در باره زندگی رفیق خسرو پناهی

در باره زندگی رفیق شهید خسرو پناهی

چریک فدائی خلق رفیق خسرو پناهی در سال ۱۳۳۱در روستای «توت شامی گوران »از توابع کرمانشاه متولد شد. در کودکی پدرش را از دست داد و دوران کودکی را در تنگدستی و فقر گذراند. شرایط تنگدستی خانواده باعث شد که رفیق خسرو از همان دوران نو جوانی با کار آشنا شده و برای کمک به خانواده به هر شغلی متوسل گردد. امری که باعث شد وی شناخت عینی و ملموسی از محیط های کار و برخوردهای ستمگرانه کارفرمایان کسب کند.  تنگدستی  و فقر خانواده و کار از دوران نوجوانی، بطور طبیعی در شکل گیری شخصیت انقلابی وی تاثیر خود را بر جای گذاشت و به همین دلیل هم در تمام زندگی، دوست و حامی ستمدیدگان و بی چیزان و مخالف و دشمن سرسخت غارتگران و زورگویان سرمایه دار شده بود. برغم شرایط  نامساعد مالی خانواده اما رفیق خسرو از تحصیل باز نماند و تحصيلات ابتدائی و متوسطه را در کرمانشاه و تهران به پايان رساند. پس از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به مدرسه عالی ورزش رفت.

با توجه به علاقه اش به ورزش که رشته تحصیلی اش نیز گواهی بر این امر بود و استعداد های فراوانش در این زمینه در سالهای ۵۴ و ۵۶ به ترتیب درمسابقات وزنه برداری جوانان کشور و دانشگاه های کشور نفر اول شد.

دوران دانشجوئی اش همزمان شده بود با آغاز و اوج گیری جنبش مسلحانه که شدیدا از سوی دانشجویان مورد حمایت قرار گرفته بود. رفیق خسرو در چنین شرایطی همراه با تعداد دیگری از دانشجویان ضمن فعالیت های فوق برنامه دانشجوئی از سازمان چریکهای فدائی خلق  حمایت می کرد. در مدرسه عالی ورزش در سال ۱۳۵۲ در سازماندهی اولين اعتصاب نقش مهمی داشت و در تظاهرات شانزده آذر ١٣۵۶ دانشجویان نیز فعالانه شرکت داشت.

در سال ۵۶ ایران کم کم به سوی یک انقلاب به پیش می رفت. انقلابی که در سال ۵۷ سراسر کشور را فراگرفت. حضور میلیونی مردم در خیابانها کاملا شرایط سیاسی کشور را دگرگون نموده بود به همین دلیل هم وقتی درسال ۵۷ از سوی ساواک دستگیر شد خیلی زود آزادی خود را به دست آورد. 

رفیق خسرو پس از پایان دوره تحصیلی از رفتن به سربازی امتناع  ورزید و هر چه فعالانه تر به سیل خروشان انقلاب خلقهای ایران پیوست . او در آن روزهای پر شور، همواره یکی از سازماندهندگان توده های مردم در تهران بود.

انقلاب آن سالها که یکی از خصوصیاتش شرکت وسیع توده ها در آن بود با اینکه از فقدان رهبری در رنج بود اما هر روز اوج تازه ای می گرفت؛ تا اینکه در نقطه اوجش به قیام ۲۱ و ۲۲ بهمن  رسید. قیامی که دار و دسته خمینی در مقابلش ایستادند و در خیابانها ایادیشان فریاد می زدند “امام هنوز دستور جهاد نداده است”! اما برغم همه این ترفند ها رفیق خسرو فعالانه در قیام شرکت نمود و تا حد توانش سعی کرد مردم را نیز به این قیام دعوت نماید.  سرانجام چریک فدائی خلق رفیق خسرو در بیست و دوم بهمن سال ۵۷ در طی قیام شکوهمند توده ها در جریان حمله به کلانتری ۶ خیابان گرگان تهران، آن هنگام که کلانتری چون دژی استوار می نمود و از سوی ارتش و گارد شهربانی  محافظت می شد و از پنجره های همیشه تاریک آن بسوی مردم رگبار گلوله روان بود،  با اسلحه کمری خود و چند نارنجک آماده در مقابل چشمان مضطرب توده ها ی مردم جسورانه به درون کلانتری پرید و تنی چند از مزدوران رژیم مزدور را به خاک و خون افکند و خود نیز با رگبار مسلسل مزدوران وابسته به امپریالیسم به شهادت رسید. مزدوران قلبش – که همواره به خاطر مردمش می تپید- را نشانه گرفته بودند.  بدین ترتیب با توقف تپش های قلب خسرو در قیام مردمی، این رفیق، آخرین صحنه مبارزه قهرمانانه زندگی اش را نیز دلاورانه به پایان رساند. با مرگ قهرمانانه رفیق خسرو پناهی، طبقه کارگر  یکی از رزمندگان دلاور خود و چریکهای فدائی خلق نیز این یار فراموش نشدنی شان را برای همیشه  از دست دادند. اما هرگز خاطره دلاوری های وی را از یاد نخواهند برد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate