به مناسبت درگذشت رفیق شوانه مریوان

باکمال تأسف امروز ساعت دونیم بامداد خبر مرگ رفیق شوانه مریوان، پیشمرگ اتحادیه دهقانان مریوان(یه کیه تی جوتیاران)را شنیدم بسیارمتأسف ومتأثر شدم. من ازسال ۱۳۵۳ شوانه را از نزدیک می شناختم. من درشهر مریوان، خیابان بابا رشید قهوه خانه‌ای کوچکی داشتم اسمش را گذاشته بودم کافه «جوانان» هرروزه تعدادی جوان ازجمله شوانه می‌آمدند، شوانه برایشان آواز وجوک می گفت. پاییزسال ۱۳۵۸  که من به صفوف پیشمرگان کومله پیوستم درمیان پیشمرگان شوانه را دیدم بسیار خوشحال شدم. دردورانیکه درناحیه مریوان بودیم درتمام گشت سیاسی و.. باهم بودیم. رفیق شوانه درمیان رفقای مریوان بسیار دوست‌داشتنی بود.شوانه همیشه شاداب ولب به خنده بود،او آدم فداکار وبا روحیه بود. شبها درمقرها موقع استراحت شوانه با جوکهای قشنگ وآواز خواندن وادا درآورد ن به جمع ما رونق وصفا میداد. ادامه‌ی خواندن

گل وشبنم / کمال محمدی

گل وشبنم

شب ها، زیرآوار رختخواب ات
بیاد روز می‌اندیشی
روزِ پراز جدال
موج دریای گل آلود
اشکهایت را در وسط
پرهایت مثل شبنم می درخشد ادامه‌ی خواندن