اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
« معلمِ دلسوز و علاقمند کم است. معلم ها کارشان را با یک نوع اجبار به خاطرِ نان و به صورتِ عادت – درست مثلِ این که هر روز عادت دارند صبحِ زود پا شوند بروند سنگکِ گرمی و پنیری بخرند بیاورند بخورند انجام می دهند»….«معلم درسش را هم مثلِ یک دستگاهِ خودکار و ماشینوار می گوید. حساب کنی می بینی که بیشتر از هزار بار نادرشاه را درس گفته و هزارمین درسش با نخستینِ آن کوچکترین فرقی ندارد. زمان، مکان و حال و وضعِ دانش آموز در تدریسِ او اثری ندارد. هزار بار نادر را برده به هندوستان و هندی هایِ بیچاره را از دمِ تیغِ بیدریغِ او گذرانده و مفتخرانه (فاتح) لقبش داده و برگردانده به ایران». [صمد بهرنگی- کندوکاو در مسائلِ تربیتی ایران] ادامهی خواندن