” آذر ماه “
چون فورانِ فحلْمستِ آتش بر کُرهی خمیری
به جانبِ ماهِ آهکی غریو میکشیدیم.
حنجرهی خونفشانِمان
دشنامیههای عصب را کفرِ شفافِ عصیان بود
ای مرارتِ بیفرجامِ حیات، ای مرارتِ بیحاصل!
غلظهی خونِ اسارتِ مستمر در میدانچههای تلخِ ورید
در میدانچههای سنگی بیعطوفت…
ــ فریبِمان مدهاِی!
حیاتِ ما سهمِ تو از لذتِ کُشتارِ قصابانه بود.
لعنت و شرم بر تو باد!
شاملو ۱۳۷۷(سالروز قتلهای زنجیری)
تاریخ روزها ، ماهها و سالها و ایام و فصل ها برایمان تداعی چیز خاصی نیستند جز چیزهایی که روزی رخ دادهاند, جز آنچه روزی بودند و از ما گرفتند ، جز جان هزاران انسانی که همانند گل توسط پست ترین موجودات مذهبی پر پر شدند .
تداعی قتلهای زنجیرهای که جان پنجاه تن از بهترین نویسندگان و شاعرانی که از سر جنون کشتند , که مغز جامعه ای را بطور جنون آمیزی پر کنند از ایدئولوژیهای عقب افتاده و متحجری که جز توحش و ویرانگری در زندگی فردی و اجتماعی ارمغانی نداشت….
ماه آذری که ۱۶مین روز هر سالش را یادبود و بزرگداشتی بود از دانشجویان آزادیخواه و مترقی و برابری طلب و مسئولیت پذیر ، پرسشگر و مطالبهگر ، ۱۶ آذر روز دانشجویانی که دیگر نیستند, یا کشته شدهاند یا در زنداناند یا به کشور های اروپایی پناه برده اند. تاریخها در تقویممان که تنها نوستالژی درد است …
این قرن ماست که با همه ی غنای مادی و علمی که دارد ، در “قحطی نان و عشق و آزادی و همبستگی ” به سر می برد و در آن گرمای اجتماع انسانی تا به حد اضطراب آوری فروکش نموده است.
واقعیت آن است که بشریت امروز سرگردان و تنهاست و نمی داند که به چه سویی روی گذارد؟
تقریبا هیچ حیطه ای از زندگی انسان امروزی باقی نمانده است که توسط صاحبان زر و زور و ریا مورد تعرض و تجاوز و تاراج و دستبرد قرار نگرفته باشد.
م شکیب دسامبر ۲۰۲۱