“شما که دیگر نباید از “اخلاق” حرف بزنید. کارنامه و عملکردتان اجازه چنین کاری نمیدهد. به دوره قدیم تر و شیرین کاری هایتان هرجائی که رفتید برنمیگردم، اینها را همه میدانند.” ( سنتهای مبارزاتی طبقه کارگر، به بهانه اظهارات اخیر رضا مقدم)
اینها را آقای سیاوش دانشور در کنار حرفهای دیگر در برخورد با مصاحبه اخیر آقای رضا مقدم نسبت به ایشان نوشته اند. بعد از خواندن این مطلب از خود پرسیدم که آیا اقای دانشور واقف است که با این جملات موضعی را نقد نمیکند بلکه حیثیت یک فعال کارگری را به زیر سئوال میبرد؟ این “همه” چیست که همه میدانند و لابد من هم که از بدو تشکیل حزب کمونیست ایران موضوع را دنبال میکنم باید بدانم و از ان بیخبرم. با خواندن این جملات تمام صفات زشت و کریه ممکن در نظرم مجسم شد که آقای مقدم در خود حمل میکند!!! از خود میپرسم که چگونه است که من که نوشتهها و مصاحبههای ایشان را چه در احزاب کمونیست با پس و پیشوندهای بیشمارش و در «کارگر امروز» که ایشان سردبیرش بود و چه اکنون در اتحاد سوسیالیسم کارگری دنبال میکنم و بسیار هم آموخته ام و بسیاران دیگر، از این ” همه” بیخبریم و آقای دانشورکلید این اطلاعات «ویرانگر» را در دست دارد و با این حال از ارائهٔ انها خودداری میکند. نکند ما “ماری” در آستین داریم؟ ( با پوزش از آقای مقدم). متأسفانه آقای دانشور در این میانه تنها نیست. همکار ایشان آقای ایرج فرزاد هنوز اطلاعات رو نشده بیشتری در دست دارند که به شکل قطرهای در اختیار علاقهمندان قرار میدهند. ( جناب مقدم! همه بیش از حد فهمیده اند، چرا “رفتید». شخصیت خود را به عنوان یک فعال صادق و وفادار و تسلیم شده به هژمونی دو خرداد، تا حد یک عوامفریب، ضد کمونیست و پرووکاتور بیش از این “ارتقاء» ندهید» جدل سیاسی سالم یا پرووکاسیون؟ ایرج فرزاد)..
هدف من در اینجا دفاع از مواضع سیاسی آقای مقدم نیست. بلکه انتقاد صریح از گفتار ناسالم اقای دانشور و فرزاد و همکارانشان میباشد. این جملات مرا به یاد خاطرات شوم بازجوییهای زندانهای جمهوري اسلامی میاندازد انجا که بازجو میگفت ” ما که همه چیز را میدانیم…”.
بار دیگر اقای دانشور شما چه میدانید ” که همه ميدانند” و هيچکس نمیداند. ایا این ” همه” فقط خودتان و همکارانتان نیستید که وانمود میکنید که «همه» چیز را میدانید. شما میتوانید مواضع ایشان را نقد کنید. میتوانید نارسایی ها را نمایان سازید. ولی چه کسی به شما اجازه میدهد وجود دیگران را به سخره بگیرید؟ آخر کجای دنیا کمونیستها اینچنین فعالین خود را در نظر عموم بیاعتبار میکنند؟ آیا این خود یکی دیگر از مظاهر درماندگی ما نیست؟ چون کسی مثل شما نمیاندیشد «دوخردادی»ست؟ برای شما و همکارانتان بگویم که از نظر من و بسیارانی دیگر «دوخردادی» یعنی قتل ونسل کشی کمونیستها و دیگر انقلابیون به دست این جانیان رژیم به روزی که در قدرت بودند. اینها در کشتار بیرحمانه فرزندان شریف این مرزو بوم از هیچ چیز فروگذار نکردند. هنوز قهقه و ریسه های این سفاکان آدمکش را در دهلیزهای اوین در مغزم دارم. آيا میدانیم از چه سخن میگوییم وقتی به یک فعال کارگری چنین نسبتی میدهیم؟ آیا با این شیوه برخورد که هر چه از دهانتان در میآید بدون توجه به عوافب ان برای جنبش کارگری، به دیگران نسبت میدهید، ديگر شرف و حیثیتی باقی میماند؟ زیاد سخت نیست انگاه که به فردا بیاندیشیم و شما را در نظر آوریم که دارید در میانه میدان کف بر دهان «پرونده» همه را رو میکنید. رازهای سر به مهربرای روزهای جنجالی و سرنوشت ساز. اینجا شما هستید که جانب انصاف و اعتدال را از کف دادهاید. ديگر آسیابی نمانده است که شما و همکارانتان در طی ساليان دراز ویران نکرده باشید. کجاست سروانتس دیگرکه شرح ” روشنگری” شماها را بر کاغذ آورد تا نسلهای آینده در فراغت خود برای گشایش خاطرفقط لحظهای و نه بیشتر طفولیت خود را به خاطر اورد: انها که در نظر داشتند به کمک چندی قدرت را قبضه کرده به کارگر تفویض نمایند. طوفان خنده.
ش. نجاتی
فوریه ۲۰۲۴