ارتجاع اسلامی داعشی گل دیکری را از گلزارعاشقان آزادی و برابری چید!

قربانی کودک همسری؛ همسرش سر بریده او را در شهر چرخاند، خبر کوتاه اما تکاندهنده بود!

 

 روز شنبه ۱۶ بهمن ‌ماه، مونا حیدری دختر نوجوان ۱۷ ساله در اهواز، پس از فرار به ترکیه توسط همسرش به ایران بازگردانده شده و با انگیزه ناموسی توسط همسر و برادر همسرش به قتل رسید. در این رابطه ویدئویی در شبکه های اجتماعی منتشر شده که در آن متهم سر بریده همسرش را در مقابل چشمان مردم در شهر می‌چرخاند، این امر واکنش بسیاری از کاربران در شبکه‌های اجتماعی را به دنبال داشته است. در ” قوانین جمهوری اسلامی” مواردی در نظر گرفته شده تا افرادی که مرتکب “قتل‌های ناموسی” می‌شوند را از مجازات‌های سنگین معاف کند.

هر سال تعداد بیشماری از زنان و دختران جوان و حتی دختران در سنین کودکی جان خود را تحت عنوان قتل “ناموسی”از دست می دهند و قربانی قوانین قرون وســــــطائی و ارتجاعی حاکم بر جامعه و خانواده خود می شوند. در طی سال گذشته در ایران مونا حیدری، فائزه ملکی، رومینا اشرفی، ریحانه عامری، فاطمه فرحی، شکیبا بختیار، مبینا سوری و…. قربانی توحش  و بربریتی شده اند که قتلهای ناموسی نامیده میشود. 

بر اساس یکی از گزارشات سازمان ملل (UNFPA )، آمار رسمی تعداد کشته شــــــدگان زن به دست نزدیکان مرد خود چون شوهر، پدر، برادر و برادر شوهر … سـالیانه رقمی بیش از ۵۰۰۰ نفر است. این در حالی است که بر اســـاس گزارشات AMNESTY ،آمار غیر رسمی و اعلام نشده بسیار بالاتر از ارقامی چون ۵۰۰۰ نفر در سال است. 

قوانین زن ستیز علیه زنان، پایه اترین حقوق اولیه یعنی آزادیهای فردی و حقوقی زنان را به شدت مورد تهاجم قرار داده و هر روز به عناوین مختلف آنها را مورد اذیت و آزار جسمی و روحی قرار داده و یا به مسلخگاه مرگ میفرستد. قتل های ” ناموسی”، شنیع ترین شکل خشونتی است که ریشه در قوانین و مناسبات حاکم بر جامعه دارد.

در جامعه ای که حکومت فاشیستی و مرتجع آن زن را شهروند درجه دوم قلمداد نموده، در جامعه ای که زن کالا محسوب میشود و مرد صاحب این کالا است، نگهبانانی که همچون شوهر، پدر، برادر و یا مردی از خانواده را برای حفظ ” ناموس و دفاع از شرفشان” بر سر آنها می گمارند، سبب این فجایع ضد انسانی اند. تعبیر معمول از قتل “ناموسی”، کشتن زن به دست مردی از خانواده است که به دلیل ” اتهام” به رابطه جنسی قبل از ازدواج رسمی و یا خارج از ازدواج رسمی صورت میگیرد. در این جوامع برقراری روابط آزادانه جنسی زن با مرد دلبخواه خود به شرطی که بدون اجازه خانواده صورت گرفته باشد، جرم محسوب شده و قوانین کپک زده اسلامی این اجازه را به مردان خانواده میدهد که هر زمان اراده کنند به فجیع ترین شکل زن را به قتل برسانند و ” ناموس و شرف” خانواده را پاسداری نمایند.  

در این جوامع زن به دلیل اینکه زیر بار ازدواج ناخواسته نمیرود، زن از مردی جدا شده که شکنجه اش کرده و مورد تجاوزش قرارداده است به قتل میرسد. زن خیلی راحت به قتل میرسد چون سر به زیر نیست و به مثابه یک انسان آزاده فکر میکند و به تبع آن عمل میکند. خشونت خانوادگی  که قتلهای ناموسی یکی از کریه ترین نوع آن است، انعکاسی از خشونت جامعه طبقاتی است و نشان دهنده موقعیت زنان و جایگاه اجتماعی شان در آن جامعه است. جایگاه مرد در ساختار اقتصادی خانواده و انعکاس آن در فرهنگ و سنّت های ناشی از آن که به مرد لقب رئیس خانواده داده شده است، برتری مرد از زن قلمداد می شود ودر چنین موقعیتی وجود خشونت در واکنش چالش ها و ناهنجاری هایی که درجامعه و خانواده وجود دارد یک امرطبیعی محسوب می شود. عده کثیری از مدافعان حقوق زن وقوع قتلهای ناموسی و خشونت نهادینه شده در جامعه و خانواده را در عواملی همچون پدرسالاری، مذهب، مهاجرت، محدودیت، رسانه، تعصبات شدید، پایین بودن سطح آگاهی، زندگی عشیره ای و کاملاً بسته در برخی مناطق، ازدواج های اجباری و قوانین حکومتی ضد زن جستجو می کنند. هر کدام از اینها تاثیر بسزایی در وقوع این جنایات ناموسی و خشونت خانگی می توانند داشته باشند، اما عامل بنیادی و پایه ای این فجایع نیستند.  

هر سال هزاران زن فقط به دلیل جنسیت زن بودنشان و به این اتهام که ” شرافت خانواده را لکه دار نموده اند” قربانی قتلهای ناموسی می‌شوند. این ننگ که پاک شدنش با به قتل رساندن زن ختم میشود، نه تنها بطور جدی ممانعتی از آن بعمل نمی آید بلکه از نظر قوانین ارتجاعی مذهبی و مالکیت خصوصی بورژوایی هر روز تولید و باز تولید میشود. برای قربانی شدن جنایت‌های ناموسی دلائل زیادی لازم نیست، فقط اینکه گمان برده شود زن آبروی خانواده را بر باد داده است کافی است، همانطور که اخیرا “مونا حیدری” قربانی این جنایت ضد انسانی شد. ریشه چنین جنایاتی را نمی توان فقط در مذاهب و افکار و آراء ارتجاعی دانست، بلکه ریشه این جنایات را در مناسبات اقتصادی که بر مالکیت خصوصی استوار است باید جستجو نمود. بسیاری راه مبارزه با این جنایات را در فرهنگ  و مذهب جامعه دانسته و آلترناتیویی که برای آن ارائه می دهند تغییراتی در چهارچوب فرهنگ جامعه و به نقد کشیدن مذهب بویژه مذهب اسلام است، اما غافل از اینکه این مسائل ریشه در مناسبات نظام سرمایه داری دارد که مرد سالاری را تقویت می نماید و به این نوع خشونتها مشروعیت می دهد نه مسائل فرهنگی. 

امروزه سرمایه داری و دولت های حامی آن، بهره کشی و ستم غیر قابل تصوری را بر زنان، که تنها به آزار و اذیت جنسی و جسمی و روحی محدود نبوده، روا داشته اند؛ سیستم سرمایه داری همواره ستم بر زنان و مردسالاری را به عناوین مختلف در جامعه بازتولید و تشدید می کند، پس مبارزه بر علیه ستم بر زنان، نمی تواند جدا از مبارزه طبقاتی با سیستم سرمایه داری و بدون دست بردن به ریشه های تاریخی ستم کشی زن که  با آغاز طبقات و روابط و مناسبات سرمایه داری شگل گرفته صورت گیرد. برای خاتمه دادن به این جنایات و آدمکشی برای رفع اینمهه تبعیض و ستم و نابرابری بر زنان باید متشکل شویم، باید هم صدا شویم. این فاجعه بشری را هر چه سریعتر به گوش سازمانها و نهادهایی که این جنایات را محکوم میکنند باید رساند.  در پایان،  این فاجعه دلخراش را به خانواده مونا حیدری ، تمامی زنان ایران ، نیروهای مترقی و مدافع حقوق زنان تسلیت می گوئیم.

۷ فوریه ۲۰۲۲–  ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۰

هماهنگی زن و برابری

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate