سیاهکل تکرارحماسه عاشورای شیعه منشعب از دین مارکسیزم است

حقیقیترین معتقدین دین مارکسیزم با مذهب التقاطی ارتدوکسی لنینیزم ، شیعه های مارکسیست گشته  سرزمینمان بودند.به باور من ، واقعیترین مریدان  دین مارکسیست در سرزمینمان،حزب توده و هم اندیشان چپ نمای ان بودند! در قرن گذشته ،تفکر معیوب شیعه گری مارکسیستی در سرزمینمان  در مذاهب و فرقه های متعدد چند امامی رواج یافت.اخرین شعبه چند نبشه این فرقه ها در قرن حاضر با نئون خوش رنگ مدرنیت در حکمت پرستان هنوز تداوم دارد.

بدون نقد  تقدس در اندیشه ، نمیتوان به تقدس پایان داد.پایان دهی به تقدس نقطه  اغاز رهایی بشر از زنجیر نادانیست.ایراد گیری و یا اثبات حقیقت باورمندی مریدان  یک دین ،خطاست زیرا مریدی از یک توهم مقدس گشته خطاست.شعبات دین مارکسیستها در سرزمینمان در کلوبهای رنگارنگ بازنشستگی خود هنوز درصدد اثبات حقیقی بودن مرام الوده به تقدس خود هستند
به باور من متوهمین بیشمار دین مقدس گشته مارکسیزم در هر نقاب و ادعای راستین و انقلابی و…  فریب خوردگان قربانی گشته و یا  امامان فریبکاری بیش نیستند.
بر اساس نقل قولی از یک رفیق هم اندیشم ،برخلاف ایه های مقدس گشته دین مارکسیزم تنها شرایط اقتصادی ،مولد چگونگی شکل گیری یک جامعه نیستند بلکه فرهنگ غالب و حاکم گشته در قرون متمادی (تاریخ)  ان جوامع که با انان پرورش یافتند شکل جامعه و فرهنگ و اندیشه ان را میسازند.ذهنیت غالب یک فرهنگ الوده به تقدس دیرینه یک جامعه سنتی برگرفته از ادیان و باورهای ان جامعه تعیین میگردد.جامعه ما نیز مستثنی از این قانون نیست.فرهنگ غالب در همه امور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی سرزمینمان الوده به باورهای مرسوم در سرزمینمان ریشه دارد.برای شناخت چگونگی شکل گیری فرهنگ غالب جامعه ابتدا میبایست بصورت دقیق باورهای مرسوم و همیشه غالب گشته در سرزمینمان را شناخت.در همه اعصار تاریخ هر تفکر و اندیشه و باوری که وارد این سرزمین گشته در انطباق با فرهنگ غالب تغییر شکل و ماهیت داده  تلفیق یافته و سپس عمومی گشته است.ادیان و دانش و هنر و مدرنیت و صنعت و علم و باور و ایدئولوژی  وارداتی بدون تطبیق و تغییر ماهیتی در کل محتوا مجوز عمومی گشتگی نیافتند.دین و سیاست و علم و دانش و هنر و اندیشه و ایدئولوژی ابتدا محکوم به تغییر در ذات  بودند.
در این دل نوشته کوتاه بخشی ناچیز از تسخیر و تاثیر فرهنگ غالب مذهبی مرسوم در سرزمینمان را بر ایدئولوژی وارداتی غالب در نگرش چپ  جهانی ( مارکسیزم ) را در یک رویداد بررسی میکنم. لازم به ذکر است اثبات دین گشتگی مارکسیزم و چگونگی و اهداف تولید ان و شناخت واقعی ان را به فرصتی دیگر موکول مینمایم.
این دل نوشته سعی دارد از پنجره ای جدید به حادثه سیاهکل که توسط مذهب زدگان هنوز با ایمان که با اصرار ناشی ازجاهلی انان حماسه نامیده میشود بپردازد.
به باور من ،انکار صداقت و شرافت قهرمانان قربانی گشته این رویداد خطاست.و باور دارم ،هزاران قهرمانی که باورشان را محصور به یک حقیقت دروغین بزک کرده  کردند بعنوان قربانی فریب خوردگانی بیش نبودند.
دین مارکسیزم زمانی که توسط مریدان بلشویک ان وارد سرزمینمان گست با باور عمومی مذهب شیعه گری التقاط یافت.ابتدا باید گفت،
جستن حقیقی ترین مریدان این دین در جهان در شعبات متعدد و مذاهب گوناگون ، لنینیزم ارتدوکس و مائویزم بودایی و…. یا توده ایزم شیعه دهها امامی  بیهوده گریست. اما در عین حال اثبات حقیقت کتمان شده نیز است.
به باور من برای شناخت دقیق از فاجعه های شبیه سیاهکل که منجر به قربانی گستن صادقترین فریب خوردگان ان نیز شد ابتدا  میبایست ،حقیقت را در مجرای بزرگتر ان دید. حقیقت محض در دروغین بودن  دین مارکسیزم برای کسب ارزوی رهایی بشر است.مارکسیزم در واقعیت فریبی بیش نیست .دین ساخته شده ای ایست  که برای کسب قدرت و حفظ سیستم سلطه و قدرت نیاز به تداوم توهم در فریب مریدان بیشمار است.این دین توسط دستگاه سلطه سرمایه تولید و با هدف حفظ ان سیستم ترویج گشته است.
حجم جنایت مریدان این دین در تاریخ ننگین جنایت همه ادیان بسیار سنگین است.جنایت های میلیونی مریدان بلشویک ارتدوکس این دین با امامت لنین و شرکای حزب بلشویکش سنگین تر از سایر ادیان نیست اما ننگین ترین جنایت تاریخ بشریت است. زیرا بر اساس باور و در انکار هر گونه اللاه های اسمانی صورت گرفت.خدایان زمینی متحزب ارباب گشته و صاحب قدرت و ثروت در سراسر جهان سرخ گشته ، حتی ازدادن  وعده بهشت اسمانی به قربانیان خود امتناع کردند.
ننگین ترین امامان این دین در سرزمینمان حزب توده و شعبات متعدد ان بود که واژه *خیانت* را در نهایت بیشرمی و بی شرفی مترادف در جهان سیاست کرد.(امروزه هر بیشرفی در سیاست ملقب به توده ای بودن میشود ).
در سالروز جانبازی قهرمانان سرزمینمان در سیاهکل که نقطه عطف و آغاز عملی یک نظریه معکوس و مخرب از دین مارکسیزم ،نگارش این نوشته کوتاه شاید بنظر خطاست اما به باور من در چنین روزی رواست.
به باور من ، سیاهکل حماسه نبود نقطه اغاز ایجاد قتل گاه های فراوان ،فریب خوردگان متوهمی بود که توسط سیاست فریبکاری رهبران فاقد شعورشان ایجاد گشت.رهبرانی که در  اوج بیسوادی خود حتی عاجز از دادن تمایز به مفهومهای ساده سیاسی از جمله به استراتژی و تاکتیک بود .برای مثال کتابهای (جنگ مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک) و دهها نوشته کوتاه فاقد دانش کافیست.
شمار قربانیان انتخاب شده توسط این فریبکاران در سیاهکل پایان نیافت.زیرا راهبران مذهبی شیعه زده برای اثبات دین مارکسیزم با امامت خود نیاز به شهید داشتند.راهبران این دین با پرورش ذهن متوهم با شعار و فریب مذهبی  متوهمان را به قتل گاه میفرستادند تا دستگاههای امنیتی انها را شکار کنند.زیرا خوانش کاپیتال مارکس دشوار و خوانش قصه چون کوتاه و اسان بود برگزیده گشت.قصه های مرسوم ان دوران به رنگ ماهی سیاه کوچکی بود که حتی درک درستی از ان قصه رهایی نداشتند.محو شعور در ایمان مستولی گشته و خلاصه گشت تا از درک ان قصه نیز عاجز گردند.قصه تکراری عاشورا سراسر هستی باور ماهیان سیاه کوچک گشت تا بدون عبور از راه دشوار برای رسیدن به دریا بر اساس راوی اموزگار ان قصه ،طعمه گردند.عاشقان جاهل و  متوهم مارکسیست بیشمار این دین ،تنها با توکل به ایمان   پیروزی و مبارزه را تنها در شهادت دیده و حسین وار شهید گشتند.گسترش جنایتکاری این تئوری در همدستی دستگاههای امنیتی و در رواج دادن این روش بعنوان تنها راه رهایی ، برای گسترانیدن دام و شکار قهرمانان شدت یافت .شعور با سانسور محار گشت تا شعار جایگزین گردد.در حذف روشنفکران واقعی روشنفکران مقلد فاقد شعور بیشمار گشتند .ماهیان سیاه کوچک در توهم رسیدن به دریا طعمه خرچنگ گرسنه گشتند.زیرا خرچنگ حاکم برای بقا نیاز به طعمه داشت و تنها راه میان بر نشان داده شده به انان خود یک دام و فریب بود. سیانور و سلاح و عمر چند ماهه سرنوشت تلخ نوشته شده در سناریوی حذف شریفترین و صادقترین قهرمانان  سرزمینمان گشت.
بدیهیست که قاتل اصلی این قهرمانان حکومت ترور سلطنت بود اما شرکای این جنایت ، رهبران متوهمی بودند که خوانششان از دین مقدس گشته   انها را کور کرده  بود تا ایمان آلوده به مذهب شیعه  خود را نبینند.قربانیان این فاجعه همه ان قهرمانان نیز مجالی برای این شناخت نداشتند زیرا اسانترین راه برای عمل به باور یعنی ، ایمان را انتخاب کردند.  عاملان اصلی وقوع فاجعه  در حذف عمدی شریفترین و صادقترین انسانها و قهرمانان سرزمینمان تقدس بود. زیرا همه  انان اسیر  جهل و سپس تقدس خود بودند.
مشروعیت دفاع مسلحانه در تقابل با حکومت جنایتکار برای پایان دهی به تروریزم دولتی انکار ناشدنیست.اما ارزشمندترین مبارزه سیاسی در یافتن راهکار و در برگزیدن چگونگی پرشمار گشتگی قهرمانی در سرزمینمان است و نه در قربانی کردن کم شمار قهرمانان.حفظ قهرمانی تنها با حفظ قهرمانان ممکن است.
بگذارید بسان همیشه ،در طرفی ، بیشعوران نعره تروریست بودن این قهرمانان را سر دهند اما نگذارید شرافتشان دوباره توسط تفکر راهبر مخرب مذهبی و تقدس و شریک در جنایت بدون نقد این تفکر ، دوباره و دوباره ننگین شود.
همه حکومتهای جهان از بدو تاریخ تاکنون از جمله آلمان نازی و حکومت بلشویک و حکومت سلطنتی و وارث اسلامیش، برای حذف همه مخالفین خود به همه مبارزین قهرمان  انگ تروریستی زده و میزنند.ننگ ترور حاکمان با زدن انگ به قهرمانان پاک شدنی نیست.
 نفکر مذهبی معتقد به عاشورای حسینی ، توسط مریدان عاشق شهادت و متوهم   معتقد به  دین جدید مارکسیست در سیاهکل حماسه ساخت. سیاهکل تکرار حماسه عاشورا  بود.  سیاهکل حماسه نبود ،فاجعه بود . زیرا تقدس و مذهب و ایمان جز تباهی ارمغانی ندارد.
 بعد از فاجعه سیاهکل مذهب زدگان قهرمان قربانی پر شمار گشتند زیرا شعوری نبود تا فاجعه و جهل را فریاد زند.قهرمانان بعدی دیگر که  ناخود اگاه  از کودکی در هر سال در تعزیه ها عاشق حسین و شهادت میگشتند تنها راه اثبات عشق را در ایثار و شهادت می یافتند. و اینگونه این قصه تلخ همچنان ادامه دارد زیرا در سرزمینمان هنوز هم لازمه قهرمانی در مرگ است.
در سالگرد فاجعه سیاهکل هنوز متوهمین بی درد که از میراث خون قربانیان قهرمان تعزیه گردانی میکنند پست تر از اخوندهای شیعه جنایتکار ، دکانهای فریب را دوباره گشودند تا در حذف شعور و با شعار و تقدس و جهل به نوایی در شهرت برسند.در دکانهای فروش شرف  در این بازار مکاره تنها چیزی که یافت نمیشود وجدان است.
 در دکانهای مکاره  دیگر و در همه رسانه ها ، مفسرین فاقد شعور با شور از سیاهکل و انقلاب حرافی میکنند.در دورانی که فقر و گرسنگی و ستمگری وکشتار حاکمان مزدور گشته بیداد میکند کسی در فکر ساخت انقلاب نیست زیرا اسانترین راه انقلاب نکردن حرافی و تفسیر انقلاب است
در سرزمینی که مزدوری و بیشرفی شرط اول حاکمیست، ارزشها بی ارزش میگردند تا بجای شعور شعار و بجای عمل حرف و بی تفاوتی به جای وجدان ،غریزه بجای انسان ،منفعت بجای عدالت ،شهرت بجای شرافت حکمرانی کند
تا امید همچنان محبوس و آزادی خیال گردد.
باریش نصیریان
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate