جهت گیری جدید چین در همسویی با دولتهای عربی خلیج خشم حکومت در ایران را برانگیخته و در این میان از حکومت رانده شده های سابق به کلی از کوره در رفته اند و در روزنامههای خود شديدا از چین انتقاد کردهاند، در حالی که کیهان و همشهری سکوت کردهاند. به نظر چنین مینماید که رژیم از آنسو (شرق) رانده و از این سو ( غرب) مانده است. پیمان شانگهای نقطه اتکای بزرگی بود برای رژیم که به برجام پشت نموده، برای غرب کوری بخواند و به روسیه نزدیک شود و حتی به طور غیر مستقیم درجنگ اکراین دخیل شود. اینها ظاهرا بر پل چوبین ساخته بودند. حالا غرب با خیال راحت میتواند منتظر پیشنهادات ایران برای شروع دور جدیدی از روابط “حسنه” باشد که اینبار اما بازی در زمین حریف خواهد بود. پرسش این است که آيا غرب نزدیکی چین و کشورهای عربی خلیج را که سنتا منطقه تحت نفوذ آنها بوده به این راحتی میپذیرد؟ آیا آنها اینبار برای تأدیب عربستان هم که شده به کمک ایران نیازمند نخواهند بود؟ که در آن صورت پیمان نامبارکی را بین “دشمنان” دیروز و متحدان فردا شاهد خواهیم بود. تاثیر بلاواسطه آن اما بر خیزش جاری در ایران گرفتن جانب احتیاط و خویشتنداری همیشگی آنها در مقابل ایران خواهد بود. نمیخواهم در چنین شرایطی خود را در پوست چرمین سلطنتی ها تصور کنم که از خشم بر خود خواهند پیچید و هر چه فحش آبدار را نثار کمونیست ها ( اینبار نوع چینی آن) میکنند. جنبش خیابان اما میتواند آنرا به فال نیک بگیرد. چرا که با حکومتی مواجه خواهد بود که یک بار دیگر در بلندپروازیهای خویش مثال “شتر در خواب بیند پنبه دانه” را تجربه میکند، خفت و خواری از اتحاد درونی او میکاهد و او را در مقابل ضربات سهمگین اردوی انقلاب آسیب پذیرتر میکند. او خشمگين تر از گذشته بر هر چیز که او را زیر سئوال ببرد خواهد تاخت و این بار سکوت طرف غرب را همچون آبان ۹۸ با خود خواهد داشت.
کارگر معلم دانشجو بازنشسته کرد و بلوچ و آذری لر و عرب و ترکمن در برابر خود رژیم زبونی را خواهند یافت که از هيچ چيز برای تحکيم پایههای لرزان قدرت خود واهمهای نخواهد داشت.
