آزادی بیان و توهین به مقدسات         

آزادی بیان یکی ازارکان حقوق فردی درهرجامعۀ آزاد و مترقی بشری است.اینکه آیا کدامین جامعه ای را آزاد و مترقی میتوان تلقی کرد؟ ویا اینکه در پروسۀ ایجاد هر یک از چنین جوامعی، کدامین عوامل اجتماعی تاریخأ موجود موثر بوده و هر یک از آنها به چه صورتی عمل کرده ویاخواهند کرد؟ اینها همه مسائلی هستند که توسط صاحبنظران متعدد همواره مورد بحث وبررسی قرارگرفته اند.اما دراین نوشتۀ مختصر، صرفأ به پایمال شدن آزادی بیان به بهانۀ « توهین شدن به مقدسات دیگری» پرداخته شده است.علت توجه مخصوص نگارنده به این مقولات نشأت گرفته ازعکس العمل هائی ست که بعد از حملۀ تروریستی به دست اندرکاران مجلۀ « چارلی هبدو» در فرانسه و چاپ عکسی منتسب به پیامبر اسلام بر روی جلد شمارۀ اخیرمجلۀ مذکور،صورت گرفته و یا خواهند گرفت.

امروزه شهرت مجلۀ چارلی هبدو بیشتراز هر زمان دیگری جهانگیر شده است.عده ای کارش رابدون ایراد بحساب میآورند وافرادواجتماعاتی هم آنراتقبیح ومردود میشمارند. بعبارتی دیگرامروزه عمل دست اندرکاران مجلۀ چارلی هبدو یکی ازمحورهایی شده است که حول آن بحث دفاع از آزادی بیان و یا مخالفت با آن، درجریان است. مخالفین آزادی بیان با اینکه همگی صریحأ موضع ونظر خویش را بیان نمیکنند، با اینوصف همگی متأثراز یک انگیزۀ مشترکی نمیباشند.عده ای از آنها در پی منافع اقتصادی و سیاسی ایکه دارند( و یا اینکه میتوانند داشته باشند)،بعناوین مختلف و از جمله دست زدن به اعمال تروریستی، درمقام مخالفت با آزادی بیان،ظاهر خواهند شد.بنابراین مخالفت این دسته با آزادی بیان مخالفتی آگاهانه و عامدانه است.اما برعکس این دسته از افراد، اکثر مخالفتهائیکه درقبال وجود آزادی بیان درجامعه صورت خواهند گرفت حاصلی از کمبود های معرفتی و یا نتیجۀ پایبندی به تعصبات مذهبی و پیروی ازدیدگاهای کهن وارتجاعی بوده است.ازاین منظربه هرمیزانی که تفکرفرد به تعصبات مذهبی و معیارهای ارتجاعی کهن آغشته بوده باشد،بهمان نسبت مخالفت با وجود آزادی بیان در جامعه پر رنگ ویا کم رنگتر بوده است.

اما آنچه که جای تعمق است نظر و موضع سیاسی افراد یست که خود را آزادیخواه تلقی کرده اما درباب قضاوت درمورد عملکردی همچون چاپ عکسی منتسب به پیامبر اسلام بر روی مجلۀ چارلی هبدو،با «اما» و «اگر» هائیکه ابراز میدارند،عملإ خودرا درجبهۀ مخالفین با آزادی بیان قرارمیدهند.اینها میگویند که آزادی بیان حق هر فردی درجامعه است «اما» دراستفاده از آن نبایستی به مقدسات دیگران توهین کرد.آیا چنین مواضعی تا چه حد میتواند مضمونی از آزادیخواهی را نمایندگی کند؟

آزادی بیان

حق آزادی بیان در ارتباط ارگانیکی با حق آزادی اندیشه وتفکر قراردارد.آزاد اندیشی نیز به نوبۀ خود یکی از مایه های مهم ترقی بشر از دورانهای کهن تا کنون بوده است.از طرفی اعتقادات جدید وغیرمرسوم دربستری ازآزاداندیشی است که نضج گرفته و رشد یافته اند ومییابند.مسلمأ برداشتهای افراد از داده های جامعه و محیط بیرونی،یکسان نخواهد بود ونتیجتأ وجود عقاید مختلف درمیان آدمیان امری طبیعی است.آنچه که برای من مقدس است میتواند از دید دیگری بی ارزش و مهمل باشد.و یا اینکه آنچه را که من خود دیروز مقدسش میشمردم،شاید امروز آنرا خوار و بی ارزش پندارم.دراین میان آیا محک چه چیزی باید باشد وقضاوت از جانب چه کسی باید صورت گیرد؟ دردرجۀ اول مهم آنست که عقیده امکان بروز بیابد.

عقاید ازطریق بیان، نوشتارویاهنرهای مختلف است که میتوانند بروز یابند.عقیده اگربه دلیل اعمال فشارحاکمان،خود سانسوری و یا تحت فشارسنتهای مرسوم در جامعه امکان بروز نیابد.مسلمأ ناشناخته خواهد ماند و صحت وسقمش سنجیده نخواهد شد. بنابراین مذاهب،دیکتاتورها وحاکمان مستبد اساسأ با آزاداندیشی سرمخالفت دارند. فکر بشرطی که درچهار چوب داده های دینی و مذهبی و یا دفاع از منافع حاکمان مستبد و زور مندان قبضه گردد وفراتر از آن محدوده پرنگشاید،مسلمأ از دید آنها آزاد است که به هر شیوه ای بیان شود.درغیر اینصورت ابراز هر عقیدۀ مخالف با سنتهای مرسوم و مضامین دینی دارنده اش را دچار مخاطره خواهد کرد. کشتارها،آدم سوزی ها و شکنجه های دوران انگیزاسیون به بهانۀ توهین شدن به مقدسات انجیلی و توراتی و یا آنچه که پاپ ها و کشیشان میگفتند صورت میگرفت.درگذشته های دور عقاید گالیله در مورد مرکزیت کره خورشید، بعنوان توهین به مذهب تلقی شد و کشیشان او را مجبور به انکارکردن عقده اش کردند.اما همان « توهین » دیروزی چنان امروزه به امرعلمی مسلمی تبدیل شده است که تمامی رهبران دینی به عبث و فقط بجهت تداوم دادن به تقدیس آنچه که پیامبران گفته اند، با ذره بین بدنبال تفسیری ازقرآن و انجیل میگردد تا شاید آیه ای در تأیید عقاید کپرنیک وگالیه بیابند.دراین موارد نمونه های بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه نظروعقاید اندیشمندان وعالمان وقت، قدسی بودن پاره ای از مضامین کتابهای آسمانی و دینی رازیرسئوال برده و عملأ آنها را مردود ساخته اند.اماتناقضات و نادرستی های موجود در مضامین کتابهای دینی انچنان پیچیده و بغرنج نیستند که صرفأ از طریق نوآوریهای دانشمندان برملا شوند بلکه قوانین ودستورات شریعتی آنچنان درتضاد و مخالفت با نیازهای جوامع امروزی قرار دارند که افراد معمولی هم در صورت بهرهمندی از آزادی بیان بسادگی میتوانند در رد آنها اظهار نظر کنند.

لذا بدینجت است که آیت الله ها ومفتی ها بکمک دیگر زورمندان منفعت پرست  همواره کوشیده اند تا مضامین قرآنی رادرهاله ای قدسی بنمایانند و دین اسلام را بصورت تابوئی درآوردند.آنها همواره کوشیده اند تا به همه بقبولانند که  تمامی آنچه را که درقران درج شده است،وگویااین جنابان انحصارأمفسرآن هستند،رایا بایستی بدون چون وچرا و دربست قبول کردویا نپذیرفتنش ازجانب غیرمسلمان کفربحساب میآید و رد کردنش ازجانب مسلمانان ارتداد.

پایه های اینگونه سیستم های شریعتی که نمونۀ امروزیش درکشورها عربستان و قطروایران ومنطقۀ تحت حاکمیت داعش و… قابل اجراست،از یکطرف براعمال زورودیکتاتوری وازطرف دیگربرتحمیق واغوای پیروان مربوطه مستقراست.در سیستمهای شریعتی بجای شعار آزادی بیان حکم«قلمها را بشکنید» صادر میگردد وبجای اشاعۀ آزاد اندیشی،دگراندیشان رابعنوان «مفسدین فی الارض» یا بدارمیآویزند ویا آنها رامثله خواهند کرد.

در چند روزگذشته دراعتراض به مجلۀ چارلی هبدو،نمونه هائی ازتحریکات آخوندها وملایان ومنفعت پرستان توسط وسائل ارتباطات جمعی گزارش شدند.آنها به بهانۀ چاپ شدن تصویری منتسب به پیامبر اسلام اقدام به تحریک ناآگاهان ومتعصبین کردند وآنها را دسته دسته از گوشه وکنار اغلب کشورهای اسلامی به خیابانها کشاندند وتحت نام محکوم کردن مجلۀ مذکوراز طرفی، هم مهر تأییدی بر قتل تروریستی ۱۷ نفری که اخیرأ در پاریس مورد حمله قرار گرفتند نهادند وهم آزآنطریق با القاعده و داعش و تمامی گروها وافراد تند رو اسلامی اعلام پشتبانی کردند.دراین میان اسفناکترآنست که اشخاصی تحت ادعای آزادیخواهی و اینکه نبایستی به «مقدسات دیگران توهین» کرد، عملأآب به آسیاب ارتجاع میریزند وبجای محکوم کردن تروریستها وهرنوع اقدام تروریستی،قربانیان تروریسم ودست اندکاران مجلۀ «چارلی هبدو»را مورد نقد و سرزنش قرارمیدهند.

۲۱-۰۱ -۲۰۱۵