ناصر اصغری، "ضعفهای حزب کمونیست کارگری و رسالت ما"

سعيد صالحى نيا
February 24, 2019

salehinia@aol.com

مقدمه:

 

بعد از ماجرای عفو ملوکانه شیرین عبادی و مسیح نژاد از سوی تقوائی و فراخوان سکوت در مقابل "اپوزسیون" توسط مصطفا صابر تعدادی از اعضا و رهبران حزب کمونیست کارگری که قرار بود "در مقابل اپوزسیون سکوت کنند" توبه شکستند"  و با انواع متدهای شناخته شده تلاش کردند و می کنند که سخنان "رهبران عالیقدر" رماست مالی کرده و توپ را بیندازند توی زمین مخالف!

خوب هر بار این گندکاریها اتفاق می افتد این متدهای "دفاع" هم پشت سرش می اید! طبیعی است. من بعنوان فعال فیسبوک سالهاست همین متدها را در میان تمامی اون "اپوزسیون قلابی" از فرقه رجوی بگیر تا پهلوی چی ها و انشعبات مختلف چپ ایرونی دیده ام! همه یک متد هستند با زبانهای مختلف!

 

وجه مشترک متدهای پاسخ به مخالف عبارتست از فحاشی لیچار گفتن تکفیر روانپریش معرفی کردن مخالف مزدور اعلام کردن مخالف "ستون پنجم" معرفی کردن مخالف و پاسدار معرفی کردن مخالفست. فعالین حزب کمونیست کارگری از همین متدها استفاده کرده اند و می کنند و این فقط "یکی از ضعفهای اینهاست"!

 

دیروز مجید آذری فراخوان داد که به مخالفین حزبش "محل نگذارید" خودشان خشک می شوند می افتند! " منتهی همانطور که گفتم(2) نه اینها می توانند فقط سکوت کنند و نه مخالفان در مقابل این شانتاژها و لیچار گفتنها عقب می نشینند!

 

در چنین "فضائی" است که حالا ناصر اصغری از اعضای مدام العمر کمیته مرکری حزب کمونیست کارگری چند خطی نوشته (1) و خواسته مثل همیشه توپ را به زمین مخالف بیندازد تا شاید خاکی هوا شود و اصل داستان عوض شود!

مشکل ایشان فقط نیست اما همه این قبیله واقعا مخالفشان را بدجوری دست کم گرفته اند که طبیعت فرقه هاست!

روانشناسی فرقه اینست که فرقه از اسمان مقدسی به زمین نگاه می کند و توی اون زمین که زمین مخالفان است، همه دون خوار خفیف و احمق هستند و حافظه تاریخی ندارند! لذا ادبیات خاصی در "پاسخ دهی" به مخالف در فرقه بکار می رود که واقعا باید در علم رفتار شناسی اجتماعی سالها و سالها تحقیق شود و برای جامعه شکافته شود.

 

تا فرهنگ ، زبان و ادبیات فرقه ها را جامعه و نسل جوان نشناسد چرخه تسلسل فرقه ایزم نمی خشکد.

 

اینها را داشته باشیدبرویم ببینیم ناصر اصغری اینبار چگونه تلاش کرده توپ را بیندازد تو زمین مخالف تا حزبش دیده نشود!

 

 

 

(1)   ناصر اصغری چه می گوید و چه نمی گوید  (1)

 

 

اول:

ناصر اصغری در مورد مشخص دست به اب اخیر رهبرانش اصلا چیزی نمی گوید! خوب دقت کنید! ایشان زیر زبانی می گوید که حزبش ضعفهای زیادی دارد! ایشان نمی گوید کجا و کی ایشان اینهمه ضعف را جائی برشمرده و نقد کرده! چون چنین نقدهائی از ایشان کسی ندیده! چون جامعه محرم نیست! ضعهای حزب ایشان جزو اسرار خلقت است! نباید نامجرم بداند!

 

شخصیت ناصر اصغری هم اساسا شخصیت دنباله روی رهبری بوده و هرگز دنبال درد سر نبوده! ایشان بخشی از حزبست که وظیفه تاریخیش را "تایید رهبری" تعریف کرده .اساسا اهل شنا کردن در مقابل رودخانه نیست!

لذا وقتی موضوع "ضعفها" به میان می آید ، ایشان هم زیادی ضعفها را می پذیرد هم حرفی ازشان نمی زند! فقط "ضعفها هستند"!

 

دوم:  

ناصر اصغری مدعی است که "اگر ضعفها نبود ترامپ رئیس جمهور نبود!خامنه ای رهبر رژیم اسلامی نبود! خوب دقت کنید! در چه عمقی از توهم این بابا غوطه می خورد! واقعا مثل فرقه رجوی باورش شده که تمامی کائنات روی ضعفهای فرقه ناصر خان کج شده! به محض رفع "ضعفها" این کائنات راست می شود! دنیا گل و بلبل می شود!

خوب اگر همین را هم ایشان قبول دارد چرا ایستاده؟ چرا سکوت کرده؟ ما اگر حرف او را جدی بگیریم که باید بیشتر ضعفهای حزب او را بکاویم تا مگر رفع شوند و دنیا بدور حزب ناصر خان بچرخد و ترامپ از ریاست جمهوری بیفتد خامنه ای برود دنبال کارش!

 

لذا اجازه بدهید بگویم احتمالا یواشکی ناصر خان اصغری خودش هم باور ندارد انچه می گوید! نمی شود دنیا کج باشسد چون فرقه ایشان ضعفهائی دارد که ایشان قرار نیست رفع کند! نمی شود!

 

سوم:

 

بعد از این مقدمه بسیار جنجالی و طبیعتا متناقض گوئی! ناصر خان به قسمت عمیق بحثش وارد می شود که عملیات پرتاب توپ باشد به زمین مخالف! ایشان از مارکس کمک می گیرد که تا انجا که می دانیم تو حزب ناصر عضو بود! به ما یاد می دهد که همانطور که مارکس گفته نمی شود کمونیست بود و کار متشکل و حزبی نکرد! این بخش "عمیق" عملیات پرتاب توپ ناصر اصغریست!

 

حالا بگذارید دقیقتر این "استدلال" را بکاویم شاید چیزی ازش یاد گرفتیم!

 

 

(2)   "کسی که اشکالات دیگران را بر می شمارد برای خود رسالتی تایین نکرده و امر اجتماعی ندارد"!

 

 

بله اینها فرمایشات ناصر اصغریست!(1) من واقعا تعجب می کنم چرا این بابا در زمانی که  منصور حکمت زنده بود و از منصور حکمت می شنید و می خواند که کمونیزم کارگری در بستر نقد همه جانبه به پوزسیون و اپوزسیون الترناتیوش را ارائه می دهد (2) چرا زبان تقیه در رهان مخفی کرده بود؟

اما همانطور که گفتم اونزمانها رهبر ناصر خان کسی دیگری بود و وظیفه ناصر خان حمایت از اون رهبر! حالا رهبر عوض شده کشتیبانرا سیاست دگر آمده! حالا ناصر خان قرار است فرمایشات این رهبرانرا توجیه کند و در انترناسیونل بنویسد و به خورد فرقه بدهد!

 

این می شود که ناصر خان می فرماید:

 

". کسی که کمونیست است و در جواب مصوبه انترناسیونال اول اشکالات و ضعفهای احزاب دیگر را برمی‌شمارد، دارد به ما می‌گوید که برای تغییر دنیا رسالتی برای خود تعیین نکرده است. امری اجتماعی ندارد!"

 

به خلاف ادعای ناصر خان کمونیزم یغنی نقد مداوم همه برای ساختن الترناتیو اجتماعی کمونیزم در بستر فرهنگ مدرن یعنی این.کمونیزم شرقی و جهان سومی کمونیزم توجیه رهبرانست توجیه فرمایشات شخصیتهای مقدس کمونیزم مدرن بخشی از مدرنیته که با نقد مداوم خود و دیگران راه باز می کند.

 

اما ناصر خان ما انتخابش را کرده و اهل فتواست! یک عدد خط قرمز می کشد روی همه نقادها و همه را می ریزد توی سبد "فاقد رسالتها ئی که اجتماعی نیستند" و لذا فقط ناصر خان و حزبش "رسالت دارند و احتماعی"!

 

 

 

(3)"رسالت ما" و ضعفهای حزب ناصر اصغری:

 

 

اول:

 

اصل این پرتاب توپ یک متد شناخته شده در کاتگوری شانتاژ است. هیچ و دقیقا هیچ منطقی نقد به چیزی را وصل نمی کند به حمله متقابل! نقد درون خودش باید بررسی شود. نمی شود به دزدی که یقه اش را گرفته اند باور داشت وقتی داد می زند "خودتو چی؟ تو چیکار گردی"؟!

 

منطق یک ادم ازاد اندیش حکم می کند که نقد را درون خودش بررسی کند.اعم از اینکه حتی نقاد کیست!

لذا ایراد اول ناصر خان همینست که این دو بخش ایرادهای حزب ایشان را به "رسالت نقاد" چسبانده تا ؟ از شر نقد خلاص شود!

به فرض که ادمهائی هستند شب و روزشان  را گذاشته اند روی نثد حزب ناصر خان! خوب اگر ناصر خان ادم عاقلی باشد و تو حصار فرقه اش اسیر نباشد حتما باید تشکر کند! حتما بگوید "مرسی زان" شما دارید به ما کمک می کنید که ضعهامان نباشد تا ترامپ رئیس جمهور نباشد خامنه ای رهبر نباشد!

 

هر ادم عاقلی تمامی تلاشش را می گذارد که مرتب ضعفهای حزب ناصر خان را از بین ببرد چون دغدغه تغییر جهان ما حتی 13 لایه هستی (بر طبق نظریه لایه ها!) گره خورده به صعفهای حزب ناصر اصغری!پس باید بسیار بیشتر تمامی کائنات دور هم جمع شوند و حزب ناصر اصغری را از صعفهایش بروبند !

 

 

دوم:

 

ناصر اصغری از نقادان حزبش می خواهد که رسالت داشته باشند ، اجتماعی باشند و هی ایراد نگیرند گزگ نگیرند! خوب او بواقع دارد از این نقادان می خواهد که بپذیرند که ترامپ و خامنه ای حاکم بمانند یا اینکه یک عدد حزبی مثل ناصر خان پیدا کنند "عضوش شوند" مثل ناصر خان شب و روزشان از فرمایشات رهبران تمچید کنند تا؟ حامی مارکس باشند و به بهشت بروند!

 

 

سوم:

 

ما کاری نداریم که ایا مارکس ادمی حزبی بود یا انگلس؟ ایا با معیارهای ناصر اصغری می شود مارکس و انگلس را حزبی نامید؟ ما این را می گذاریم کنار! فرض می گیریم مارکس و انگلس هم عضو حزب ناصر خان بودند و شب و روزشان به پرتاب توپ به زمین مخالف می گذشت! اساسا فرض می گیریم!

 

چرا در تاریخ ، اکثریت کمونیستها توی احزاب نماندند؟ چرا همین حزب منصور حکمت نه تنها محل حزب بازی بود بلکه رفقای دیروز ناصر خان مثل حمشید هادیان یا مریم بانو نمازی یا فریبرز پویا افتخار ماندن را از دست دادند یا مثل سرور کاردار یا سعید صالحی نیا یا دهها و ده ها نفر دیگر "اخراج شدند" و فازهای فحاشی و لیچار و اتهام زنی و بایکوت را به جان خریدند؟

تاریخ کمونیزم ایرانی ایا تاریخ تحزب هاست یا تاریخ جدا شدن اکثریت فعالین کمونیست و منفرد شدنها؟

 

چرا ناصر خان نمی بیند که واقعیت اون نیست که او تعریف می کند؟ چرا حتی تلاشی نکرده که بفهمد ؟ چه عواملی باعث شده اند که اکثریت مطلق فعن کمونیست حتی در خارج کشور به احزاب و سازمانهای موجود تعلقی ندارند و ترجیح داده اند منفرد مبارزه کنند؟ چه شده که اینهمه فعال کمونیست قبول ندارند که عضو نبودن در حزب مانع احتماعی بودن و رسالت داشتن نیست؟

 

حالا بد نیست مقداری عمیقتر بشوم و مسئله را از سطح ناصر خان اصغری و حزبش عمیقتر مطرح کنم:

 

 

(3)   جنبش کمونیستی و ارکانی که نیاز دارد:

 

 

از دید من حکم اینکه "هر کمونیست لزوما باید در حزب باشد تا کمونیست باشد و رسالت داشته باشد" کاملا غلط است!

کمونیزم بطور واقعی در تاریخ دارای 3 رکن اصلی بوده: جنبش حامی سوسیالیزم ، احزاب و سازمانهای کمونیستی و ؟ روشنفکر کمونیست.

 

بدون حظور مداوم روشنفکری کمونیستی که مستقل بماند و نقد کند و فرای سیاست بازیهای احزاب و سازمانها را ببیند ، محال ممکنست احزاب و سازمانها بتوانند به نتیجه برسند.

تاریخ کمونیزم ایرانی نشان داده که کمونیزم ایرانی علیل است منجمله به این دلیل که روشنفکری کمونیستی قدرمندی ندارد!

هر فرد عقل گرا درون احزاب و سازمانهای ایرونی دچار زندان قشریگری و مقدس بازی و رهبر بازی و باند بازی های مهمل درونی شده و بعد از دوره ای تحمل اگر وجدانی داشته سخن گفته یا اخراجش کردند و تکفیر یا خودش زده بیرون تا خفه نشود!

 

روشنفکری کمونیستی رسالتی ویژه دارد که با بادمجانهای درون حزبی پر نمی شود!

اگر امقال ناصر خان اصعری اون "ایرادات حزبشان" را تقیه می کنند ، کار روشنفکر مستقل کمونیست بر عکس است!

چون روشنفکر کمونیست دغدغه اش پایان حکومت ترامپ است و خامنه ای ، دم در مسجد کمونیزم کاری نمی ایستد! مثل ناصر اصغری یک ربع قرن یک برنامه حزبی را حلوا حلوا نمی کند .مثل سعید صالحی نیا می رود سراغ اون برنامه دنیای بهتر و ضعهفها را بیرون می کشد و راه حل می گذارد!

 

می رود ریشه های عقب ماندگی کمونیزم ایرانی در 3 نسل را درون لنینیزم نشان جامعه می دهد.توضیح می دهد که چرا لنینیزم و فرهنگ شرق زده نمی تواند الترناتیو انقلاب باشد و چرا کمونیزم باید یک تحول عمیق بکند تا واقعا الترناتیو وضع موجود شود.

 

خوب ! اینها رسالتهای روشنفکران کمونیست! امیدوارم ناصر خان اصغری و امثال ایشان خوب پاسخ گرفته باشند.مطمئن هستم ایشان پاسخی ندارد و مطمئن هستم در دنیای هپروتی او قرار نیست چیزی تغییر کند.او اهل این فضا نیست!

اما روی سخن من به او نیست! به انهاست که این مناظره ها را دنبال می کنند و دغدغه شان واقعا تغییر دنیاست .واقعا می فهمند که صعفها را باید بر طرف کرد و نقادان را باید گرامی داشت!

توپ بازی با مخالف کار کودکان هم نیست!

 

دریغ از صداقت کودکانه!

 

 

 

 

منابع بیشتر:

 

(1)ضعفهای دیگران و رسالت شما  (ناصر اصغری)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=72331

(2)وقتی نمی شود مدعی منصور حکمت بود و فراخوان سکوت به اپوزسیون راست داد! (سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=72369

(3)دعوای حزب کمونیست کارگری با سیامک ستوده اینبار سر تفاوت و اشتراک خون کمونیستها و سلطنت طلبها! (سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=72175

 

(4)بار دیگر، طوفان در پیاله احزاب کمونیست کارگری!(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=72287