سرمایه داری هرگز به ایران دمکراسی نمی آورد!

مقدمه

موضوع بحث این مقاله در مورد گرایشهای سوسیالیستی است که باور دارند «شرایط عینی» برای انقلاب سوسیالیستی در ایران آماده هست ولی هنوز «شرایط ذهنی» آماده نیست. درمرکز شرایط ذهنی مسئله ستاد رهبری و سازماندهی کل طبقه کارگر و جمیع آحاد مردم است. همچنین، سمت و سو دادن به گامهای بعدی که منجر به سرنگونی نظام سرمایه داری وتحقق حکومت شورایی میشود که خود میتواند آغاز انقلاب منطقه ای و سپس انقلاب جهانی گردد همانطور که در مورد انقلاب اکتبر روسیه مشاهده شد.
بنابراین، بحث اصلی ما متوجه جوانان کارگر وجوانان روشنفکری است که اعتقاد به سوسیالیسم دارند و شرایط عینی را برای انقلاب سوسیالیستی آماده میدانند. در این مورد، مارکسیستها به طور مشخص در جایگاهی نیستند که خود را به عنوان رهبران انقلاب یا دولت بعدی معرفی کنند. بلکه مارکسیستها یک هدف خاصی در دخاتگری دارند:
 به قدرت رسیدن جمیع آحاد مردم به رهبری طبقه کارگر و تشکیل شوراهای کارگری
تسخیر قدرت سیاسی از طریق این نظام شورایی و گسست نمودن از تمام بنیانهای سرمایه داری، چه در سطح ایران چه در مقیاس جهانی (امپریالیسم)، ایران را وارد فاز سازندگی خواهد کرد؛ علی رغم مخاطراتی که ممکن است در پی این تحولات پدید آید، همانطورکه در پی انقلاب ۱۹۱۷، چهارده کشور امپریالیست به روسیه حمله نظامی کردند ولی نهایتا روسها توفیق یافتند تا آنها را برانند.
 حوزه های دخالتگری به منظور تحقق انقلاب سوسیالیستی
−حوزه اول: آماده سازی سازماندهی کارگری
این یعنی که به یک تشکیلات رهبری اخصی نیاز است و توده ها کلا درشرایط ایران دراین مقام نیستند. یعنی ساختن تشکیلاتی سراسری به منظور غلبه بر عامل ذهنی، که الزاما دارای شرایط زیر است:
 داخل ایران باشد؛
 مخفی باشد ]تا تداوم و پیوستگی رهبری انقلاب را تضمین کند[؛
 متشکل از پیشتازان کارگری−دانشجویی−دانش آموزی و نیز آنهایی که در صف مقدم مبارزاتند باشد. یعنی کسانی که حداقل به آگاهی ضد سرمایه داری رسیده اند و از رهبران عملی هستند ]به این دلیل که بتوانند توانایی مقابله و خنثی سازی دسیسه های مختلفی که توسط حامیان سرمایه داری پیش خواهد آمد را داشته باشند[.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که آن سری از دخالتگریهایی که از خارج میشود مرتبط به جریانات امپریالیستی هستند. فراموش نکنیم که این جریانات کسانی هستند که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را سازمان دادند و به ویتنام، کشورهای خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین تهاجمات نظامی انجام دادند. امروزه شاهدیم که از این کشورها مهاجرینی بیرون آمده اند که بایستی طبق قوانین بین المللی باید به آنها پناه داده شود، در حالیکه به کشورهای ثالث فرستاده میشوند که از کشورهای خود آنها نیز بدتر هستند (به خصوص برای افغانها). در واقع، انگیزه ی امپریالیسم استفاده و بهره کشی از آنها به مانند بردگان است [ تا با ایجاد رقابت نابرابر، دستمزد کارگران خود را تا حد ممکن کاهش دهند و در عین حال، بذر نژادپرستی و تفرقه مابین کارگران جهان بپاشند]. این جنگ افروزی امپریالیسم کماکان ادامه داشته و خواهد داشت تا اینکه دست به استفاده از بمب هسته ای بزنند و کل بشریت را نابود کنند و یا اینکه سوسیالیسم پیروز شود. بنابراین ما دوگزینه بیشتر در پیش روی خود نداریم:
 یا طرف امپریالیسم هستیم و به توده های وسیع مردم خیانت میکنیم (مانند جریانات راست و یا سوسیال−دمکرات ها)؛
 یا اینکه طرف زحمتکشان و در راس آن، طبقه کارگرهستیم.
حوزه دوم: طرح کردن «مطالبات انتقالی»
امروزه میلیونها نفر در ایران در خیابانها هستند، همچنین اعتصابات کارگری آغاز شده است. البته اعتصاب عمومی هنوز نداریم ولی تحولات میتواند به آن سمت و سو برود. این امر نیاز به یک دخالتگری مشخصی دارد یعنی نمیتوانیم در خیابانها هر شعاری که به نظر ما خوب می آید بدهیم؛ بلکه بایستی از آگاهی فعلی شروع کنیم: در میان پیشتازان این آگاهی از نوعی هست که اعتقاد دارند که امور را به دست خود بگیرند. این پیشرو ترین آگاهی موجود هست (البته هنوز عده ی کمی به این درجه رسیده اند.) پس درتبلیغات، بحث های سیاسی و دخالتگری، بایستی از اصل زیر استفاده شود:
 آغاز از سطح آگاهی کنونی* و ارتقاء دانش توده ها یک گام به جلو، همراستای آگاهی سوسیالیستی 
(* آگاهی فعلی مردم که ضد رژیم است)
 برای مثال، اضافه کردن واژه «اداره شورایی»ᵠ به شعار دموکراتیک «زن−زندگی−آزادی»
( ᵠ آگاهی ضد سرمایه داری)
در نتیجه، این امور وظایف ما مارکسیستها در این دوره فعلی میباشد. خوشبختانه ما بازتاب هایی از این را دیده ایم. برای نمونه، در میان کارگران جوان، جوانان کمیته های انقلابی و هسته ها مشغول دخالتگری هستند و این کار عملا آغاز شده است. گسترش این هسته های مخفی میتواند به امر «دخالتگری روزمره» کمک رسانی کند. توده های وسیعی از کارمند و کارگر، تا دانشجو تلاش کنند امور را به دست خود بگیرند تا از این طریق، به تمرین حاکمیت بپردازند و این دورانی است که ما در طی آن خود را آماده میکنیم.

 خطاب به کسانی که معتقد به انقلاب سوسیالیستی نیستند
این افراد اعتقاد دارند که به هر شکلی، بهتر شدن شرایط میتواند به ایران کمک کند. بر اساس تجارب سابق خود، مشاهده کرده ام که اینها عموما (بدون قصد جسارت) گرایشهای استالینیستی و احزاب مرتبط به شوروی، مانند حزب توده، بودند که سرشان با استالینیسم به سنگ خورد. میتوان گفت، خیانت استالینیسم فقط به طبقه کارگر و جنبشها نبود بلکه به تمام این افراد برجسته و مبارز درون این تشکیلات نیز، یک خیانت مضاعف بود. این خیانت آنها را به این نتیجه رساند که از آنجایی که استالینیسم را مترادف با مارکسیسم و کمونیسم می پنداشتند، بنابراین تنها گزینه موجود را انتخاب میکنند که آن سرمایه داری است. پس دیگر بحث مارکسیسم انقلابی و ارزیابی انطباق بحث های مارکس با دوران استالین و فراگرفتن تاریخ مبارزات کارگری را رد میکنند و نتیجه میگیرند که باید بدیل دیگری پیدا کنند که محدود به گزینه های زیر است:
o بدیل ارتجاعی و فاشیستی (که انتخاب بسیار بدیست!).
o بدیل سوسیال−دموکرات [ =حفظ دولت سرمایه داری ناقص الخلقه ی ایران].
این بدیل چپ لیبرال (دموکراسی بورژوایی) هست که برای تغییرات بنیادین ونجات جهان از نابودی نیست و فقط برای کمی بهتر شدن اوضاع نسبت به رژیم جنایتکار آخوندی است. ضمن اینکه این انتخاب در حقیقت، در مقابل پیشرفت های مبارزاتی برای انقلاب سوسیالیستی است.

پیرامون جهت گیری لیبرالی در چپ ( دموکراسی بورژوایی)
این نوع از دموکراسی حتا در کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری، یک دموکراسی کاملا صوری است : پر از دروغ، فساد، کلاهبرداری، عوامفریبی، انتقام جویی، جنگ افروزی وشکنجه است. در واقع رژیم کنونی ایران تمام اینها را از همین امپریالیسم یاد گرفته است زیرا خود آخوندها سیصد سال است که در کنار امپریالیسم پرورش یافته است و از خادمین آنها بوده اند. پس این امپریالیسم آغشته به انحرافات عمیق است و امروزه در دوران بحرانی قرار دارد. بنابراین چنین دموکراسی صوری فقط قادر است تا یک سری امکانات کمی فراهم کند تا مردم شورش نکنند. مثلا در مورد آمریکا که در مقام رهبری امپریالیسم جهان است، رئیس جمهورش را دیدیم که یک قالتاقی مثل ترامپ آمد ]که جیل استاین، نامزد حزب سبزها در سال ۲۰۱۶ ، او را «شکارچی جنسی» زنان آمریکا خطاب کرد[ و او حتا دزدی و کلاهبرداری هم در کارنامه اش دارد و احتمال دارد که به زندان بیفتد.
دموکراسی واقعی امپریالیسم اینطور نمایان میشود که جولیان آسانژ را که یک ژورنالیست غیرمارکسیست است را به ۱۷۰ سال زندان محکوم کنند. تنها کاری که این ژورنالیست کرد، گزارش فجایع و جنایات آمریکا بود.] که چطورخلبانان آمریکایی مردم بی گناه و غیرنظامی درعراق را به گلوله می بندند: در واقع بازی هلیکوپتر جنگی با کامپیوتر خانگی خود را در دنیای واقعی اجرا کرند و به حد اعلا رساندند . این موارد تماما از مردم آمریکا پنهان شده بود.
─ حتا در این دموکراسی های غربی نیز سلسله هایی دیده میشوند[۱] . مثلا سلسله بوش ها (پدر و پسر که رئیس جمهور بودند و پسر دیگر که کاندید ریاست شده بود) و کلینتون ها در آمریکا، ترودوها در کانادا و غیره.
─ همچنین مکانیزم مغلطه گری دیگری نیز وجود دارد: در دموکراسی غربی هنرپیشه های حرفه- ای برای تحمیق مردم به ریاست جمهوری میرسند مثلا رونالد ریگان در آمریکا و ولادیمیر زلنسکی در اوکراین. نکته مهم در مورد به قدرت رسیدن بازیگران سینما اینست که مردم نمیتوانند بفهمند آیا این شخص حرفهایش بازیگریست یا راست است!
─ ، میتوان گفت در دهه های اخیر، بنیامین نتانیاهو تقریبا به نخست وزیر مادام العمراسرائیل تبدیل شده شده است. اون به تازگی سعی دارد تا با تغییر قوانین، استقلال دستگاه قضایی کشور را از میان ببرد تا بدین طریق، پرونده های فساد مالی او گریبانگیرش نشود .
─ شکست انقلاب های دمکراتیک «بهارعربی» گواه تازه ای بر این بحث است. مثلا در تونس، افرادی که جایزه صلح نوبل برده بودند هم نتوانستند وضع زندگی مردم را بهبود بخشند و هم اکنون اکثر مردم در فقر به سر میبرند .[
پس آیا دموکراسی را ما میتوانیم با تبانی با رهبران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و یا کسانی که مرتبط به آنها هستند به ایران آورد؟ در بهترین حالت میتوان گفت که این یک بحث طنزآمیز است!
نکته مهمی که باید توجه داشت این است که حتا این دموکراسی صوری که در اروپا پدید آمد، حاصل یک مبارزه طبقاتی طولانی در این کشورها بوده است. در واقع سوئد، انگلستان روی هوا به این پیشرفت نرسیده اند: اینها علیه فئودالیسم مبارزه کردند و توده ها را برای انقلاب بورژوا−دموکراتیک بسیج و همراهی کردند.
 تحقق دموکراسی در ایران بستگی به تولید «وسایل تولید» دارد
در حالیکه در کشورهای نظیر ایران، سرمایه داری یک پدیده ایست که به صورت مصنوعی، از بالا توسط امپریالیسم تحمیل شده است. طبقه ی سرمایه دار ایران آنهایی نیستند که هرگز خواهان ترقی خواهی بوده باشند و ذاتا ارتجاعی هستند. به بیان دیگر، مسئله ی ایران این است که یک اقتصاد کاملا وابسته به امپریالیسم دارد که ذاتا دارای محدودیت است. از این رو، هرگز نخواهد توانست به ایران دموکراسی بیاورد. حتا اگر تمام این اساتید دانشگاه و آقای پهلوی (به اصطلاح تجدد خواهان کراواتی) به ایران بیایند، نخواهند توانست مسئله ی اقتصادی را حل کنند: اگر هم به قدرت برسند، در وهله ی نخست یک سری بحث هایی میکنند و برای مجلس موسسان فکر میکنند. سپس لاجرم بایستی تولید را شروع کنند. اما، تولید وقتی که محدود به تولید مواد و وسایل مصرفی است محدود است، نهایتا بازار از اینها اشباع میشود. پس از دوره ای که بازار اشباع شد، کارگران بیکار میشوند، حلبی آبادها بیشترشده و در نتیجه مردم طغیان میکنند. در پی آن فقط یک راه حل برایشان باقی میماند: سرکوب،سرکوب،سرکوب! مگر رضا شاه کم به ملیتهای تحت ستم در ایران حمله کرد؟ مگر شاه همین کار را نکرد؟ مگر خمینی و خامنه ای همین ستم ها را روا نداشتند؟ این دو اصولا استثنا نبودند و تمام ابزار سرکوب شاهان را به رژیم خودشان انتقال دادند و تمام روال اقداماتی که رضاشاه و شاه انجام دادند را ادامه دادند. صرفا رژیمی که در بالا هست متفاوت است یک زمانی رژیم «تاج به سر» بود، اکنون «عمامه به سر» است ولی دولت سرمایه داری ناقص الخلق و بحران زا، همان است که بود.
مارکس توضیح میدهد که برای رشد دادن نیروهای مولده بایستی «دپارتمان یک» اقتصاد، یعنی تولید وسائل تولید، پیشرفت داشته باشد. در زمان شاه اقتصاد محدود به وسایل مصرفی (دپارتمان دو) مثل سیمان، تیر آهن و کفش بلا و یخچال ارج تولید کردند و پس از مدتی بازار اشباع شد و شاه فرو ریخت! یعنی دلیل فروپاشی شاه بحران اقتصادی ای بود که تحت نظارت «بنیاد فورد» که مرتبط به سیا بود، ایجاد شد. اگر مسئله اقتصاد ایران حل نشود ودر عین حال بورژوازی در قدرت باشد، حتا دموکراسی صوری مثل اروپا را هم نخواهند داشت. باید توجه داشت که صنعتی شدن وسایل تولید در دست معدود کشورهای امپریالیستی است که این اجازه را نخواهند داد تا ایران نیز صنعتی شود.
 نتیجه گیری
این بحث که بدیل سوسیال−دموکرات یک کمی بهتر است واقعا طنز است و کسانیکه این طرز فکر لیبرالی دارند معلوم است که در زمینه ی اقتصادی خوب مطالعه نکرده اند. این پنبه را از گوش در بیاورید که «ما وارد فاز دموکراتیک خواهیم شد»!. همین دموکراسی صوری در اروپا متعلق به انقلاب های بورژوا− دموکراتیک چند قرن پیش بود که در طی آن، بورژوازی به دلیل مبارزات طولانی در کنار توده ها بود تا وجه تولید نوینی ایجاد کردند برای اینکه بازار را راه بیندازند تا مسائل جامعه را پیش ببرند. در حالیکه کشورهایی نظیر ایران و افغانستان و آمریکای لاتین تحت سلطه امپریالیسم هستند که اجازه ی رشد نیروهای مولده را نمیدهد. بنابراین، دموکراسی در محتوای کشورهای جهان سومی، تحت نظارت امپریالیسم و بورژوازی، محکوم به شکست است. تنها یک راه حل است: گسست از امپریالیسم. آیا مشکلات بر سر این راه است ؟ بله، بایستی تدارکات زیادی ببینیم ولی توجه ما باید روی «وابستگی دموکراسی به صنعتی شدن» باشد. انقلاب بورژوا─ دموکراتیکی در کار نخواهد بود! بنا براین، این رفقا اگر مارکسیست هستند، پیش از جهتگیری برای اینکه چگونه جامعه باید پیش رود باید این مطالب مهم را مطالعه نمایند .

سخنرانی مازیا رازی در کلای هاوس
ویرایشگر: آرویند رادمنش
)مطالب داخل[] برای ارائه شواهد بیشتر توسط ویرایشگر اضافه شده اند.(
#تغییر_رژیم #دموکراسی #سرمایه_ داری #مارکسیسم_انقلابی #انقلاب_کارگری #اقتصاد #لیبرالیسم

مقالات مرتبط با بحث این مقاله
۱- اهمیت شناخت جوانان سوسیالیست از ماهیت نظام سرمایه داری
https://t.me/MarxistEnghelabi/6929
2- ضرورت تشکیل ستاد رهبری انقلاب
https://t.me/MarxistEnghelabi/6850

─ برای اطلاعات بیشتر از وبسایت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران دیدن کنید:
https://militaant.com
─ به کمیته اقدام کارگری در تلگرام بپیوندید : @komitee1eghdam

• منابع
۱- رساله دکترای Daniel Markham Smith، Succeeding in Politics: Dynasties in Democracies، دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۱۲ .
https://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:CHXjlyl6DCwJ:https://escholarship.org/content/qt1dv7f7bb/qt1dv7f7bb_noSplash_2c2d20d8e615a2345155bccdde6e153d.pdf&cd=3&hl=fi&ct=clnk&gl=fi&client=firefox−b−d

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate