اروند شعله ور است و صدای دمام و سنج های عزا آنی قطع نمی شود آبادان، آبادان سرزمین شط و شرجی و نفت سرزمین روزهای تشنگی، شب های گرسنگی سرزمین نخل های سوخته روزهای کار و خستگی سرزمین پل و رودخانه و رفاقت سرزمین کشتی هایی که نفت می برند و طاعون می آورند و دکل های شعله وری ...
ادامه مطلب »محمود طوقی
ساعت پنج عصر
می شنوی صدایت می کنم بگذار ببینم امروز چه روزی ست صبح است یا غروب پائیز است یا زمستان تقویم خاک خورده و مچاله شده ام می گوید امروز ۱۸ دی ماه است ساعت هم درست روی ساعت پنج خوابش برده است هوا ابری ست و بفهمی نفهمی باران می آید ممکن است بپرسید چه باران دیر هنگامی باید دیشب ...
ادامه مطلب »طاقت بیاور شاعر
طاقت بیاور شاعر اینجا شب سراسر شب است و روز پر از ویرانی ست و ضرباهنگ این ساعت رو به سوی ابدیتی نامعلوم دارد قرار نمی گیرد بی قراری دنیا وقتی که اکسیژن هوا زهر هلاهل است وپائین می رود و بالا نمی آید آهی که دم مردگان است بوی کافور وآهک آسمان بیمارستان را پر کرده است طاقت ...
ادامه مطلب »