یک “شهید” دیگر , سامان کریم در آغاز راهی که پیشینیان طی کردند

یک “شهید” دیگر 

سامان کریم در آغاز راهی که پیشینیان طی کردند

من نوشته سامان کریم، “پراتیک ناکارگری و ناکمونیستی- بعد از سی سال تاسیس حزب کمونیست کارگری” را خواندم.

“ایشان” از پیش در یک خاستگاه بسیار شناخته شده قرار گرفته اند که برای اعتبار دادن به آن، وارد جدل با بحثهای عثمان حاجی مارف در یک سمینار شده است.

وجه مشخصه”خاستگاه” که گویا فی البداهه از جانب سامان کریم رونمائی شده است این است:

کمونیسم کارگری و مبانی کمونیسم کارگری که منصور حکمت تدوین کرد: از ابتدا “کارگری” نبود و بعد هم که قرار بود کارگری بشود، به درون طبقه “انتقال” نیافت.

دلیل: “سی سال تاریخ “تئوری” و “پراتیک”، حالا دیگر “هردو” حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان عراق.

من به “فکت” هائی که او آورده است و همچنین محتوای بحث عثمان حاجی مارف نمی پردازم و در این رابطه هم درآن “دیالوگ”، جانبدار هیچ سو نیستم.

اما از نظر من این شیوه بحث سامان کریم و نحوه “اعلام برائت از مبانی کمونیسم کارگری” است که باید افشا شود. میگویم “افشا”، چه، ایشان باید بداند برای امثال من این روش و رفتار، رعد و برقی در آسمان بی ابر نیست. ادامه یک تقابل دیرین بین کمونیسم و تحزب پرولتاریائی و مارکسیسم و تمامی جریانات سکتاریستی، بلانکیسیتی و “توطئه گر” است. تفاوت انزواهای “کمونیستی” که سامان کریم نمایندگی میکند، با امثال “باکونین” این است که باکونین در رفتار توطئه گرانه اش علیه انترناسیونال اول، از نفوذ خود در میان بخش عقب مانده تر پرولتاریای کشورهای اروپائی استفاده میکرد، در حالیکه سامان کریم، بدون اینکه صراحتا اعلام کند، به میراث و “فرهنگ” ناسالمی که امثال شفیق- آذرین- مقدم “افتخار بنیانگذاری” آنرا دارند، متکی است. اینجا باز هم یک تفاوت دیگر خودنمائی میکند: آموزگاران ایشان، به معنی دقیق کلمه “منشویک” های دوره و زمانه خود بودند و با رویت هلال “جامعه مدنی” جریان دو خردادی، فرارسیدن”جشن” حاکمیت “سرمایه داران” را به جای “حاکمیت سرمایه” به آن لشکر “استعفا” از مبانی کمونیسم کارگری شادباش گفتند. البته در جریان آن “انتقال طبقاتی”، آنها هم مثل سامان کریم، از پیوند حزب و طبقه داد سخن سر دادند و گفتند اصلا مساله شان این بود که منصور حکمت میخواست “قدرت سیاسی” را با حزب تصرف کند و اینها گویا از سر “کارگر پناهی” ریاکارانه، نه مدافع متعارف سازی سرمایه داری ایران توسط جریان دوخردادی های پیرو خاتمی، که شبها هم با خیالات عشق افلاطونی به “قدرت طبقه” سر بر بالین میگذاشتند. اینها هم مثل سامان کریم، “نقل قول” از مارکس ردیف کردند تا آن پرچم واقعی را هر چه بیشتر پنهان کنند. اما، “دولت مستعجل” استعفا از کمونیسم کارگری و “تکفیر” آن، چنان دوامی نیاورد. در هر حال اینها هنوز هم تلاش دارند که “رفتن” خود را با فلسفه بافی “عمیق” نشان بدهند. اما، آن توهم به خود، اجازه نمیدهد که این “پروفسور”ها، کالبد مقوائی و ردای آکادمیسین های پلاستیکی را در آئینه مقابل خود ورانداز کنند. چه، این سیمای مسخره و مضحک نه تنها خود آنها که مرغ پخته را هم به خنده وامیدارد.

به باور من، سامان کریم” “خروس بی محل” است، که حتی قادر نیست “جنبش” مورد نظر خویش و معادل امروزی بدیل لشکر شورشیان آوریل ۱۹۹۹ را دست نشان کند. شاید درست تر باشد که بگویم از بس چون آن سرباز ژاپنی در جنگل سرگردان است، که متوجه نشده است “سردار”های دنیای خیالبافی ها و اوهاماتش، حتی “جنگ” در کاریکاتور دن کیشوتی، را سالهاست”مختومه” اعلام کرده اند و ایشان هنوز “بی خبر”.

لاجرم آقای سامان کریم، به هپروت ترین، و البته “حّراف” ترین دلقکهای آن “ایام بیادماندنی”، اینجا هم بدون اینکه شهامت ابراز آن را داشته باشد، دخیل بسته است.

لحن سرشار از طعن و متلک و هجا و ریشخند سامان کریم علیه مبانی کمونیسم کارگری و شخص منصور حکمت، گام نهادن در آغاز راهی است که پیشینیان ایشان در ترور شخصیت منصور حکمت با ادبیاتی سخیف و مستهجن و لحن ضد انسانی به پایان رساندند.

به نظر من، صمیمانه تر و سالم تر این بود که به “سی سال” از تاریخ “هر دو حزب” کمونیست کارگری عراق و کردستان، برای “اعلام برائت” از مبانی کمونیسم کارگری “آویزان” نشود. چه، وقتی از آن تاریخ “سی ساله”، ۲۷ سال آن به دورانی میرسد که “ایشان” با آن “احزاب” همراه بوده است، تصویر یک آدم “فریب خورده”، که از خود هیچ اختیاری نداشته است را با خود تداعی میکند. تصور میکنم هیچ آدم عاقلی با یک “قربانی” و “مظلوم”، آنهم طی ۲۷ سال آزگار، احساس سمپاتی نخواهد داشت.

سامان کریم و هر کس دیگری که با شیطان سازی از مبانی کمونیسم کارگری، و با خود فریبی در پرده جملات پرطمطراق، میخواهند نقش “شهید” را بازی کنند، بهتر است بدانند که مدعی تر از آنها، و چه بسا “گارگر کارگری”تر و “حراف”ترها، به این میدان عزا و شیون و واویلا وارد شدند و همانجا زمین خوردند؛ و زمینگیر و وامانده باقی ماندند.

برای سامان کریم در این “جهاد اکبر” و “تزکیه نفس”، آرزوی اجر جزیل و صبر جمیل دارم.

ایرج فرزاد

۲۱ ژوئیه ۲۰۲۲

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate