چهره های سکولاریسم (١۶)

چهره های سکولاریسم  (۱۶)

بخش (۱+۲)

نافرمانی هندی

در واقع سیستم Durbar هویت های دینی در بین شهروندان هندی را معین میکرد. واژه Durbar در زبان اردو و فارسی به مفهوم همان «دربار» است. در هندوستانِ مستعمرهِ دعوتهای رسمی به دربار توسط پرنس های هندو با اجازه استاندارهای بریتانیایی انجام میگرفت. در دربار (Durbar) نمایندگان گروههای مختلف دینی خود را نزد قدرتمداران استعمارگر معرفی میکردند. در مفهومی دیگر نظم درباری هندی به روشی ارجاع میشد که اعمال قدرت سامان یافته استعمار مبتنی بود بر تقسیم معین جامعهء شهروندی هندوستان بر پایهء جدایی و اختلافات دینی که مستقل از حضور قدرت استعماری بریتانیا در این کشور وجود داشت.  وقتی که به شهروندان هندی امپراطوری بریتانیا با روشهای گوناگون ابلاغ میشد که خود را نه بعنوان شهروند هندی بلکه بعنوان مسلمان، هندو و سیک شناسایی و تأیید کنند، این بدین معنا بود که جامعه خود میبایست روند جدا سازی گروهای مختلف اجتماعی را تحقق ببخشد. باز زبانی دیگر جامعهء هندوستان توسط مدیران بریتانیانی با توجه به اختلافات دینی و کاستی تعریف میشد. هندوستان دیگر آن کشوری تعریف نمیشد که متشکل بود از شهروندان منفرد هندی در یک جامعهء بومی که تاریخ نگاران هندی آنرا شرح داده بودند. ادامه‌ی خواندن

چهره های سکولاریسم

چهره های سکولاریسم

وجه تمایز سکولار دمکراتها با نوگرایان اسلامی که هر یک از آنها هم امروز مدعی اند سکولار هستند، فراتر رفتن از سکولاریسم به سکولاریسم لائیک است. این روند بدین معنا است که سکولار دمکراتها هرگز اجازه نخواهند داد مجدداً دین در عرصه حکومت، دولت و روابط اجتماعی مردم در سطح عمومی، آموزشی، خانواده، فرهنگی … دخالت کرده تا پس از یک دروه فرتوت و عقب نشینی خود را مجدداً بازیابد تا سکان اداره جامعه و حکومت را در اختیار گیرد. حکومت سکولار دمکرات لائیک تنها یک جایگاه برای دین و دینمداران جایز برمیشمارد و آنهم بازگرداندن دین و همهء دینمداران به مراکز دین و حق آزادی و اجراء مراسم آئین های دینی در درون مراکز دینی خود میباشد، و نه حق فعالیت در سطح علنی و تحمیل خود بر اجتماعات مردمی که به باورهای سیاسی و دینی گوناگونی اعتقاد دارند. یک حکومت سکولار دمکرات لائیک ابزار برقراری امنیت و تأمین کننده مطالبات جامعهء چند فرهنگی است که در درجه نخست مسئولیت دارد از استیلا و تحمیل یک فرهنگ و یا یک دین خاص بر دیگر فرهنگها و ادیان جلوگیری بعمل آورد. چرا که برای دست یافتن به یک دمکراسی مدرن میبایست حق برابر همهء ادیان و اندیشه های سیاسی در مقابل قانون محترم برشمرده شود تا دوران گذر از پلورالیسم دینی به پلورالیسم سیاسی و تحقق دمکراسی نوین امکان پذیر گردد، و این امر ناممکن است مگر با نفی کامل حق ویژه برای دین و ایدئولوژی خاص. ادامه‌ی خواندن

اسلام؛ عالم روحانی و یا آئین زمینی؟

اسلام؛ عالم روحانی و یا آئین زمینی؟

پذیرش اسلام بمثابه اندیشه ای دنیوی، سیاسی و در نهایت باورِ ایدئولوژیک که تآثیر گذار بر جامعه، حکومت و خانواده میباشد، حاکی از آن است این آئین کاملاً زمینی است، علیرغم اینکه عده ای در تلاش میباشند تا بر حول این باور زمینی دیواری از «هالهء تقدس» ترسیم کنند با این استدلال که اسلام صرفا ً ماهیتی روحانی و «الهی» دارد. در صورتیکه خود اندیشگران اسلامی اعم از نواندیشان دینی و یا بنیادگران اسلامی معتقدند اسلام از همان آغاز از ویژگیهای سیاسی برخوردار بوده (ماهیتاً سیاسی است) که هدف کسب قدرت سیاسی و اداره جامعه است و اسلام خارج از عرصه حکومت فاقد هویت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی میباشد. ادامه‌ی خواندن

چهره های سکولاریسم (١٠)

چهره های سکولاریسم (۱۰)

Jürgen Habermas

از سکولاریسم تا پُست سکولاریسم

بر اساس نقطه نظر هابرماس ما در یک جامعهء سکولار به ادیان بواسطه اینکه امید و همبستگی را بیابیم نیازمند هستیم. در ادامه هابرماس اشاره میکند: « جوامع سکولار و لیبرال در یک بحران مشروعیت بسر میبرند: خردگرایی اجتماعی و فرهنگی در عصر مدرنیت به مسائل دلخراشی منتهی شده اند؛ از جمله بحران محیط زیست، انزوا و تنهایی بشر و کاستی ها در همبستگی اجتماعی، در صورتیکه ساختار جوامع لیبرال بشدت نیازمند به همبستگی شهروندان اش با یکدیگر میباشند. البته این بدین مفهوم نیست که ادیان میتوانند منبع قانونگذاری در جوامع دمکراتیک و لیبرال باشند. قانونگذاری در یک حکومت لیبرال بر اساس نقطه نظر هابرماس میتواند اتکاهای خود را داشته باشد، البته مستقل از اندیشه دینی و ماوراء طبیعی (متافیزیک). امّا این پروسه میتواند در چارچوب علایق دولت باشد که امکانات و منابع فرهنگی (باضافه دینی) را با یک روش کاملا قابل درک بگونه ای مورد بهره برداری قرار دهد، آنهم در جهت رشد آگاهی مردم در خصوص نُورمها و همبستگی بیشتر اجتماعی. ادامه‌ی خواندن