کردستان فواد سر جای خودش است، آذربایجان صمد کجاست؟

سلام قادری
October 11, 2020

کردستان فواد سر جای خودش است، آزربایجان صمد کجاست؟


بە میدان آمدن یک میل فاشیستی در آزربایجان آن ھم در سطحی اجتماعی ھر ناظری را با

 این سوال روبرو میکند کە آزربایجانی کە صمد و صمدھا از آن سر برآوردند چە شد؟ با این سوال کە کمونیستھای دو آتشە ی ایرانی،مقیم در خارج کشور کە حدود و صغور ترقی را برای دیگران گز میکنند،پس کجای ایران نفوذ دارند؟ در تھران و مناطق مرکزی کە سر انقلاب نامیدن جنبش سبز از ھم منشعب میشوند،سر ماشاللە گفتن یا نگفتن بە مسیح علینژاد در شرف انشعاب دیگر ھم ھستند، در کردستان کە احزاب ناسیونالیست نفوذ دارند و تنھا جریان پرنفوذ غیر ناسیونالیست آن،کومەلە را دشمن رایکالیزمشان معرفی میکنند،پس

زیر سایەی این جریانات چپ کجاست صمد آزربایجان و آزربایجان صمد کجاست؟

بسیاری از آنانی کە خود را چون مالکان متعصب و عقیدتی کمونیزم  در ایران میدانند،کمونیزم و رادیکالیزمشان شبیە بە یک تشیع جدید است.این کمونیزم  ناخودآگاە و بی آنکە معرفش بە آن خودآگاھی داشتە باشد روی دیگر ناسیونالیزم التقاتی ایرانی است.ناسیونالیزم التقاتی کە چند پایە دارد در تقابل باملیتھای تحت ستم در ایران تمامیت عرضی طلبیش را پشت شعار وحدت طبقە کارگر پنھان میکند و تعبیرش از کمونیزم حول کلمات و تفسیرھای اومانیستی و ترمھای حقوق بشر بورژوایی میچرخد.مسائلی چون نە بە اعدام،نە بە حجاب, ضدیت با مذھب, نە وجھی از فعالیت؛بلکە کل ماھیت این نوع از کمونیزم است.تمام دفاع این چنین کمونیزمی از کمونیزم این است کە کمونیزم خوب است،انسانی است،انگار میخواھد بە بیانی دیگر بگوید کە کمونیزم ھم این جھان و ھم آن جھانتان را خوب میکند.این چنین کمونیزمی رشد ناسیونالیزم و خنثی کردن آن را، نیاز بە تحول و آمادگی برای پاسخ بە آن را نە در سطح جامعە،بلکە در چھارچوب چھارگوشەی زمین مسطح و بە ارث رسیدە و چند شق شدە کمونیزم پدری میبیند . زمینی کە احساس میکند دیگر برادران بە ناحق دور بخشی از آن را پرچین کشیدەاند.در دنیای این چنین کمونیزمی،کمونیزم مالک دارد،تعین کنندە دارد،مرجع تقلید دارد،آن ھم مرجع تقلید مینھی کە ھنر و نبوغ کمونیزم نزد او است و بس.تمام جنگ این چنین کمونیزمی در سطح جنگ با برادران ناخلف و ناصالحی است کە  صلاحیت این را ندارند کە با کمونیزم میھنی و پدری بە ارث رسیدە خود را تداعی کنند.البتە از دیگر سو ھم آن برادر ناخلف بیکار و مظلوم ننشستە است،او ھم با ایسم میھنی کە چون خال وسط چشم زنان ھندی از دور عیان است خود را منسوب و میراث دار صالح و مقید بە عقاید و ارجاعات مرجع میھنی کمونیزم نشان میدھد و نمیگذارد کە الحاد ادعایی برادر بزرگتر کمونیزم  او را بە جبھە ی مشرکینی کە شریک برای کمونیزم ایرانیش قائل میشوند،بیندازد.در جھان این چنین کمونیستھایی،«وا کمونیزما» چون لنگەی فغان مشھور خمینی «وا اسلاما» تنھا وقتی صدایش در میآید کە جملە و ویلگولی از رفیق کنار دستی در حزب میتواند سند شرک و عدم خلوص کمونیزم  منزە و مشترکشان باشد.آکنون بندە میخواھم از این نوع از کمونیزم سوال کنم کە آزربایجانی کە صمدھا و غلامحسین ساعدیھا از آن برخواست کجاست؟ در آزربایجانی کە آیتا اللە شریعتمداریھا و ناسیونالیزم خفیف و نحیفی را داشت،  اما در عین حال یکی از ستونھای اصلی جنبش چپ و کمونیستی ایران ھم بود، چرا امروزە این چنین بە پایگاە نە ناسیونالیزم ترکی،بلکە بە یقین فاشیزم اردوغانی تبدیل شدە است؟چرا موج مطالب فتوا آمیز و تومارگونەی ایرج فرزادھا،حمید تقوایھا،اسدگلچنی ھا،محمد آسنگرانھا، پویا محمدیھا،عباس منصورانھا،فرشید شکریھا،احمد عزیزپورھا و البتە ھم باوران دیگرشان در توضیح و تقبیح رشد واقعی،آشکار و اجتماعی ناسیونالیزم در سطح جامعە در نمی آید؟ واقعیت این است کە آنچان کە گفتە شد چپ «صاحبیستی»  است؛ چپی کە ماھیتش را این گونە بیان میکند «من صاحب استراتژی کمونیستیم، و تو مرتد با آن». واقعیات عیان در جامعە نشان میدھد کە این چنین چپی نمی تواند در سطح اجتماعی بە مسائل بیندیشد،از آن تحلیل داشتە باشد،برای آن پاسخ و راھکار داشتە باشد و نھایتا تعاملھا،تعاونھا،تقابلھا و تقدمھایش ناشی و منتج از نیازھا و مھمتر از آن از توازن قوای طبقاتی در سطح جامعە باشد.


اگر قبول کردیم کە چنین است چرا این گونە است و چە باید کرد؟


واقعیت این است کە توازن قوای طبقاتی در جھان و البتە در ایران ھم در چند دھە گذشتە تغییر کردە است.اگر روزی جھان را موجی از جنبشھا و جریانات مترقی و انقلابی فراگرفتە بود،اگر روزی دیالوگ فکری کدام سوسیالیزم محوریت داشت، امروزە اینگونە نیست و در چند دھە گذشتە تمام رویەی ذھنی،فکری و اندیشگانی و بە طبع ھم عوارض وحشتناک آن بر جوامع مذھبی،ناسیونالیستی،یا فاشیستی بودە است.این یعنی کار برای نیروھا و جریانات واقعا مترقی سختتر از قبل شدە است.یعنی مسائل بە آن سادگی و کلیشەواری کە پنداشتە  میشود نیست،رسالت،وزن و نقش نیروھا و افراد مترقی در جھان و توازن قوای کنونی را نمی شود با اصطلاحات و کلیدواژھای خشکی مکتبی و سکتاریستی توضیح داد و فھمید.


رشد مذھب و ناسیونالیزم در جھان بە شدت نابرابر و طبقاطی کنونی محصول چندین عامل اساسی است ؛ در درجە اول جنبش و جریان کارگری،چپ،مارکسیست و کمونیست با تمام دست آوردھا و ناکامیھاێش در یک قرن و نیم گذشتە عقب نشینی کردە است و در دنیای امروز بە آن شکل و تعبیر سابقش غایب است.دومین عامل سیاست و استراتژی طبقەی حاکم و دولتھای امپریالیستی است کە ھم در سطح رسانەای و آموزشی،ھم در سطح ایدئولوژیک و لجستیکی جوامع را بە آن سو سوق میدھند.بازی و بە بازی گرفتن جریانات مذھبی و ناسیونالیستی  اگر در دورە دو قطبی  روسیە و غرب شروع و توسط غرب ھدایت شد،امروزە توسط تمام دولتھا یقدرھای جھانی و منطقەای پیگیری و اجرا میشود.


در حالی کە در جوامع ستمگری طبقاتی و جنسیتی و ملی در جریان است،در غیاب یک جریان چپ امروزی و زمینی بعید نیست ناسیونالیزم و مذھب چون رویەی ذھنی و کاذب چنین دوزخی، جوامع را بە سوی ناکجا آبادھای پست مدرن ببرند.اینجاست کە اتفاقا بر سر چیستی و چگونگی چپ رادیکال امروزی باید گفت،جریانی مترقی کە نتواند رابطە رفرم و انقلاب را دریابد،نتواند برای خنثی کردن ناسیونالیزمی کە از ستمگری ملی تغذیە میکند برنامە داشتە باشد و اقدامات عملی ھم در این زمینە در دستور کار داشتە باشد،جریان چپ و کمونیستی کە نتواند با عطف و محوریت مسائل طبقاطی کارگران بە وجوە دیگر زندگیشان نیز بپردازد،جریان چپ و کمونیستی کە نتواند چیستی و چگونگی گام برداشتن بە سوی مناسبات و جامعەی سویالیستی را در عمل نشان دھد نخواھد توانست در زندگی واقعی،دنیوی و زمینی انسانھا نقشی داشتە باشد.انسانھای چپ و کمونیستی کە قطببندی سیاسی و طبقاتی را در جامعە نبینند و برای وحدت نیروھای مترقی در سطح جامعە از خود انعطاف و درایت نشان ندھند،در واقع خود نیز بخشی کە سردرگمی و سردرگمھای جھان موجودند.


نھایت کلام و  نتیجە

١-گرایشات ناسیونالیستی فارسی،ترکی،عربی،کردی و بلوچی و البتە فرقەھای سنی و شیعی در جامعە ایران موجود است  اما خوشبختانە ھنوز بە باور اکثریت جامعە تبدیل نشدە است و ممکن ھم ھست کە نگذاریم بە باور اکثریت تبدیل شود .٢-پیش شرط مبارزە واقعی و طبقاتی برای کسانی کە خود را چپ و رادیکال و کمونیست میپندارند،ظاھر شدن در قامت طبقاتی است.راست و چپ، وحدت و جدایی سیاسی را اگر در قامت مبارزە یک طبقە بفھیم از اساس بە شکل دیگری ھم ظاھر خواھیم شد.٣- استحالەی چپ مقیم در خارج کشور بە ھمان اندازە غیر ممکن است کە استحالەی یک فرقە مذھبی، پس برای فعالین چپ و مترقی واقعی در داخل کشور و برای جریانی چون کومەلە کە در بخشی از ایران نفوذ مشخصی دارد مسئلە استقلال عمل و ظاھر شدنی متفاوت از  جرینات مورد اشارە بیشتر از ھمیشە اولویت پیدا کردە است.٤-بگذاریم  چپ سنتی و پر مدعا خود را صاحب استراتژی و اساسنامە بداند،بگذاریم  رھبر فقیدش را مارکس زمانە و خود را ھم مالک رادیکالیسم میھنی بپندارد.نبرد ما نبرد پندارھا نیست.٤-نبرد ما نبرد تغیر شرایط جھان و زندگی روزمرە و واقعیمان است.چە حزب کمونیست  ایران را  بە عنوان یک ظرف حفظ کنیم،چە نە ، در یک شرایط فرضی کە در آن تغییراتی ایجاد بشود، باز کومەلە بخشی از شبکەای سراسری خواھد بود و ھمکاری و پشتیبانی دو طرفە و سراسری برای کومەلە و چپ واقعا موجود جامعەی ایران حیاتی خواھد بود.٥-  اگر حزب کمونیست ایران تشکیل ھم  ھم نمی شد باز شرایط و نیاز مبارزات چپ واقعی جامعەی ایران، این چپ را در داخل جامعە را بە تعامل و ھمکاری جدیسوق میداد.٦- این واقعیت  کە سالھا از تشکیل حزب کمونیست ایران گذشتە است و چندان توفیق نداشتە ذرەای از این واقعیت را تغییر نخواھد داد کە طبقەای در کل ایران موجود ھست کە مسائل مشترکی دارد و میتواند در یک جبھە وسیع مادی با ھم مرتبط و متحد باشد.اکثریتی چند برابرتر از کسانی کە در آزربایجان تحت القائات فاشیستی اردوغان بە خیابان آمدند موجود است کە با این موج ارتجاعی ھمراە نیست،ھمچناکە در کردستان ھم ناسیونالیزم آرمان ھمە مردم تحت ستم کرد نیست ودر خوزستان و دیگر مناطق ھم بە ھمین منوال است.٦- اما واقعیت این است کە چپ امروزی کە شکلی سازمانی و ملموس پیدا کردە باشد تنھا در کردستان و در قالب کومەلە اجتماعی ماندە است  کە ھنوز ھم دارد آرمانھای صمدھا و غلامحسین ھا و فوادھا و صدیقھا را ادامە میدھد.٧-  یک چپ نوین و اجتماعی در دل جوششھا و کوششھای سیاسی در درون جامعە ایران در حال شکلگیری است کە متحدینش را نە از راە تعصبھا و وجوە اشتراک سازمانی،بلکە متاثر از توازن قوا و تفاھمات مشترک اجتماعی خواھد یافت.٨- کومەلە جریانی سیاسی است کە در دل یک شرایط سیاسی و اجتماعی واقعی و در دل جامعە زایش یافتە و رشد کردە است و  بنا بە شرایط و نیازھای طبقاتی مردم کارگر و زحمتکش کردستان ھم ھمیشە در حال نوزایی بودە و خواھد بود.استقلال عمل کومەلە تنھا توانستە ھمان طبقەی کارگر و زحمتکش را راضی نگە دارد چرا کە تنھا بە آنھا و زندگی آنھا وابستە بودە است.٩- ھرگز در میان چپ خود رادیکال پندار سکتاریست ،ناسیونالیستھا و لیبرالھا ی کردستان و ایران کسی از کومەلە راضی نخواھد بود چرا کە کومەلە ھیچ دوگما و مصلحت ایدئولوژیک و سازمانی ندارد و نمی تواند چون دیگران باشد. ١٠- یگانگی و چون خود بودن کومەلە نمی تواند و نباید با ترجیحات و تلفیقات چپ حاشیەای ، لیبرالھا و ناسیونالیستھا خوانا و یکی باشد،اتفاقا این نقطە قوت کومەلە است و در آیندە ھم ھمین انعطاف طبقاتی کومەلە است کە ھمپیمانی طبقاتی کارگر و زحمتکش کرد و  غیر کرد را تسھیل و ممکن میکند و میتواند برای مبارزات کارگران مترقی در باقی مناطق ایران منشا انرژی باشد و از مبارزات آنھا ھم انرژی بگیرد.١١- صمد آزربایجان و آزربایجان صمد سر جای خودش است و صفوف نحیف فاشیزم سر بر آوردە نشان داد کە این چپ در شرایط ممکن بە میدان خواھد آمد.١٢-اگر کومەلەی کردستان و کردستان کومەلە،اگر فواد و صدیقھای کردستان و کردستان آنھا آدرس مشخص و بیانی زندە و آشکار دارد؛ بە دلیل مبارزاتی عینی و زمینی است ، کە  ھزاران فعال این جریان در داخل و خارج کشور و در ارودگاە و  آموزشگاە سیاسی و نظامی کومەلە سالھاست برای آن از مال و جان و وقت خود برای آن مایە میگذارند .١٣-کومەلە یک دست آورد طبقاتی است باید آن را حفظ و تقویت کرد تا روزی کە چپ واقعی جامعە ایران  چون نیروی ھم دوش و ھم سنگ کومەلە ،دوبارە از دل این جامعە سازمان می یابد.

سلام قادری

١٠اکتبر ٢٠٢٠


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com