ویروس کرونا

جلال برخوردار
June 26, 2020

جلال برخوردار : اپیدمی ویروس کرونا در چند ماه گذشته در سطح ملی و بین المللی موقعیت و شرایط ویژه ای را درسطوح مختلف محلی و ملی و بین المللی ایجاده کرده است

+++

ویروس کرونا

جایگزنی زغالهای چوبی با زغال سنگ چه توفانهاثی از انقلابات صنعتی و صنعتی شدن و جابجاثی سلسله مراتب طبقاتی جوامع را به همراه داشته که تا به امروز ادامه دارد - و طلای سیاه ( نفت ) به نوبه خود و پس از زغال سنگ چه سونامیهاثی درهم شکستن سازمان و نهادهای چند هزار ساله و ادغام جوامع و اجتماعات را به بار اورده است

 

1- اپیدمی ویروس کرونا در چند ماه گذشته در سطح ملی و بین المللی موقعیت و شرایط ویژه ای را درسطوح مختلف محلی و ملی و بین المللی ایجاده کرده است - نه سربازی و نه جنگ ملی و بین المللی با این وجود بخش زیادی از زندگی اجتماعی و اقتصادی را در چهار گوشه جهان فلج و یا مختل کرده است . شیوع ویروس کرونا  یک فاجعه جهانی و بین المللی به معنای واقعی کلمه هست . نه تنها صدها هزار نفر جان خود را تاکنون از دست داده اند بلکه ملیونها نفر به این ویروس مبتلا شده اند - سیستم های درمانی و مراقبت های بهداشتی  در بخش زیادی از کشورها و شهرها به مرز ورشکستگی و سقوط سوق داده شده اند و وضعیت معیشتی و اقتصادی برای میلیون ها نفر تار و تاریک و در استانه فروپاشی است. این حکم درستیست که امروز تمرکز بر نجات زندگی احاد بشریست اما اینده و دنیای پسا کرونا یک دنیای عادی و معمولی نخواهد بود . بخش زیادی از شاهرگها و شبکه های تولیدی و توضیح ملی و بین اللملی تا بستن بنادر و فرودگاهای محلی و بین لمللی را متوقف و مختل کرده است . بدون شک موضع اپبدمی ویروس کرونا و پیامدهای ان در سطح تیترموضوعای ملی و بین المللی برای ماه ها و سالهای اینده خواهد بود و به روایتی دیگر پیامدهای اتی سیاسی اجتماعی ویروس کرونا از خود ویروس کرونا مهمتر و پایدارتر و طولانی مدت تر خواهد بود. پیامدهای اجتماعی و سیاسی اقتصادی ویروس کرونا البته بیشمار و مربوط به ماها و سالهای اتی خواهد بود و از این رو یک نگاه سطحی و امروزی به این ویروس و پیامدهای اتی اجتماعی سیاسی ان بر روابط و مناسبات ملی و بین المللی و پاسخهای ملی و قدرتهای سیاسی محلی و ملی و بین المللی خالی از لطف نیست.

2- طبیعتنا موضوع و چگونگی رابطه انسان و طبیعت وحش در مرکز و حلقه اصلی و کلیدی اپیدمی ویروس رونا قرار دارد . ویروس کرونا و یا کوید 19 یک عضو از یک خانواده صدها ویروس نه اولین و نه اخرین ویروس خواهد بود و در واقع ویروس کووید 19 یک ویروس از زنجیره ای یک خانواده از ویروسهای تنفسیست و در یک دهه گذشته چندین ویروس در مکانهای متفاوت و مختلف در سطح ملی و بین المللی پدیدار گشته است و انچه که مایه نگرانی و اضطرابهای امروزی بشریست فواصل زمانی کوتاه تر و کوتاه تر ظهور این ویروسهای طبیعت وحش هست. در تحلیل نهانی و با هر نظر و ارزیابی و نتیجه گیری ویروس کرونا نتیجه روابط و مناسبات و تغییرات منفی در بالانسهای طبیعی هزاران ساله بین فعالیتهای انسانی از یک طرف و مادر طبیعت در طرف دیگر هست . کروید 19  یک علاثم و نشانه درد ناک از یک بیماری به مراتب درد اورتر و کشنده تر از ویروس کروناست - محیط زیست و مادر طبیعت بیمار.

3 - تضاد و تناقض مابین ملت دولتها در دوران بحرانهای سیاسی اقتصادی و از جمله بحران کنونی اپیدمی ویروس کرونا تشدید و عمیق تر خواهد شده  چرا که هر کدام از این دولتهای ملی منحصر به فرد تلاش خواهند کرد که موقعیت و جایگاه منحصر به فرد خود را در رابطه و مناسبات بین المللی و تجاری حفظ  و ارتقاه و توسعه دهند . ان امریکاثی اصیل ملی و منحصربه فرد در هیبت ترامپیسم اسم ویروس کرونا را به ویروس چینی تغییر دادند و در بحبهه اوازه و سرود خوانیهای غم انگیز شبانه مردم در شهرهای یوهان  اعلام کردند که امریکا از این بحران پیروز و ظفرمند تر بیرون خواهد امد. به بیان دیگر یک کابوس و تراژدی انسان در انطرف اقیانوس روزنه ای شد برای بلند کردن پرچم و عظمت امریکای منحصر به فرد و البته به نوبه خود و در پاسخ به هزیانهای ملی گرایان امریکاثی -  امپریال ناسیونال قوم پرسان  چینی اعلام کردن که البته داستان و جنگهای بیولوژیک امپریالیسم امریکاثی طولانیست. این اتهام و تناقظات امروزی ملل در چگونگی پیدایش و کنترل ویروس کرونا البته فاکتور جدید و امروزی در سیر نام گذاری ویروس و ویروسها نیست. ویروسی که امروزه به اسم انفولانزای اسپانیاثی در 1918 میلادی شناخته شده است و بیش از 50 میلیون نفر را در چهار گوشه دنیا جانشان را از دست دادند در اصل یکی از چندین و احتمالا دها نام و عنوانیست که به این ویروس اتلاق شده بود و عمداتنا بیان و منعکس کننده روابط و تناقضات ملی و مذهبی را در خود داشت . در برزیل امریکای جنوبی دهه بیست قرن گذشته ویروس انفولانزای اسپانیاثی تحت عنوان ویروس المانی شناخته شده بود . بخشی از ارای ملل اروپا اسم و مقصر را چینیها می دانستند - لهستانیها ان را مریضی بلشویزم می شناختن - بخشی از افریقا ان را ویروس برزیلی اسم گذاری کرده بودند- بخشی از ارای عمومی ملل اروپاثی ان را مریضی یهودیت می شناختند. و در ضمن اولین نمونه ها و شناخت این ویروس انفلانزای اسپانیاثی در واقع نه در اسپانیا بلکه در امریکا و فرانسه و احتمالا چین پیدا شده بود و این که در چه پروسه و شناختی قرعه اسم گذاری یک ویروس نکبت به اسپانیاثیها تحمیل و تفویض شد - باید برگشت و نگاهی به روابط و مناسبات و تناقضات ملی و قومی و بحرانی این دهه را شکافت و بررسی کرد - اما یک موضع روشن و گویاست که امر اسانی نیست که ملتهای منحصر به فرد - میلیتانت و ماجراجو و امپریال را در کرسی اتهام نشاند.

اسم گذاری ویروس کرونا ( کووید 19 ) که بری از جوانب و رجوعهای ملی قومی و مذهبیست  که سازمان جهانی بهداشت قواعد و اصول اسم گذاری این ویروس ها را چند سال پیش تصویب کرد را باید به فال نیک گرفت چرا که برای اولین بار و احتمالا برای همیشه یکی از مکانیزمهای تولید و باز تولید تناقضات و تنفرهای ملی و قومی را منسوخ و به تاریخ سپری شده واگذار کرد. ویروس کرونا و به نسبت ویروسهای کشنده تاریخ گذشته بشری و تاکنون تلفات جانی زیادی نداشته است و یکی از دلایل اصلی و کلیدی چنین موفقیتی را در شهرهای توسعه یافته و مرتبط  و روندهای جهان مرتبط و یا جهان گلوبالیزه کنونی دید. اگر چه اپیدمی ویروس کرونا روابط و مناسبات و ارتباطات فیزیکی جوامع و کشورها را به درجاتی مختل و متوقف کرده است اما جهان مرتبط دیجیتالی صد چندان دنیا و بشریت را مرتبط و به هم وابسته و مرتبط کرده است . این جهان مرتبط و یا همان روند جهان شدن هست که این ویروس را و از طریق شهرهای مرتبط و توسعه یافته کنترل کرده است و در واقع این شهرهای مرتبط و توسعه یافته بودند که پیش قراول کنترل تاکنونی این ویروس بوده اند و بطور ویژه ای نقش مرکزی سازمان جهانی بهداشت در استاندار کردن رهنمود و دستورعملهای بهداشت و سلامتی بود و هست که این اپیدمی ویروس را تاکنون مهار و کنترل کرده و از این رو هم هست مور غضب تعدادی از دولتهای ملی قرار گرفته است. سیاستها و دستورعملهای پزشکی و سلامتی در کنترل ویروس کرونا یکی از نمونه های موفقیت جهانی شدن هست و از این رو هم هست که استانداردهای سازمان جهانی بهداشت به مراتبط مرجعی تر و موثر تر از نهادهای بهداشتی دولتهای مصلحت گرا و پنهان گر ملی بوده.

 

امریکا ثروتمند ترین و قدرتمند ترین کشور کره زمین که افتخار بخش اعظم توسعه های تکنولوژیک و علمی جهان و از جمله  علوم پزشکی را در یک قرن گذشته به خود اختصاص داده است به ناگهان همچون یک کشورجهان سومی در مبارزه با ویروس و اپیدمی کرونا ظاهر شد و همچون تاریخ ملت و ملت سازی مشکل و بحران را نه تنها به دیگری و ملتهای ماورای اقیانوس اروپاثی و چینی بلکه به دولتهای محلی و شهری حواله و واگذار کردند . تناقظات و به صندلی اتهام نشاندن ملل دیگر یکی از کهن ترین و کلیدی ترین سیاستهای دولتهای ملی در پاسخ به بحرانهای ملی و بین المللی کماکان یک رکن از سیاستهای دولتهای ملیست. این روان پریشانی افکار و ارا و عقاید ملی کماکان و با دوزهای متفاوت و شدید و ارام کماکان یکی از حلقه های کلیدی باز تولید و بقای ارای سیاسی ملیست .شیطنت سازی از همسایه و دیگری یا انطور که ایرانیان مفتحر به هنر نزد ایرانیان هست که مشکل همسایه و دیگریست کماکان داستان بی پایان تناقظات ملی و روابط ملیست. این روان پریشانی ارای ملی که مشکل همسایه و دیگریست موضع مکاتب و تحقیقات علمی زیادی در علوم اجتماعی و روانشناسی در چند دهه گذشته  بوده است و خوشبختانه به عنوان یک بیماری و اختلالات روانی شناخته شده است و دستاوردهای خوبی در شناخت و معالجه این بیماری روانی توسعه داده شده است. از میان همه هزیان گوثی ملی گرایان در سطح بین المللی در توضیح  منشاه و کنترل این ویروس این ناسیونال روان پریشان شیعیان ایرانی بودند که کوی سبقت را از همه پشت سر گذاشته و ان را به توطثه گرایان استگبار جهانی و تغییر ژن ایرانی و ایرانیسم نسبت دادند و به نا گهان و یک شبه به صادر کننده وساثل و ابزارهای پزشکی به قطبهای اولی و دومی علوم پزشکی جهان یعنی امریکا و المان ارتقا یافتند؟ مبنای سیاسی ایدولوژیک روابط  و برابری ملی به این استدلال ساده لوحانه اتکا دارد که هر ملت و قومی منفعت منحصر به فرد خود را داراست که تمامنا با ملت همسایه متفاوت و جداست و این مهم بطور ویژه ای برای ملتهای در پروسه و روندهای توسعه تاریخی قرار نگرفته و توسعه نیافته و فاقد استقلال سیاسی قدرتهای سیاسی شهر و محلی هستند صد چندان هست. مطالعه و بررسی روابط و مناسبات بین سطوح مختلف دولتهای ملی و فدرال - ایالتی و شهرداریها  در نحوه و چگونگی پاسخ به بحران و اپیدمی ویروس کروناه خالی از لطف نیست و می تواند روزنه ای از امید و کارامدی دولت توسعه یافته را برای ما ترسیم کند. اگر چه چندین قرن از شهرهای تحت محاصره و حمله خوانین فثودال امپریال قرون وسطاه دور شده ایم اما این حکم مارکس که حتی در قرون وسطا شهرو قدرتهای سیاسی شهری مدام تحت محاصر و حمله خوانین فثودال سلطنتی بودند کماکان ترسیمی واقعی از مناظر سیاسی ملی و بین المللی کنونیست که شهرها کماکان تحت محاصر کانتری و ملت قرار دارند. با بحران بین المللی کروناه شهرها و قدرتهای سیاسی محلی در جبهه مقدم و بدون امکانات و بی پول در یک جبهه  و دولتهای ملی حاشگر - پنهان گر و سر گردنه بگیر ( تعرفه های بازرگانی ملی )  در طرف دیگر بیان این حکم کلیدی و تاریخی مارکس هست که شهرها کماکان تحت محاصره و زورگوثی ملت و کانتری قرار دارند.

 

4-  ویروس کرونا در حداقل شرایط و حالت یک تعمق جدی و بازنگری از سوپر ساختارهای ایدولوژیها و مناسبات اجتماعی بشری را به همراه خواهد داشت و در حلقه اصلی این بازنگری رابطه و مناسبات بشر با مادر طبیعت و محیط زیست خواهد بود. به احتمال زیاد از میان صدها هزار سال تاریخ توسعه زندگی بشری  - قرنهای 17 و 18 19 نقش و جایگاثی منحصر به فرد و ویژه  در سیر تکامل اجتماعی انسان و فرماسیونهای اجتماعی داشته اند و درعین حال یکی از پر تحول ترین و احتمالا انقلابی ترین دوران توسعه تاریخی بشری بوده است. یکی از کلیدی ترین فاکتورهای این توسعه تاریخی در این سه قرن موضوع انرژی و شاخه های مختلف ان بوده است . انرژی و در مرکز ثقل ان انرژیهای فسیلی ( ذغال سنگ - نفت و گاز) ان انرژی و ماده پیش برنده و تحول گر تاریخی سه قرن گذشته است و کمتر شثونی از زندگی اجتماعی و اقتصادی بشر هست که مهر و تاثیرات عمیق انرژیهای فسیلی را در خود نداشته باشد . بطور مثال و به نقل ازپروفسور- *سمیل واسلاو نظریه پرداز و پژوهش گر مشهور انرژی و تمدن - جایگزنی زغالهای چوبی با زغال سنگ چه توفانهاثی از انقلابات صنعتی و صنعتی شدن و جابجاثی سلسله مراتب طبقاتی جوامع را به همراه داشته که تا به امروز ادامه دارد - و طلای سیاه ( نفت ) به نوبه خود و پس از زغال سنگ چه سونامیهاثی درهم شکستن سازمان و نهادهای چند هزار ساله و ادغام جوامع و اجتماعات را به بار اورده است. با این وجود این کاپیتالیزم مدرن سه قرن گذشته نبود که افتخار کشف و استخراج سوختهای فسیلی سه قرن را در دست دارد بلکه  چند هزار سال قبل و از نظامها و تمدنهای کهن و باستان و از سومریها و یونانیها و تمدنهای اسیاثی گرفته تا تمدنهای باستان امریکاثی سوختهای فسیلی را شناخته و در اشکال بسیار ابتداثی بکار برده بودند - اما این کاپیتالیزم مدرن و دست اوردهای علوم مدرن در شکافتن ماده و استخراج  این مواد در لایه های پاثینی زمین در سه قرن گذشته بود که این مواد را از اعماق پاثینی زمین و دریا در ابعاد بی سابقه ای بیرون کشید و منشاه عظیم ترین و عمیق ترین تحرکات انقلابات صنعتی و تحولات و پیشرفتهای اجتماعی تاریخی بشر بوده است . انگلس یک بار گفته بود که سیب زمینی همانقدر در انقلاب صنعتی مهم هست که فولاد و اهن و بر متن پیشرفت و توسعه دانش بشری امروز باید فاکتور مادی پیش برنده تاریخی انرژیهای فسیلی را به فولاد و سیب زمینی افزود . جهان مرتبط و وابسته فیزیکی چند قرن گذشته و امروزی بر شانه های صنعت انرژیهای فسیلی به چنین جهان مرتبط و توسعه یافته است و این مهم  منشاه پر تحول ترین و عمیق ترین تحولات تاریخی توسعه تاریخی هم هست . بطور فشرده و مختصر فاکتور مادی انرژی یکی از عوامل و محرکهای کلیدی پیش برنده تمدنها و نظامهای طبقاتی و غیر طبقاتی در طول تاریخ تکامل بشری بوده است.

 

5- اما صنعت عظیم انرژیهای فسیلی و در راس ان طلای سیاه به نوبه خود یک چاقوی دو لبه هم هست و از یک طرف جهان را ماورای تقسیمات ارضی و باستان نه تنها به کامل ترین شکلی وصل و مرتبط کرده بلکه و در واقع دنیای پرشتاب و سریع گلوبال اضطرابی کنونی بر شانه های صنعت انرژیهای فسیلی استوار هست و ان طرف دیگر معادله - انرژیهای فسیلی مخرب ترین ماده و مواد ویرانگر و مسموم کردن مادر طبیعت و محیط زیست هم هست. این دیگر اگاهی علوم معاصر و عامه هست که انرژیهای فسیلی کیفیت و بالانصهای  طبیعی میلیونها ساله بشری مابین مادر طبیعت و انسان را به طور منفی تغییر داده است. انرژیهای فسیلی چه در پروسه کشف و استخراج و مصارف عمومی جهانی و مشتقات تولیدی ان با حفظ مادر طبیعت منطبق نیست . انرژیهای فسیلی  از رودخانه و اقیانوس و دریاچه تا مسموم کردن اکسیژن و خاک و زمین و جنگل را کیفیتنا تغییر داده است و بخش زیادی از این تغییرات منفی غیر قابل برگشت هم هست .

هر نوع تغییر و تحول و جابجاثی در کم اهمیت و یا فرعی شدن انرژی های فسیلی را نه تنها باید به فال نیک گرفت بلکه باید به استقبال ان رفت. روشن و واضح هست که موضوع نه در محکوم و رد پیشرفت ها و توسعه تاریخی بلکه به رسمیت شناختن و تعیین مثولفه های توسعه تاریخی و الترناتیوهای جایگزی انرژی و توسعه های اینده بشری و از این طریق تغییرات و شکل گیری فرماسیونها و تحولات عظیم اجتماعیست. بشر و جوامع سه قرن پیش  نه انرژی اتمی را شکافته بود و نه دانش و علوم و تکنولوژی بهره برداری از انرژیهای طبیعی تجدید پزیر و تمیز و بدونه  محدویت را در سطح وسیع کشف نکرده بود . به احتمال قریب به یقیین استخراج و استفاده و مصرف این انرژیهای فسیلی به اخرین دوران و یا اخرین چند ده سال از حیات خود رسیده است اما به سادگی و بدون تحولات انقلابی و طبقاتی و یک دوره هرج و مرج و بلبشوهای اجتماعی ملی و بین المللی طولانی مدت به زیر کشیده نخواهد شد . اخرین دهه های  انرژیهای فسیلی چه در محدودیتهای منابعی ان که بالاخره روزی و دورانی این منابع و مواد به اتمام و یا عمیقنا محدود خواهد شد و یا یک انتخاب اگاهانه بشری بر محدود کردن و یا عدم استفاده از این مواد و منابع دو انتخاب اصلی اینده بشریست. ان مدل توسعه صنعتی شدن بشری که وعده داده است که جلو درب هر خانه و منزلی یک اتوموبیل شخصی و خصوصی قرار خواهد داد شرایط و محیطی نیست جز یک تخریب عمومی محیط زیست بشری و باید بیاد اورد که هنوز بخش اعظم کره زمین به مفهوم واقعی کلمه صنعتی نشده است. انرژیهای فسیلی از جنس و موضوعهای  مبارزه طبقاتی مبتنی بر تثوریهای رایج سیاه و سفید طبقات نیست بلکه فاکتور و امری به مراتب کلیدی تر و تعیین کننده تر و یا انطور که مانیفست توضیح و شرح داده است که ادمی قبل از این که به سیاست و هنر و عشق ورزی و فعالیتهای اجتماعی بپردازند - باید حیات فیزکی و وجود اجتماعیش را باز تولید کند . غذا و مسکن و امنیت و ارامش و در یک جمله باز تولید حیات و سلامتی انسانی . ویروس کرونا ( در ادامه نابودی اکوسیستم و مصیبتهای طبیعی دست ساز بشر)  به عنوان یک حلقه و عضوی از یک خانواده صدها ویروس و زنجیره ویروسها که در چند دهه گذشته با فواصل کوتاه تر ظاهر شده است کم یا بیش این پروسه و روند حیات و بازتولید سلامتی بشری را دچار وقفه کرده است. دامنه و عمق نیش زدنهای بعدی مادر طبیعت ( ویروس های ایند و تغییرات اقلیمی ووو ) بر حیات و زندگی و سلامت بشری را کسی نمی تواند پیش یبنی و ترسیم کند اما یک ساده نگری بیش نیست که یک واکسن و واکسنها بشر را از نیش زندهای مادر طبیعت مصون و حفظ خواهد کرد. تاریخچه ظهور ویروسها و از جمله  ویروس کرونا یاداور و اثبات این حکم هست که یک خفاش - خوک - شتر و یا مرغ  جهان طبیعی تا چه اندازه قادر هست سوپر ساختار و نهادهای پیشرفته بشری را دچار اختلال و متوقف کند . اگر چه این حکم به معنای رد و نفی اهمیت واکسن و واکسنها نیست  اما کلید نه در واکسن و واکسنها و درمان بلکه در پیشگیری و در یک باز نگری عمیق از شعور و ایدولوژیهای بشری از روابط و مناسبات بشر و مادر طبیعت و در یک جمله  ان مدل توسعه صنعتی شدن هست که کاپیتالیسم و روابط کاپیتالیستی ( تفوق شهر و مبادله کالاثی و پروسه  و روندهای صنعتی شدن بر روندهای  طبیعی و هر انچه مادر طبیعت به بشری اهدا کرده است  ) یکی از نتایج ان هست خواهد بود. و شاید این امر و ضرورت دوران هزاره تازه هم هست که امال و جنبشهای رادیکال این هزاره باید عمیقنا رنگ و بوی سبز و حفظ محیط زیست را از خود تراوت دهد امری که نه برای رادیکالیسم قرن نوزده و نه قرن 20 بیست  مطرح و ضرورت نداشت.  دنیای پسا سوختهای فسیلی دنیای انقلابات و جهشهای عظیم تکنولوژیک و اجتماعی و تغییرات کمی و کیفی تاریخ ساز در روابط و مناسبات طبقاتی و فرماسیونهای اجتماعیست که نه تنها جوانب کوتاه مدت ان بکله  پیامدهای دراز مدت ان برای کسی روشن و قابل ترسیم نیست. این دیگر اگاهی عمومیست که جهان و دنیای پسا سوختهای فسیلی دیر یا زود فرا خواهد رسید و انچه تحت روندهای اصلی ملی و بین المللی صنعتی شدن چند قرن گذشته بوده و هست به حکم مادی حفظ محیط زیست به یک بازبینی عمیق از شعور بشری و تغییر در سوپر سازمان و نهادی جهانی سوق داده خواهد شد . نتایج و پیامدهای چنین انتقالی از جهان سوختها ی فسیلی به الترناتیوهای انرژی پاک و طبیعی و بدون شک همه جوانب ژثوپولتیک و سوپر سازمانهای بشری را عمیقنا متحول و شخم خواهد زد و بعنوان یک اصول خدشه ناپذیر جهانی حفظ محیط زیست و مادر طبیعت در هسته درونی الترناتیو سوسیالیستی و برابر طلبانه  قرار خواهد داشت.  

 

 

  • 6- ویروس کرونا و جهان پسا کرونا دنیای ابهام و ناروشنی هست و در واقع تنها فاکتوری که روشن است ناروشنیهای اینده هست . از یک طرف روابط و مناسبات مابین دولت ملتها که هر کدام بر منافع ویژه و منحصر به فرد ملی خود تاکید دارند متناقض تر و انتاگونیستی تر خواهد شد و روی دیگر سکه تشدید و شکاف بیشتر مابین دولتهای ملی متمرکز از یک طرف و قدرتهای سیاسی محلی و شهری در طرف دیگر خواهد بود و بطور ویژه ای ان کشورهای توسعه یافتهای که دولتهای محلی و ایالتی و شهری جدی را در ساختار سیاسی خود جای داده اند و به بیان دیگر دولتهای ملی میلیتانت - حاشاگر و پنهان گر از یک طرف و شهرهای توسعه یافته در جبهه مقدم از طرف دیگر. ویروس کرونا و دنیای پسا کرونا در کوتاه مدت خونی تازه و نو در رگهای دولت ملتها تزریق خواهد کرد و این دوگانگی فریبنده دولت و ملتها و روندهای جهانی شدن را به طور موقت به نفع روندهای به اصطلاح ضد لیبرالی جهانی شدن یعنی ملتها سوق خواهد داد . در این روند و پروسه ملت دولتها بر منافع ویژه و منحصر به فرد ملی خود تاکید خواهند داشت . میلیتاریسم و ماجراجوهای ملی را در کانونهای نیابتی و حلقه های ضعیف دولت ملتها و ماورای مرزهای ملی خودی گسترش خواهند داد. داعیه و داعیه ها و تناقضات حل نشده ارضی کهن را نو خواهند کرد و از این طریق روح و جوهر ارتجاعی امپریال ملی و ملتشان را گسترش خواهند داد. اما یک بسیج عمومی ملی و سازمان دادن دهقانان خلعیت شده که دیگر وجود خارجی ندارند در ارتشهای میلیونی و دور جدیدی از تقسیمات بین المللی نه غیر ممکن بلکه عمیقنا سخت و خلاف جریان هست. پایه و شالوده  روندهای جهانی شدن یعنی شهرهای توسعه یافته و مرتبط غیر قابل تغییر - پایدار و داثمیست و از این منظر روندهای جهانی ادغام جوامع و کشورها از طریق شهرهای مرتبط کماکان گسترش خواهد یافت و در واقع هیچ ملت دولتی نیست که بقای خود را فراسوی چنین روند پایه ای تضمین کند. انچه مورد اختلاف دولت ملتهاست نه ضدیت با روندهای تجارت و بازرگانی بین اللملی بلکه خواست و طلب حقوق ویژه در این زمینه هست .دنیای پسا کروناه در هر شکل و جهت تاریخی روند و پروسه تاریخی نیست جز یک مرحله و سکانی از تجزیه و افول به حق ملتها به نفع قدرتهای سیاسی شهری و بحران کرونا کم یا زیاد و با درجات متفاوت ملی و بین المللی این مهم را اثبات کرد که شهرهای توسعه یافته و مرتبط نهادی به مراتب کارامد تر - توسعه یافته تر و برابری طلبانه تر از دولت ملتهای ملی زنگ زده  و میلیتانت در مواجه با بحرانها و معظلات امروزی بشری هستند.

 

 

جلال برخوردار

June 25, 2020

 

*    Vaclav Smil

 پژوهش گر مشهور تمدن و انرژی و نویسنده کتابهای در حوضه انرژی - محیط زیست - غذا و محیط زیست

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com