مانیفست  باریش (صلح)

مانیفست  باریش (صلح)
با هدف سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و براندازی نظام سرمایه داری و ایجاد جهانی بهتر
مقدمه
ننگ جوامع مدرن بشری در قرن حاضر، در بروز جنگ توسط جنایتکارانی چون پوتین و ناتو و بایدن و حامیان و اربابان جنگ افروز جهان نیست ، زیرا انان از ابتدای حاکمیت مستبدانه خود،بدفعات مکرر برای دفاع و حفظ نظم جهان سرمایه و حاکمیت مطلق خود،  با اجرای ماموریت و فرامین اربابان جهان ، با ایجاد جنگ های متعدد جنگ افروزی را در دستور کار و برنامه خود همیشه داشته و دارند.
ننگ بشریت مدرن ، تنها در وجود نحس  دلقکهای سیاسی  بسان پوتین (درنقش پطر جنایتکار معاصر) و زلنسکی (درنقش قهرمان جهانی) نیست
ننگ بشریت مدرن و معاصر ، در عدم درک این نمایش و سیرک جهانی وهواداری صدها میلیونی بشر! در جهان از این تفکرات غیر انسانی  و ارتجاعی بنام ناسیونالیزم با تفکرات افراطی (شوینیستی) است.نمایش این سیرک با هنرنمایی دو نقش اصلی یکی بعنوان متجاوز خونریز  و دیگری بعنوان قهرمان جهانی شده و مدافع مشروع ! از تمامیت عرضی و خاک مقدس شده ،اکراین توانسته اند در این جهان مدرن ، بشر مدرن ! و معاصر را براحتی بفریبند .در این سیرک جهانی دلقک و کمدینی بنام زلنسکی با ایفای نقش کمدی – تراژیک خود با ظهورهای نمایشی در تمامی پارلمانهای جهان توانست به بزرگترین ارزوی هر هنرپیشه ای دست یافته و بزرگترین نقش در نمایش جهان را با تردستی تمام ایفا نماید.
ننگ بشر مدرن در عدم وجود شعور جمعی در جهان است که چنین نمایشات مضحک ،هنوز توانایی فریب بشر را در وسعت جهانی ان هم  در این سیر تکامل یافته تاریخی ! بشر را داراست .انتظار چندانی نیز این بشر تکامل یافته فعلی نمیتوان داشت که توسط سیستم اموزش و پرورش جهانی و کنترل رسانه ای در رخوت جهانی سیر بیشعوری خود را طی میکند
درنتیجه مدیریت این نمایش  با حضور همه دلقک های  سیاسی برگزیده و حاکم گشته در جهان و  در سکوت جهانی  جنگ و کشتار و ویرانی باعث،  اوارگی و نابودی سرزمین اکراین گشت و جهان شاهد دهها هزار تن کشته و مجروح و قتل عام هزاران کودک و بیگناه شد.
ننگ بشریت مدرن در بیتفاوتی میلیاردها انسان مسخ شده توسط رسانه ها و سیستم اموزش و پرورش حاکمیتهای جهانیست که ناظر این کشتار هستند و فقط گروه اندکی شامل هزاران تن علیه جنگ و کشتار شورش و اعتراض میکنند است!
در تداوم اجرایی این سناریو و با ترفندهای رسانه ای   حاکمان جهان ،ترس عمومی گشته جهانی میگردد .  وقوع احتمالی جنگ جهانی سوم و نابودی کره خاکی در جنگهای هسته ای جهانی ،اذهان عمومی در جهان را کنترل میکند واقعیت انکه در عصر گذشته جنگ های جهانی همیشه ادامه داشته و دارد. این جنگها، در طی زمانهای مشخص و بر اساس توافق مابین قدرتهای برتر جهانی در زمانبندیهای مشخصی در شکل جهانی ان ، بصورت موقت قطع و یا تغییر شکل و ماهیت داده و به شکل جنگهای نیابتی تغییر شکل یافتند.
چرایی آغاز این جنگ!
نظام سرمایه برای نجات هستی خود از رکود و تباهی و فروپاشی تدریجی ناشی از عدم کارآمدی سیستم و نظم جهانی موجود و صرفا برای جلوگیری از نابودی خود ،نیاز مبرم به گسترانیدن جنگها ، با ایجاد تنشهای قومی و ملی و گسترانیدن ان   در بعد جهانی است.
ننگ بشریت مدرن ، ناظر بودن ، بر همه قتل عام ها در جنگهای مقطعی جهانی و کشتار  هزاران کودک و دهها هزار انسان دردمند و بیگناه ، توسط ارتش های متجاوز و مدافع همه طرفهای درگیر در جهان بوده و هست.
ننگ بشریت مدرن ،  در  کم شماری  اعتراض کنندگان به جنگ است. تنها دو هزار نفر از جمعیت صدها میلیونی در روسیه  که بهای سنگین مجازات و زندان را بجان خریده و از شرف انسانی و صلح دفاع میکنند معترض به جنگ شدند. و این در حالی است که هم زمان ، جهان شاهد  صف بستن صدها  هزار نفر روس در صف حراجی های فروشگاههای غربی  (بخاطر تعطیلی اجباری ناشی از تحریمهای جهانی)بود . سکوت بیشرمانه  میلیونها روس و حمایت میلیونی از پوتین و  تداوم جنگ انان را بعنوان شریک جرم این جنایتها  در تاریخ ثبت کرد.
ننگ بشریت مدرن ،در تعداد محدود معترضین  در جوامع مدرن و پیشرفته  بشریست که جنبشی لایق بشر مدرن!برای دفاع از صلح را سازماندهی نکردند.بشر مدرن ! بعد از رخوت عمومی گشته ناشی از همه گیری عمدی ویروس کرونا ،هنوز در کما بسر میبرد  .
عدم  ایجاد جنبشی سراسری و جهانی برای دفاع از صلح جهانی در محکومیت و افشا جنگ افروزان برای توقف جنگ و کشتار و قتل عام ، ننگ بشریت مدرن در جهان فعلیست!
ننگ بشریت مدرن و همه جوامع انسانی ، از پیشرفته و عقب نگهداشته شده در بیشرفی! عمومی گشته توسط حاکمان بیشرف و جنایتکار است که بیشرفی را در همه جوامع انسانی  رایج  ،عمومی و نهادینه  کرده اند است!
زمانی که بیشرفان حاکم گردند شرف نایاب میگردد!
ننگ بشریت مدرن ، دور شدن اکثریت انان از روح انسانیت انسان و اخلاق و تمام کرامات ان  و بی وجدانی عمومی گشته بشریست .
ننگ بشریت مدرن در همراهی اکثریت قریب به اتفاق  جمعیت بشری  از حاکمان و فعالان و احزاب و سازمانهای سیاسیست که بر طبل جنگ کوبیده و هزاران میلیارد از دارایی و مالیات که دسترنج زحمت و بردگی انان را بجای گسترش رفاه ، برای خریدهای تسلیحاتی صرف میکنند است.
ننگ این جوامع در ظاهر پیشرفته و مدرن بشری ! در خلاء وجودی اعتراض های گسترده ،خریدهای تسلیحاتی عظیمیست که در پارلمانهای اروپا و جهان ان راتصویب و قانونی میکنند است.هدف همه این سیاستمداران در همراهی با این پروژه جهانی در کنارحفظ منافع حقیرحزی و سازمانی خود حفط منافع اربابان جهان و حفظ نظم موجود جهانیست.  اکثریت خاموش گشته بشری انسان نما ،که این حاکمان را انتخاب نمودند نیز،  شریک جرم همه جنایتکاران حاکم جنگ افروز هستند که بر اساس تفکرهای ارتجاعی ناسیونالیزم کور هر یک از انان ناشی از  بیشعوری عمومی گشته  در این جوامع همچنان بر طبل وگسترش جنگ در بعد جهانی میکوبند.
ننگ بشریت این است  که با بیشرمی تمام ، تنها ناظر نابرابری و بیعدالتی  و ظلم و ستمگری بر روی اکثریت  قاطع  از جمعیت میلیاردی  در اقصی نقاط جهان که  درگیر گرسنگی و قحطی  وبیکاری و جنگ و بردگی هستند است.
رفاه نسبی بر گرفته از سیاستهای استعماری دولتهای جوامع پیشرفته  و حس ناسیونالیستی هر یک از این جوامع بشر مدرن! مسخ شده و تهی گشته از اخلاق انسانی ،انان را آگاهانه و عامدانه و صرفا برای  حفظ منافع حقیر و طبقاتی و ملی   خود ، وادار به سکوت میکند .
ای ننگ بر شما ، نفرین بر سکوت و بی وجدانیتان ،نفرین بر ماسک دروغین انسان نمایتان  که بر روح حیوانیتتان زدید.
شرمتان باد
اینک من نیز بسان هزاران تن هم اندیشم با دلی اندوهبار بهمراه اندوه عمومی گشته در جهان ، شاهد این پس رفت ارتجاعی از تکامل و نابودی شعور جمعی انسانیت انسان هستم و میبایست هر ثانیه شاهد قتل عام کودکان و بیگناهان باشیم و از شنیدن عربده های جنگ افروز جنایتکاران حاکم بر انسان بودن خود و همزیستی با این حیوانات درنده در زیر ماسک انسانی، شرم نماییم!
عربده های همه! حاکمان سیاسی در سوئد و فنلاند ،بهمراه قهقهه های مستانه بایدن و همه سران ناتو بخصوص رهبر مکار نروژی ان ،روح و روانمان  را ازار میدهد. عربده های حاکمان   قرقیز و ازبک که اماده کشتار همدیگر هستند تا عربده های وحشیان حاکم در هندوستان و پاکستان که اماده کشتار اتمی یکدیگر هستند و یا عربده های خامنه ای واردوغان  وهمه شریکان و اربابان جهانی شان  که برای نابودی منطقه و جهان  که  برای کسب سلاح اتمی از طرف انان، مسلح و هدایت میگردند و یا فریاد های وحشیان حاکم و محکوم ارمنی و اذری و و ترک اردوغانی، تایوانی و چینی و قزاق و لیتوانی و روس و لهستانی ، کره و ژاپنی و فلیپینی ،تایپه ای و سودانی و کل عربده های حاکمان در افریقا و اسیا و کشورهای عربی و اسرائیل و فلسطینی و امریکای لاتینی و …. وکل جهان معیوب گشته سر داده میشود  ، جانهای شیفته بسیاری از عاشقان انسانیت و انسان ، را بکلی از امید به نجات انسان و صلح در جهان تهی ساخته است.

مقدمه تاریخی
قرنهاست  بشر مدرن  و معاصر که در جستجوی نجات جامعه بشری از معظلات عدیده ای که سیستم جهان سرمایه  ان را تولید کرده درگیر مبارزه خونین با این سیستم جهانیست!
فقر و نابرابری گرسنگی و ویرانی و جنگهای خانمان سوز، کشتار و جنایت توسط حکومتهای استبدادی ،نقض اشکار حقوق اولیه بشر مدرن توسط همه دولتها در سیستم جهانی شده سرمایه داری ،رمقی برای نجات بشر باقی نگذاشته است.این در حالیست که الودگیهای محیط زیستی توسط این مدیران سیاسی رمقی برای حیاط طبیعی در جهان باقی نگذاشته است.برای مثال- سالانه میلیونها تن زباله تولید شده در چین و همه کشورهای اسیایی و افریقایی و سراسر جهان ، بنام کالا بر الودگی کره خاکی میافزاید. سالانه فقط در چین و تایوان و کره و ژاپن و اسیای جنوب شرقی چهار و نیم میلیون تن کالای بی کیفیت ارزان تولید شده  به بازارهای جهان ارسال میگردد. برای درک مفهوم الودگی جهانی تنها یک مورد از جنایت شرکت نفتی بریتیش پترولیوم کافیست.میزان الودگی هوا در نتیجه سوزاندن گازهای اکتشاف نفتی این شرکت ،تنها در نیجریه ،دو برابر میزان همه الودگیهای تولید شده صنایع و خودورها در سراسر جهان است.
سیستم جهان سرمایه که  بر اساس  رشد ناهمگون جوامع بشری  و در نتیجه  رابطه های استعماری و استثماری در طی  قرنهای گذشته ، تبعیض و نابرابری را بحدی کشانده که  اکثریت بشر مدرن  امروزی ،  این نظام بر اساس مدیریت در سیستمهای اموزش و پرورش و هدایت رسانه های جهان ،فقط نظاره گر ستمگری هاست و تسلیم سرنوشت تلخ بردگی و بندگی مدرن خود گشته است!
میلیاردها انسان صرفا بدلیل تولد در جهان های عقب نگهداشته شده ، محکوم به این زندگی ! دست ساز این سیستم که سرنوشت انان را رقم زده اند با فقر و گرسنگی و بیداد و ظلم و ستم و کشتار و جنگ و ویرانی دست و پنجه نرم میکنند. رابطه های استعماری مدرن گشته بنام دئموکراسی نوین لیبرالیزم جهان سرمایه و سیستم اقتصادی و رشد ناهمگون جوامع  بشری ، رشد و گسترش دیکتاتوریهای گسترده و سرکوب و کشتار ،سرنوشت تلخ  بشریت محکوم به بندگی و بردگی را رقم زده  است.
در قرنهای گذشته بر اساس ضرورت تاریخی ،اشکال مختلف مبارزه برای دفع این بیداد در سطح جهانی ، باعث  تولید تفکرهایی برای نابودی کامل این دستگاه ستم گری مبارزه میکردند بود .فیلسوفان و مبارزین بسیاری برای دفع این بیداد و نابودی این سیستم  در شکل جهانی تلاش و کوشش و مبارزه کرده و شکست های خونینی را تجربه کردند.این اندیشورزان و مبارزین ،با انکه با تولید تفکر مدرن ایجاد انترناسیونال جهانی و همبستگی مبارزه جهانی ، بعنوان بهترین و کارآمدترین راهکار ،برچیدن نظام سرمایه و نابودی سیستم جهانی سرمایه را تقدیم بشریت کرد
اربابان نظام و قدرتهای برتر جهانی ، با کمک مزدوران فیلسوف اجیر که در خدمت نظام سرمایه ،برای برچیدن این امید  و شکست این راهکار اجیر گشته بودند ، نظام سرمایه داری را از سقوط و نابودی نجات دادند.
کمون پاریس که ساختار نظام لرزان سرمایه را  عملا بزیر کشانده بود ، زنگ خطر را برای اربابان و مالکان ثروت جهانی را در ان دوران بصدا در اورد. تفکر سوسیالیزم مدرن از زبان فیلسوفان انارشیست و سوسیالیست ؛راهکار نجات بشری را بصورت عملی در اجرایی گشتن ان در کمون پاریس به نمایش گذاشته بودند. بزیر کشاندن قدرت متمرکز دولت و حاکمیت و نابودی این سیستم، توسط اتحاد مبارزاتی همه ستم دیدگان و تقسیم برابر قدرت بدست شوراها و ستم دیدگان ، نوید   ساخت مدل جدیدی از سیستم بشری را  برای اداره انسانی ان با تقسیم قدرت و ثروت و ساخت یک دنیای بهتر را به همه ستم دیدگان و مبارزین به ارمغان اورد. این تفکر ، با نابودی کامل  دستگاه حاکمیت در شکل دولت های متمرکز ،و با شعار نه ارباب و نه رعیت ،نه حاکم و نه محکوم ،نه رهبر و نه مرید،  در کمون پاریس ، نوید ازادی همه ستم دیدگان جهان را با ایجاد جنبش جهانی  و مبارزات درخشان پیشگامان ان و گسترش این تفکر به سراسر جهان ان دوران میرفت تا همه حاکمیتهای ستمگر را بزیر کشاند.
شعله های انقلابی سراسر اروپا و در تمامی مستعمرات و در همه قاره های جهان با باورمندی به این تفکر فروزان گشت!
اربابان جهان سرمایه ،بعد از شکست و سقوط حاکمیت و قدرت متمرکز خود در پاریس ، که مرگ و تباهی تدریجی ،سیستم و نظام جهانی را بخوبی دریافته بودند ، دست به دامان سیاست همیشگی تفرقه زدند تا بر اساس ان با سیاست ایجاد تفرقه در صف متحد مبارزاتی و اندیشمندان و راهبران فکری سوسیالیست و انارشیست  ان دوران ، بر اساس این سیاست نفاق،با سرکوب خونین کمون پاریس ، سیستم در حال سقوط را نجات دادند .جبهه متحد امپریالیستها متحدانه توسط ارتش های متحد شده دولتهای اروپا ،با کشتار رهبران و مبارزین کمون پاریس بر ویرانه های کمون پاریس رقص پیروزی ناشی از نجات نظم جهانی را با شادی جشن گرفتند.
در  هنگامه این دوران فیلسوفان بیشماری از جمله   مارکس با تولید  تفکری انحرافی با کمک  بخشی از اصلاح طلبان جهان سرمایه ظهور داده شد!    وی بهمراه شرکای خود با انجام کودتا در مجمع جهانی انترناسیونال اول به یاری سیستم جهانی سرمایه و اربابان جهانی شتافت.
انترناسیونال پرولتری و دیکتاتوری پرولتاریا با کمک و همراهی نظام جهانی تولید و تبلیغ گشت
توضیح بیشتر در سایت زیر
https://iranglobal.info/node/54343
در نتیجه اجرای این سیاست فریبکارانه و با ایجاد تفرقه مابین اندیشمندان راهبر که جنبشهای جهانی و انقلابات جهانی را راهبری و نمایندگی میکردند ،ارمانهای انترناسیونالیزم جهانی ، ضربه سنگینی را تجربه کرد.اکثر رهبران و پیشگامان جنبش در کشتار و سرکوب دولتهای حاکم در جهان و در سطحی جهانی قربانی گشتند.شعله های جنبش جهانی نیز بعد از کشتارها فروکش نمود و نوید امید نجات جامعه بشری  بعد از طلوعی کوتاه کم رنگتر گشت.

تحلیل وقایع سیاسی در قرن حاضر و در شرایط کنونی جهان
در طی دهه های گذشته ،نظام جهانی سرمایه و اربابان حاکم در جهان که مالکیت بخش اعظم ثروتهای جهان را که به واسطه  انحصار نهادهای مالی  وکنترل و هدایت  قدرت های حاکم (همه دولتهای جهان) را داشتند، توانستند  روند سقوط و فروپاشی نظام سرمایه در جهان را دوباره در کنترل بگیرند.
با حذف و نابودی تمامی رسانه های مستقل و ایجاد و کنترل و هدایت کل رسانه های موازی و وابسته به منافع انان،وکشتار  فیزیکی روزنامه نگاران مستقل ، روند افشاگری از توطئه های جهانی و فساد جهانی حاکمان جهان و جنایت و کشتار انان از بی عدالتی و نابرابری و قتل عام دولتها ،تا  افشا جنایتهای محیط زیستی دولتها که خطر نابودی کره خاکی و همه خطراتی که جامعه های بشری جهان را تهدید میکنند  بنوعی کاهش یافت.
در طی این دوران ، حجم جنبشهای اعتراضی جهانی که از دل مبارزات علیه نظم و فساد در سطح جهانی و علیه حاکمان جهان (همه دولتهای جهانی) بسیج شده و مبارزه میکردند بودند ، سال به سال کاهش یافت.جنبش های عظیم جهانی از جمله جنبش نود و نه  درصدیها و جنبشهای سبز برای نجات کره زمین و بشریت از نابودی و جنبش جهانی دفاع از صلح جهانی و جنبشهای طبقاطی و زنان ودگرباشان جنسی و جنبشهای مختلف همه ستم دیدگان در هر هویت تحت ستم در جای جای کره خاکی روند نزولی خود را طی کردند.در روند سرکوب هم زمان و وحشیانه همه پیشگامان این جنبشها توسط همه دولتهای جهان ،این جنبشها با تحمل شکستهای متوالی به عقب رانده شده و سیر نزولی خود را طی کردند .
اربابان حاکم و هدایت کنندگان قدرتهای برتر جهانی ،با کنترل بر رسانه ها با ترفندهای ویژه ،و با رواج بیشعوری عمومی گشته توسط رسانه های جهان ، بردگان مدرن در جهان را با ترس و ارعاب و کشتار و سرکوب به سکوت کشاندند. افتضاح های انتخاباتی در جوامع پیشرفته بنام دئموکراسیهای مدرن! بشری ابرویی برای حیثیت نظام  جهانی و سیستم دئموکراتیک دروغین ان بنام لیبرالیزم باقی نگذاشت.افتضاح انتخاباتی در امریکا ، حمایت از تداوم حاکمیت های طولانی و سلطنتی همه دیکتاتورهای حاکم در جهان بنام جمهوریت و دئموکراسی  در انتخابات دروغین و نمایشی ،چهره و ماسک دروغین ازادیخواهی  نظام جهانی را عیان تر ساخت .
حاکمیتهای دیکتاتورهای موروثی  در روسیه و ایران و سوریه و ترکیه واذربایجان و کل کشورهای بلوک شوروی پیشین و در  کل کشورهای اسیایی و امریکای لاتین و… و بخش اعظم کشورهای اروپایی با حمایت اربابان جهان و رسانه های تحت کنترل در کل نظام سرمایه  تحکیم یافتند. در نتیجه این حمایتهای جامعه جهانی ، دیکتاتورهای وحشی و جنایتکار همچون پوتین و اردوغان و خامنه ای و علی اوف و نطر بایف و…. و همه حاکمان فعلی جهان ، که بسان سلاطین عصرهای گذشته  عمر حاکمیت خود را طولانی کردند.
حمایت علنی قدرتهای جهانی از این دیکتاتورها و سکوت جامعه جهانی و نهادها و سازمانها و نهادهای حقوق بشری در کنار کشتار و جنایات بیشمار انان  بعد از حذف رسانه ها و تریبونهای مستقل در جهان ،  با سرکوب ازادانه و بدون نگرانی از جامعه جهانی و افکار بشری و نقض گسترده حقوق اولیه بشر در حجم وسیعتری ادامه یافت.در روند این جریانها و رویدادهای همگون  سیاسی و  با شیوع عمدی ویروس کرونا توسط شرکتهای چند ملیتی داروسازی به سفارش اربابان نظام جهانی (همچون فایزر و شرکایشان )جهان الوده به ترس از مرگ عمدا به کما برده شد.
بعد از پیروزی جناح دئموکرات حاکمان ماسون امریکایی و حذف رقیب قدرتمند و شارلاتان سیاسی بنام ترامپ که به لحاظ قدرت مالی کلانش بنوعی مستقل از اربابان حاکم در کاخ سفید حکومت میکرد ؛توسط اتحاد شوم همه رسانه های جهان و همه حاکمان قدرتمند جهان با همبستگی انان و با توطئه سقوط کرد.بعد از سقوط ترامپ، سیاستهای جهانی در راستای بازگشت به قدرت و استحکام مواضع و منافع امریکا رقم خورد.اربابان حاکم ماسون در جهان با تقلب و رسوایی، بایدن معیوب را به قدرت رساندند تا وقفه ای که در سیستم جهانی با قدرت گیری ترامپ به قدرت ایجاد گشته بود را جبران نمایند. سیستم جهان سرمایه  بعد از همه گیر کردن عمدی  ویروس کرونا در بعد جهانی که باعث تضعیف و یا حذف  رقبای برگزیده حاکمان جهانی شده بود  ، بهمراه خود رکود مالی عظیم را بهمراه اورد.سیستم مالی جهان سرمایه ،بعد از تجربه این رکود بیسابقه در سیستم مالی جهان ، نظام جهان سرمایه ،نیاز فوری به تزریق هزاران میلیارد را داشت  که به لطف سیاستهای دولت بایدن و اربابان ماسون در جهان  و با همکاری  همه نهادهای  جنگ افروز ، فرمان اجرای پروژه با ایجاد جنگها  را صادر نمود.
ناتو ورهبران ان، سناریو از پیش تعیین شده را برای تحمیل جنگ به اکراین و روسیه و منطقه و اروپا و جهان را اغاز نمود.این سیاست جنگ افروزی اربابان ماسون جهان با هدایت عمدی دیکتاتوری بنام پوتین و وبا فریب دلقک سیاسی و ناسیونالیست افراطی بنام  زلنسکی با مهارت اجرا شد و کل کشور اکراین در مدت کوتاهی به ویرانه مبدل شد و نزدیک به بیش از هشت  میلیون اواره و دهها هزار کشته و مجروح، ماحصل اجرای سیاست جنگ افروزی  دئموکرات نشانهای کاخ سفید شد. لازم به ذکر است که حزب دئموکرات در زمان ریاست  اوباما بر کاخ سفید با سیاست تداوم سیاست جنگ افروزی موفق به گسترش جنگ در بعد جهانی و بازگرداندن عظمت و لیدری نهادهای امریکا بدین طریق اسان نگشته بود.مضحک ترین بخش این تاریخ اهدای جایزه صلح نوبل به اوباما بود!
با اجرای دقیق این پروژه  توسط دلقک سیاسی بنام بایدن و شرکا، نظام سرمایه و اربابان ماسون ان به تمامی اهداف از پیش تعیین شده رسید و با موفقیت کامل مراحل بعدی را ادامه میدهند. سازمان ناتو که دهه ها بعد از فروپاشی شوروی ، موضوعیت و مشروعیت  وجودی خود را از دست داده بود به کمک این سیاست ، دوباره از جسد بیجانش زاده و قدرتمند شده و جنگ را به مرزهای داخلی اروپا کشاند.در طی نزدیک به سه ماه و نیم از روز  اغاز این جنگ بیهوده ، هزاران میلیارد درامدهای انباشته شده رقبای اروپایی امریکا ،برای خرید تسلیحات دفاعی از نهادهای مالی و نظامی انان سوق داده شد.صدها میلیارد دلار برای خرید تجهیزات نظامی بلامصرف مانده جمع اوری وبا ارسال به اکراین برای دفاع مشروع ! مصرف شد.لازم به ذکر است که مالکان همه این کارخانه های عظیم تسلیحاتی تا چند ماه پیش در نتیجه رکود اقتصادی در خطر کامل ورشکستگی  بودند .
با اجرای این پروژه ،هزاران میلیاردی که میتوانست برای رفاه و اسایش  جوامع مختلف بشری صرف گردد به جیب صاحبان کارخانه های جنگ افروز پرداخت شد.خرید تسلیحاتی بنام اجبار در تحکیم مواضع دفاعی در بعد جهانی به یکباره هزاران برابر  سود را شامل مالکان جهان کرد.پروژه های گسترش جنگ با تهدیدهای اتمی روسیه و رقبا، جهان را به ورطه  نابودی کشانده است.با جهانی کردن ترس ناشی از گسترش ویروس و جنگ ،جهان الوده به ان گشت .سیاستهای اینده نزدیک ناتو و اربابان ماسون جنگ افروز در جهان ،گسترانیدن شعله های جنگ و درگیر کردن همه مردم جهان است.هدف نهایی از گسترانیدن همه جنگها از جمله جنگ  روسیه و اکراین بعنوان پیش درامد سیاست کلان جهانیست که هدفی بزرگتر را دنبال میکنند.هدف اصلی این سیاستها، حذف رقیب اصلی امریکا یعنی چین ،ابرقدرت مالی جهان است. کاخ سفید و ناتو و همه قدرتهای برتر و مالک جهان با حذف و تضعیف روسیه که زمانی قدرت دوم و برتر جهانی بود ،موفق شدند که احتمال کمک روسیه قدرتمند ، برای حمایت از چین در رویارویی احتمالی  نظامی با امریکا را به صفر برسانند.همچنین از وقوع اتحاد نظامی و سیاسی و مالی سه قدرت برتر جهان یعنی چین و روسیه و هندوستان جلوگیری کرده و در نطفه این اتحاد را که به ضرر نظام جهانی سرمایه و منافع عمده جهانی رهبران داعمی ان بود،  نابود نمایند.برنامه بعدی اربابان ایجاد تنش و حتی جنگ هسته ای مابین هند و پاکستان است که رقیب دیگر ان بسان روسیه از این جبهه و اتحاد با چین حذف گردد. با حذف روسیه به رهبری پوتین ، بیمار روانپریش که در توهم تزار بزرگ بودن میزید ، روسیه براحتی در باتلاقی فرو افتاد که براحتی امیدی برای نجاتش نیست.
توضیح- مالکان واقعی این کارخانجات صنایع نظامی و شرکتهای دارویی تولید کننده ویروس و سازنده واکسن ان ،همان مالکان و مدیران و رهبران ماسون جهان هستند.سود ماحصل هزاران میلیاردی این مالکان جهان تنها بعد از گسترش ویروس کرونا تا کنون در همین چند سال گذشته ،بالغ بر هزار و چهارصد میلیارد درامد خالص است.
در تداوم این سیاستهای جنگ افروزی در جهان ،اربابان جهان  در تدارک گسترش جنگ به قزاقستان و سوئد و فنلاند کشورهای کوچک حوزه بالتیک و شرق اروپا هستند.سناریو بعدی ، ایجاد  تنش و جنگ بین همه مناطق مورد اختلاف دولتهای کارگزاری شده است.  نوبت بعدی در اجرای این سناریو همچنان که گفته شد ،جنگ افروزی مابین  هند و پاکستان خواهد بود . رویارویی نظامی احتمالی و ایجاد جنگهای ملی در منطقه خاورمیانه توسط رژیم های کارگزاری شده توسط ماسونیزم جهانی  در ایران و ترکیه و سوریه و لیبی و عراق و اسرائیل و…کل منطقه است.سیاست تولید خاورمیانه جدید ،دهه هاست که پیشنهاد گشته و هنوز استارت نگشته است.با کمک رژیم اسلامی و همکاری کشورهایی مثل ترکیه و اسرائیل فاز اجرایی این سیاست در اینده نزدیک اجرایی خواهد گشت.توقف مذاکرات برجام و هدایت رژیم ایران برای دستیابی به بمب هسته ای و تهدید  و امادگی نظامی رژیم در حال فروپاشی و تبلیغ ان توسط همه رسانه ها و نهادهای تبلیغاتی در جهان ، بهمراه سیاستهای فریبکارانه  و تبلیغ  اجرای  سیاست رژیم چنج از بالا توسط سیاستمداران و رسانه های  جهان با هدف مخدوش کردن اذهان عمومی جهان و سرزمینمتان ادامه دارد . مزدوران حاکم گشته بر ایران با اجرای دقیق فرامین اربابان ماسون جهانی خود با اجرای دقیق  ماموریت خود ، سیاست ذاتی خود را که به اتش کشاندن منطقه  است تداوم خواهد داد!
در تحلیل کلی از سیاستهای فعلی ،هدف نهایی نظام سرمایه داری برهبری ماسونیزم و صهیونیزم جهانی ، گسترانیدن و شعله ور کردن جهان و رویارویی های نظامیست که در نهایت  با رویارویی نظامی چین و امریکا به هدف نهایی خود خواهد رسید.در این بینظمی و شرایط جنگی در جهان، قدرتی برای سرنگونی این نظام باقی نخواهد ماند و نظم سرمایه همچنان به حیاط ننگین خود ادامه خواهد داد.
اینک در نبود رسانه های مستقل در جهان ، و تداوم سیستم بردگی مدرن در جهان ، ما شاهد بشریت مسخ شده  هستیم که که با شیوع عمدی ویروس کرونا هنوز در کماست. اکنون  همه رسانه های جهان برای  اجرای کامل این سناریو بسیج شده و توسط مغزهای متفکر نظام سرمایه داری هدایت میگردند. این رسانه ها با جعل واقعیتها و کتمان حقیقت و با تزریق عمدی تفکرات  ناسیونالیزم افراطی و تمامی نظریات و افکار ارتجاعی و خانمانسوز شعله  اتش جنگ افروزی را در سطحی جهانی  در هر یک از کشورها دامن میزنند.  سکوت ننگین بشریت در کما  حتی در جوامع پیشرفته که برای رفاه نسبی تن به بردگی مدرن زده ، باعث گشته هیچ جنبش جهانی علیه این سیاست های جنگ افروزی شکل نگیرد.وجدان عمومی بشریتی که میبایست برای نابودی کره خاکی و بشریت علیه این سیاست  های ضد بشری و علیه همه حاکمان در جبهه وسیع انسانی مبارزه کنند بخواب عمیقی فرو  رفته است. متاسفانه تنها شمار اندکی انگشت شمار از روشنفکران جهان قادر به دیدن کلی این سیاست توطئه جهانی هستند که با زیرکی در حال اجراست.

در مقابل این فاجعه بشری چه باید کرد!؟
به باورمن  و بعد از ارائه این مقدمه و تحلیل کوتاه  از این سیاستهای در حال اجرا ،تنها راه نجات  بشریت در زنجیر  و اسیر و بنده گشته، مقاومت و مبارزه و تغییر کلی در سیستم جهانی سرمایه و نابودی کامل ان است.
به باور من ، تیزبینی و مهارت و آگاهی از اهداف کلی از اجرای این سیاستها  و درک واقعی از توطئه جهانی ، و مدیریت فکری و تبهر از ارائه راهکار مناسب بهمراه  تیزهوشی و استفاده ابزاری از ضعفهای این برنامه در این توطئه جهانی توسط  پیشگامان باورمند (متاسفانه انگشت شمار در سطح جهان) که امید خود را به رهایی بشر و انسان اسیر و بنده و برده گشته را هنوز از دست ندادند میتوان این سیاستها را بر علیه راهبران جهانی واین توطئه کشاند.
شرط عمده برای درک این سیاستها و ساخت الترناتیو ان در  باور و داشتن به ایمان به ازادی و عدالت و برابریست.
به باور من میبایست و باید در مقطع کنونی با توسل به کوچکترین  امکانات علیه این سیاستها شورید و این توطئه را افشا نمود .به باور من  حتی با کمک نیروی اندکی از پیشگامان همه جنبشهای مبارز (یک دهم درصد از جمعیت جهان)  میتوان این سیاست ها و توطئه جهانی را  بر علیه اربابان و حاکمان جهان و قدرتهای جهانی و دولتهای جنایتکار برگرداند.
اما چگونه؟!
به باور من که تمام عمر و جوانی ام را در مبارزه با رژیم جنایتکار و ضد بشری حاکمان اسلامی صرف کرده ام رقه ای از امید در نا امیدی مطلق جهانی و بشریت به کما رفته موجود است. استناد من به همه فرزندان ستم دیده و پیشگام همه مبارزات در ایران و منطقه است که وطنم را شامل میشود است.
به باور من ، سرزمین ایران موطن اصلی من و ما ، بلحاظ قرار گرفتن موقعیت  استراتژیک جغرافیایی و درهم تنیدگی ملتهای ساکن ان که شرایط موجود عینی و ذهنی را داراست، میتواند نقطه اغازگر این سیاست انقلابی علیه ارتجاع جهانی و جبهه بزرگ ضد انقلابی میتواند و باید ! باشد .
استناد من برای تحرک نیروهای انقلابی از نقطه مرکزی ان یعنی در ایران ، به وجود عینی و مبارزات  پیشگامان جنبش زنان و کارگران و ستم دیده های ملتهای ساکن است که علی رغم سرکوب و کشتار هنوز دست از مبارزه و شورش بر نداشتند.استناد من به نسل جوان نا امید گشته ایست که برای رهایی از این وضعیت، نیاز فوری به یک راهکار فکری و  عملی دارند است .  همزمان با کشور ایران ،با استناد به همان یک دهم درصد از جمعیت صدها میلیونی تحت ستم و اسیر در زندانهایی که به نادرستی کشور و وطن در ان منطقه  نامیده میشوند است.  فرزندان اسیرم در ایران و ترکیه و افغانستان و سوریه و عراق و پاکستان و هند تا لبنان و لیبی و اسرائیل  وفلسطین و… همه کشورهای منطقه تا افریقا که در رنج و فقر و تحت همه گونه ستم هستند .
اری استناد من  پیشگامان جنبشهای دانشجویی و جنبش ملتهای تحت ستم و جنبشهای کارگری و زنان و دگرباشان جنسی  و همه فعالین جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب در میدان مبارزه هر یک از این کشورها (زندانها)است.همانهایی که تا چندی پیش تظاهرات و جنبشهای عظیم میلیونی در بغداد و ترکیه و ایران  از شورش علیه انقلاب ساختگی اسلامی تا جنبش هشتاد و هشت و ابان و دی و و اعتصابات و اعتراضات سراسری معلمان و تهیدستان و شورش گرسنگان و بازنشستگان و اعتصابیون تا جنبشهای عربی در بغداد و تونس و لبنان و سوریه و ….. کل منطقه  است
استناد من و فراخوان من به  همه ان فرزندانی که در تاریکی مطلق رنج و فقر و استبداد و شکنجه و بیکاری و اعتیاد و گرسنگی و  هزاران درد بی درمان ، تشنه به شنیدن و دیدن یک راهکار عملی و منطقی برای کسب رهایی و آزادی و برابری و اجرای عدالت اجتماعی هستند  است که باور و امید را به انان بازگرداند .نسل جدیدی که تجربه شکستهای خونین نسلهای پیشین را در تاریخ خونین ان  دیده و خوانده و درک کرده است.
جنبشهایی که توسط ایدئولوژِهای منحرف گمراه گشته و به بیراهه رفته و شکست های خونینی را تجربه کرده است .
استناد من بخصوص به همه فعالین جنبش دانشجویان و همه  پیشگامانی است  که خسته از شنیدن هجمه های تکراری مدعیون بیعمل اپوزسیون نماها  و راهکارهای معیوب انها هستند است.نسل جوانی که با دیدن این راهکار رهایی و با درک درست از این مانیفست ،خود رهبری و مجری اجرایی این طرح خواهد گشت است.باورمندانی که  بسان من و همه هم اندیشانم  بدنبال کسب شهرت و ثروت و قدرت نیستند .
زیرا هدف غایی همه انها رسیدن به مقطعی از شرایط انسانی که در ان فقر و بیکاری و گرسنگی و ستم و ستمگری وجود نداشته باشد است .انهایی که بدنبال ایجاد جامعه و زندگی بهتر در دنیایی بهتر هستند ،میتوانند در مقطع کنونی یک بار و برای همیشه ان جامعه ایده ال را برای خود و سرزمینشان و سپس در جهان  بسازند.بشریت و این فرزندان بیشمارم ،تشنه به امیدند که باور دارم این راهکار بخاطر عملی بودن و قابل دستیابی بودن و اسان بودن ،میتواند به همه پرسشها و اهداف و خواسته هایشان پاسخ دقیق ارائه دهد.
راهکار پیشنهادی من برای همه این فرزندانم ،ساختن جامعه ای ازاد و عاری از ستم و نابرابری که برابری و عدالت اجتماعی را به یکسان مابین همه شهروندانش توزیع نماید است .
باور من ، به باقی مانده روح عصیانگر برده گشته بشریت جهانیست که  در خون و رخوت و سرکوب و ننگ ،تن به بردگی میدهد و چاره ای برای نجات خود و کره خاکیش  جز مبارزه و ایجاد این جامعه ایده ال ندارد. پیشنهاد من برای همه این فرزندانم تقسیم قدرت با نابودی کامل همه  دستگاهای ستمگر و همه دولتهای جنایتکار و کارگزار و ارتجاعی در منطقه و ایجاد سیستم فئدرال شورایی در هر یک از کشورها و سپس تشکیل کنفدراسیون بر پایه انتخاب ازادانه و آگاهانه انان  در منطقه و سپس برقراری فدرالیزم جهانی است .
پیشنهاد من ایجاد حاکمیتهای شورایی و دئموکراتیک که میبایست لائیک نیز باشد ابتداعا در ایران است .
وطن  همه ستم دیدگان و من ، تنها کشور ایران نیست بلکه  این سرزمین مشترکیست که هزاران سال اجدادمان در بندگی زیسته  و هزاران سال در طی جنگهای بیشمار حاکمان و سلاطین و پادشاهان مختلف، فرهنگشان و اداب و رسومشان بهمراه  ارزوهایشان  و سرنوشت تلخشان مشابه شده و  اکنون تبدیل به ویرانه گشته است هست . همه هم وطنانم مالکان واقعی این سرزمینی هستند که که میبایست مالکیت و قدرت و ثروت را در دستان خود بگیرند تا اغازگر ساخت جهانی بهتر برای بشریت باشند.زیرا تاریخ خونین مشترکشان وسرنوشت تلخ مشترک و دشمن مشترک و مشابه ، مبارزه و رهایی  مشترکشان را به هم پیوند داده است.

ابتدا قبل از هر گونه ارائه راهکار سیاسی برای نجات بشریت از نابودی ،میبایست به این پرسشها برای  ارائه راهکار درست و  برای رفع همه ستم ها و ستمگریها پاسخ دقیقی داد!
چگونه میتوان هم زمان
۱- طبقات محروم وستم دیده ، زنان و دگرباشان جنسیتی فاقد حقوق برابر انسانی که در سیستم نرسالاری جهانی اسیر و بنده هستند، ملتها و قومیتهای تحت ستم که برای تعیین حق سرنوشت ازاد و برابرمبارزه میکنند ،اقلیتهای ایدئولويیک مذهبی-دینی و باورمندی (بسان بهایی و سنی و زرتشتی ویارسانی و بی دین و اتئیست  و مسیحی و علوی و شیعه و … در کل منطقه و جهان)  ، گرسنگان و بیخوانمانان ،کودکان کار ،معتادان،کولبر و سوخت بران و بیکاران، ناامیدان و نسل جوان و معتادان و کودکان و همه رنج دیدگان را از رنج و بیداد و ظلم و انواع ستمها رهانید؟!
۲- چگونه میتوان همه ستم دیدگان  را برای شرکت در جنبشی سراسری در وسعت کشوری و منطقه ای ،به تحرک واداشت؟!  چگونه میتوان در ناامیدی مطلق کنونی همه این ستم دیدگان  را به شورش و عصیان دعوت کرد؟!
چگونه و با چه روشی میتوان، امید  را بر روح رنجور انان دمید و چگونه برای  محقق شدن ارزوها و کسب حقوق برابر  انسانیشان  را در شرایط انسانی و مدرن لایق بشر امروزی براورده ساخت ؟ چگونه میتوان  اعتماد و امید از دست رفته را به انان  بازگرداند؟تا انان با این امید و ارزو در صفوف  متحد متشکل و سازماندهی شده و به جنبش سراسری انقلابی بپیوندند.
پاسخ-  با ارائه یک راهکار عملی و ساده برای از بین بردن همه انواع  ستمها میتوان ابتدا باور انان را کسب کرد و امید را به انان بازگرداند و همه ستم دیدگان را به جنبش کشاند.
به باور من ،تنها راهکاری میتواند مفید باشد ،که این ویژگیها را داشته باشد.
۱) ساده، برای درک بشر و همه ستم دیدگان  جهان
۲) جامع و کلی، برای نجات کل جهان
۳)مدرن ،برای نیاز بشریت مدرن  وجهان
۴) عملی ،بر اساس شرایط فعلی جهان و بشریت
۵)جهانی، برای ساخت الترناتیو جهانی و سیستم جاری جهانی در جهان
آلترناتیوی که برای از بین بردن همه ستمها ، بدون تبعیض ستم دیدگان برای دفع همه ستمگریها ارائه شده باشد   . برنامه ای عملی و ممکن ، برای ساخت دنیایی بهتر و فاقد ستم در شرایط انسانی که عادلانه ،برابری مطلق حقوقی انها را تامین کرده ؛ آزادی و استقلال هویتی انان را تضمین کرده و خوشبختی و سعادت را برای همه انان فراهم کرده و جامعه و سیستمی را برای لغو همه ستمها  به انان ارائه دهد است.

پیشنهاد این نوشتار ،  پاسخ  به همه این سوالات ، ارائه راهکار برگرفته از تفکر و ارمان رهایی سوسیالیستی که در انترناسیونال اول مطرح شده میباشد.
فراخوان این نوشتار ، به همه ستم دیدگان که با باورمندی به  این راهکار رهایی ، مشخص در زمانی نزدیک که منطقه با سیاستهای جنگ افروزان به اتش کشیده میشود ،  ایجاد هسته های شورشگر و خلع ید از دستگاههای حاکمیت دولتها و جایگزین کردن حاکمیتهای شورایی است  .راهکاری عملی و ساده که با تقسیم قدرت و ثروت به صورت برابر به همه شهروندانش  عدالت اجتماعی را نیز اجرایی میکند است  .
پیشنهاد من به همه ستم دیدگان و محرومان از حقوق اولیه انسانی ،عدم  اعتماد به فرد  و افراد  است.  عدم اعتماد به راهکارهای حزبی  و محفلی و همه ایدئولوژیهایی که در سیر تاریخی مبارزاتی بشر در جهان که در عمل شکست خورده، عدم اعتماد به ان باورمندیها و راهکارهایی که  با وعده های دروغین در نقاب اپوزسیون همه حاکمان جهان ،که وعده ساخت بهشت خیالی بدهند است.
به باور من و بر اساس تجربه تاریخی،کسب اعتماد و ایجاد امید در عمل مستقیم  به باور های  مشترک در زندگی سیاسی کسب میشود. فرد و افراد و جریانها و احزاب و محفلهای سیاسی که سابقه طولانی مبارزاتی دارند تنها دستاوردشان از بین بردن اعتماد مردمی و نابودی امید برای ساخت دنیایی بهتر است.چگونه میتوان به احزاب و افراد وجریانهای سیاسی که وعده ازادی و دئموکراسی را میدهند دوباره باور کرد زمانی که ، رهبران انان در تمامی تاریخ مبارزاتی! خود ،سابقه حاکمیت مطلق در ان جریانها را با حذف رقبای سیاسی و حذف فیزیکی انان کسب و حفظ کرده اند ؟ چگونه میتوان باورمندیهای ارتجاعی و تقدس یافته توسط احزاب در جهان فعلی و مدرن را دوباره احیا کرد؟! چگونه رهبران و احزاب و گروهها ی مقدس شده توسط ایدئولوژیهای مقدس یافته را میتوان باور کرد که به تقدس نظم جهانی و ارتجاع جهانی پایان دهند؟! اکثر این باورمندیها بدتر از همه انواع دینها و مذهبها در ماهیت کلی خود مرتجعتر از ادیان میباشند.
چگونه زنان ستم دیده در جهان به جریانهای سیاسی اعتماد کنند که تفکر نرسالاری در دستگاه حزبی همه  انان حاکم گشته  و رنجها و مبارزات  و حقوق انسای انان چون با فرامین طبقاتی و ایه های مقدس همخوانا نیست نادیده گرفته میشوند میتوان اعتماد کرد.همه جریانهای سیاسی جوامع عقب نگهداشته شده مثل ایران و همه کشورها ی استعمارزده ، هویت برابری انسانی زن را هنوز انکار میکنند  و صرفا دیدگاهشان نسبت به برابری حقوق زنان بسان تفکر حاکمان ولایت فقیه است؟ چگونه میتوان به جریانهای سیاسی اعتماد کرد که اکثریت مطلق انان  وعده ساختن بهشت دروغین حزب و سازمان خود را به مردم میدهند و با بیشرمانه ترین شکل  با ساخت زندان حزبی و سازمانی و با  حذف فیزیکی و ترور و سانسور رقبا ، روی همه جنایتکاران حاکم را سفید کردند؟!
بیداد حاکم بر همه جریانها و احزاب سیاسی در ایران و کل منطقه  در نبود ازادی و دئموکراسی واقعی در سیستم مدیریتی انان و دیکتاتوری ولایت گونه کاردهای رهبری همه این اپوزسیون نماها واضح و عیان است. شما نمیتوانید حزب و یا جریانی را در کل این منطقه بیابید که تفاوت ماهیتی در عملکرد با احزاب و جریانهای حاکم داشته باشد.جریانهای سیاسی که در تاریخ مبارزاتی هر یک از انان، تنها توانستند اعتماد عمومی مردمی را حتی با داشتن  میلیونها هوادار و سمپات  نابود کرده و همه انان را سرخورده  و نامید از مبارزه سیاسی کرده اند .
راهکار پیشنهادی این نوشتار ،  کسب قدرت و ثروت بدست خود مردم ستم دیده و حفظ  ان  و تقسیم برابر ان با ایجاد این سیستم  مدرن و نوین حکومتیست. راهکار پیشنهادی این نوشتار ، به همه ستم دیدگان وعده ساخت بهشت توسط دیگران نیست ساخت ان بدست خود مردم است زیرا که این راهکار، نحوه چگونگی تقسیم برابر  قدرت و ثروت را به همه ستم دیدگان نشان میدهد.
در نهایت پیشنهاد این نوشتار ، ساخت دنیایی بهتر، عاری از ستم و بندگی و بردگیست که بر اساس احترام به منزلت و کرامت انسانی همه انسانها در ان ، حاکم بر سرنوشت خود خواهند بود است.
برابری مطلق حقوقی زنان و دگرباشان جنسیتی ،بدون تقسیم برابر قدرت و ثروت به انان و ایجاد سیستمی که عدالت اجتماعی را تضمین کند تنها در یک دئموکراسی صد در صدی ممکن خواهد بود .
توضیح-(سهم کار جهانی زنان با احتساب کار در خانه انان هفتاد و پنج  درصد در کل جهان است حال انکه سهم ثروت انان تنها دو و نیم درصد از کل ثروت جهانی است)
تقسیم قدرت بدون در نظر گرفتن تفاوتهای هویتی جنسی و ملی و طبقاتی و مذهبی و دینی و باورمندی وایدئولوژیک و رنگ پوست و گویش و زبان و هویتهای ملی و قومی ممکن میگردد.برابری مطلق حقوقی ،تنها در حاکمیت شوراها ممکن میگردد زیرا همه به یکسان و برابر مالک قدرت و ثروت میگردند.ستم دیدگان ملی ساکن کشور ایران و کل کشورهای منطقه خاورمیانه و کل افریقا و اسیا  تنها بخاطر تعلقات هویتی خود بعنوان اقلیت ! محکوم به تحمل انواع و اقسام ستمهای گوناگون و نابرابری هستند.
(اکثریت ملتهای تحت ستم زیر حاکمیت اقلیت برگزیده و الیت جامعه هستند)
جنبشهای ملی ملتهای تحت ستم در منطقه و کل جهان ،بجای ایجاد دولت متمرکز مستقل برگرفته  از هویت ملی خود و ساخت یک کشور مستقل بر اساس هویت ملی خود در دام توطئه نظام سرمایه داری میافتند که بخاطر منافع استعماری خود با کارگزاری اقلیت حاکم متعلق به یک ملت  و تعیین جغرافیای سیاسی مشخص بنام کشور و با رسمی کردن یک زبان و یک دین و یک مذهب و یک جنسیت و یک ایدئولوژی و یک طبقه خاص  بر سایر هویتهای ملی و جنسی و طبقاتی وایدئولوژیک و فرهنگی و زبانی و ملی و قومی دینی و مذهبی  حکم رانی کرده و نظام جهانی سرمایه داری را با این فرمول استعماری و بر اساس این تبعیضها ابدی ساختند.
حکومتهای کارگزاری گشته استعماری در صده گذشته  با نقض اشکار حقوق برابر انسانی همه ساکنین  ،و با اجرای تبعیضهای مضاعف ، انواع  ستمهای مختلف را بر اساس استناد به قوانین مقدس شده و با شدیدترین شکل استعماری  ملتها و اقوام و زنان و طبقاط محروم کارگری و باورمندان به ادیان و مذاهب دیگر را ،علاوه بر استعمار ،استحمار نیز مینمایند.نظام جهانی و نهادهای بین المللی ساخته شده  در سطح  جهان مثلا سازمان دول (ملل) تنها راه حل نجات این ملتهای تحت ستم را جدایی و تشکیل یک حکومت مستقل با همان ویژگیها میگذارند تا با ایجاد تنش مابین همین دولتهای کوچک استعمار و استثمار انان سهل و وصول باشد.تا با اجرای سیاستهای تفرقه کن و حکومت کن هر زمانی که لازم گشت ، جنگهای بی پایان ان دولتها را اجرایی  و هدایت و رهبری کنند تا با هر جنگ و ویرانی ، وابستگی انان به قدرتهای جهانی بیشتر و بیشتر گردد.
در چنین پروسه شرم اور مرسوم در جهان ،ملتهایی که زبان و فرهنگ و مذهب و یا دینشان بعنوان زبان و دین و مذهب  رسمی انان برسمیت شناخته شده ،بعنوان ملتهای برتر از لحاظ حقوقی میگردند .منافع حقیر این ملتهای برتر گشته که  ناشی از این تبعیض سیستماتیک ساختاری هر یک از دولتهای ساخته شده است ،فارغ از درک این ستمهای مضاعف، مبارزه برای احقاق حقوق برابر ملتهای تحت ستم را سخت تر کرده است.تفکر شوینیزم و ناسیونالیزم رایج داده شده مابین این ملتها انان را وا میدارد که  بهمراه حکومتگران و زیر تبلیغات دروغین رسانه های حاکم  و همچنین  در سیستم اموزش و پرورشی که این افکار غیر انسانی  تبلیغ و ترویج میگردد جنگ ملتها را سازماندهی مینماید. اخرین نمونه کاربردی این سیاستهای استعماری را در قره باغ و در جنگ بیهوده اکراین شاهد هستیم.میلیونها روس برتر و اذری برتر و ترک برتر برای حفظ برتری خود بر دیگر هویتهای ملی با کنترل و هدایت و مغز شویی اگاهانه رسانه ها و سیستم حکومتی ، پیاده نظام قربانی  گشته در این جنگهای بیهوده هستند. در همه انواع و اقسام این کشورهای ساخته شده؛ مبارزات ملتهای تحت ستم، بر اساس فرامین مقدس گشته توسط سازمان دول ، مبنی بر حفظ تمامیت عرضی (خاک مقدس گشته)  بعنوان تجزیه طلبی محکوم و شدیدا  توسط حکومت های وحشی کشتار و  سرکوب انان در همراهی  صاحبان هویت برتر ملی (ناسیونالیستها) سهل گشته است. فجایع کشتار در جنگ قره باغ و اکراین بهترین و تازه ترین نمونه های این سیاست است.
این سیاستها در جای جای کره خاکی و در همه کشورها با مرزهای ساختگی و در دوران معاصر ، صرفا بخاطر استفاده ابزاری و تداوم سیاست استعماری طرح و عملی گشته است.سیاست یکسان و مرسوم در هر یک از کشورهای جهان  با دادن برتری حقوقی به جنس نر در شکل قانونی خود نصف جامعه انسانی یعنی زنان و دگرباشان جنسی را محکوم به بردگی و بندگی میکنند.تقریبا در همه کشورهای منطقه و جهان دوم و سوم عقب نگاه داشته شده شکل این رابطه های غیر انسانی و برتری طلبی یک هویت ویک زبان رسمی گشته  و یک دین و مذهب قانونی !و یک جنس و یک طبقه، اکثریت جمعیتی مشتمل از سایر هویتها را محکوم به تبعیض و نابرابری کرده و بر اساس این رابطه های استعماری اکثریت ملتهای تحت ستم علاوه بر استعمار جهانی قدرتهای برتر استعماری زیر شدیدترین رابطه های ستمگری مالکان هویتهای برتر ملی و جنسی و مذهبی حاکم و رسمی شده ، مورد ستم و رابطه استعماری ملتهای حاکم شامل تبعیضهای مضاعف میگردند.چگونه میتوان به صلح جهانی رسید زمانی که همه کره خاکی با وجود نحس این مرزبندیها و تقدس دهی به مفهوم ملت و وطن و پرچم  و دین و فرهنگ و زبان و جنسیت زیر بنای جنگها را ابدی ساختند؟!
پاسخ در یک کلام تنها راه حل حفظ صلح جهان ، نابودی همه این مرزبندیهای دروغین سیستم استعماری جهان و دولتها و حاکمیتهای متمرکز است.(مرز جنسیتی و ملی و قومی و ایدئولوژیک و طبقاتی و رنگ پوست و….)
الترناتیو نظامهای حاکم کارگزار نظام استعماری سرمایه داری میبایست یک برنامه مشخص و همه گیر برای رفع همه نوع ستمگری ملی و جنسی و طبقاتی و مذهبی برای همه ستم دیدگان ارائه دهد.برنامه و الترناتیو حاکمیت حکومتهای شورایی و لائیک در منطقه بر اساس این تفاوتهای ایجاد شده بر روی هویتهای ملتهای تحت ستم و برای از بین بردن همه ستمهای موجود ،یگانه الترناتیویست که با در نظر گرفتن حقوق برابر  همه ستم دیدگان این سرزمینها، رهایی کامل همه ستم دیدگان را با تقسیم برابر ثروت و قدرت بشکل برابر تامین کرده و به  رابطه های استعماری داخلی و خارجی پایان میدهد.
این الترناتیو با نابودی کامل این مرزبندیها ، زندانهایی بنام کشور مقدس شده را ویران ساخته و به برتری نژادی و ملی و قومی و مذهبی و جنسی ، و… پایان داده  و با  نابودی کامل سیستم متمرکز دولتی در قالب  دولتهای مرتجع و اکثرا کارگزاری شده توسط استعمار بین المللی ، در منطقه، میتواند به یک باره، همه ستم دیدگان را به آزادی و برابری کامل برساند.حاکمیت شوراها همچنین عدالت اجتماعی را با احقاق حقوق برابر به همه شهروندان وبدون در نظر گرفتن  تفاوتهای هویتی ،در زیر مجموعه انسانی ،میتواند اجرایی نماید.
با نابودی دستگاه ستم گری در شکل دولتهای ستم گر که بر اساس برتری های ملی و قومی و مذهبی و جنسیتی و طبقاتی ،  مشروعیت وجودی دولت  نیز نابود میگردد.
مشروعیت برگرفته همه این دولتهای ارتجاعی و کارگزاری شده توسط دستگاه استعمار جهانی و نظام سرمایه با بهانه حفظ تمامیت عرضی  مقدس شده و جنس برتر و طبقه برتر و مذهب مقدس در نهایت حفظ  منافع صاحبان این برتریهاست.
بعبارتی ساده ،نر سالاری به نفع نرها و برتری ملی و زبانی و فرهنگی به نفع منصوبین این فرهنگها است و با سرکوب سایر هویتهای جنسی و ملی و قومی برتری انان و منافع انان توسط حکومت متمرکز تامین و حفظ میگردد.
علت وجودی تفکر شوینیزم روسی و اکرایینی و ترک و اذری و فارس و عرب و پشتون و……در حفظ این برتریهاست که منافع حقیر مالکین هویت برتر را بشکل قانونی ابدی میسازد.
با نابودی دولتهای متمرکز مرکزی و سرکوبگر ،انواع مختلف این ستم گری ها ملغی گشته و تنها در یک پروسه کوتاه ،با اموزش و مدیریت حاکمیت شوراها همه تفکرهای شوونیستی و برتری طلبی تنها در طی دو نسل بهمراه  هویتهای زیر مجموعه انسانی ستم دیده نابود میگردند. زیرا در حاکمیت شوراها با تقسیم ثروت و قدرت ،برتری یک قوم و ملت و جنسیت وطبقه  در سیستم حاکمیت و سیستم حکومتی نابود گشته و بر اساس سیستم تفکری لائیتیزم در حاکمیتهای شوراها برتری یک ایدئولوژی و دین و مذهب نیز ،در کل نابود میگردد.
الترناتیو حاکمیتهای شورایی خودگردان و لائیک، با نهادینه کردن این سیستم ، الگوی مرسوم ستمگری  در جهان سرمایه داری را در کل نابود میکند و تنها یک هویت انسانی برابر حقوق که در ثروت و قدرت سهیم است پدیدار میگردد.
همچنین با نابودی دستگاه ستم گری ،بتدریج هویت ستم دیده نیز نابود میگردد.زیرا این ستم است که هویت ساز است.
با نابودی ستم گر ستم دیده نیز وجود نخواهد داشت.
ستم یک هویت را برجسته میکند.مشروعیت وجودی یک هویت در زیر مجموعه انسانی ستم مشخص  بر روی صاحب ان هویت است که از حقوق برابر انسانی خود محروم گشته و برای احقاق برابری حقوقی و انسانی خود  با برجسته کردن هویت خود مبارزه میکند
بعنوان مثال – زمانی که ستم جنسی پایان یافت جنس زن و دگر باش جنسی زمانی که مالک حقوق برابر انسانی گشتند دیگر نیازی به این هویت نخواهند داشت.بعد از کسب برابر مطلق حقوقی هویت زن و یا دگر باش جنسی تنها بعنوان مشخص کردن جنسیت ان فرد ،کاربرد خواهد داشت و نه ستم دیده! مثلا زن و مرد و خنثی
جنبش و عصیان زنان و دگرباشان جنسی ،فقط برای کسب حقوق برابر انسانی خود زیر چتر هویت مشخص جنسی خود مبارزه میکنند زمانی که برابری کسب شد فقط هویت انسانی انها مطرح خواهد شد.این موضوع شامل هویتهای طبقاتی و ملی و سایر هویتهای ستم دیده نیز همچنان که در مثال بالا اشاره شد با احقاق حقوق برابر نابود خواهند شد*
الترناتیو حکومتهای شورایی یگانه راه حلیست که به هویتهای جعلی زیر مجموعه انسانی تولید گشته توسط سیستم ستمگر سرمایه داری میتواند پایان دهد.
سوال – برای ایجاد ان جامعه ایده ال چه باید کرد؟!*
علت اصلی تداوم و تدوین این سرنوشت تلخ در سرزمینمان بنام ایران، قرار گرفتن در مرکز ثقل  سیاست  منطقه و جهان است.  که با رهایی و ازادی خود میتواند وعده رهایی هم زنجیرهای زندانی خود را ابتدا در منطقه و سپس در جهان فراهم سازد.
تفکر الترناتیو شورایی،به عنوان یک  تفکر نوین و مدرن  که راهکار رهایی کامل همه ستم دیدگان را با عملی کردن برابری و کسب ازادی و اجرای سیستمی که میتواند عدالت را برقرار سازد،  بسرعت در منطقه تکثیر خواهد گشته و بسرعت میتواند جهانگیر نیز گردد .زیرا  با سرنگونی یک به یک  دولتهای ارتجاعی منطقه، سیستم و نظم جهان سرمایه را میتواند بر هم   بریزد.زیرا با نابودی  دولتهای متمرکز و سرکوبگر  که اکثرا کارگزاری گشته توسط اربابان جهان سرمایه هستند ، رابطه استعماری و استثماری که نظم نظام سرمایه داری بر اساس این رابطه های استعماری و غارت استعماری و امپریالیستی میچرخد از چرخه خود باز خواهد ایستاد.
من باور دارم ،مدل و الگوی حاکمیتهای شورایی، بعنوان بدیل  تفکر  نظام سرمایه داری و دئموکراسیهای معیوب برگرفته از تفکر  لیبیرالیزم توسط مردم جهان بعد از اغاز سقوط دولتهای متمرکز و ارتجاعی در منطقه خاورمیانه ،برگزیده خواهد گشت .منطقا و به لحاظ نظری ،بعد از ایجاد فئدرالیزم شورایی در ایران و سپس فدراسیون شورایی در منطقه ، که با شرکت حکومتهای فدرال در ایران  و ترکیه و عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان آذربایجان و ترکمنستان و …. و سایر کشورهای افریقایی ، همه ستم دیدگان  در قاره های اسیا و امریکا  با در پیش گرفتن این تفکر نوین و این الگوی عملی ،مطلقا خواهان اجرایی شدن این سیستم حکومتی و دئموکراسی  صد در صدی خواهند شد.
در نتیجه این رویداد منطقه ای گسترده شده به جهان ،ازادی ملتهای تحت ستم وبا بر هم ریختن سیستم مالی جهانی بخاطر بر هم ریختن اشکال استعماری ان ،جریان فکری جدیدی در میان ساکنین کره خاکی  ظهور خواهد کرد که سریعا بعنوان یک تفکر مدرن ،جهانی برگزیده خواهد گشت.
سوال-این الترناتیو و  تفکر چگونه میتواند در کل کشورهای پیشرفته و مدرن ،میتواند برگزیده  گردد؟
با ایجاد حاکمیتهای شورایی در یک منطقه مثلا خاورمیانه، رفاه نسبی همه طبقات جوامع پیشرفته که ناشی از غارت امپریالیستی قدرتهای پیشرفته از جهان دوم و سوم است با از بین رفتن رابطه های استعماری به پایان خواهد رسید.طبقات مرفه در اروپا و امریکا و استرالیه ، که از قبل این غارت توسط دولتهای خود به رفاه نسبی رسیدند با قطع شدن مسیر سیر این منافع در نتیجه نابودی  رابطه های استعماری و  با از دست دادن منافع طبقاتی جنبشها و شورشهای جان خواهد گرفت و همه این طبقات منابع و رفاه طبقاتی خود را از دست دادند  به جنبش جهانی خواهند پیوست در نتیجه ،ایجاد این وضعیت   تفکر ایجاد سیستم جهانی برای مدیریت جهانی یعنی سیستم فئدرالیزم جهانی  و سیستم دئموکراسی شورایی میتواند الگوی اداره جهان گردد.
توضیح چگونگی عملی گشتن این فرضیه،
با عملی گشتن الترناتیو حاکمیتهای شوراها  در یک کشور مثل ایران که ملتهای بیشمار تحت ستم دارد گستردگی این الترناتیو به منطقه بارز است. بعنوان مثال ملتهای دربند و تحت ستم مثل کرد و بلوچ و ترکمن و اذری و عرب و تالش و فارس و لر اسیر و زندانی در ایران ،بخش کوچکی از منسوبین همان ملتها در زندانهای مجاور و همسایه با ایران مثل ترکیه و عراق و پاکستان و ترکمنستان و کشورهای عربی و اذربایجان  هستند .کرد رها گشته که موفق به برپایی حاکمیت شوراها در ایران گشت و کرد های ایران را از ستم ملی و قومی و طبقاتی و جنسیتی ازاد کرد و  یک نظام و سیستم  عادلانه که برابری حقوقی انان را تامین کرد،لاجرم  اولین گام ازادی کرد در زنجیر کشورهای عراق و ترکیه و سوریه را برداشته است.زیرا کرد در زنجیر در ترکیه و عراق وسوریه بر اساس این الگو به جنبش خواهند پیوست و شانس سرنگونی دولتهای متمرکز و ارتجاعی در ترکیه و عراق و سوریه مهیا میگردد. همچنین ترک اذری و ترکمن و بلوچ و عرب و تالش و سایر اقوام ساکن ایران به همچنین.
پس آزادی بخشی از یک ملت کرد،سر آغاز ازادی سایر کردهای زندانی در زندان ترکیه و سوریه و عراق و اذربایجان است.
الترناتیو حاکیت شوراها یک الترناتیو و یک راهکار جهانیست که قادر به پایان دادن سیستم جهانی سرمایه داری در جهان است.
سیستم جهان سرمایه ،یک نظم و یک نظام جهانیست که بر اساس این روابط استعماری و با اعمال انواع ستمهای مختلف باعث ایجاد این تفاوتهای زیر مجموعه انسانی یعنی هویت های تخت ستم گشته است .با پیروزی یک نمونه از حاکمیت شوراها مثلا در ایران ، که بخاطر تنوع ملی و قومی اش منحصر بفرد ترین کشور وبدترین نوع  زندان (نسبت به زندانهای مجاور) است  موفقیت این مدل در کشورهای همجوار که سیستم حکومتی مشابه ای دارند حتمیست. ملتهای ساکن ایران در قرن گذشته ،تحت شدیدترین سیستم سرکوب ، کشتار  و جنایت توسط حکومت متمرکز کارگزاری شده اداره میگردد .
از دوران مشروطه تا کنون همه حکومتها و دولتهای  شاهنشاهی و اسلامی به یکسان و با شدیدترین شکل،ملتها و جنبشهای برابری خواهانه انان را نابود کرده اند.قتل عامهای وحشیانه لرها و ترکان و بلوچها و ترکمنها و عربها و بخصوص کردها شیوه یکسان حاکمیتهای در ظاهر متفاوت بوده و هست.
موفقیت برقراری قریب الوقوع حاکمیتهای شوراهای لائیک در ایران به شرط ایجاد جنبشی همزمان در هنگامه اجرای سیاستهای جهان و اجرای عملی ان حتمیست.
به باور من اجرای سیاستهای منطقه ای توسط حاکمان جنایتکار در ایران بهترین فرصت و شانس برای ازادی ملتهای دربند در زندانی بنام ایران و سایر زندانها (کشورهای منطقه) خواهد بود.
با سقوط دولت مرکزی کارگذاری شده و وابسته به امپریالیستهای جهانی بعنوان اربابان این نظام، و برقراری سیستم حکومتی جدید (حاکمییت شوراهای لائیک و دئموکرات)در ایران ، و نابودی کامل سیستم دولتی ،مشروعیت تداوم سیستمهای دولتهای مشابه سرکوبگر در کشورهای همجوار و کل منطقه از بین خواهد رفت . با سقوط و نابودی دولت متمرکز در ایران ،سقوط دولتهای مشابه در عراق و ترکیه و سوریه و اذربایجان و ترکمنستان و افغانستان و پاکستان و سپس هندوستان و تمامی کشورهای عربی و افریقایی بشکل دومینو وار اغاز خواهد گشت.
الترناتیو حکومتهای شوراها ،پاسخ کامل برای ایجاد یک الترناتیو جهانی برای پایان دادن به ظلم و ستم  و استعمارو استثمار نظام سرمایه داری در جهان است.با سقوط تک تک این دولتها و برقراری فدرالیزم شورایی در هر یک از این کشورها،ایجاد فدراسیون منطقه ای دور از ذهن نیست و راهکار عملیست .
بهم تنیدگی ملتهای ساکن در ایران وکشورهای همسایه و داشتن سرنوشت مشابه تاریخی در قرنهای گذشته خصوصا قرن معاصر،که بهمراه سرکوب وحشیانه  و جنایتهای بیشمار مشابه در کشورهای همجوار   توسط دولتهای مشابه مبارزات و رهایی انها و سرنوشت انها را یکسان نموده است
سرنوشت تلخ یکسان دشمن مشابه  و خشونت عریان و جنایتهای مشابه تاریخهای مشابه رهایی مشترک انان را رقم زده است.دشمن مشترک و سرنوشت مشترک مبارزه و ارمان مشترک برای رهایی مشترک را مابین همه ملیتهای ساکن منطقه رقم زده است.ویرانی یک زندان باعث ویرانی همه زندانهای مشابه خواهد بود.*
الگو و سیستم اداره سیاسی جهان ( فدرالیزم جهانی شامل همه کنفدراسیونهای منطقه ای و قاره ای) همچنین میتواند از فاجعه های بشری اعم از  نابودی کره خاکی در نتیجه الودگی و گرمایش  تا  فقر و گرسنگی و بیکاری و بیداد و نابرابری جلوگیری کند و با مدیریت صحیح و کار امد بر اساس منافع کل بشر در کره خاکی وصرفا برای  اجرای عدالت اجتماعی و برابری و ازادی کامل  در یک سیستم نوین  اداری  در جهان و بشر و کره خاکی ان  را میتواند و باید از نابودی نجات دهد.
این ارزوی دیرین بشری دور از ذهن نیست! زیرا میتواند عملی باشد ، تنها کافیست سد سانسور در جهان را شکسته و این تفکر و الگو و راهکار، توسط پیشگامان جنبشهای زنان و دانشجویان و کارگران و ملتهای تحت ستم و همه ستم دیدگان در ایران و منطقه  شنیده شده و به باور انان برسد. بعد از باور مشترک عملی کردن این ارزو محال نیست!
با پایان دادن به نظام جهانی سرمایه ، بشریت به ارزوهای خیالی خود ، به رفاه و سعادت و خوشبختی و برابری و عدالت اجتماعی و یک دنیای بهتر دسترسی خواهد داشت.
با پایان دادن به سیستم حاکمیتهای متمرکز دولتی و نابودی همه دولتها در جهان و برقراری سیستم فدرالیزم در جهان و با تقسیم عادلانه ثروت و قدرت به صورت برابر به همه شهروندان جهان ،فقر و گرسنگی و بیکاری و جنگ و ویرانی و ترس و نا امیدی و بیماری های مختلف با رشد و شکوفایی و پیشرف جوامع ازاد بشری ،که در ان مرزی وجود ندارد، هویتی برتر نیست و دستگاه ستمگری در شکل جهانی ان نابود گشته ،ان دنیای بهتر انسانی و رویایی شکل خواهد گرفت.
به باور من،بزرگی شخصیت هر انسان، در بزرگی ارزوها و خیالهای وی است که شخصیت انسانی وی  را برجسته و به ان عظمت میبخشد و این جاودانگی ان شخصیت انسانی  را بهمراه خواهد داشت.من بعنوان یک مبارز سیاسی دردمند از رنج تمامی انسانهای رنجور و تحت ستم که محکوم به سرنوشت تلخ گشتند با تصور کردن این جهان بهتر و انسانی تر برای همه شهروندان کره خاکی بعنوان بشر نجات دهنده انان را با انان نشان میدهم ان نجات دهنده خود انان هستند!
ساخت تصور ذهنی از ان جهان بسان ذهن هنرمند ابتدا در ذهن افریده شده و به واقعیت  و حقیقت میرسد.مسئولیت انسانی من بعنوان یک فعال سیاسی و یک مبارز سیاسی، ترسیم وارائه دادن ان در چگونگی عملی کردن  این ارزوهای انسانی را   بشکلی ساده به همه ستم دیدگان است که بعنوان میراثم به یگانه فرزندم و سپس به فرزندان بشر تقدیم میکنم.*
مانیفست باریش(صلح) برای جهان
با هدف سرنگونی رژِیم جنایتکاراسلامی در ایران و همه دولتهای ارتجاعی منطقه و نابودی نظام سرمایه داری در جهان
تقدیم به همه شورشگران در جهان
فئدراسونهای مستقل انارشیستی
سوسیالیستهای جهان
هسته های مستقل شورشگر در ایران و منطقه
فرزندم و همه فرزندان اسیر و در رنجم
عاشقان انسان و باورمندان به صلح و انسانیت
و به همه ازادیخواهان جهان

چگونگی عملی کردن الترناتیو شوراهای دئموکرات و لائیک در ایران !

به باور من ،در اینده ای نه چندان دورو  با اجرایی شدن سناریو جنگ افروزی حاکمان گماشته شده در ایران و منطقه با اغاز حملات نظامی احتمالی هسته ای و یا دستیابی سریع رژیم به سلاح هسته ای و یا با اجرایی شدن سیاست  تغییر حاکمیت سیاسی از بالا (رژیم چنج ) توسط اربابان جهان ، در ایران ،یک فرصت طلایی ضعف حاکمان سیاسی ناشی از فروپاشی و یا شورش گرسنگان و یا گسترش جنبشهای اعتراضی و اعتصابات و یا حمله نظامی خارجی  ….و در نتیجه ،خلاء  قدرت متمرکز کارگذار ایجاد خواهد شد که میبایست از این شانس به نفع   همه ستم دیدگان در ایران و منطقه و سپس در جهان استفاده نمود.
سناریوهای احتمالی اجرایی در ایران در اینده نزدیک
-اولین سناریو احتمالی و  قریب به یقین ، دستیابی حاکمان جنایتکار  به سلاح اتمی به کمک اربابان جهانی و در نتیجه آغاز حمله اتمی رژیم اسلامی به اسرائیل و یا عراق و یا یکی از کشورهای همجوار  و یا ازمایش ان در ایران و تهدید اتمی منطقه و جهان برای برسمیت شناختن قدرت اتمی و باجگیری از جهان
(به باور من ،ازمایش اتمی رژیم ، در بهترین حالت در کویرهای ایران و در بدترین حالت بر روی کردها در ایران و عراق، و یا بلوچها و یا عربهای شورشی و ساکن ایران خواهد بود .رژیم جنایتکار حاکم بر ایران در تازه ترین نوع کشتار خود با شیوع عمدی ویروس کرونا و کشتارهای حکومتی جنبشهای مردمی ، ثابت کرده که برای حفظ نظام،قادر به انجام انهاست و هیچ پایبندی اخلاقی ندارد)
احتمالات ممکن اما ضعیف
– اجرای کودتا توسط بخشی از نیروهای نظامی (سپاه) با هدف حذف رهبر و سازش با امریکا و انتقال ارام قدرت به حاکمان مشترک برگزیده از خارج و داخل
(اتحاد شوم اصلاح طلبان سابق با بخشی از فرماندهان سپاه بهمراه سلطنت طلبان نشانگر این سیاست است.کشتار پنهانی فرماندهان لایق سپاه و ارتش در طی سالهای متمادی که توان عملی کردن این سناریو را داشتند سیاست پیشگیری سران نظام اسلامی بود که توسط نهادهای امنیتی اجرایی گشته و میگردد)
– حمله نظامی نیروهای خارجی به ایران بر اساس تصمیمهای نهادهای بین المللی ناشی از شکست مذاکرات اتمی و بناعا ؛تضعیف و تسریع در فروپاشی و سقوط احتمالی حکومت  اسلامی
– سناریو همزمان با حمله نظامی ،ایجاد جنگهای داخلی مابین ملتهای ساکن ایران توسط کشورهای منطقه با سرمایه گذاری و تسلیح انان این سرمایه گذاریها از دهه ها پیش در سیاست منطقه ای کشورهایی چون عربستان و اسرائیل و ترکیه و اذربایجان بشکل پنهان پیگیری میگردد
-ایجاد جنگهای داخلی توسط حاکمان جنایتکار اسلامی که با تسلیح بخش اعظمی از مردم و قبایل مسلح ،توسط دستگاه امنیتی و اطلاعاتی  در شرف اجراست.به باور من احتمال اجرای این سناریو نیز بیشتر از سایر سناریوهاست.
(یکی از دلایل اجرای این سناریو عبارت است از اینکه ،حاکمان جنایتکار برای فرار از چنگ عدالت و محاکمه در اینده نزدیک بعد از سقوط حتمی رژِیم اسلامی که فروپاشی اجتماعی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ان را تسریع بخشیده ، جایی برای فرار در جهان ندارند و در صورت تغییر حاکمیت سیاسی ،الترناتیو امنیتی برای خود نمیبینند  است .در ضمن از یاد نبریم که چهل سال و اندی پیش که رژیم اسلامی که از طرف اربابان جهانیش برگزیده و به حاکمیت رسید دارای یک ماموریت دائمی و ویژه هستند. تداوم نابودی سرزمینمان ایران و منطقه که بخوبی این ماموریت را در حیات ننگین خود جامه عمل پوشاندند.
نفع کلی حاکمان جنایتکار، در ویران سازی سرزمین ایران بسان مدل سوریه و یا لیبیست  تا در این اشوب و درهم ریختگی حتی اگر شده جان خود را در گرماگرم این اشوبها نجات دهند.یا بسان مدل سوریه بخشی از سرزمین را در اختیار خود داشته باشند.
از یاد نبریم که حاکمان جنایتکار با اجرای فاجعه سینما رکس در ابادان ،  این ماموریت خود را اغاز کرده و تاکنون از کشتار و جنایت در حجم گسترده ، در طی بیش از چهار دهه حاکمیت مطلق خود ابایی نداشته و ندارند.
– اجرای سیاست تکراری رژیم چنج از بالا  بسان کودتای هایزر، یعنی تکرار توطئه ساخت انقلاب اسلامی از خارج و انتقال و گماشتن مزدور دیگر وابسته  در لباس سلطنت مشروطه  و یا احیا و تولید حاکمان برگزیده قدرتهای برتر جهانی بشکل دولت در تبعید برای جایگزین کردن حکومتی جدید و همچنان وابسته که هم منافع جهانی اربابان نظام را حفظ کند و هم اینکه ترس جامعه سرمایه را از بروز شورشهای انقلابی که در نتیجه خلاء دولت متمرکز وابسته مرکزی ایجاد شده جلوگیری نماید.
(هم اکنون تمامی رسانه های وطنی در جهان با این هدف دست به تبلیغ اشخاص و گروهها زدند به باور من این سناریو الترناتیو گمراه کننده برای اجرای ان پروژه اصلیست )
توضیح مهم-  درک اهمیت استراتژیک جغرافیایی بنام ایران و احتمال وقوع یک انقلاب اجتماعی منطقه ای که میتواند جهانی هم بشود مختص تنها من نیست. تئورسینهای مزدور سیاسی که در اجیر اربابان جهان سرمایه هستند بخوبی از این خطر بالقوه سیاسی در این منطقه استراتژِک که اهمیت جهانی را داراست بخوبی درک کرده و میکنند.اجرای توطئه ساخت ((انقلاب )) اسلامی در سال پنجاه و هفت توسط مزدوران برگزیده ای برهبری مزدوری بنام  خمینی و شرکای وی و به حاکمییت رساندن ارام وی، بدون گسترش بروز انقلاب واقعی، مصداق این نظریه وتحلیل من  میباشد.اتاقهای فکر امنیتی در جهان و همه سازمانهای امنیتی در جهان با اشاره به این خطر بالقوه که نظم نظام جهانی را ممکن است به خطر بیاندازد واقف هستند و برای پیشگیری از انفجارها و شورشهای انقلابی غیر قابل کنترل و نظام بر افکن،تدابیر ویژه و الترناتیوهای کم خطری را چیدند.کودتای امریکایی ژنرال امریکایی هایزر که با  هدف خلع سلاح کردن ارتش و با صدور فرمان بیطرف ماندن عمدی همه رهبران ان موفق شدند  بصورت ارام و بدون هیچ خطر گسترش انقلابی، حاکمان مزدور جدید را به حاکمیت برسانند.

در صورت وقوع هر یک از سناریوهای ذکر شده ، قدرت متمرکز سرکوبگر  و جنایتکار رژیم تضعیف شده و یا کنار گذاشته خواهد شد . درچنین حالتی که بیشتر شبیه دوران خلاء قدرت بعد از اشغال متفقین و یا ابتدای دوران  حکومت دولت موقت بازرگان خواهد بود و در خلاء ایجاد شده قدرت سرکوبگر متمرکز دولتی و یا تضعیف ان به صورت موقت و در یک زمان محدود  و کوتاه، میبایست سریعا پیشگامهای همه جنبشها ی ستم دیده اقدامهای زیر را اجرا نمایند.
۱-از هم اکنون با ایجاد هسته های کوچک شورشگر وسازماندهی و تبلیغ ارمان و این راهکار با شعار
(( *همه قدرت بدست  حاکمیتهای شوراهای دئموکراتیک و لائیک ))
میبایست همه پیشگامان جنبشهای مبارز بسیج و سازماندهی شوند و به سرعت گسترده شوند!
(لازم به ذکر است از حدود یک و نیم سال پیش سازماندهی هسته های شورشگر توسط من و هم اندیشانم شروع گشته و صدها هسته مقاومت از دل این فراخوانها هم اکنون فعالیت و مبارزه میکنند )
۲- ایجاد جبهه مقاومت مردمی توسط پیشگامان جنبشها، و ارتباط گیری با سایر هسته های مقاومت در سطح سراسری در سرزمین ایران .پیشگامان میبایست  سریعا کنترل محله و شهر و و روستا را یکی بعد از دیگری  بدست گیرند. مدارس و نهادها و مراکز تولیدی و ادارات و همه اماکن پلیسی و امنیتی بعد از اغاز اجرایی هر یک از سناریوهای احتمالی ذکر شده در یک شورش عمومی و بشکل انقلابی بعد از خلع سلاح بدست شوراها کنترل و اداره شوند
۳-از هم اکنون ،با ایجاد مراکز مقاومت و با شناسایی مزدوران و جنایتکاران و معرفی انان در موعد شورش جمعی ، باید با ایجاد نهادهای مسلح مقاومت اقدام به  دستگیری تمامی جنایتکاران نموده و  صفوف دشمن و ارتجاع حاکم را در هم بشکنند.  ایجاد ممانعت از فرار جنایتکاران  تا امادگی برای  اغاز پروسه  محاکمه انان با در نظر گرفتن محلهایی برای نگهداری انان !
۴-ایجاد نیروهای مسلح برای تامین امنیت شهرها  و مسلح کردن سریع توده ها
۵-سازماندهی  انتخابات شوراهای مختلف زنان و کارگران و همه ستم دیدگان.معلمان و دانشجویان و همه مراکز تولیدی و اداری
مصادره فوری و انقلابی رسانه ها از جمله مراکز رادیو و تلویزیون و راه اندازی رسانه های مستقل و یاری رساندن به ایجاد رسانه های مردمی ، شرط احترام به ازادی بیان و حق تحزب و سازماندهی با رعایت مطلق ازادی بیان  در پروسه قبل و بعد از انتخابات موقت و دعوت از اندیشمندان سیاسی برای تدوین پیش نویس قانونهای اساسی مستقل و مختص شوراها.
-منحل کردن نیروهای نظامی و ارتش و همه نیروهای مسلح سپاهی و بسیجی و غیره
-سازماندهی سریع برای ایجاد نیروی انتظامی و پلیس خلقی برای جلوگیری از ایجاد جنگهای داخلی و یا تنشهای قومی و ملی و مذهبی  و خلع سلاح همه نیروهای مسلح و و قبابل وراه اندازی سریع  دادگاههای خلقی و محاکمه همه جنایتکاران در سیستم قبلی که سابقه جنایتکاری داشتند
(مهمترین مسئله -اعلام عاجل نیروهای پیشتاز جنبش و تبلیغ وسیع ان  با اعلام رسمی لغو حکم اعدام وجلوگیری از  اعدامهای انقلابی خواهد بود)
-تشکیل فوری سازمانها و نهادهای بین المللی درخارج، برای اطلاع رسانی و تبلیغ ارمانهای جنبش به مردم جهان و شکستن سد سانسور بین المللی توسط رسانه های جهان
-تشکیل و سازماندهی صندوقهای کمک به جنبش در خارج از کشور مابین میلیونها پناهنده و یا مقیم در خارج از ایران،که به شکل شورایی اداره گشته و با جمع اوری کمکهای مردمی در سرتاسر جهان میتوانند حمایتهای معنوی و مخصوصا مالی خود را به جنبش و فعالین و مبارزان داخلی ارسال نمایند.
(لازم به ذکر است با سازماندهی من و هم اندیشانم در شانزده سال پیش اقدام به تاسیس این صندوقها برای جمع اوری کمکهای مردمی برای خانواده های زندانیان سیاسی اقدام کردیم که حمایت جهانی یافت اما با کارشکنی عمدی همه احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزسیون نماها به شکست کشانده شد)
-سازماندهی انتخابات شهرداریها، بخشداریها و دهداریها و و اعلام فوری برقراری حاکمیت شوراهای لائیک و دئموکرات واداره موقت شهرها بدست نماینگان برگزیده این انتخابات
معتمدین محلی خوشنام و یا زندانیان سابق سیاسی میتوانند در دوران موقت مسئولیت اداری محلات و شهرها را بر عغده بگیرند .دادن  مسئولیت موقت به هر یک از مراکز اداری و کارخانجات و مراکز اموزشی و شهرداریها و ادارات تا انجام محکمه های انقلابی و نظارت انتظاماتی توسط نیروهای پلیس خلقی و حفظ نظم انقلابی در جامعه ،ارتباط گیری سریع با سایر شوراها در شهرهای مختلف و ایجاد هماهنگی و سازماندهی جبهه مقاومت سراسری از دیگر موارد ضروریست.
(لازم به ذکر است در صورت حمله نظامی و یا وقوع کودتا و یا چنج رژیم از بالا و در خلاء موقت حکومت متمرکز مرکزی سرکوبگر و نیروهای نظامی انان سریعا میبایست تمامی این اقدامات را انجام داد تا مانع از بروز جنگ داخلی و بسیج و سازماندهی جبهه دشمن برگزیده و یا حاکم گشته و یا کودتاگران شد)
…….سایر موارد اجرایی بر اساس زمانبندی بعد از مرحله شورش و اعلام انحلال جمهوری ننگین اسلامی
– اعلام انحلال سیستم حکومتی متمرکز و اعلام لغو تمامی قوانین ارتجاعی اسلامی و اعلام استقلال کامل شورا ها و معرفی سریع مدیران برگزیده در پروسه انتخاباتی برای اداره موقت  شهر و بخش و روستا و شهرستان ،اجباری کردن شرکت در انتخابات و تشکیل شوراهای مردمی بر اساس هویت برگزیده جنسی و ملی و طبقاتی و باورمندی و ایدئولوژی همه شهروندان ان جوامع
-توضیح -لازم به ذکر است تدوین پیش نویس قانونهای اساسی باید بر گرفته از بهترین گزینه ها و قوانین رایج در جهان که مختص ان شورا که مستقل نیز است باید باشد .در پروسه انتخابات های بعدی در مرحله الحاقی هر شورایی حق دارد به مجموعه بزرگتر ایالتی و جغرافیایی بپیوندد.
انتخابات ازادانه میبایست در مرحله اول و بصورت مقطعی و موقت نمایندگان را برای هدایت جامعه به انتخابات بعدی مهیا نماید.مسئولیتهای همه شوراها تا تکمیل قانون اساسی شوراهای شهرها و روستاها و بخشها و شهرستانها بر اساس تقسیمات اتنیکی و قومی و ملی ،مختص همه مردمان ان شهر با هر هویت مختلفی میبایست باشد.بناعا قوانین اساسی  در شهرهای مختلف و در شوراهای ان شهرها الزاما نمیتواند یکسان باشد.پیش نویس و یا قوانین اساسی برای اداره اجتماعی و سیاسی جامعه نیز بر اساس ان مختصات باید بر اساس همه  نیازهای ان جامعه  و بر اساس تعمین منافع هر یک از شهروندان ان جامعه تعیین گردد.)
-اعلام انحلال یا لغو همه قوانین و اشکال ارتجاعی سیستم اموزش و پرورش  و لغو  فوری رسمیت دادن به یک زبان و فرهنگ .شوراها در هر شهر و روستا بشکل مستقل و   بر اساس انتخابات ازادانه همه اعضا ، زبان و یا زبانهای اموزشی وسیستم اموزشی و کتابهای اموزشی  را تعیین و تدوین  خواهند کرد

ویژگیهای مختص حاکمیتهای شوراهای لائیک چگونه خواهد بود؟!
در پروسه انتقال  قدرت و حاکمیت به شوراها بعد از مرحله انتقالی ویژگیهای منحصر بفرد و نوینی میبایست ایجاد شود که بصورت مختصر پیشنهاد میکنم.
برای بخش اعظم مردمان ساکن سرزمینمان بخاطر عدم شناخت فکری ناشی از سانسور جهانی از چگونگی  برقراری حاکومتهای مردمی در حاکمییت شورایی و دئموکرات و لائیک میبایست توضیحهای فراوانی داد که من به مهمترین ان موارد اشاره میکنم.
این برنامه ها صرفا پیشنهاد های من به پیشگامان جنبش انقلابی است.بدیهیست در صورت پیروزی جنبش های مردمی و برقراری حاکمیت شوراها زندگی و اداره سیاسی و اجتماعی جوامع در کل  سرزمینمان ، در نهایت ارامش میتواند  ادامه یافته  و جریان طبیعی خود را سپری کند. با انکه منطقا همه موانع ارتجاعی را نمیتوان به یکباره  از بین برد اما به باور من، با رعایت این پیشنهادها و تکمیل ان توسط متخصصین در زمینه های اقتصادی و سیاسی میتوان به پربار   شدن قوانین اساسی مدرن یاری نمود و از هم اکنون میبایست این متخصصین مشغول تدوین قوانین پیشنهادی خود باشند)

مراحل بعد از اعلام حاکمیت شوراها
-مصادره تمامی اموال منقول و غیر منقول بنام شوراها با ملی کردن همه   اموال منقول و غیر منقول دولت و نهادها ی وابسته حاکمان  جنایتکار و خانواده هایی که با رانت و سوبسیدهای دولتی در همکاری با جنایتکاران به ثروتهای باد اورده رسیدند.قانون از کجا اوردی میبایست بعنوان شناخت و ارزش گذاری در محاکم ملی اجرا گردد.
-تعیین مرزهای اداری ! حاکمیت شوراهای شهرها و در استان (ایالت)   بر اساس برگذاری رفراندوم های الحاق ازادانه هر یک از شوراهای کوچک در مناطق جغرافیایی همجوار   هم زمان، سازماندهی  انتخابات با هدف تعیین نماینگان واقعی برای انتقال و نمایندگی کردن شورای مورد نظر در حجمهای استانی-ایالتی  ومرکز حکومت فدرال سراسری

-انتقال مالکیت تمامی کارخانجات و موسسات تولیدی بدست کارگران و تشکیل شوراهای اداری خودگردان  توسط انتخابات ازاد انان
-تدوین قانونمندی موقت و مقطعی سریع برای اداره شورایی موسسات اموزشی دبستان و دبیرستان و دانشگاهها توسط والدین و معلمین و دانشجویان و اساتید بصورت مشترک- طرح و یا تصویب پیش نویس قانونهای اساسی موقت  و مختص و منحصر به شوراهای شهرها و انجام سریع انتخابات ازاد برای تعیین نمایندگان سیاسی انها برای انتقال قدرت به دست شوراها.
– مرحله سازماندهی  انتخابات  با تعیین نمایندگان واقعی مردمی که بر اساس لیاقت و استعداد و تخصص افراد صورت خواهد گرفت!
-برگزاری فوری انتخابات برای تعیین مدیران در دستگاههای عدلیه و تدوین موقت و سپس دائمی قوانین مدرن و بهمراه تنظیم  اداره شورایی انان بر اساس تخصص و لیاقت
– ایجاد سریع سیستم مالی موقت و ملی کردن تمامی نهادهای مالی و بانکی و مصادره و ملی کردن انان بنام شوراهای محلی و شهری بهمراه مصادره اموال منقول و غیر منقول جنایتکاران-تنظیم و هماهنگی نمایندگان سیاسی شوراها در ولایات برای تقسیم ثروتهای کشوری برای ایجاد عدالت و برابری مابین شوراهای سراسری.شرکت در پروژه های سرزمینی -ایجاد سیستم مالی مشترک در سیستم فئدرال مرکزی
ملی کردن بانکها تعیین پول رایج  در فدرالیزم منطقه ای و بعدها در سیستم سراسری
(پیشنهاد من استفاده از سیستم ارزهای دیجیتال و رمز ارزها و رسمیت دادن شکل ملی ان با بازتولید این سیستم  منطقه ای و یا سراسری برسمیت یافته توسط شوراهای مرکزیست
هدف از ایجاد موقت این سیستم موقت مالی ، تداوم  مبادلات اقتصادیست.حتی میتوان در دوران موقت انتقال حاکمیت به شوراها ، بجای پول رایج  ،هر شورا اقدام به چاپ اوراق قرضه مختص ان شورا نمود.)
-پیش نویس قانون اساسی موقت و سپس داعمی و اجباری کردن شرکت در همه  انتخابات
-اجباری کردن تحصیل رایگان از مهد کودک تا دانشگاه و مصادره تمامی اموال وزارتخانه ها به نام شوراها و ملی کردن تمامی اموال وزارتخانه ها
– تقسیم ثروت مابین همه شهروندان ساکن شوراها و اعطای شهروندی به تمامی ساکنین انها بدون در نظر گرفتن تعلقات قومی و ملی و جنسی و مذهب و تعلقات و باورمندیها، یا مهاجر بودن و یا نبودن انها
-تقسیم مالکیت زمین بصورت برابر به همه شهروندانشهری و روستایی  و یا عمومی کردن مالکیت انهاست.
(به باور من  بدون تقسیم مالکیت زمین ، هیچگونه برابری  و عدالت اجتماعی ممکن نخواهد بود) بجای تقسیم اراضی میتوان مالکیت انها را بنام شوراها ملی کرد
– به باور من، شوراها میبایست بر اساس تفکر لائیک اداره گردند
-ممنوعیت ورود نگرش دینی و ایدئولوژیک و باورمندی به ارکان اداری شوراها باید جدا رعایت گردد.نمایندگان سیاسی در مراجع اداری میتوانند منسوب به حزب و یا هر باورمندی باشند اما زمانی که بر اساس فرامین دینی و مذهبی و یا منافع حزبی و گروهی تصمیم بگیرند باید سریعا از سیستم اداری جامعه در هر مقامی اخراج گردند .
لوایح پیشنهادی من برای شوراها که یک دهه پیش برای تصویب به پارلمان اروپا و جهان ارسال شد
لوایح پیشنهادی عبارت بودند  از ،
۱-ممنوعیت شرکت کودکان زیر هیجده سال درهمه مراسم دینی و مذهب و سیاسی
(از جمله , کلیساها ,مساجد ,کنیسه ها ,معبدها و میتینگهای سیاسی)
۲-ممنوعیت اعمال تمامی اعمال دینی و مذهبی بر بدن و روح و روان  کودک
(از جمله ختنه غسل تعمید و غیره)
۳-ممنوعیت استفاده از همه پوشش های دینی و مذهبی توسط کودکان زیر هیجده سال
۴-ممنوعیت همه آموزش های دینی همه ادیان به کودکان زیر هیجده سال در جامعه در مدارس و انجمنها و حتی در جمع  خانه و خانواده ها
۵-ممنوعیت نامگذاری اسامی مذهبی و دین بر اساس باورمندی والدین
۶-ممنوعیت ثبت افراد زیر هیجده سال از تقسیم بندی های اماری  بر اساس باور دینی ولقبهای دینی
بعنوان مثال مسیحی زاده ,مسلمان زاده ,یهودی زاده ,بودایی زاده  و ….حتی در ارائه امارهای رسمی
۷-ممنوعیت اجرای قوانین وراثت و قوانین مالیاتی مذهبی و دینی
(ازجمله خمس و ذکات و تقسیم ارث بر اساس جنسیت)
۸-ممنوعیت اجرای  همه مراسمهای دینی و مذهبی وحشیانه  از جمله کشتار حیوانات بعنوان قربانی ،زنجیر زنی و سینه زنی و قمه زنی و سایر
۹- ممنوعیت نامگذاری های تاریخی در تعیین روزشماری و تعطیلات  و اصلاح و تغییر همه قوانین رسمی برگرفته از دستورها و باورهای دینی و مذهبی
۱۰-تضمین آزادی انتخاب دین و مذهب و مرام و برسمیت شناختن  حق  انتخاب دین و بی دینی هر فرد بالغ بعنوان حق قانونی و شخصی افراد
-ازادی کامل  باورمندی به هر مرام و دین و مذهب و هر گونه ایدئولوژی بدون هیچ ممنوعیت
انتخاب یک باور میبایست ازادانه و اگاهانه باشد ،تنها شرط حاکمیت شوراهای لائیک میبایست شرط سنی و بلوغ کامل انها  باشد.
– تعیین ازادانه حق سرنوشت همه مردمان و شهروندان با در نظر گرفتن هویتهای انتخابی انان شکل و نام و شیوه و سیستم های اداری و اموزشی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی انان با ارجعیت دادن به انتخاب مستقل انان صورت بگیرد.این شیوه ابتدا بصورت موقت و سپس بعد از فعالیت احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی تبلیغ و ترویج و سپس به انتخابات عمومی برسد
هر گروه ازادانه و اگاهانه بعنوان شهروندان ان جامعه میتوانند سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را تعیین کنند بشرطی که با مواضع دئموکراتیک و لائیک مرسوم و مفهوم ازادی مغایرت نداشته باشد.
مشخصه لائیتیزم مغایر با مفهوم ازادی و دئموکراسی نیست بلکه تضمین ازادی همه شهروندان و ایجاد ممانعت از حاکمیت مشخص یک ایدئولوژی و یا مرام و باورهای دینی و مذهبیست.
توضیح بیشتر در مقاله مندرج تفاوت لائیتیزم با سکولاریزم
https://iranglobal.info/node/88353
– پروسه انتخابات  برای انتخاب مدیران سیاسی و اجتماعی در همه حوزه های انسانی نمیبایست محدودیت و یا تعیین زمان مشخص باشد .یعنی انتخاب هر فرد مدیری از طرف شهروندان در پروسه انتخابات رسمیت نمایندگی وی را تعیین خواهد کرد اما هر زمانی که ان فرد فاسد گشت و یا از قوانین و ملاکهای تعیین شده بیرون رفت و یا فاسد گشت و یا بر اساس منافع فردی و گروهی به نفع انان سمتگیری کرد همان شورا  با اجرای انتخابات سریعا میتواند از وی خلع ید نماید. تعیین مدت زمانی بمدت یک یا چند سال و سپردن قدرت اجرایی به مسئولین بدون نظارت ،تولید فساد خواهد کرد.در صورت اثبات عدم لیاقت و یا تخصص هر فرد مدیری نیز شوراها و دستگاههای نظارتی میتوانند درخواست انتخابات جدیدی را داشته باشند. حکومتهای شورایی میبایست از تمرکز قدرت که فساد اور است به یک فرد و گروه و انحصار ان مکانیزمهای نظارتی را ابتدا قانونمند نموده و سپس اجرایی نمایند.
– حاکمیت شوراهای خود گردان دئموکراسی صد  درصدی یک جامعه است
سیستم معیوب دئموکراسی اکثریت جوامع بشری  که الان در جوامع غربی مرسوم است ،دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت است . واقعیت این است که در پروسه انتخابات این کشورها حتی در پیشرفته ترین نمونه های انها در جهان ، اکثریت شهروندان از انتخابات پوچ و تکراری بیزار گشته و اکثریت قاطع حتی رغبتی برای شرکت در انتخابات یک فاسد سیاسی تعیین شده و یا الک شده و یا تبلیغ گشته و یا پرورش یافته در مدارس بخصوص برای کسب مقامهای سیاسی ، با فاسد دیگر نشان نمیدهند . انتخابات در این جوامع تفاوت و یا تمایزی  با انتصابات حکومتهای دیکتاتور ندارد. در شلوغترین نوع این انتخابات کمتر از پنجاه درصد در این پروسه شرکت میکنند و یا در مواردی نادر ،برای انتخاب بد از بدتر با اکراه در انتخابات شرکت میکنند .حزب و یا احزاب برنده چنین نمایش مسخره ، اقلیت کوچکی هستند که بر اکثریت مطلق حکومت کرده و سرنوشت سیاسی و اجتماعی انان را تعیین میکنند.
انتخابات در حاکمیت شوراهای خود گردان و لائیک با در نظر گرفتن منافع همه شهروندانش از حق  همه افراد دفاع کرده و بر اساس انتخابات ازاد همه میتوانند به صورت مستقیم و اجباری در انتخابات شرکت کنند و منافع فردی و یا گروهی خود را نمایندگی کنند.
https://iranglobal.info/node/88353
-مصادره انقلاب همه اماکن مذهبی بلا استسنا   و ملی کردن مالکیت انها به نفع شوراها
-لغو همه مراسم مذهبی که مخل ازادی و اسایش جامعه باشد
-رعایت استقلال کامل همه شوراها  در همه جوامع اجتماعی کوچک و بزرگ
-رعایت ازادی کامل  اعتقاد وباورمندی دینی و بیدینی
-رعایت ازادی کامل و بینهایت و بدون مرز همه شهروندان شوراها
تعریف جامع  از مفهوم کلی  ازادی و تعیین حد و مرز ان
معنی مدرن ازادی در شکل نوین و مدرن بر اساس شعور پیشرفته و بر اساس ضرورت اجتماعی جوامع انسانیت پیشرفته یعنی
– ازادی یعنی انجام بینهایت هر گونه کار ممکن و متصور برای بشر مدرن  در همه زمینه های انسانی اجتماعی و سیاسی بدون هیچ محدودیت
به باور من ،این معنی ،مفهوم ازادی مدرن بشر بر اساس نیاز و ضرورت کاملا میتواند مشخص نماید .مرز این ازادی بینهایت ، شروع ازادی فرد دیگر ان جامعه است.یعنی شما ازادید به انجام هر کار متصور برای بشر از خوردن و نوشیدن و پوشیدن وگفتن و….. تا زمانی که  ازادی فرد دیگر را مختل نکنید.
مثلا در مورد ازادی مذهبی معتقدم ،شما ازادید بعد از سن بلوغ! بر اساس اعتقادات مذهبیتان قمه بزندید خود را ختنه کنید به خود با سینه زنی صدمه بزنید و هر کار مرسوم در هر یک از ادیان ، اما اگر این مراسم را یک ناباور و یا یک دگر باور و یا یک کودک شاهد باشد و معترض باشد ،شما ازادی وی را مخدوش کردیدو بر اساس این تعریف مجرمید. شما میتوانید این مراسم ختنه و قمه زنی و نماز خواندن و راز و نیاز و هر مراسمی که باور دارید را بین خود و پیروان ان باور را داشته باشید بشرطی که  ازادی  یک فرد دیگر دگراندیش را نقض نکنید.
پیشنهاد سوسیالیستی من که شدیدا رادیکال وانقلابیست
لغو انتقال ارث به فرزندان و به دیگران  است.احقاق حقوق برابر و اجرای عدالت اجتماعی باید در شرایط مساوی همه افراد یک جامعه ، مخصوصان نسل جدید و کودکان محقق شود.ممنوعیت انتقال ارث باقی مانده از والدین به هر میزان و با هر علتی که بدست امده  (مثلا کار و تلاش) و بر اساس هر استعداد و هر شیوه ای که کسب شده متعلق به خود ان فرد است.فرد دیگر جامعه مثلا کودکان وی چون تلاش و زحمتی برای کسب این دارایی نداشتند پس ، حق استفاده از ان را نمیبایست داشته باشند .
به باور من در جوامع شورایی ، در مراحل ابتدایی تشکیل ان ، ازادی مالکیت و کسب در امد ، باید در مرحله گذار که ضرورت  رشد و شکوفایی در شرایط  رقابت سالم میبایست محترم شمرده شود و جزو حقوق اولیه انسانیست.اما انتقال هر گونه ثروتی به هر میزانی( میلیونها و یا میلیاردها ) به فرزندان و خانواده و دیگران ،باعث نقض برابری و عدالت اجتماعی میگردد و باعث تداوم نظام انحصاری  طبقاتی (نظام سرمایه) میگردد. بنابر این یک فرد با هر گونه استعداد و  در همه زمینه های اقتصادی میتواند ازادانه تا بینهایت درامد کسب کند اما نمیتواند ان را به دیگران انتقال دهد .
در پیشنویس قانونهای اساسی میبایست و باید این قانون برای حفظ عدالت اجتماعی و رعایت برابری مطلق اجرایی گردد.
تربیت و اموزش و پرورش و حتی تغذیه و همه نیازها و هزینه های زندگی همه  کودکان، تا پایان مرحله تحصیلات به هر میزان ، باید بر عهده حاکمیت شوراها و بر اساس نظارت انها رایگان باشد.انتقال میلیاردها دلار ارث به کودک تازه زاده شده که هیچ زحمتی برای کسب ان نکشیده محصول سیستم سرمایه داریست که با این شیوه ثروت و سپس قدرت در انحصار خانواده های منحصر به فرد  گشته  قرار میگیرد.پیشنهاد من تصویب مرحله ای قوانین جدیدیست که ثروت کسب شده فردی به نفع شورا در مالکیت حکومت و اجتماع  ملی و یا مصادره گردد است.در مراحل انتقالی حاکمیت شوراها ؛ تعیین میزان محدود برای باقی گذاشتن  ارث به فرزندان سیاست درستی خواهد بود.حتی بر اساس تفکرات سیستم لائیک ، در شکل قانونی سیستم حکومتی جدید هیچ والدینی حق انتقال باور خود ( مذهب دین و یا بیدینی و…) به کودکان را نباید داشته باشد پس ارث نیز که در اصل بر گرفته از نگرش مذهبی و محصول سیستم نابرابریست ، شامل این قانون سیستم لائیک میبایست قرار بگیرد!
هدف غایی و نهایی سیستم اداره خودگردان لائیک و دئموکرات برقراری آزادی مطلق و بینهایت،احقاق برابری مطلق حقوقی همه شهروندان و اجرای عدالت اجتماعیست.
هدف بعدی، از برقراری این  سیستم ،ایجاد نظم و نظام نوین انسان مدرن برای اداره اجتماعی و سیاسی و رسیدن به رفاه و سعادت اجتماعی و تکامل شعور انسانی با از بین بردن همه ستمگریها و تبعیضهاست.
هدف اصلی دیگر ،ساخت جامعه ای است که در ان جامعه ، مابین همه شهروندان
نه حاکم -و نه محکوم  ،  نه ارباب-و نه رعیت ، نه دارا -و نه فقیر  ، نه ظالم -و نه مظلوم نه ستمگر – و نه ستم دیده باشد
این برنامه بر اساس نظریه و تفکرات انترناسیونال اول  جهانی و با هدف پایان دادن تدریجی نظام سرمایه و همه جنگهای خانمانسوز و از بین بردن همه ستم گریها و تبعیضها واجرایی شدن پروژه صلح در جهان  و کسب رفاه اجتماعی و پیشرفت و ترقی جوامع بشرجهانی ،با نابودی تمامی دستگاههای ستمگر که با اجرایی و قانونی کردن این  تبعیضات و ستمگریها ستمگری را ابدی ساختند است.
این ستمها که  بر اساس تفاوتهای هویتی جنسی و طبقاتی و باورمندی و منسوبیت ایدئولوژیک وهویتهای  ملی و قومی و زبانی و رنگ پوست (که به نادرستی نژاد نامیده میشود) قاره ای و شهری و ایلی و تباری و… توسط نظام ستمگر سرمایه داری ،هویت انسانیت انسان را تقرقه کرده و بر اساس این تفاوتها ستمگری میکنند است.  این تفکر و برنامه، با نابودی تمامی دستگاههای ستم گر که قدرت و ثروت جهان را در انحصار خود قرار دادند بشر مدرن را از هرگونه رابطه استعماری و استثماری و هر گونه تبعیض و ظلم و ستم میتواند رهایی ببخشد
این برنامه و راهکار ، منشعب از تفکرات اندیشه ورزان سیاسی و مبارزین گمنامیست که در طول تاریخ مبارزاتی بشر در زنجیر،  برای کسب رهایی به مرام  مشترک سوسیالیزم و انارشیزم  باورمند بوده و هستند استناد کرده و برگزیده ای از این تفکرات را در برنامه و راهکارو  در شکل پروگرامهای پیشنهادی به هم وطنان در زنجیر در وطن  مشترک ارائه مینماید.راهکاری که بشکل مدرن و عملی و خصوصا سادگی عمل به ان نسبت به سایر راهکار های غیر از دسترس و پیچیده ، برجسته است
باریش نصیریان
——————————————————
پی.ن
۱- *بعدها مارکس به صورت روزمزد و با  تحلیل و ارزیابی از سیستم جهانی سرمایه در کتاب سفارش شده انان ،مکانیزم کارکرد و معایب سیستم سرمایه داری را بوضوح اشکار کرد. حاکمان جهان و بخش مترقی و اصلاح طلب ان بر اساس این انتقادات مارکس و تجزیه و تحلیل دقیق وی برای از بین بردن ماهیت انقلابی طبقات زیردست  و ستم دیده ،مجبور به اجرای رفرمها و دادن امتیازهای محدود به طبقه  کارگر شدند.با قانونمند شدن این رفرمها ، که در نتیجه مبارزات طبقه کارگر نیز کسب شده بود ،جوامع صنعتی و پیشرفته ان دوران  بخصوص در اروپا، با هدف از  بین بردن ماهیت انقلابی  طبقه کارگر منافع طبقاطی محدود  انان را افزایش داد.
ارمان کمونیزم که خواهان سهیم شدن در قدرت سیاسی بودند با استفاده از این انحرافات در طی قرن گذشته با کسب منافع اندک و رفاه نسبی به طبقه کارگر خودی نه تنها ماهیت انقلابی را از انان گرفتند که بلکه انها را در شکل متحد شده سندیکاها و احزاب چپ شریک جرم در رابطه های استعماری از جهان محکوم به بندگی و بردگی کردند. رهبران و اندیشه انحرافی کمونیزم جهانی با خیانت به ارمانهای بشری در انترناسیونالیزم اول جهان، توانستند جهان سرمایه و نظم موجود ان برای غارت از جهان را تا کنون احیا نمایند.فاجعه های قرن گذشته تفکر کمونیزم برهبری  لنین-استالین و شرکایش در روسیه و چین و جهان باعث گشت که همه ستم دیدگان مخصوصا ستم دیده های طبقاتی ،در بیش از نصف جهان در قرن گذشته علی رغم کسب قدرت توسط احزاب  کمونیستی  به آزادی و برابری و ایجاد عدالت اجتماعی نرسند.احزاب کمونیستی با اعمال شدیدترین رابطه های استعماری بدتر از سیستم لیبرالیزم جهانی طبقات ستم دیده را استثمار کرده و انان را در بهشت خیالی با ساخت کشورهای کمونیستی مسخ کرده وبرده و بنده خود سازند.
فاجعه های بشری درهمه حکومتهای شوروی سابق در روسیه شوروی و سپس اقمار گسترده انان در سراسر  جهان باعث کشتار میلیونها انسان و اسارت ابدی میلیاردها انسان گشت. وقوع این جنایتها به  عینه حقانیت پیشگویی انارشیستهای همچون باکونین را در نقد از کمونیزم ثابت کرد.بعد از فروپاشی سیستمهای کمونیستی در جهان ،سیستم جهان سرمایه با تفکر لیبرالیزم و دئموکراسی های نیم بند بعنوان بعنوان پیروز میدان رقابت ،ناجی جهان قلمداد گشت.
غارت و رابطه های استعماری جهان بنام دفاع از لیبرالیزم  و با علم کردن دولتهای کارگزار در مستعمره های سابق در جهان وارد فاز نوینی گشت.جنگهای جهانی و جنگهای نیابتی در جهان و تداوم نظام سرمایه داری جهان و بشریت نه  میلیارد گشته در کره خاکی را با خطر نابودی و قحطی و گرسنگی و نابودی قرار داده است.سیستم و نظام جهانی سرمایه اکنون با بحرانهای عظیمی دست به گریبان است و کنترل نظم جهانی را به قیمت نابودی جهان و کره خاکی را نمیخواهد از دست دهد.
*مانیفست صلح در پاسخ به یک ضرورت تاریخی برای نیاز بشر مدرن با هدف پایان دادن به همه جنگها و ستمگریها و تبعیضها و نابرابریهاست.
برای ایجاد یک صلح جهانی چه باید کرد؟
جز نابودی همه جنگ افروزان و نابودی همه دولتها جنگ افروز و اربابان حاکم بر جهان سرمایه داری و نابودی این نظام ایا چاره ای برای نجات بشریت و کره خاکی هست؟
چگونه؟
– ایجاد شورش و انقلاب جهانی بسان نظام جهانی در حجم جهانی .ایجاد یک روش و راهکار و یک تفکر جهانی و سیستمی  که بتواند در خلاء الترناتیو نظام جهانی سرمایه را پر کرده و شیوه اداره انسانی کره خاکی را ممکن میسازد.
-تولید تفکری برتر و مدرن که مورد نیاز بشر و مدرن است بر اساس نیاز نود و نه درصد جمعیت بشریت که تحت سلطه و ستم گری جهانی اسیر و بنده و محکوم به تذاوم سرنوشت تلخ و باز تکرار در تاریخ خود هستند
– نشان دادن چگونگی ایجاد مبارزه و روشن نمودن هدف نهایی که میبایست به دو پرسش جهانی بشریت برده شده پاسخ دهد
چرایی و چگونگی تولید  شکلهای ساده  نظم جهانی اینده و چگونگی دستیابی به انها
الترناتیو نظام جهانی سرمایه .فدرالیزم جهانیست که با نابودی تدریجی و کامل تک تک دولتهای مرتجع  در مناطق مختلف جهان و ایجاد کنفدرایزم منطقه ای ملتهای تحت ستم صورت خواهد گرفت
*ماهیت ذات انسان و طبیعت جهان بر رقابت است و بدون رقابت استعدادها و بدون شکوفایی استعدادها در شرایط برابر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی این هدف ناممکن است.
تفکر نطام جدید میبایست این ویژگی طبیعی بشریت را رعایت نماید.
نوشته های دیگر نویسنده در سایت زیر موجود است
https://iranglobal.info/taxonomy/term/5824

غارت و رابطه های استعماری جهان بنام دفاع از لیبرالیزم  و با علم کردن دولتهای کارگزار در مستعمره های سابق در جهان وارد فاز نوینی گشت.جنگهای جهانی و جنگهای نیابتی در جهان و تداوم نظام سرمایه داری جهان و بشریت نه  میلیارد گشته در کره خاکی را با خطر نابودی و قحطی و گرسنگی و نابودی قرار داده است.سیستم و نظام جهانی سرمایه اکنون با بحرانهای عظیمی دست به گریبان است و کنترل نظم جهانی را به قیمت نابودی جهان و کره خاکی را نمیخواهد از دست دهد.

پی-ن  لازم به یاداوریست که ،دئموکراتهای کاخ سفید در زمان کارتر با این هدف ،رژیم شاهنشاهی را با انجام کودتای هایزر ساقط کرده و خمینی و شرکایش را به قدرت رسانده بودند.(توطئه ساخت انقلاب اسلامی ) هدف از  سیاست تغییر رژیم شاهنشاهی ،همچنان که در گوادالوپ مابین سران قدرتهای جهانی به تصویب رسید ، گسترش جنگ و ویرانی منطقه بود که  با حمایت معنوی و مالی امریکا از دارو دسته خمینی و شرکا ابتدا انان را به قدرت و حاکمیت رساندند و سپس با کمک رژیم اسلامی ، سایر  گروههای تروریست اسلامی مثل طالبان و داعش و حزب الاه و…. در منطقه با سرعت تولید مثل شده و منطقه را به نابودی کشاندند.با اغاز جنگ ایران و عراق و گسترش دامنه جنگ به منطقه،   سراسر منطقه خاورمیانه به اتش کشیده شد.در طی بیش از چهار دهه از حاکمیت کارگذاری شده اسلامی در ایران توسط ماسونیزم جهانی،   هزاران میلیارد دلار درامدهای نفتی در منطقه که میتوانست به رشد و پیشرفت جوامع بشری منجر شده و باعث رفاه ساکنان منطقه شود به جیب مالکان و اربابان جنگ افروز ماسون و صهیونیزم جهانی سرازیر شد.در یک کلام هدف غایی و نهایی از ساخت انقلاب اسلامی تغییر سیستم جهانی به نفع مالکان جهان بود که با موفقیت بینطیری به همه اهداف خود رسید.
پی۳ (تفکر معیوب کمونیزم بر اساس هویت کارگر بنام انها دیکتاتوری کارگری تشکیل داده و شدیدترین استعمار و نقض حقوق انسانی در حکومتهای کمونیستی اتفاق افتاد.کارگران در حکومتهای کمونیستی حق اعتصاب نداشتند و بشدت توسط حکومت کمونیستها  سرکوب میگشتند.در چنین حکومتهایی جنبش زنان و ملتهای تحت ستم که خواستار برابری حقوقی بودند بخاطر انگ بورژوایی خوردن بشدت سرکوب و انکار میگشتند.هم اکنون در کوبا دگر باش بودن جرم است)
پی.ن   با عملی گشتن الترناتیو حاکمیتهای شوراها  در یک کشور مثل ایران که ملتهای بیشمار تحت ستم دارد گستردگی این الترناتیو به منطقه بارز است.بعنوان مثال ملتهای دربند و تحت ستم مثل کرد و بلوچ و ترکمن و اذری و عرب و تالش و فارس و لر اسیر و زندانی در ایران ،بخش کوچکی از منسوبین همان ملتها در زندانهای مجاور و همسایه با ایران مثل ترکیه و عراق و پاکستان و ترکمنستان و کشورهای عربی و اذربایجان  هستند .کرد رها گشته که موفق به برپایی حاکمیت شوراها در ایران گشت و کرد های ایران را از ستم ملی و قومی و طبقاتی و جنسیتی ازاد کرد،لاجرم  اولین گام ازادی کرد در زنجیر کشورهای عراق و ترکیه و سوریه را برداشته است همچنین ترک اذری و ترکمن و بلوچ و عرب و تالش و سایر اقوام ساکن ایران به همچنین.
آزادی بخشی از یک ملت کرد،سر آغاز ازادی سایر کردهای زندانی در زندان ترکیه و سوریه و عراق و اذربایجان است.
الترناتیو حاکیت شوراها یک الترناتیو و یک راهکار جهانیست که قادر به پایان دادن سیستم جهانی سرمایه داری در جهان است.
سیستم جهان سرمایه یک نظم و یک نظام جهانیست که بر اساس این روابط استعماری و با اعمال انواع ستمهای مختلف باعث ایجاد این تفاوتهای زیر مجموعه انسانی یعنی هویت های تخت ستم گشته است .با پیروزی یک نمونه از حاکمیت شوراها مثلا در ایران ، که بخاطر تنوع ملی و قومی اش منحصر بفرد ترین کشور وبدترین نوع  زندان (نسبت به زندانهای مجاور) است ، زیرا ملتهای ساکن ایران در قرن گذشته ،تحت شدیدترین سیستم سرکوب ، کشتار  و جنایت توسط حکومت متمرکز کارگزاری شده اداره میگردد .
از دوران مشروطه تا کنون همه حکومتها و دولتهای  شاهنشاهی و اسلامی به یکسان و با شدیدترین شکل،ملتها و جنبشهای برابری خواهانه انان را نابود کرده اند.قتل عامهای وحشیانه لرها و ترکان و بلوچها و ترکمنها و عربها و بخصوص کردها شیوه یکسان حاکمیتهای در ظاهر متفاوت بود.
موفقیت برقراری قریب الوقوع حاکمیتهای شوراهای لائیک در ایران بر اساس همزمان بودن ان با  سیاستها و توطئه های  جنگ افروزان جهانی که در حال اجراست و خلاء ثدرت متمرکز مرکزی را بصورت مقطئی بهمراه خواهد داشت ،بهترین فرصت و شانس برای ازادی ملتهای دربند در زندانی بنام ایران و سایر زندانها (کشورهای منطقه) خواهد بود.
با سقوط دولت مرکزی کارگذاری شده و وابسته به امپریالیستهای جهانی بعنوان اربابان این نظام، و برقراری سیتم حکومتی جدید (حاکمییت شوراهای لائیک و دئموکرات)در ایران ، و نابودی کامل سیستم دولتی ،مشروعیت تداوم سیستمهای دولتهای مشابه سرکوبگر در کشورهای همجوار و کل منطقه از بین خواهد رفت . با سقوط و نابودی دولت متمرکز در ایران ،سقوط دولتهای مشابه در عراق و ترکیه و سوریه و اذربایجان و ترکمنستان و افغانستان و پاکستان و سپس هندوستان و تمامی کشورهای عربی و افریقایی بشکل دومینو وار اغاز خواهد گشت.الترناتیو حکومتهای شوراها پاسخ کامل برای ایجاد یک الترناتیو جهانی برای پایان دادن به ظلم و ستم  و استعمارو استثمار نظام سرمایه داری در جهان است.با سقوط تک تک این دولتها و برقراری فدرالیزم شورایی در هر یک از این کشورها،ایجاد فدراسیون منطقه ای دور از ذهن نیست و راهکار عملیست .
بهم تنیدگی ملتهای ساکن در ایران وکشورهای همسایه و داشتن سرنوشت مشابه تاریخی در قرنهای گذشته خصوصا قرن معاصر،که بهمراه سرکوب وحشیانه  و جنایتهای بیشمار مشابه در کشورهای همجوار   توسط دولتهای مشابه مبارزات و رهایی انها و سرنوشت انها را یکسان نموده است
سرنوشت تلخ یکسان دشمن مشابه  و خشونت عریان و جنایتهای مشابه تاریخهای مشابه رهایی مشترک انان را رقم زده است.دشمن مشترک و سرنوشت مشترک مبارزه و ارمان مشترک برای رهایی مشترک را مابین همه ملیتهای ساکن منطقه رقم زده است.ویرانی یک زندان باعث ویرانی همه زندانهای مشابه خواهد بود.
پی.ن
اگر شما باور دارید که این خیال بافیها ساخته یک ذهن متوهم در جهان فعلیست ،من قطعا خواهم گفت خیالی بسیار شیرین است که با امید اندک به یک دهم درصد پیشگامان هم اندیش خود در صورت شنیده شدن میتواند به اسانی به واقعیت تبدیل گردد است.چون راهکارهای عملی کردن این ارزوها را بشکلی ساده بیان میکنم.این ارزو ها در من ساخته و افریده گشته و من در ان جهان زنگی کرده و میکنم.در طول مبارزات سیاسی ام همیشه به ان  باور داشته و دارم .
بشر در زنجیر و اسیر به بندگی و بردگی  میبایست راه نجاتی برای جلوگیری  از نابودی خود بیابد تا شاهد رنج ناشی از کشتار کودکان در جنگهای بی پایان توسط  اربابان وحشی و جنایتکار نباشد.
بگذارید در این خیال و توهم شریک باشیم و با اخرین رقممان  در اخرین فرصت ممکن اهنگ رهایی را بهمراه رقص پیشگامان جنبش رهایی بشریت در زنجیررا  بنوازیم شاید که رقصندگان این ارزو بیشمار گردند .میراث من به فرزندم نواختن این اهنگ دلنشین از روح رنجور و دردمندم است .حال  رقص و هماهنگی وی با سایر فرزندان کره خاکی در ایجاد شکوه و عظمت با رقص باشکوه بشری برای نجات انسانیت و کرامت انسانی با انان. انتخاب با انان است و مسئولیت من نواختن این اهنگ زیباست.
شرط جهانی شدن این ارزو در تلاش هم اندیشانم و باورمندان مشترکیست که با شکستن سد سانسور رسانه ای باعث گسترش این باور میگردند.من از زحمات یکایک شما سپاسگذارم .
با سپاس از صبر و تامل شما

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate