاد»؟ این یک نمای کلی فشرده از ارزهای جهانی برای دورهای از اواسط قرن ۱۵ تا ۲۰ است، که تخمینهایی در بارۀ «چرخۀ عمر» هر ارز ارائه میدهد. من این دادهها را ذکر میکنم:
ریال پرتغال (از ۱۴۵۰تا ۱۵۳۰) – حدود ۸۰ سال؛
اسکودو اسپانیایی (از ۱۵۳۰ تا ۱۶۴۰) – حدود ۸۰ سال؛
گیلدر هلندی (از ۱۶۴۰ تا ۱۷۲۰) – حدود ۸۰ سال؛
لوییدور فرانسوی (از ۱۷۲۰تا ۱۸۱۵) – حدود ۹۵ سال؛
پوند استرلینگ انگلیس (از ۱۸۱۵تا ۱۹۲۰) – حدود ۱۰۵ سال؛
دلار آمریکا، از ۱۹۲۰ در وضعیت یک ارز جهانی تا به امروز باقی مانده است. بنابراین، اکنون صد و چهارمین سال است که دلار آمریکا در این وضعیت قرار دارد.
البته، برآوردها تقریبی هستند. زیرا، همیشه نمیتوان لحظهای را که یک پول ملی به یک پول جهانی تبدیل میشود، به دقت ثبت کرد، همانطور هم گاهی اوقات نمیتوان لحظهای را که یک ارز وضعیت جهانی خود را از دست میدهد، به طور دقیق مشخص کرد.
علاوه بر این، سالهایی بود که دو ارز برای کسب عنوان ارز بینالمللی در صحنۀ جهانی رقابت میکردند. یکی ارز «در حال ورود» و دیگری ارز «در حال خروج». مثلاً، در دورۀ بین جنگهای جهانی اول و دوم، پوند استرلینگ انگلیس همچنان به عنوان یک ارز جهانی باقی ماند و دلار آمریکا در حال کسب وضعیت ارز جهانی بود. در بازۀ زمانی بین دو جنگ، نوعی «قدرت دوگانه» بین پولهای انگلستان و آمریکا وجود داشت.
و با این حال، تصویر بالا بسیار واضح و مساعد برای تأمل است. از دادههای فوق چنین استنباط میشود که میانگین عمر یک واحد پولی به عنوان یک ارز جهانی تقریبا یک قرن است. اگر دلار آمریکا را از سال ۱۹۲۰ حساب کنیم، صد و چهارمین سال است که در این وضعیت قرار دارد. مطالب و نظرات بسیار زیادی در شبکههای اجتماعی و به طور کلی در اینترنت وجود دارد که نویسندگان آنها با ارزیابیهای ارائه شدۀ من آشنا هستند. برخی از آنها بر این باورند که دلار آمریکا به عنوان یک ارز جهانی در حال حاضر نزدیک به مرگ است. خوشبختانه، نشانههای زیاد دیگری دال بر تأئید این موضوع وجود دارد.
برخی از کارشناسانی که با «چرخۀ عمر» ارزهای قبلی جهان آشنا هستند و رویکردی به اصطلاح تاریخی دارند، معتقدند که عمر دلار آمریکا به عنوان یک ارز جهانی بیش از حد برآورد شده است. آنها میگویند که سن دلار آمریکا را نه از سال ۱۹۲۰، بلکه باید از سال ۱۹۴۴ که وضعیت رسمی یک ارز جهانی کسب کرد، حساب کنیم. با این حساب، دلار اکنون «فقط» ۸۰ سال سن دارد. «پیرمرد» ممکن است ده سال یا دو سال دیگر زنده بماند.
با این حال، اکثر کارشناسانی که آیندۀ دلار آمریکا را پیشبینی میکنند، در درجۀ اول نه بر «رویکرد تاریخی»، بلکه بر آمارهای اقتصادی و روندهایی که با استفاده از این آمار تعیین میشوند، تأکید میکنند. حامیان این «رویکرد اقتصادی» با اطمینان بیشتری در مورد روند رو به مرگ دلار آمریکا صحبت میکنند.
برای مثال، شاخص سهم دلار آمریکا از کل ذخایر ارزی کشورهای جهان همان است که صندوق بینالمللی پول محاسبه میکند. این شاخص در نیمۀ اول دهۀ ۱۹۷۰ به اوج خود رسید. به این ترتیب، در سال ۱۹۷۰، ۸۴.۵۵٪، در سال ۱۹۷۵- ۸۴.۶۱٪ بود. سپس دلار آمریکا به سرعت به از دست دادن موقعیت خود شروع کرد. در سال ۱۹۹۰، سهم آن در ذخایر ارز خارجی جهان به پائینترین سطح ۴۷.۱۴٪ کاهش یافت. موضوع «مرگ دلار» برای اولین بار در دهۀ ۱۹۸۰ مطرح شد (اگرچه با هر معیاری این ارز هنوز جوان بود، یا حداقل قدیمی نبود).
اما، پیروزی آمریکا در جنگ سرد و شروع جهانی شدن نظام اقتصادی و مالی، به دلار آمریکا جان داد. چرخۀ تقویت موقعیت دلار آغاز شد. این تقویت تا سال ۲۰۰۱ ادامه یافت، تا اینکه سهم دلار در ذخایر جهانی به ۷۱.۵۱ درصد رسید. سپس دور جدیدکاهش آغاز گردید که در نتیجۀ آن، سهم دلار در سال ۲۰۱۳ به ۶۱.۲۴ درصد کاهش یافت.
در سالهای ۲۰۱۴-۲۰۱۶ دوباره تقویت شد و از سالهای ۲۰۱۶-۲۰۰۲ دورۀ جدید تضعیف موقعیت دلار آغاز شد. در این دوره، سهم دلار آمریکا در ذخایر بینالمللی از ۶۵.۳۶٪ به ۵۸.۳۶٪، یعنی در طول هفت سال به میزان ۷ درصد کاهش یافت. در این سالها صحبتها در بارۀ موضوع «کاهش دلار» شدت گرفت.
این گفتگوها تنها شامل پیشبینی «مرگ» دلار نبود. این دیدگاه که دلار آمریکا میتواند بر تضعیف خود بار دیگر غلبه کند، طرفدارانی داشت. دورههای مشابه این هم وجود داشتند. مثلا، سال ۱۹۹۰ که این رقم به ۴۷ درصد کاهش یافت، دوباره رو به افزایش نهاد. آنها معتقدند که چرخۀ نزول در سالهای ۲۰۱۶-۲۰۲۲ نیز مطمئناً چرخۀ رشد به دنبال خواهد داشت.
در اینجا، دادههای صندوق بینالمللی پول برای سال ۲۰۰۳ که در آن آخرین آمار مربوط به پایان سه ماهۀ سوم سال ذکر شده، قابل توجه است. سهم دلار آمریکا در ذخایر بینالمللی به ۵۹.۱۷ درصد رسیده است. با استفاده از این فرصت، اطلاعات مربوط به سایر ارزهای ذخیره در همان تاریخ را (٪) ذکر میکنم: یورو – ۱۹.۵۸؛ ین ژاپن – ۵.۴۵؛ پوند انگلیس – ۴.۸۵؛ دلار کانادا – ۲.۵۰؛ یوان چین – ۲.۳۷؛ دلار استرالیا – ۲.۰۲؛ فرانک سوئیس – ۰.۱۸؛ سایر ارزها – ۳.۸۹.
بنابراین، افزایش، اما نه چندان بزرگ سهم دلار آمریکا در ذخایر ارزی جهان نسبت به سال ۲۰۲۲ مشهود است. و البته، دلار با سایر ارزها فاصله زیادی دارد؛ هیچ یک به آن نزدیک نشده است. این، زمینه را برای کسانی که به سرنوشت پول آمریکایی اهمیت میدادند، فراهم کرد تا ادعا کنند که چرخۀ جدید تقویت دلار آمریکا آغاز شده است. بنابراین، دلار آمریکا حداقل چند سال بیشتر عمر تضمینی دارد.
برای مثال، مقالهای در پایان سال گذشته تحت عنوان «چرا دلار اینقدر قوی است؟» منتشر شد. این مقاله را جیمز جی. ریکاردز، سردبیر مجلات هوش استراتژیک، پیشگویی پروژه، کراش اسپکولاتور و گلد اسپکولاتور نوشته است. او یک وکیل، اقتصاددان و بانکدار آمریکایی است که دارای ۴۰ سال تجربه در بازارهای سرمایه در وال استریت میباشد.
او سعی میکند تناقض تقویت دلار را در متن فرآیندهای منفی که در اقتصاد آمریکا روی میدهد، توضیح دهد. ریکاردز مهمترین «منفیها» را به ما یادآوری میکند. نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی آمریکا در بالاترین حد خود قرار دارد و به ۱۳۰٪ تریلیون نزدیک میشود (۳۰٪ سطح معقول و هر سطحی بالاتر از ۹۰٪ مانعی برای هر گونه رشد اقتصادی محسوب میشود). ایالات متحده سال به سال کسری بودجۀ چند تریلیون دلاری را تجربه میکند. به نظر میرسد کنگره و کاخ سفید در چنگال تئوری پولی مدرن با این تصور گرفتار شدهاند، که آمریکا میتواند کسری نامحدود داشته باشد و بدون آسیب اقتصادی، بدهی نامحدود انباشته نماید و برای تأمین مالی بدهی و هزینهها، در مقادیر نامحدود پول چاپ کند. ریکاردز به آخرین دادههای بلومبرگ اشاره میکند: «پرداختهای بهرۀ سالانۀ بدهی ملی پیشبینی شدۀ آمریکا در پایان اکتبر از یک تریلیون دلار فراتر رفت. با افزایش نرخهای کلیدی فدرال رزرو ایالات متحده، هزینههای خدمات بدهی در ۱۹ ماه گذشته دو برابر شده است».
از نویسندۀ این مقاله سؤال میشود: «ارز آمریکا در چنین وضعیت ناگوار چگونه میتواند اینقدر قوی باشد؟». به نظر او این سؤال دو پاسخ دارد.
پاسخ اول: «…البته دلار مشکلات خاص خود را دارد، اما سایر ارزها نیز در وضعیت بدتری قرار دارند…». ارزیابیهای ریکاردز از ارزهایی مانند یورو، پوند استرلینگ انگلیس، ین ژاپن و یوان چین را تکرار نمیکنم. فقط متذکر میشوم که از نظر او مشکلاتی حتی بزرگتر از دلار آمریکا وجود دارند. ریکاردز در پایان مینویسد: «بنابراین، دلار مشکلات خود را دارد، اما بعید است یک سرمایهگذار پوند استرلینگ، یورو، ین یا یوان را به جای آن انتخاب کند».
پاسخ دوم عبارت است از واژۀ کلیدی «یورودلار». ریکاردز از این واژه چنین تعریفی ارائه میدهد: «یورودلارها سپردههای دلاری هستند که در دفاتر خارجی بانکهای بزرگ نگهداری میشوند و به تبع آن، از صلاحیت فدرال رزرو و مقررات بانکی آمریکا خارج هستند». نویسنده تأکید میکند که فدرال رزرو تأثیر بسیار کمی بر بازار جهانی دلار و ارزش مبادلهای آن دارد. وضعیت دلار صرفاً «آمریکایی» تا حد زیادی به وضعیت یورودلار بستگی دارد، و وضعیت یورودلار نه به وضعیت اقتصاد آمریکا، بلکه به اقتصاد کشورهایی بستگی دارد که یورودلار در آنها پدید آمده است. اینها نه تنها کشورهای اروپایی، حتی کشورهای کانادا، استرالیا، ژاپن و غیره نیز شامل میشوند. به طور خلاصه، ارتباط دادن ارزیابی موقعیت دلار آمریکا صرفاً با وضعیت اقتصاد آمریکا نادرست است. با این حال، ارتباط بین بازارهای یورودلار و آمریکا در هر صورت برقرار باقی میماند. چنین بازارهایی به اوراق بهادار خزانهداری آمریکا به عنوان یک ابزار برای حمایت از عملیاتهای مختلف به شدت نیاز دارند.
ریکاردز خاطرنشان میکند که بازارهای یورودلار (به ویژه اروپای غربی) در حال کاهش هستند. بانکهای فعال در این بازارها وثیقۀ معتبر طلب میکنند. آنها بدهیهای شرکتی، وام مسکن یا حتی اوراق خزانۀ میان مدت آمریکا را نمیپذیرند. اسناد کوتاه مدت خزانهداری آمریکا تنها وثیقۀ قابل قبول آنها میباشد و هر قدر کوتاهتر باشد بهتر است. این به معنی اوراق ۱ ماهه، ۳ ماهه و ۶ ماهه است. البته آنها به دلار هستند. بانکها برای تضمین قبوض به عنوان وثیقه، باید دلار را برای خرید اسکناس خریداری کنند. این امر باعث افزایش زیاد تقاضا به دلار شده و تا حدی قدرت دلار را توضیح میدهد.
ریکاردز نتیجه میگیرد: «مشکل اساسی کمبود دلار به این زودیها برطرف نخواهد شد و به حمایت از دلار ادامه خواهد داد». او اعتراف میکند که نسخۀ او برای تقویت دلار در دسته «مشکلات فنی» که برای افراد عادی همیشه روشن نیست، قرار میگیرد.
میتوانم در بارۀ این نسخۀ محبوبتر بیشتر توضیح دهم. واقعا هم، بازارهای غولآسای یورودلار برای حفظ خود، به دوزهای حمایتی هنگفت «دارو» در قالب اوراق بهادار خزانهداری کوتاهمدت (و بر این اساس، افزایش انتشار دلار) نیاز دارند. اما اینکه اشتیاق به «مواد مخدر» چه عاقبتی خواهد داشت، ما خوب میدانیم. بنابراین، نسخۀ تجویزی کارشناس آمریکایی برای تقویت موقت موقعیت دلار در ذخایر بینالمللی در نهایت به این نتیجه میرسد که نمیتواند برای مدت طولانی ادامه یابد. در ضمن، ریکاردز در پایان مقالۀ خود خوانندگان را به این نتیجه میرساند و از آنها دعوت میکند که ذخایر خود به دلار آمریکا را با طلا جایگزین کنند و مینویسد: «سرمایهگذاران باید قیمتهای امروز طلا را به عنوان یک هدیه و شاید آخرین شانس برای خرید طلا با این قیمتها قبل از شروع رقابت واقعی برای پناهگاههای امن ببینند. طلای زیر ۲۰۰۰ دلار بسیار ارزان است. من مصرانه از شما میخواهم که این فرصت را از دست ندهید».
پینوشت: در پایان، میخواهم دوباره به «نسخۀ تاریخی» که چرخۀ زندگی ارزهای جهانی را توضیح میدهد، بازگردم. بسیاری از حامیان، این موضوع را مورد توجه قرار میدهند که انتقال از عصر یک ارز جهانی به عصر پول دیگر همیشه از طریق جنگ صورت گرفته است. جنگ بین بازیگران اصلی نقش مدعیان ارز جهانی آغاز میشود و تا زمانی ادامه مییابد که مدعی قبلی در این جنگ شکست بخورد (یا حداقل، فرسودگی اقتصادی و نظامی آن اتفاق نمیافتد). امروزه علائم آماده شدن مدعیان ارزهای ذخیرۀ اصلی برای چنین جنگی مشهود است.
برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2024/03/10/
۲۰ اسفند- حوت ۱۴۰۲