ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی (بخش اول)

جلال برخوردار
February 10, 2018

جلال برخوردار : تقسیم اجتماعی کار، برای قرنها یکی از مهمترین و عمده ترین موضوعات و تمهای اجتماعی مورد بحث و تفحص برای متفکرین و دانشمندان و انقلابیون علوم اجتماعی بوده است.

+++

ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی (بخش اول)

Division of Labour: Town and Country

تقسیم کار: شهرو روستا*

تقسیم اجتماعی کار، برای قرنها یکی از مهمترین و عمده ترین موضوعات و تمهای اجتماعی مورد بحث و تفحص برای متفکرین و دانشمندان و انقلابیون علوم اجتماعی بوده است. این موضوع، نه تنها موضوعی امروزین و معاصربلکه یکی از کهن ترین موضوعات اجتماعی همیشه متفکرین و فیلسوفان و دانشمندان را بخود مشغول کرده است. از جوامع کهن و باستانی تقسیم اجتماعی کار جامعه را به گروهای مشخصی تقسیم میکند: رزمندگان و سربازان، صنعتگران، کارگران و البته روستائیان و شهریان و یا شهرنشینان. هرفرد و متفکری، حزب و سازمانی که قصد مطالعهُ و تغییر جدی جامعه و اجتماع را دارد باید با موضوع تقسیم کار در جامعه روبرو شود . و در این میان مارکس و انگلس با کتاب معروف "ایدئولوژی آلمانی" بخش تقسیم کار: شهرو روستا" جایگاه منحصربفرد و استثناثی به خود اختصاص داده اند. قصد این نوشته پرداختن به جوانبی از این عمده ترین تناقض جامعه بشریست .

تیتراین نوشته: "تقسیم کار شهرو روستا" بخش و فصلی از کتاب ایدئولوژی آلمانی مارکس و انگلس میباشد که در سال 1848 میلادی آن را نوشته اند اما برای اولین بار در سال 1930 زیر چاپ رفت. اگرچه مارکس و انگلس اولین کسانی نبودند که در مورد این مسئله و تناقضات درونی آن به بحث و بررسی پرداخته اند، اما آنها در این کتاب به کاملترین و همه جانبه ترین شکل این موضوع را بررسی کرده و توضیح و تبیین کاملی از آن بدست داده اند. از اینرو این کتاب بعنوان یکی از شاهکارهای انان هم هست که موشکافانه موضوعات مهم و پیچیدهُ تاریخی را موشکافانه بررسی و تحلیل کرده اند. مارکس و انگلس در "ایئولوژی آلمانی" به عمده ترین تقسیم اجتماعی کار در جوامع بشری و روندهای تاریخی و نیز به تناقض و تقسیم کار آنتاگونیستی بین شهر و روستا پرداخته و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. تناقض و تفاوت بین شهر و روستا را میتوان از جوانب متفاوت و البته بیشماری درک - تبیین و فهمید ، از جمله و بعنوان مثال میتوان به تمدن در برابر بربریت، صنعت در مقابل کشاورزی بمفهوم فئودالی و تولید خرد آن، سرمایه (پول) در مقابل مالکیت برزمین، دولت و ملت در برابر قبیله و امت و ولایت، و یا جهانی و یونیورسالی در تقابل با لوکالیتی و محلی گرایی و ملی گرایی اشاره نمود و تمامنا بسته به این حکم دارد که در چه مقطع و تحت چه شرایط تاریخی و بر متن کدام فاکتورهای توسعه و پیشرفت تاریخی این تناقض را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.

تتاقض بین شهرو روستا نه صرفا یک تناقض و تبلور سیاسی بین دونهاد با ساختارهای جمعیتی و فرهنگی متفاوت، آنطور که ادعا میشود، بلکه تناقض و تفاوت برسر فرماسیونهای تاریخی و اجتماعی، جهانبینی و تفسیر و تغییر جهان هم هست. این تناقض اگرچه در سطح ظاهر و ازنظر خیلی ها برسر کهنه و جدید و روستایی و شهریست اما این فقط ظاهر فریبندهُ موضوع هست. نتیجه و پیامدهای سیاسی - تاریخی این نتاقض آنتاگونیستی عمیقاُ تحولگرا، پیش برنده و یونیورسال هم هست و همین نکته عامل پیشروی و یا عقبگرد جوامع و تاریخنا بوده است. تفاوت و تناقض بین شهروروستا یکی از حلقه های اصلی و مرکزی شناخت جوامع سلسله مراتب و طبقاتی هم هست. درواقع شناخت و درک جوامع طبقاتی بدون درک این تناقض و تفاوت بین شهروروستا ممکن نیست و برهمین مبنا میتوان نتیجه گرفت که یکی از اصول شناخت جامعه و تبیین روابط و مناسبات طبقاتی مربوط به این تناقض شهروروستا هم هست و تاجای که به احکام ایدئولوژی آلمانی برسر این موضوع برمیگردد حل این تناقض و تحقق آن مربوط به الغاء مالکیت خصوصی و الغا طبقات هم هست. "بزرگترین تقسیم کار مادی و فکری، جدایی شهرو روستاست. خصومت میان شهروروستا با گذر از بربریت به تمدن، از قبیله به دولت، و محل گرایی به کشور آغاز و تمام تاریخ تمدن بشر را تا به امروز را شامل میشود" ایدئولوژی آلمانی.

تناقض و ضدیت آنتاگونیستی بین شهروروستا، و آنطورکه مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی و به مناسبتهای مختلف اثبات کردند، نه تنها یکی از قدیمی ترین بلکه اولین و اصلی ترین تقسیم اجتماعی کار در همهُ جوامع انسانی بوده . این تقسیم اجتماعی کار و تناقض و البته یونیورسال، بنوبهُ خود مسئول و عامل خلق و تولید ساختارها، نهادها، ایئولوژی و سوپرساختارها، و از این طریق خلق نه تنها جوامع متفاوت بلکه خلق نوعی دیگر از کاراکترهای انسانی هم هست. افق و آرمان و جهانبینی و جنبشهای سیاسی، از دمکراسی و لیبرالیزم تا کمونیزم و سوسیالیزم، همه از محصولات و تفوق ایئولوژیک شهر و کلانشهر بر روستا و محل گرایی بمفهوم ایئولوژیک آن هستند. و یا بطور مثال شاه وسلطان و اشرافیت و ملا و روحانی و با تمامی پیشوند و پسوندها و از اخلاق و سیاست تا تقدس مالکیت بر زمین و کشاورزی و پدرسالاری محصول و از تولیدات زندگی و دست بالا پیدا کردن ده و کانتری بر شهر و زندگی شهری هم هستند.

این دست بالاپیداکردن و توازن ایدولوژیک و سیاسی طرفین شهر و روستا نه یک رابطهُ فیزیکی و کمی بلکه در دایرهُ نهاد و سوپرساختارهای سیاسی و ایدئولوژیک بوده است و در این زمینه یکی از مشهورترین نمونه های تاریخی شناخت تنافض و ضدیت بین شهرو روستا، اتفاقاُ مربوط به ایران و وقوع قیام سال 1357 ایران است. قیام 1357 ایران یکی از متاخرترین نمونه های کلاسیک و بین المللی و البته تاریخی در دست بدست شدن قدرت و توازن ایئولوژیک بین ده و محلی گرایی بر شهر و کلان شهر بود و بنابرین و در نهایت و از نتایج این انقلاب ولایت و امت بجای ملت – کشاورزی و استراتژی توسعه اقتصادی  بر یک رابطه مستقیم و فیزیکی خرد با طبیعت جای صنعت و دانش و علوم  – ملا و روحانی جای سیویک و مدنیت – عرف و شریعت جای قانون و حقوق شهروندی – مرد و پدرسالاری جای برابری زن و مرد و دها دولت غیر رسمی را به جای یک دولت و واحد ملی را به کرسی نشاند. به کلامی دیگر قیام علیه رژیم سلطنتی آریامهر قیام شهر علیه روستا و محلی گرایی بمفهوم ایدئولوژیک و البته بورژوایی آن بود، ولی دست بالا پیداکردن رژیم اسلامی که نتیجه جنگ خونین کمپ راست جامعه ایران بود در مراحل بعدی شرایطی نبود جز تفوق روستا و محلی گرایی بر شهر و ایدئولوژهای شهری و از جمله شهر و کلانشهر بمفهوم سیاسی – ایدئولوژیک آن بود و در نهایت و با تلفیقی از انتخاب و انتخابات، سرکوب، و توهمات ملی – قومی و مذهبی قیام سال 1357 جامعهُ ایران را، البته با چاشنی اسلامی، به ان مکانی برگرداند که قبلا بود.   

روشن و واضح است که تضاد و تناقض این دونهاد نه در سرمایه داری و غیرسرمایه داری بودن بلکه در شکل گیری و تدوین مدلهای متفاوت توسعه اقتصاد کاپیتالیستی هست. به کلامی دیگر یکی بر مدل توسعه ملی و ناسیونالیستی و دیگری بر آزادی و دست بالاپیداکردن نهایی آزادی تجارت و صنعت بزرگ و یا همان مقوله گلوبالیزاسیون ماورای هویتهای ملی و قومی تاکید و استوار هست. این تناقض آنتاگونیستی بین شهر و روستا عمیقنا محوری و مرکزی هم هست که نه تنها توضیح دهندهُ مدلهای توسعه سیاسی – اقتصادی بلکه حلقهُ اصلی در تبیین بخش زیادی از ناهمواریها و بحرانهای ملی و بین المللی کنونی هم هست ، بطورمثال یکی از دلایل محوری در خشکسالی دورهُ اخیر ایران و خاورمیانه نیز هست. چرا که استراتژی توسعه ملی و اقتصادی، که رژیمهای سیاسی ایران در جهت باصطلاح خودکفایی اقتصاد ملی آن را تبلیغ و ترویج کرده اند، برمبنای یک رابطهُ فیزیکی و خرد کشاورزی و در یکی از کم آبترین و خشکترین مناطق جغراقیای دنیا شرایطی نیست جز تفوق ایدئولوژیک روستا و محلی گراثی بر شهرو کلان شهر.

اگرچه شهر و کلانشهر نهایتاُ محصول ظهور و تکوین تاریخی تمدن و قانون ارزش اضافه است اما یکسان دانستن این دو یعنی دولت و ملت و اقتصاد ملی و ناسیونالیزم مبتنی بر هویتهای قومی و ملی از یکطرف و ساختار سیاسی شهر و کلانشهرها از طرف دیگر نتیجهُ روندهای متفاوت تاریخی هم هستند  و یکسان دانستن این دو خطا ست. موضوع تناقض بین شهر و روستای مورد اشاره در ایدئولوژی آلمانی 170 سال پیش کماکان اصلی ترین و تعیین کننده ترین تناقض جامعهُ بشریست که امروزه در شکل و محتوای تناقض بین هویتهای سیاسی ملی و ناسیونالیستی با هویتهای سیاسی شهرو کلان شهر تبلور یافته است.

پاراگراف زیر از بخش "تقسیم کار: شهرو روستا" در کتاب ایدئولوژی آلمانی مارکس و انگلس میباشد که بعقیدهُ این نویسنده کاملترین و مادی ترین توضیح و تبیین سیر تکامل و تکوین جوامع کاپیتالیستی در دوسه قرن گذشته هم هست.

" با رقابت همه کشورهاثی که مایل به حفظ نقش تاریخی خود برای حفاظت از تولیدکنندگان خود به قوانین گمرکی جدید متوسل می شوند چرا که قوانین حمایتی قدیم قدرت مقابله با صنعت بزرگ را ندارند. علارغم چنین اقدامات حافظتی از تولید داخلی ، صنعت بزرگ و تجارت رقابت را یونیورسال و جهانی می کند (تجارت آزاد یک موضوع عملی است و تعرفه های حمایتی فقط نقش یک مسکن را داراست و یک مکانیزم دفاعی در تجارت آزاد).ارتباطات و بازار جهانی را مستقر و تجارت را تابع خود و تمام سرمایه را به سرمایه صنعتی تبدیل می کند و در نتیجه گردش سریع (توسعه سیستم مالی) و تمرکز سرمایه را تولید می کند. با رقابت جهانی، همه افراد را مجبور به استفاده از حداکثر انرژی خود می کند .این روند تاریخی ایدئولوژی، مذهب، اخلاق و غیره را تا انجا که در توان دارد نابود می کند و در جایی که نتوانست این امر را به سر انجام برساند آنان را در موقعیت دروغ محض قرار می دهد . تاریخ جهان و برای اولین بار از این مقطع شروع  وهمه ملل متمدن و هر عضو انسانی را برای رضایت خواسته هایشان در تمام جهان وابسته به خود می کند و از این رو و بنابرین انحصار طبیعی سابق کشورهای جداگانه را از بین می برد. حتی علوم طبیعی را  تابع و تحت کنترل خود و به سرمایه متصل می کند و از تقسیم کار آخرین عنصر از شخصیت طبیعی آن است. به طور کلی، رشد طبیعی را و تا زمانی که کار وجود دارد درمعرض نابودی قرار می دهد و تمامی روابط طبیعی را به یک رابطه ساده پولی  تقلیل می دهد . یک شبه شهرهای صنعتی بزرگ را جایگزین شهرهایی که به طور طبیعی رشد کرده بودند می کند . هر جا که نفوذ کرد  صنایع دستی و تمام مراحل اولیه صنعت را نابود می کند و البته این پیروزی شهر تجاری بر ده و روستا و بومی گری را تکمیل و به سر انجام می رساند .اساس صنعت بزرگ سیستم خودکار هست و این صنعت توده ای از نیروهای مولد ایجاد کرد که مالکیت خصوصی برای ان همانقدر زنجیر بود که اصناف برای مانوفاکتور و کارگاهای کوچک روستاثی برای صنعت گران در حال تکامل . این نیروهای مولده تحت سیستم مالکیت خصوصی توسعه یک بعدی و یکطرفه و برای اکثریت نیروهای مخرب .علاوه بر این بخش زیادی از این نیروها تولیدی تحت این سیستم هیچ کاربردی پیدا نخواهند کرد. به طور کلی، صنعت بزرگ در همه جا روابط مشابه و یکسانی میان طبقات اجتماعی ایجاد می کند و به این ترتیب فردیت و ملتهای منحصر به فرد را نابود می کند  و در نهایت و در حالی که بورژوازی هر کشور هنوز منافع ملی منحصر به فرد خود را حفظ و جستجو می کند صنعت بزرگ یک طبقه را بر سر ملتهای مرده و به تاریخ پیوسته و به معنای واقعی کلمه از شر تمامی دنیای قدیمی نه تنها خلاص شده است  بلکه علیه و مخالف ان هم هست . صنعت بزرگ برای کارگر نه تنها نسبت به سرمایه داری، بلکه کار خود را غیر قابل تحمل می کند." ایدولوژی المانی تقسیم کار: شهرو روستا*.

ناسیونالیزم و واحد سیاسی ملت و هویتهای سیاسی - ملی و قومی آن ایدئولوژی بازار ملی از نتایج تاریخی دست بالا پیداکردن شهر و کلانشهر در چند قرن گذشته و نتیجهُ تجزیه و دیس انتگره شدن جوامع هزاران سالهُ فئودالی بود و بحق تحول عظیم و تاریخی ای را بخود اختصاص داده است. تمامی مشتقات ظهور و تکوین تاریخی ناسیونالیزم و بازار ملی قرنهای پیشین تا به امروز، سکولاریزم، جدایی دین از دولت، دمکراسی همه نتیجهُ تفوق شهر و کلانشهر بر جوامع بومیگرای روستایی ماقبل جامعهُ کاپیتالیستی امروز بوده است، و البته تا جای که بتناقض بین شهروروستا برمیگردد فقط نقش مسکن و تسکین دهنده را از پیامدهای این عمده ترین تناقض آنتاگونیستی جامعهُ بشری داشته است. بکلامی دیگر، ناسیونالیزم و اقتصاد ملی و مشتقات آن، از جمله دمکراسی و سکولاریزم نقش یک رفرم و مسکن تاریخی را ایفا کرده با این تفاوت که این تناقض و در این هزاره جدید شکل و محتوای تماما جدیدی ازنقطه نظر پیشرفت و توسعه تاریخی را بخود اختصاص داده است و این مهمترین و حلقهُ اصلی از درک تناقض شهروروستا و حداقل از نقطه نظر ایدئولوژی آلمانیست.

بطور خلاصه و در یک پاراگراف و تا جاثی که به ارایش و صف بندی و ساختار سیاسی بین المللی بر می گردد، از افغانستان و سوریه و یمن و عراق تا ایران همه نتیجه پروژه های ورشکسته ملی و دولتی بر بستر و تحت تاثیرعمیق این عمده ترین تناقض جامعه بشری یعنی تضاد بین شهر و روستا به ورطه نیستی و سناریو سیاه در غلتیده اند و البته و تا جاثی که به انتقال سیاسی اجتماعی از روستا و کانتری بر شهر و کلان شهر بر می گردد این روند و پروسه تاریخی عمدتا و بر مبنای تجارب و نمونه های تاریخی توسط جنگهای مدنی و داخلی ملی و انقلابات عمیق اجتماعی دست به دست و به سرانجام رسیده است و خونین بودن قیام سال 1357 ایران دال بر این حقیقت تلخ اجتماعی هم هست. این موضوع و در بیشتر موارد همه سیمای سیاسی نه تنها یک کشور و ملت بلکه کل منطقه را منتفی و به هم می ریزد و انقلابات بورژواثی قرنهای 18 و 19 و 20 اروپایی و امریکایی و حتی انقلاب سوسیالیستی 1917 روسیه  و انقلاب دموکراتیک چین شرایط و تحولی نبود جز قیام شهر علیه روستا و کانتری به مفهوم ایدولوژیک ان و از این رو می توان نتیجه گرفت که تناقض انتاگونیستی بین شهر و روستا مهمترین و عمده ترین دلیل انقلابات اجتماعی و جنگهای درونی ملی و منطقه ای هم بوده است. جهان و دهکده گلوبالیزه شده امروزی و یا انطور که ایدولوژی المانی ترسیم کرده است - شهرهای بزرگ و مرتبط - که ما افتخار زندگی و زیستن در ان را داریم و از انقلابات دیجیتالی پی در پی گرفته تا قدرت شگفت انگیز تولیدی بشری و در این عصر و دوران فراوانی همه تحت تاثیر عمیق سه الی چهار واقعه تاریخی یعنی انقلابات عمیق اجتماعی تدوین و تکامل یافته است – انقلاب کبیر فرانسه - انقلاب سوسیالیستی 1917 روسیه - انقلاب دموکراتیک چین و البته جنگهای استقلال طلبانه امریکا ان وقایع و تحولات تاریخی بودند که نه تنها زندگی نوین بشری بلکه شعور و دانش بشری را سیقل و تدوین کرده اند و بدون استثنا همه این تحولات تاریخی عمیقنا بر تناقض و ضدید انتاگونیستی بین شهر و روستا استوار و تکوین تاریخی را از سر گذراندند و این وقایع  و تناقض تاریخی را مارکس و انگلس 170 سال پیش کشف کردند و کتاب ایدولوژی المانی و بخصوص بخش مربوط به این تناقض انتاگونیستی بین شهر و روستا  نه تنها عالی ترین بلکه مادی ترین و واقعی ترین تبین و منشاه و الهام یک سیاست و استراتژی سوسیالیستی در این عصر حاکمیت مطلق شهر و کلان شهرها ی مرتبط را به ما نشان می دهد . نکات مطرح و اشاره شده در این کتاب نه تنها راه نما و راه گشاه بلکه خطوط اصلی یک استراتژی سوسیالیستی را تعیین و روشن کرده است.

(ادامه دارد)

جلال برخوردار

ژانویه 2018

* شهر و روستا و به مفهی که مارکس و انگلس در ایدولوژی المانی به کار می برند - روستا را به مفهوم و نمایندگی جوامع کشاورزی و نهاد و سازمانهای دولتی پیشاه جامعه سرمایه داری و شهر را به مفهوم ان نهاد و ساختار پر جمعیت که ازادی بازرگانی و تکوین صنایع بزرگ را شکل و  سیقل داده است می شناسند . انان ملی گراثی و ایدولوژیهای ملی  را به مثابه ان نهاد و ساختاری از تعرفه و سیاستهای حمایتی تولید ملی را یکی از موانع دنیای کهن در مقابل نیروی صنعت بزرگ و ازادی بازرگانی دنیای نو می شناسد و البته این را اضافه می کنند که این سیاستهای حمایتی ملی فقط نقش یک نیروی بازدارند و تسکین دهند و مسکن را دارند.

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com