تئوری و پراتیک لنینیستی هیچ رابطه ای با تئوری «انقلاب مداوم» تروتسکیستی ندارد. این جزئیات از اینجهت بویژه مهم است که حتی پس از مرگ لنین، تروتسکی، با استفاده از بی تجربگی توده های حزبی(بویژه جوانان) که به انقلاب و سازندگی سوسیالیسم جذب شده بودند، فعالیت ادبی شدیدی را گسترش داد، و تلاش کرد تا خودش را بعنوان الهامگر باهوش انقلاب اکتبر و پیغامبر واقعی نشان دهد، کسیکه یافته هایش در زمینه استراتژی انقلاب توسط خود لنین مورد استفاده قرار گرفته بود…اما، یکبار دیگر تأکید میشود که، در مورد رشد انقلاب بورژوا- دمکراتیک به یک انقلاب سوسیالیستی، هیچ رابطه ای بین تئوری «انقلاب مداوم» تروتسکی و تئوری(و پراتیک) لنین وجود ندارد.
درباره «انقلاب مداوم» (۲- تئوری بلشویکی رُشد)
منبع: سایت پُلیاستورم آمریکا – علیه اپورتونیسم و رویزنیسم
برگردان: آمادور نویدی
فهرست:
۱- «انقلاب مداوم»
۲- تئوری بلشویکی رُشد
۳- نتیجه گیری
۳.۱) مسئله متحدان
۳.۲) مسئله ماهیت انقلاب
۳.۳) بیاصولی
یکی از ارکان تروتسکیسم، تئوری «انقلاب مداوم» است. با اینحال، افراد کمی درباره این تئوری چیزی میدانند. از این تئوری برداشتی کاملا سطحی و مبتذل شایع است، که عمدتا به استدلالهایی جداگانه درباره «انقلاب جهانی» خلاصه میشود، نظیر اینکه «استالین نتوانست انقلاب مداوم را تحمل کند»، چونکه او «یک بناپارتیست، یک ترمیدوری، بود که در لوای سوسیالیستی، در صدد احیای سرمایه داری» بود.
برای تروتسکیستها و انواع «شبه تروتسکیستها و نیمه تروتسکیستها»، این اندیشه پیش پا افتاده، بی نهایت مناسب است، برای اینکه از یکطرف به آنها اجازه میدهد که معنای اندیشه های خود را، که بصورت پیشفرض «انقلابی» هستند، مخفی کنند و، از طرفی دیگر، مخالفان تئوری «انقلاب مداوم» را بعنوان مخالفان ایده انقلاب، بطورکلی، منفی نشان داده و طرد کنند.
ما، در این مقاله، این نمای مناسب را تجزیه و تحلیل کرده، و بطور خلاصه توضیح میدهیم که انقلاب مداوم از دید تروتسکی چیست و این فرضیه چه عواقب مرگباری برای جنبش انقلابی دارد و به کجا منجر میشود.
۲
تئوری بلشویکی رُشد
نظر لنین درباره رشد انقلاب بورژوا- دمکراتیک به یک انقلاب سوسیالیستی کاملا مغایر با ایده تروتسکی است.
اول، همانگونه که در قسمت اول ذکر شد، مسئله سُلطه پرولتاریا در انقلاب بورژوا- دمکراتیک بشکلی دیگر مورد بررسی قرار گرفت. درحالیکه تروتسکی سرشت رهبری پرولتاریا را برسمیت میشناسد، برای اینکه بورژوازی روسیه ضعیف است و قادر نیست از عهده تحقق تکالیف انقلاب بورژوا- دمکراتیک برآید، اما درک لنین از هژمونی پرولتاریا از مفروضات کاملا دیگری ناشی میشد.
بورژوازی روسیه قادر نیست انقلاب بورژوایی را رهبری کند، نه به این دلیل که ضعیف است، بلکه برای اینکه از قبل ضدانقلابی شده است، پیش از این در مبارزه طبقاتی با پرولتاریا درگیر شده است، و به هیچ اصلاحات دمکراتیکی علاقه ای ندارد.
به همین دلیلست که امیدهایی که بورژوازی بتواند انقلاب دهقانی (بورژوا- دمکراتیک در ماهیت) را به پایان برساند، بی پایه است. بورژوازی از نیروهایی میترسد که ممکنست با یک چنین انقلابی بیدار شوند و بهرطریق ممکن تلاش کنند تا این خطر را با تقویت هژمونی سیاسی خود(نقش رهبری) در توده های پریشان دهقانی مهار کنند.
بنابراین، هدف تاکتیکهای بلشویکی نه نادیده گرفتن بورژوازی(مانند تروتسکیستها) بود و نه در « هُل دادن» آن بسسمت انقلاب (مانند منشویکها) ، بلکه هدف منزوی ساختن بورژوازی از جنبش انقلابی دهقانان بود، زیرا که رهبری بورژوازی صریحا در مسیر انطباق و حفظ سیستم کهنه بود.
دوم، برخلاف تروتسکی، که دهقانان را توده بی شکل خرده بورژوایی می بیند که تنها بعنوان حامی موقت پرولتاریا خدمت میکند، لنین در دهقانان نیروی محرکه پشت انقلاب بورژوا- دمکراتیک، متحد پرولتاریا در تحقق انقلاب، با انرژی شگرف را دید.
ولادیمیر ایلیج لنین
در اتحاد با این طبقه است که پرولتاریا جهت ایجاد یک دیکتاتوری انقلابی- دمکراتیگ قدرت را کسب میکند: تشکیلاتی جهت پاکسازی کشور از سیستم فئودالی- اربابی (زمینداری).
« درواقع، آیا واضح نیست که تا آنجاییکه به پرولتاریا ربط پیدا میکند، مبارزه جهت جمهوری بدون اتحاد با توده های خرده بورژوازی غیرممکن است؟ آیا واضح نیست که بدون دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا و دهقانان سایه امیدی جهت پیروزی این مبارزه وجود ندارد؟ (…) اگر ما، مردم انقلابی، یعنی، پرولتاریا و دهقانان میخواهیم «بایکدیکر علیه حکومت استبدادی بجنگیم»، ما باید با یکدیگر تا آخر علیه آن بجنگیم، باهم آنرا به پایان برسانیم، و در کنارهم بایکدیگر در دفع تقلاهای اجتناب ناپذیر بایستیم تا آنرا بحالت اول برگردانیم! (…)
اگر حکومت استبدادی روسیه، حتی در این وهله، نتواند با خرید یک قانون اساسی کوچک راهی جهت نجات خود بیابد، اگر نه تنها متزلزل شود، بلکه در واقع سرنگون گردد، در آنصورت، آشکارست که جهت دفاع از این دستآورد، تلاش عظیمی از انرژی انقلابی از سوی تمام طبقات مترقی لازم میشود. این «دفاع»، بهرحال، چیزی نیست بجز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا و دهقانان! هرچه بیشتر دستآورد داشته باشیم و با شدت بیشتری از دستآوردها دفاع کنیم، ارتجاع غیرقابل اجتناب آینده کمتر قادر میشود بعدها مجددا قدرت را تصاحب کند، فواصل واکنش کوتاهتر میشود، و وظیفه رزمنده های پرولتری که بعد از ما می آیند، آسانترخواهد شد.» (لنین، دیکتاتوری انقلابی-دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان).
باید متذکر شد که هردو انقلاب ۱۹۰۵ و انقلاب فپریه ۱۹۱۷، آزمونهایی از اشکال خودبخودی چنین دیکتاتوری انقلابی – دمکراتیک کارگران و دهقانان را نشان دادند. در انقلاب اول، اقدامات مشترک متعددی از سازمانهای دهقانی و کارگری وجود داشتتند؛ در انقلاب دومی، نمایندگان شوراهای بدنام کارگران، دهقانان و سربازان در آن، در طول بهار ۱۹۱۷ (وقتیکه لنین شعار معروف «همه قدرت به شوراها» را پیشنهاد کرد)، جاییکه نه فقط دهقانان و مردم محیط دهقانی غالب شدند، بلکه ازنظر سیاسی خط منشویک – سوسیالیستهای انقلابی را حفظ کرده بودند.
چگونه این دیکتاتوری انقلابی – دمکراتیک قادر میشود به یک دیکتاتوری سوسیالیستی توسعه یابد؟ لنین آدم ساده دلی نبود، که به دهقانان کیفیت هایی بدهد که در خور آنها نبود. وی در صحبت از سرشت انقلابی دهقانان، صفات ارتجاعی را که از موقعیت آنها در تولید اجتماعی بعنوان مالکان خرده پا ریشه میگرفت را فراموش نکرد.
« ناگفته نماند که اگر قرار بود، سوسیال دمکراتها متمایز بودن طبقاتی پرولتاریا در برابر خرده بورژوازی را حتی برای لحظه ای فراموش کنند، اگر قرار بود آنها با این یا آن حزب خرده بورژوازی روشنفکر بدقول اتحادی نابهنگام و بی سود تشکیل دهند، اگر قرار بود سوسیال دمکراتها از اهداف مستقل خود حتی برای لحظه ای و نیاز(در تمام موقعیتها و ضروریات سیاسی، در تمام بحرانها و تحولات سیاسی) را جهت اهمیت دادن به توسعه آگاهی طبقاتی پرولتاریا و تشکیلات سیاسی وابسته به آن، از چشم خود دور سازند، آنگاه شرکت در دولت انقلابی موقت فوق العاده خطرناک خواهد بود. اما تحت چنین موقعیتی، هرگام سیاسی، تکرار میکنیم، بهمان اندازه خطرناک خواهد بود.» (لنین، دیکتاتوری انقلابی- دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان).
دیکتاتوری انقلابی – دمکراتیک کارگران و دهقانان به دیکتاتوری سوسیالیستی پرولتاریا توسعه می یابد، نه به دستورالعمل «دولت کارگری»، آنطوریکه تروتسکی پیشنهاد کرد، بلکه از طریق یک تاکتیک نو– تاکنیک جدا کردن عناصر پرولتری از خرده بورژوازی. یعنی، جدا از دهقانان بعنوان طبقه ای از نزدیکترین اقشار به پرولتاریا- قبل از هر چیز فقیرترین دهقانان – در اتحادی که پرولتاریا دیکتاتوری انقلابی – دمکراتیک را به دیکتاتوری سوسیلیستی، یه یک دیکتاتوری از پرولتاریا و فقیرترین دهقانان تغییردهد.
از این نظر، مبادی و اصول رشد لنین وابسته به تلفیق اقشار مختلف دهقانان به پرولتاریا در طول انجام انقلاب سوسیالیستی است.
«ابتدا، با ًکل ً دهقانان علیه رژیم سلطنتی، علیه زمینداران، علیه قوانین قرون وسطایی (که تا آن اندازه انقلاب بوروایی، بورژوا – دمکراتیک باقی میماند). سپس، با دهقانان فقیر، با نیمه پرولترها، با تمام استثمارشدگان، علیه سرمایه داری، ازجمله ثروتمندان روستایی، کولاکها، سودجویان، و تا آن حد انقلاب به یک انقلاب سوسیالیستی تبدیل میشود.» (لنین، انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد).
پروسه توسعه انقلاب روسیه اینگونه صورت گرفت:
در فوریه ۱۹۱۷، انقلاب بورژوا- دمکراتیک، پرولتاریا در اتحاد با دهقانان و اقشار شهری غیرپرولتری انجام گرفت، و پیروز گشت. آنگاه، طی بهار و تابستان – تضادهای حل نشده فاز دمکراتیک منجر به گسترده ترین جنبش دهقانی شد که املاک زمینی را تصرف کرد، تا آنجاییکه دولت بورژوایی با سرکوبی به همان اندازه گسترده به آن پاسخ داد.
دهقانان که پی بردند با روشهای «مسالمت آمیز» نمیتوان انقلاب بورژوا – دمکراتیک را بپایان رساند، با تمام توده خود شروع به حمایت از بلشویم ها نمود، که بطور موازی در نبردی سرنوشت ساز با بورژوازی درگیر شد. و در اکتبر ۱۹۱۷، انقلاب های ضدفئودالی، بورژوا – دمکراتیک و سوسیالیستی در یک روند واحد ترکیب شدند.
در بهار ۱۹۱۸، قشر بندی درمیان دهقانان شروع شد:
«کمیته های فقرا» («کومبیدی»)، متحد جدید دیکتاتوری پرولتاریا در حومه شهرها متولد شدند. فعالیتهای کومبیدی ها نابودی کامل زمین های مالکانی بود که با مقاومت کولاکها مواجه بودند، و علیه شوراها شورش میکردند. براین اساس، پرولتاریا در سرکوب شورشهای این کولاکها حمایت قوی دهقانان فقیر و بخشی از طبقه متوسط را پیدا میکند.
شوراها نماد دیگری از تاکتیکهای لنینیستی است. پس از فوریه ۱۹۱۷، از نظر سیاسی، نمایندگان شوراهای کارگران و دهقانان کاملا در دست منشویکها و سوسیالیستهای انقلابی بود، که بی چون و چرا به دولت موقت بورژوازی اعتماد داشتند. نقش بلشویکها در این شوراها جزیی بود. بهرحال، همچنانکه روند انقلاب ریشه دارتر شد، عناصر رادیکال وزن بیشتر و بیشتری در شوراها کسب کردند – اینها در شهرها بلشویک ها بودند، و در حومه شهرها متحدان موقت آنها بشکل جناح چپ حزب سوسیالیستهای انقلابی بودند. در ماههای سپتامبر و اکتبر، شوراها به سمت چپ رفتند، که دلیل دیگری در تصمیم بلشویکها جهت قبضه گرفتن قدرت شد.
متعاقبا، اتحاد بلشویکها با انقلابیون سوسیالیستهای انقلابی چپ در ژوئیه ۱۹۱۸ به همان دلیل انشعاب روستا ازهم گسیخت.
« روستاها دیگر متحد نبودند. دهقانان، که مردانه دربرابرمالکان زمین جنگیده بودند، اکنون به دو بخش انشعاب کرده اند– بخش دهقانان خوشبخت تر و اردوگاه دهقانان فقیر که، همگام با کارگران، به پیشروی استوار خود بسوی سوسیالیسم ادامه دادند، و از جنگ با مالکان زمین تا جنگ با سرمایه، قدرت پول، و استفاده از اصلاحات ارضی وسیع بنفع کولاک ها تغییر کردند. این مبارزه دست طبقات زمیندار و استثمارگر را قطع کرد؛ این امر انقلاب ما را در مسیرسوسیالیستی قرار داد که طبقه کارگر شهری بسیار سخت و بشدت تلاش کرد آنرا در اکتبر براه بیاندازد، اما در امتداد آن قادر نمیشد انقلاب را با موفقیت رهبری کند، مگر اینکه در روستاها حمایت راسخ، عمدی و محکم دهقانان را پیدا کند.»(لنین، «سخنرانی در اولین کنگره سراسری ادارات زمین، کمیته های دهقانان فقیر و کمون ها»).
در این نبرد انقلابی در روستاها، سوسیالیستهای انقلابی چپ، که منافع بخش میانی دهقانان را بیان میکردند، در کنار اردوگاه کولاکها قرار گرفتند، و تبدیل انقلاب بورژوا- دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی را تکمیل کردند.
شوراهای دهقانان عاقبت در روستاها به قدرت رسیدند، و کمیته های ولوست و زمستووها(دادگاههای قضایی روستا در زمان تزار) را که در دست کولاکها بود، جایگزین کردند. در شوراهای روستاها، پروسه انتخابات مجدد نمایندگان بعد از اکتبر شروع شد، که با اخراج عناصر کولاک و معرفی نمایندگان فقرای روستایی همراه بود، که با حزب بلشویک برابری میکردند.
بنابراین، بالاخره دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه بشکل قدرت شورا در شهر و روستا ایجادر شد. بعلاوه، در روستاها، قدرت پرولتاریا، ضمن حمایت و سازماندهی دهقانان فقیر در مبارزه علیه کولاکها، بدنبال این بود که اقشار متوسط را بسمت فقرا بکشاند تا اتحاد طبقه کارگر و اکثریت قریب به اتفاق دهقانان مورد نیاز جهت ساخت سوسیالیستی را استحکام بخشد.
بطور کلی، دینامک رشد انقلاب بورژوا- دمکراتیک به یک انقلاب سوسیالیستی چنین است.
تئوری و پراتیک لنینیستی هیچ رابطه ای با تئوری «انقلاب مداوم» تروتسکیستی ندارد. این جزئیات از اینجهت بویژه مهم است که حتی پس از مرگ لنین، تروتسکی، با استفاده از بی تجربگی توده های حزبی(بویژه جوانان) که به انقلاب و سازندگی سوسیالیسم جذب شده بودند، فعالیت ادبی شدیدی را گسترش داد، و تلاش کرد تا خودش را بعنوان الهامگر باهوش انقلاب اکتبر و پیغامبر واقعی نشان دهد، کسیکه یافته هایش در زمینه استراتژی انقلاب توسط خود لنین مورد استفاده قرار گرفته بود، کسی که قبلا، بگفته تروتسکی، همانگونه که بیاد می آوریم، از «ویژگیهای ضدانقلابی بلشویسم» دفاع میکرد.
اقترای تروتسکی درباره « مسلح کردن مجدد بلشویسم»، درباره «بلشویسم زدایی»، درباره تحول خودبخودی لنین به ایده تروتسکیستی «انقلاب مداوم»، به باصطلاح صعود «بحث ادبی» در پائیز ۱۹۲۴ منجر شد.
در چارچوبی که در آن تروتسکی، که به خاطر تجلیل از شخصیت خود تحریف آشکار تاریخ حزب را روا دانست، که نه تنها توسط استالین « شریر» مورد حمله قرار گرفت (آثار استالین: « تروتسکیسنم یا لنینیسم؟» و «انقلاب اکتبر و تاکتیک های کمونیستهای روسیه»، که ما قویا خواندن آنها را توصیه میکنیم)، بلکه همچنین متحدان آینده تروتسکی در «اپوزسیون متحد»، کامنف، زینوویف، بوخارین، رادیک و دیگران (درواقع، این آنها بودند که رسما این کارزار را شروع کردند).
بااینوجود، افسانه ای که توسط تروتسکی و نزدیکترین همکارانش ایجاد شد، ثابت کرد که کاملا چسبنده بود و اساس نظریه تروتسکیستها را تشکیل داد، که مغرورانه خودشان را «بلشویک- لنینیست» میخواندند، با تأکید بر تداوم قطعی بین لنینیسم و ایده های التقاطی تروتسکی، که درواقع یک همسفر وراج انقلاب است.
اما، یکبار دیگر تأکید میشود که، در مورد رشد انقلاب بورژوا- دمکراتیک به یک انقلاب سوسیالیستی، هیچ رابطه ای بین تئوری «انقلاب مداوم» تروتسکی و تئوری(و پراتیک) لنین وجود ندارد.
برگردانده شده از:
On the “Permanent Revolution”
https://us.politsturm.com/on-the-permanent-revolution/#