سفری بدون بازگشت

سروده ای برای کولبران سردشت

سفری بدون بازگشت

ای همیشه خسته در راه دور
سوار برپاهای پرآزار ودرد
،بارسنگین بردوش
سگین ترازفشار ظلم وستم
کاروان کاروان دسته دسته
ازمیان انبوه جنگل وکوه و
راه‌ های بسته
افتتان و خیزان تا ازدام شکارچیان درنده
رها شوید
کوفته و خسته
مثل کبوتر با بالهای شکسته
پاورچین پاورچین عبور
ازراه های خطر ودور
تا نسیم شب، صدای پاهایتان را
بگوش گرگهای چشم گرسنه نرساند
درظلمت شب
با شکم گرسنه ولب تشنه
،درفصل یخ بندان
در سوزانِ گرمای داغ تابستان
خیس درعرق خستگی
غرق در دریای دلهره و هراس ازتله ودام
،زیر رکبارباران
زیرغرش رعد وبرق و توفان
برای یک لقمه نان
بی تاب
بی نان و آب
هر سال هرماه هرروز
می‌افتند به دام دشمن کینه توز
ده‌ ها بچه بی پدر
ده‌ ها زن بی شوهرشدند،
بدست این یاغیان مزدور
نفرت براین زندگی تلخ و شور
بچه‌ها درپشت پنجره پوکیده
درانتظار پدر
زن در خانه درانتظار شوهر
تا با عِطر مَحبت خنده‌ای برلب و
گل شقایقی روی سفره بکارد
تا مبلغی پول برای قوطی شیر خشک
به چنگ بیارد.
ای کولبران جانباخته!
نامتان درتاریخ برای نسلهای
آیند ثبت شد
رژیم استبدادی جمهوری اسلامی
برای همیشه ترد شد.
ای بچه‌های پدر ازدست رفته!
ای زنان شوهرازدست داده!
سایۀ شوم این بیدادی
سرزمین مارا فراگرفته است
فقط شما نیستید درباتلاق
ناعدالتی فرو رفته‌ اید
تنها شما نیستید دردهلیزتاریک فقر
دست به عصا دنبال نور
روشنائی می گردید
حیات انسانهای این سرزمین
درگرداب فریب وحیله فرو رفته است
با تولد بانگ دروغ وعده بهشت
درحصاردهشت دژخیمان
با آنکه آسمان چشم هایمان
آبستن صد سیلاب نفرت است،
دراین قرن دراین ایام،
درکجای دنیا بار بردوش انسان
است؟
مگر انسان حیوان است؟
درایران اسلامی، درکردستان به حاشیه
رانده
نسل بردگی وعقب ماندگی فرهنگی
هنوز مانده
جزمتحد بودن و
باهم بودن
نمی‌تواند این دژخیمان جاهل را
ازصحنه بیرون راند
بپا خیزید ای طبقه مظلوم
ها کنید، هو کنید این نظام پوکیده را
زیرو رو کنید.

کمال محمدی ١٠٫٢٬٢٠١٧