راه کارگر و آشتی طبقاتی: تئوریزه کردنِ یارگیری از قدرت «همدلی وقیحانه با سرکوبگران»

(واکنش راه کارگر)؛بیانیۀ مورخ سه-شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰  برابر با ۲۰ ژوئیه نمود بارز دیگری از  بحران یارگیری از قدرت، بحرانی فراگیر در گروهها و اکثر گرایشات است. انحلال طلبی و نوعی دریوزگی ست. لاپوشانی ترس و زبونی ست در مضحکۀ یارگیری از قدرت! بحران یارگیری از قدرت از سوی اکثر گروهها در شکل واکنشی- انفعالی- کاغذی- عامی گری، نوعی شارلاتانیزم خرده بورژوایی ست. توصیۀ آشتی طبقاتی را به بهانۀ بهره جویی از شکاف در قدرت موعظه میکنند! حال آنکه، اگر اختلافات سطحی، نه ماهیتی و منفعتی، در مافیای قدرت و ثروت وجود دارد در چگونگی عبور از بحران اعتراضات غیرقانونی، نجات و  تداوم چپاول فزایندۀ کارگران و زحمتکشان است. جمهوری اسلامی و سایر نظامهای  سرمایه داری معمولا در هنگام بحران و بن بست یکدیگر را بانی و باعث بحران بشمار می آورند. اما، با هدف و در راستای بازگشت به دوران شکوفایی و حفظ و تحکیم سوداگری و سود و سرمایه. همزیستی تخریبگر در شکل همدلی رذیلانۀ نمایندگان و تئوریسینهای وزارت اطلاعات با اعتراضات برای استتار تضاد آشتی ناپذیر کار و سرمایه، انحصار و انحراف اعتراضات و سوءاستفاده از پتانسیل انقلابی بالقوه و بالفعل اعتراضات به نفع جمهوری اسلامی، رسانه ای میشود. گروهها و افرادی که به یارگیری از قدرت به هر بهانۀ بی بنیه و کم مایه ای مانند « استفاده از شکاف در قدرت، پلورالیسم در شکل دسته گل بردن برای شیرین عبادیها در فرودگاههای خارج کشور و..» در حساسترین برهۀ صف آرایی طبقاتی دامن میزنند، سست عنصرهایی هستند که تاب تحمل مشقات را ندارند و به کماجدانهای پرگوشت نیروی مسلح آویزان شده اند و با تردستیِ بی شرمانه یا « نجیبانه» خواستار همدوشی و همکاری سرکوبگران با کارگران و زحمتکشان تشنه لب هستند. مبارزۀ طبقاتی را به آستان شرمنده ساختن دشمن طبقاتی و شعر و شاعری عوامفریبانه تبدیل کرده و ضیافت آشتی طبقاتی در اطلاعیه هایشان به راه انداخته اند. میانجی تضاد اشتی ناپذیر کار و سرمایه شده اند. سلطۀ طبقاتی و وظیفۀ یگانهای شورش و سپاه پاسداران، صاحبان و محافظان ملک خصوصی و عطشان سود و بهرۀ مالکانه از آب و نفت را به استهزاء گرفته و مافوق تخاصم طبقاتی واقعی از آنسوی مرز، تضاد کار و سرمایه را در دستگاه ماهور (شعر شجریان) به تعدیل کرده و اصلاحات را در همدلی و خویشاوندی کارگران و زحمتکشان با مافیای قدرت و ثروت، طلب میکنند. ضد رادیکالیسم هستند و مخالف هر چه رادیکالیزه کردن اعتراضاتند. یارگیری از قدرت را بر صحیفه از حالا یعنی از پیش از انقلاب آتی، در قالبی عوام فریبانه و در ظاهر بسیار دلسوزانه، تئوریزه میکنند که جمهوری اسلامی مانند قدرتگیری دوباره طالبان یا پاییز عربی، در قدرت سیاسی – اقتصادی آینده به هر صورت شریک گردد. به بیان صریحتر، جادۀ قدرتگیری مجدد نهادهای سرکوبگر را تئوریزه میکنند. تئوریزه کردن یارگیری از قدرت و دست دراز کردن تشنگان به سوی جانیان با شعر شجریان همسان و برابر با تئوریزه کردن انفعال است. یارگیری از قدرت از سوی خرده بورژوازی در آه و ناله و اشک ریزان برای عناصر ریز و درشت رژیم اعم از تئوریسین؛ پاسدار، آن نماینده وزارتی، این نماینده جدا شده، افراد مسلح، ارتشی، سپاهی، واجا، ناجا و الخ نیز هویدا و آشکار است. مارکسیسم- لنینیسم را نیز تحریف میکنند و دستخوش سراشیبی تئوری خرده بورژوایی میسازند و آشتی طبقاتی را کوته بینانه تبلیغ و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا، را ماستمالی میکنند که بعداً، با سفاهت و وقاحت خرده بورژوایی که بیش از هر چیز از اوضاع و احوال ایستایی برمیخیزد، مثل سابق خود را مدعی منفعت طبقۀ کارگر دانسته و با چهره ای کم مایه و دلقک مآبی که مختص انحلال طلبان است، علت قدرتگیری سرمایه و شکست پرولتاریا را نه در فراوردههای ذهنی منجمد خود و سنگ فتنه انداختن در مبارزات کارگری و زحمتکشان. بلکه، تنها به سرکوب دشمن طبقاتی محدود و به مردم حقنه کنند. مبارزۀ طبقاتی را به روابط خویشاوندی آنهم بین برده و ارباب تبدیل کرده اند و سفیهانه در اطلاعیه خود می نویسند: (سیاست تاکنونی حاکمیت اسلامی در برابر این اعتراض توده ای بر حق و شفاف، نه تجدید نظر در سیاست های ویرانگر و گشودن راهی برای اصلاح امور و پذیرش خطاهای استراتژیک… برخی از آیت آلله ها و سران اصلاح طلب و همدلی برخی از رسانه های این جریان با خیزش شجاعانه و نجیبانه مردم خوزستان، تفاوت شرایط کنونی با دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ را به خوبی نشان می دهد. حالا زمان آن فرارسیده است تا بدنۀ نیروهای سرکوب را به این صرافت رساند که دارند به سر و تن و پای خویشاوندان خود شلیک می کنند). کدامین ذهنیت عاطل و باطلی جای مبارزه طبقاتی را با مناسبات خانوادگی و خویشاوندی عوض میکند و مسالۀ طبقات را تخطئه میکند؟ جای مناسبات و روابط طبقاتی را به روابط خانوادگی داده اند تا شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام ماجرا را ماستمالی کنند! جدال آشتی ناپذیر طبقاتی را تا حد خویشاوندی عناصر سرکوبگر با تشنگان عاری از قدرت سیاسی- اقتصادی تقلیل می دهند.  ما روابط انسانها را بر اساس رابطه شان با ابزار تولید مشخص میکنیم و نه برادرم، خواهرم و این مزخرفات و این نتیجه را از آن استنتاج کنیم که ( زمان آن فرا رسیده است که نیروهای سرکوبگر متوجه شوند به سر و دست خود تیر میزنند)! جنگ طبقاتی را به مضحکۀ خانوادگی و روابط خانوادگی تبدیل کرده اند که آشتی طبقاتی راه بیاندازند! مسالۀ طبقات و منافع طبقاتی  را به کل مخدوش ساختند. از حالا سرمایه داران برادران و خواهران کارگران هستند! این دسیسه و بلاهت را تئوریزه میکنند تا انفعال را در شکل یارگیری از قدرت جمهوری اسلامی تئوریزه کنند! اطلاعیه نیست، فکاهی نامه است، ابتذال نامه است. میخواهند در مبازراتی که هیچ سر آشتی با سرمایه داری جمهوری اسلامی ندارد از آن طرف مرز، از نیروهای سرکوبگر، «اسب تروا» درست کنند. در ابتذال نامه خود می نویسند « سرکوبگران به این صرافت برسند که به دست و پای خود گلوله می زنند». شاید عده ای عارف و عامی را به رقص با نیروی سرکوبگر بیاورید! مردم تشنه را هرگز! مردم تشنه، مسائل را از بسته به وضعیت خودشان تشنگی و گرسنگی، بر حسب شرایط مادی روزمره، تجزیه و تحلیل میکنند و از آن نتیجه استنتاج میکنند. راه کارگر و اکثر گروههایی که دچار بحران یارگیری از قدرتند میخواهند با تئوریزه کردن انفعال، دشمن طبقه کارگر و تشنگان و پابرهنگان را سر عقل بیاورند تا سیاست اصلاح را ( در اطلاعیه شان مندرج است) در دستور کار قرار دهند! بدین دلیل در اطلاعیه میگویند مبارزه نسبت به دیماه و ابان ماه تغییر کرده و آیت الله ها دارند همدلی میکنند! زهی به این بی شرمی طبقاتی!

ماشین دولتی (جمهوری اسلامی) می بایست یکسره خرد و در هم شکسته شود و دیکتاتوری پرولتاریا را جایگزین آن ساخت. در این جایگزینی نمیتوان از عناصر وابسته به نظم کهنه که در سرکوب و تحقیر طبقۀ کارگر دست داشته است و بارها پرولتاریا را به خاک و خون کشیده، بهره جست. سوسیالیستها و کمونیستها برای دستیابی به اهداف فوری، برای تحمیل منافع لحظه ای طبقه کارگر مبارزه می کنند. اما، در مبارزه برای حال، همچنین مراقب آینده مبارزه هم هستند. تئوریسینهای مارکسیست و انقلابی بخش عظیمی از زندگی خود را صرف مسائل تاکتیکی مبارزۀ طبقاتی کارگران کردند. در این اثنی، بارها و بارها خطر خرده بورژوازی، انحلال طلبان و اپورتونیسم چپ را به پرولتاریا گوشزد کرده اند. وانگهی، دورۀ قارقار غاز کاپیتول به سر رسیده است، تشویق کاغذی تشنگان به طلب مدد از سرکوبگران و اصلاح امور مصداق قارقار غازهاست که خمودی و ترس خود را در « آشتی طبقاتی» موعظه و رهایی از بن بست سرمایه را به دلخواه محفلی خود تعبیر میکنند. سنگر پرولتاریا در ایران هنوز پابرجاست و سرگرم کار و پیکار و نه سرگرم بحثهای سافل محفلی، شش دانگ حواسش به رغم زخم تیشه در کتف و گلوله در گلوی تشنه و پر از نفت، به عناصر در قدرت هست که دنبال متحد خارج کشوری میگردند. سر بزنگاه انقلاب علیه جمهوری اسلامی، وارد صحنۀ سیاسی نشوند که دوباره بورژوازی دعاوی پرولتاریای ایران را یاوه بخواند و عناصری که سوته دلان نجیبانه به سویشان از آن طرف مرز دست دراز میکنند تا به مردم یاری برسانند، سرمست پیروزی بر استخوانهای خرد شدۀ پرولتاریا رژه روند. یارگیری از جمهوری اسلامی به هر بهانه ای و زیر هر نامی، وقیحانه یا نجیبانه، حتی در شکستهای پی در پی آگاهی و خودجوشی، گزافه گویی بیش نیست. ما شاهدیم که هر بار حلقۀ پرولتری بر گردن سرمایه در ایران تنگ میشود، اطلاعیه های پیش پا افتاده در قالب یارگیری از قدرت مبتذل از کالسکه های «انتظار غیرفعال» گروهی بیرون میزند که مبادا داغ دیکتاتوری پرولتاریا بر پیشانی سرمایه داری در ایران بخورد! حتی به ابتذالِ آشتی جانیان  تفنگدار در گذرگاهها، جادهها، حتی خاکی کمین میکنند، با کارگران و زحمتکشان تشنه و گرسنه تن میدهند! کار خرده بورژوازی مذبذب همین است: ماهیت جنگ طبقاتی را به گونه های مختلف از ستیهندگی تضاد تهی سازد و طبقۀ کارگر را به زائدۀ بورژوازی تبدیل کرده و به صحنۀ پشت انقلاب بکشاند.

از دیگر سو، این نوعی آموزش بانکی منتج از جدایی کار فکری و عملی ضد هشیارگری انقلابی می باشد که نیتی جز دست دراز کردن زحمتکشان از روی استیصال خودشان به سوی سرکوبگران و آدمکشان ندارد و این نیت و مقصود سافل را در روی کاغذ به اسم « راه کارگر» گنجانده و موضع اصلاح طلبی و اشتی طلبی خود را در توفان تشنگی میریزد و به صورت سخاوتی دروغین ، وحشتزده و نومید قلم علم میکند.  دست دراز کردن به سوی نیروی سرکوبگر مانع کارسازی و آزاد شدن کارگران از استثمار شده و با اصل انقلابی گری در تناقض است که کارگران و زحمتکشان را رام میخواهد.  بدین ترتیب است که نخبه گرای منفعل مانند آهن قراضه هایی اشتی طبقاتی را تئوریزه میکنند و با افسانه سازی نامعقول مثل زدن تیر نیروی سرکوبی به دست و پای خود در زمان تشنه کشی، خود را منجیانی بسیار شریف فرای تخاصم طبقاتی به حساب می آورند. چنین گرایشات حتی اگر فیگوری جدلی به خود بگیرند، جدلشان دست آموز و رام کننده است و جریان تاریخ را کند و زمان را رام میخواهد. تنها انحلال طلبانند که خواستار آشتی کار و سرمایه اند، اشتی صاحبان مسلح نفت و گاز و دلالان نفت و اب با سرکوفتگان عاری از قدرت سیاسی- اقتصادی هستند و اتفاقا سرکوبگرانند که سرکوفتگان را تفاله های حیات و آنان را به بهانه های مختلف به دست دراز کردن به سوی سرکوبگران یا برعکس و در حال تضرع میخواهند که برابر مسیر پر تضاریسی پرولتاریا که میخواهد دستان کارگران و زحمتکشان به دستانی که جهان را دگرگون میکند، مبدل گردد. بدین ترتیب، دوشادوش و میانشان سازمان یافته با مرامنامه کار و تلاش میکنند.

تعهد، آگاهی و ایمان راسخ به قانومندیهای مبارزه طبقاتی معمولاً درۀ بین تئوری و عمل را پُر میکند و غلطیدن به جولانگاهِ پهناور شیوههای آشتی طلبانه با را مسدود میسازد. اهمیت و لزوم این وفاداری از بابت جلوگیری از تاخیر در تحقق تغییر بنیادین، گمراهی، انحراف و تبدیل مبارزۀ طبقاتی به آستان «شرمنده سازی و پند و اندرز به دشمنان طبقاتی و اکنون سر عقل اوردنشان»، موعظه، شیوههای خیالی- عرفانی، با دستگاه سرکوبی در راستای اجرای عدالت، بیهوده و تاریخاً اسقاطی- فاتالیستی، بحران یارگیری از قدرت میباشند. شیوههایی که دیرزمانی ست پرونده اش با «مرگ بر جمهوری اسلامی» بسته شده است. کوشش و تلاش پیشتاز پرولتری در ایران برای کسب قدرت سیاسی – اقتصادیِ طبقۀ کارگر، بلاتردید است که دوشادوششان در حال جنگ است. حتی، اگر استخوانهای ما خُرد و بر باد شده باشند. چون، تئوری انقلابی در پیوند تنگاتنگ با عمل انقلابی با مبارزۀ واقعی و واقعا انقلابی و هشدارهای پی در پی پیرامون شیوههای مخدوش سازی صف بندی طبقاتی و گشایش راههای تازه ، تحقق می یابد.

نیروی جوان و آگاه پرولتری، سامان یافته و متشکل، بطور جدی وارد صحنۀ مبارزۀ طبقاتی و انقلابی می شوند، سر بر دیوار ستبر سرمایه داریِ ذاتاً استبدادی میکوبند، تضادها را می شناسند، تعمیق میدهند، مبارزه را رادیکالتر، صف بین دشمن طبقاتی و طبقۀ کارگر را شفافتر می سازند و راه باز میکنند. در این مسیر، به بهانه های نخ نما شده و خنده داری مانند شکاف انداختن یا پلورالیسم و هزار بهانۀ من درآوردی مانند بورژوا لیبرالهای رذل زیر لفافۀ نازک «راه کارگر یا هر نام دیگری» از قدرت یارگیری نمیکنند و با ارگانهای سرکوبگر، دسته های مسلح، ارتش و سپاه و — و عناصر ریز و درشت آن که زیر فشار مبارزات ضد انحصار نفت و آب، به تزلزل افتاده اند و به فکر چاره برای حفظ قدرت سرمایه هستند، از سر اشتی طبقاتی در نمی آیند. عجیب نیست که گرایشات متزلزل و سست عنصر همکاری و همدوشی «شمشیر و برسم» را فراموش کرده اند و هر زمان در حمایت از دمکراسی لیبرالی به تحریف مارکسیسم- لنینیسم پرداخته و از بردن نام پرولتاریا و دیکتاتوری پرولتاریا، اعراض دارند. شوربختانه یا خوشبختانه، همیشه در دورۀ توفان و التهابهای تاریخی بیشتر به صدور لاطائلات در شکل اطلاعیه ( واکنش) مبادرت می ورزند که انقلاب آتی را به فضاحت بکشانند و طبقۀ کارگر را به زائدۀ بورژوازی و آنهم نیروهای سرکوبگر تبدیل کنند به نام همدلی! یارگیری از قدرت جمهوری اسلامی، انحلال طلبی جمع سوته دلان زیر نام راه کارگر یا هر نام دیگری حتی «فدایی» خود مبین از دست دادن توانِ تحلیل مشخص از شرایط مشخص از جنبۀ رادیکالترین وجه تحلیل طبقاتی است. جمیع سوته دلان نمیدانند که در ایران آن روزگار به سر رسیده است و دیگر نمیتوان، زمان را به قبل از دیماه نود و شش کشاند و از آن سیاستهای اصلاح طلبانه از طریق اشتی تفنگدار با تشنگان، تئوریزه کرد و با اتکاء به قارقار فائزه هاشمی رفسنجانیها، گل دسته دسته بردن برای شیرین عبادیها در فرودگاههای خارج کشور، و دست به دامان آن آیت الله و این آیت الله و سرهنگ پاسدار و ساواکی شدن به بهانۀ همدلی ایشان به زعم اطلاعیه نویسان راه کارگری و بقیه، پاییز عربی را در در انقلاب آتی ایران تکرار کرد. مبارزه علیه سرمایه داری در ایران بارها و بارها چوب گرایشات انحلال طلبانه زیر لفافۀ نازک حمایت از طبقۀ کارگر را خورده است. بحران یارگیری از قدرت از سوی گروههای خارج کشوری نوعی «براندازی درونی» منتج از تشدید تخریبگری در سیستم همجوشی و تلفیق  سیاست پرولتری با سیاست سرمایه داری و پرولتاریا و زحمتکشان ( به مثابۀ لشکرشان) توصیه و پند و اندرزی دور از میدان اصلی کار و کارزار، سخیف تنها در راستای کسب وجه سیاسی و سوء استفاده از ابتذال فکری تودههای ناآگاه بر علیه منافع همان توده هاست.  هرگز مانند زمانی نیست که پیشتازان انقلابی و پرولتری به یک مبارزۀ دائمی و پیوسته خارج از دستگاههای دولتی- سرکوبی اقدام می ورزند و می کوشند سیستم حاکم را  با نضج، بالندگی و کسبِ رهبریِ اعتراضات زحمتکشان و کارگران، کاملا از هم بپاشانند و نظمی نوین جایگزین سازند. در این مسیر، دستگاه دولت و نیروی سرکوبگر برایشان یک شی یا یک ساخت نیست که فی نفسه بیطرف باشد. بلکه، روابطی که قدرت دولت را مشخص می کند، ساخت دستگاه آن را نیز فرا می گیرد بنحوی که دولت فشردۀ موازنۀ نیروها تعریف می شود. از این رو، گذار به جامعه  به سنتزی عالی تر نمیتواند بوسیلۀ انتقالی ساده در قدرت دولت و یا یارگیری از قدرت حاکم، صورت بگیرد. در این روند، دستگاههای دولتی بهمراه سیستم سرکوبی؛ ارتش و سپاه پاسداران، باید خُرد و از هم پاشیده شوند که کارزار مبارزه ضد جمهوری اسلامی، شاهد ربودن قدرت سیاسی- اقتصادی بعنوان مثال، محمد مرسی از  اخوان المسلمین و سپس کودتا  عناصر  ارتش حسنی مبارک در  ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ در مصر و تبعات بعد از آن که تنها یک نمونه از مظاهر انسداد مسیر انقلاب توسط بورژوازی ضد انقلاب در فرایندِ یارگیری از نظم پیشین در سراسر تاریخ است، نگردد. خواستهای اجتماعی- سیاسی و اقتصادی طبقۀ کارگر ایران فرونپیچد و مجدداً مبارزه بر سر قدرت میان انواع و اقسام گروههای بورژوازی باشد، طبقۀ کارگر را بی رمق و ناتوانتر سازد و پیشرو طبقۀ کارگر مجبور باشد به مبارزه برای تامین آزادی عمل سیاسی و ضد ضمیمه گیِ خواستهای رادیکال طبقۀ کارگر به بورژوازی تازه نفس که به مدد یارگیری از  نیروی سرکوبی و عناصری از دیکتاتوری پیشین، به قدرت رسیده است، اقدام ورزد.  چون، مساله صرفاً بر سر تعویض سران این دستگاهها و حتی براندازی صرف نیست. بلکه، عبارت است از یک دگرگونی اساسی در ساخت سازمانی واقعی بورژوازی حاکم بر طهران که شدیداً برابر هر گونه تغییر بنیادین مقاومت می کنند.

دریوزگی غیرقابل علاج که همواره نگاه به بالا دارد، آنجا به بیراهه میرود که تمایزات در شیوه های غارتگری و رویارویی جمهوری اسلامی با بحران که اساساً نتیجۀ فشار از پایین است را در نظر نمیگیرد. به دیگر سخن، منازعات درون حکومتی خود محصول  فشار اعتراضات کارگران و زحمتکشان است که هر چه آگاهانه تر و سازمان یافته تر قصد برچیدن طومار حکومت را داشته باشد بیش از پیش نمایندگان بورژوازی را به دست آویختن به شیوههای سرکوبی- اطلاعاتی، وادار میسازد و منازعات شان پیرامون سرکوب به مثابۀ هدف مشترک، افزایش میدهد. در ثانی، تنوع شیوههای چپاولگری یا تعویض مهره ها، همگی در دایرۀ تنگ رعایت قانونمندیهای اساسی حاکم بر نظام بر پایۀ منافع مشترک مادی و طبقاتی، تبیین می گردند. عامل مهم و نهایی تعیین کنش و واکنشها، رفتار و عملکرد و تصمیم گیریهای کانونهای قدرت نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به اعتراضات کارگران و زحمتکشان در راستای حراست از تداوم بقای نظام است. از همین روست که تمامی ارگانها و نهادهای حکومتی در چارچوب هیرارشی قدرت، در لحظۀ خیز و  کنش سوژۀ اصلی [ پیشتاز ساختاریافتۀ طبقه کارگر] برای تغییرات بنیادین، بر پایۀ منافع مشترکِ طبقاتی با توسل به قهر ضد انقلابی، اقدام ورزیده اند.

وجه تمایز ما در جهنم با آنانیکه از دور یارگیری از قدرت را تئوریزه میکنند این  است که آخرین کسانی هستیم که بگوییم سرمایه داری (اینجا جمهوری اسلامی) تضادهای لاینحل دارد و دچار بحران است. در عوض، هدفمان بسط و رشد کامل افزونتر تضادها و بحران است تا نماد توحش و خشونت عریان سرمایه را از ایران برچینیم. در این مسیر، خطر « پاییز عربی» و «خطر یارگیری از قدرت» زیر هر نامی که هیچ تقدسی ندارند. زیرا که، عملکرد مهم است و این موضعگیریها ضد منفعت پرولتاریاست، را یادآور خواهیم شد که لازمه و ضرورت زمانه است و با دشمن طبقاتی و سلطۀ سرمایه مستقیماً درگیریم. بنابراین، حواسمان جمع است که مبارزۀ طبقاتی شرایط و اوضاع و احوالی بوجود نیاورد که به شخصیتهای متعارف و ائتلافهای مضحک که سنگ بنای آن اینگونه که شرح آن در بالا رفت، بنا گذارده میشود، امکان بازی نقش یک قهرمان را بدهد.

توضیح نویسنده:

این مطلب به دلیل موقعیت مکانی و  عدم برخورداری از خط اینترنت تقریبا با یک هفته تاخیر برای انتشار ارسال میشود.    

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate