هدف از برگزاری رفزراندم در کردستان چیست؟

 هدف از برگزاری رفزراندم در کردستان چیست؟  

این روزها مسعود بارزانی باهمدستی تعدادی از رهبران دیگراحزاب موجود درکردستان باشور، فراخوان برگذاری رفراندمی که قرار است درچند ماه آینده صورت گیرد،را داده است. طبق اظهار خود آنها رفراندم مورد نظر الزام آورنیست وآنها ملزم به اجرای نتیجۀ آرای مردم نیستند. لذا مردم ازهدفی که فراخوان دهندگان رفراندم تعقیب میکنند،بی اطلاع هستند و این خود به بحث هائی حول قصدرهبران ازبرگذاری آن رفراندم دامن زده  است.دراین مورد بی اعتمادی بخشی از تودۀ مردم به “رهبران خودی” تأثیر گذار بوده است.وگرنه مردمی که آرزوی دیرینه شان عبارت ازرهائی ازقید ستم ملی وکسب حق تعیین سرنوشت خویش بوده است،و در راه متحقق شدن آن بیشتراز یک قرن است که جانفشانی هاکرده و مشقات بسیاری را تحمل کرده اند، چرا بایداکنون بخشی از آنها از رفراندمی که درمورد استقلال کردستان برگذار میشود، تردید داشته باشند؟ درواقع این رفراندم ازنظر بخشی از مردم چون نمایشی ظاهری است که داستان واقعی اش پشت پردۀ ابهام مانده است. ادامه‌ی خواندن

انتشار مباحث «کنگرۀ اول کومه له» احساسات چه کسانی راجریحه دار میکند؟

انتشار مباحث «کنگرۀ اول کومه له» احساسات  چه کسانی راجریحه دار میکند؟

اخیرأ کتابی تحت عنوان « مباحث کنگرۀ اول کومه له » به تعداد معدودی انتشار یافته است. یک نسخه از آن بدست دوست عزیز ایرج فرزاد رسیده است و ایشان بعد از خواندن آن، کل مضمون  کتاب را بهمراه توضیحاتی از جانب خود و تحت عنوان « یک توضیح ضروری در باره انتشار علنی صورتجلسات کنگره اول کومەله » بصورت P D F درسایت هائی انتشار داده است.  از مضمون توضیحات مربوطه معلوم است که ایشان ازخواندن کتاب مورد نظر بحدی عصبانی شده است که انعکاس یافتن بخش عمدۀ آن مباحثات را بعنوان گذشتن از خط قرمز و قابل تعقیب قانونی تلقی کرده است. ایشان درآن مورد نوشته است که « انتشار علنی آن دست نوشته ها نادرست، غیر اصولی و به بازیچه گرفتن تصویر و جایگاه حرمت سیاسی و شخصی شرکت کنندگان در آن جلسه، بویژه در باره فواد، محمد حسین کریمی و طیب روح الهی» است. او ادامه میدهد که « آنها عملا حضور ندارند تا “امروز”، قضاوت خودشان را در باره کمبود و نقصان آن قدمهای نارسا به اطلاع جامعه برسانند.». ادامه‌ی خواندن

مادۀ ۸ – ام دردادگاهی بدون حضورمدعی و متهم

چندیست که دربحبوحۀ جنگ آفرینی های؛ داعش ،جمهوری اسلامی،پوتین، طالبان، بوکوحرام ،بشار اسد،و…که دربخشهائی ازجهان جان ومال مردمان را به مخاطره انداخاته اند، واقعه ای محلی مربوط به ۳۶ سال قبل تبدیل به دل مشغولی تعدادی ازکهنه کاران درعرصۀ سیاسی کردستان شده است.چندیست که فردی ازسرمصلحت فردی ویا هرانگیزۀ دیگری بجز دفاع ازمنافع خلق کرد،موجب برپاشدن محکمه ای شده است که درشرایط کنونی بنا به دلائلی مشخص نه مدعی امکان شرکت یابی در آن را دارد و نه متهم میل به حضوردرآن را.لذا بحثی گرم وجدلی سازش ناپذیر میان دسته ای به وکالت متهم و جماعتی به دفاع از مدعی،درجریان است. ادامه‌ی خواندن

آزادی بیان و توهین به مقدسات         

آزادی بیان یکی ازارکان حقوق فردی درهرجامعۀ آزاد و مترقی بشری است.اینکه آیا کدامین جامعه ای را آزاد و مترقی میتوان تلقی کرد؟ ویا اینکه در پروسۀ ایجاد هر یک از چنین جوامعی، کدامین عوامل اجتماعی تاریخأ موجود موثر بوده و هر یک از آنها به چه صورتی عمل کرده ویاخواهند کرد؟ اینها همه مسائلی هستند که توسط صاحبنظران متعدد همواره مورد بحث وبررسی قرارگرفته اند.اما دراین نوشتۀ مختصر، صرفأ به پایمال شدن آزادی بیان به بهانۀ « توهین شدن به مقدسات دیگری» پرداخته شده است.علت توجه مخصوص نگارنده به این مقولات نشأت گرفته ازعکس العمل هائی ست که بعد از حملۀ تروریستی به دست اندرکاران مجلۀ « چارلی هبدو» در فرانسه و چاپ عکسی منتسب به پیامبر اسلام بر روی جلد شمارۀ اخیرمجلۀ مذکور،صورت گرفته و یا خواهند گرفت. ادامه‌ی خواندن

نظری دیگر حول مراسم گرامیداشت خاطرۀ رفقای گردان شوان

در تاریخ ۱۶/۰۳ /۲۰۱۳ مراسمی درگرامیداشت خاطرۀ رفقای گردان شوان ،توسط کمیته ای متشکل از همسنگران رفقای گردان مذکور درشهر یوتوبوری ترتیب داده شد.درآن مراسم چندین نفر،طبق درخواستی که قبلأ از کمیتۀ برگذارکندده کرده بودند،به یاد یاران گردان شوان برای حضاری فزون بر سیصد نفر،به سخنرانی وشعر خواندن پرداختند. ادامه‌ی خواندن

دفاع خجولانۀ آقای عرفان قانعی فرد از نظام جمهوری اسلامی ایران

آقای عرفان قانعی فرد شخصی است که بنا به آثار تحقیقی ایکه بهره از پایۀ تحصیلاتی و دیدگاه سیاسی  ایشان برده اند،بعنوان «یکی از محققان جوان تاریخ کردستان» شناخته شده است.خود ایشان اصرار دارند که بعنوان محققی « بی طرف» که گویا بدون دخالت دادن موضع و دیدگاه سیاسی اش به بازگوئی و تحلیل رویدادهای تاریخ مبارزاتی ملت کرد ،پرداخته است،بحساب آید.اماادعای «بی طرف بودن» ایشان مخالفت های زیادی را برانگیخته است و دراین مورد بحق گفته شده است که تحقیقات و یا نظرات ایشان در مورد مسائل مبارزاتی کردها،جانب دارانه بوده و از مواضع سیاسی مشخصی تبعیت کرده است. ادامه‌ی خواندن

کومه له،حزب کمونیست ایران و«کمونیزم کارگری» درکدامین بحران؟ بخش هفتم

« قدرت حزب یا طبقه ؟ » ( ۱ )

« قدرت حزب یا طبقه ؟» سئوالی بود دررابطه با قدرت سیاسی که در کنگرۀ دوم حککا مطرح شد وجوابی که بخشأ درهمان کنگره و یا طی جلسات رسمی دیگری به آن داده شد،بصورت نظریۀ «نوینی» درآمد که در تناقض کامل با مواضع سیاسی حاکم بر آن حزب در سالهای قبل از انعقاد آن کنگره ،قرار داشت.رهبران و فعالین حککا چه در آنزمان و چه بعدها آن نظریه را همچون « بدعتی نو» که گویا به سهم خود نظریات مارکسی را تکمیل تر کرده بود،بحساب آورده اند.در صورتیکه برخلاف چنان ادعائی، نظراتی که درآن رابطه ابراز شده بودند مربوط به دو جنبۀ معین از مبارزۀ طبقاتی کارگران میشد،که در هردو مورد آن نظریه همسو با برداشتهای سیاسی نادرستی که زمانی توسط سران اولیۀ بلشویکی درشوروی بعمل درآمده بودند،قرار داشت. ادامه‌ی خواندن

کومه له،حزب کمونیست ایران و«کمونیزم کارگری» درکدامین بحران؟بخش ششم

«کمونیزم کارگری» و تئوری خود گماردگی بر جامعه 

فاصلۀ زمانی بین کنگرۀ دوم حکا تا سمینارهای بعد از کنگرۀ سوم آن حزب،مصادف با زمان شروع وختم پروسۀ فروریزی آشکار نظام شوروی بود.همانطوریکه قبلأ هم گفته شد، تئوریسین های حکا در طی آن مدت کوشیده بودند تا مبارزۀ «ضدرویزیونیستی »مورد نظر خویش را از طریق پرداختن به تجربۀ شوروی پیش ببرند.آنها نظرات خویش در آن موردرا،در سه شماره از ضمائم نشریۀ بسوی سوسیالیسم ،منعکس کردند.گرچه دراواخر همان مقطع مورد نظر فروریزی نهائی نظام شوروی امری قطعی بنظر میرسید ولی هنوز آن وضعیت بطور رسمی اعلان نشده بود.در آن شرایط بحثهای مربوط به تجربۀ شوروی،دردرون حکا، بدون اخذ نتیجه ای قطعی و بطور نیمه تمام سرهم آورده شد  و ختم آن اعلام گردید. ادامه‌ی خواندن

کومه له،حزب کمونیست ایران و «کمونیزم کارگری» ،درکدامین بحران؟ بخش پنجم

کارزاری از تقابل واقعیات با تخیلات  

کنگرۀ دوم حکا و جلسات ترویجی بعد از آن کنگره،میدان تقابل وتعارض دگم های از قبل باقیمانده با ادراکات جدید و نسبتأ صحیحی بودند که همگی آنها باهم اجزاء متشکلۀ مواضع سیاسی حاکم بر حزب کمونیست ایران درآن مقطع راتشکیل میدادند. شاخص ترین واساسی ترین دگم بجای مانده از قبل تصوری غیر واقعی در مورد جایگاه حکا در مبارزۀ طبقاتی کارگران جهان و ایران بود.در آن مقطع کمافی السابق حکا به اعتبار مضامین برنامه ای و وجود کادر های کمونیستی اش (که این دومی بجز تعدادانگشت شماری ازآنها بقیه محروم از تماس با طبقۀ کارگر- بخصوص در ایران آنزمان- بودند) بعنوان یگانه مظهر کمونیسم در دنیا ویکتا حزب کمونیست «حقیقی» کارگران ایران تلقی میشد و به تبع چنان تلقیاتی تمامی سازمانهای چپ مدافع طبقۀ کارگر و کل گرایشات سیاسی وچپی که تاآنزمان دردرون طبقۀ کارگر عمل کرده بودند،بعنوان رویزیونیست و غیر کمونیست تلقی میشدند.ضمنأ آنچنان احکامی درحالی صادر میشدند که خود رهبران و تئوریسینهای آن حزب هم،هنوز شناخت کافی و درستی از وجود اجتماعی طبقۀ کارگر و فعل الانفعالات مبارزاتی آن طبقه کسب نکرده بودند. موارد فوق الذکر توضیحات بیشتری را میطلبد که سعی میشود ذیلأ ارائه گردد. ادامه‌ی خواندن