"اهمیت تقیه و تکوین سِره از ناصِره "

جمشید عبدی
April 19, 2019


توضیحی بر نوشته رفیق ناصر زمانی

البته که در حکا اختلاف هست. چطور نباشد، من چگونه با شما و تمام نظریه پردازی ها و خیال پردازی ها و برداشت های کوته منظرانه شما و در کل با ذهنیت سطحی و غیر دیالکتیکی شما و کسانی "که در هر دو طرف" این متون سطحی را مبارزه نظری می دانند و دیگرانی که به این متن ها درود می فرستن و سلام و صلوات هاشان، نه تنها اختلاف که دشمنی ساختارمندانه دارم. چطور با وجود کادرهای حل شده تا مغز استخوان در فرهنگ بورژوازی مانند شما و طرف بحثتان، میتوانم هم جهت باشم. نه تنها اختلاف که شدیدا با متد و حتی تک تک واژه هایی که در ذهن" منیت زده" شما نقش بسته مشکل وجود داره. کجای دنیا مبارزه تئوریک و نظری به سطحی تنزیل پیدا کرده، که امثال شما دست به قلم ببری. عروج امثال ترامپ و مارین لوپن در ورژن خارجی و احمدی نژادها در ورژن ایرانی و حالا هم نظریه پردازانی چون شما و دشمنان ایدئولوژیست تان. این است نتیجه پیشروند ماتریالیسم دیالکتیکی که وعده پیشرفت آگاهی را در سر داشت؟ زمانی مبارزه نظری بین غول های فکری چون تروتسکی و لنین بود، حال فرایند بیگانگی انسان از جامعه و آگاهی به سطح شما و نقدنمایی بورژوا شده از ورژن توسری خورده اش در کالبد ضرورت، تقلیل پیدا کرده. با کدام اصل تئوریک و مفهومی در حزب مخالفی، دلخوری شما از یه عده از رفقای که شما رو شایسته ندیدند در کنفراس خارج کشور انتخابتان کنند که داعیه هشت من یه شاهی فرصت طلب ها است نه کسی که به خصلت دموکراتیک حزبی باور دارد. شما که هر سطری را با عبارت "به باور من" شروع می کنی، فکر نمی کنید جدا از کف زدن های جناحی امکان دارد یک نفر بیایید و بگویید این آش شعله قلمکار شما، یک من ناآگاهی رو در خود داره. و این "به باور شما" که بازنمودی حتی انتزاعی در نظریه نمی بیند و تنها فرضیه سازی بالیودی است، در پیله ی باورهای ذهنی بدون اینکه التفات داشته باشد، که این به "باورمن"، بیش از دویست سال مبارزه تئوریک در اسناد و نوشته های مارکسیسم دارد و اتفاقا لازم نیست شما هنگام صرف قهوه که شک ندارم با شیر میل می کنید این تآملات نابهنگام خود را به " مسائل سیاسی و نگرانیهای موجود و سوالات مطرح شده" نسبت بدید.
عبور به جامعه طبقاتی که از مسیر توهین به رفیق "ابراهیم علیزاده" نمی گذرد. بازی رایانه ای نیست که مثلا غول آخر را شکست بدی تمومه. اینجا عرصه سیاسته با یک نوشته مثل متنی که شما نوشتی، تمام بی سوادی سیاسی و سطحی نگری مفهومی خودت رو به عموم نشون میدی. خیلی ساده است که حتی در ادبیات و جمله بندی های به کار رفته تشخیص داد که طرف نویسنده حتی دم دست ترین متون اصلی نه تنها مارکسیسم که هیچ متن دست اولی از تاریخ اندیشه رو ورق نزده و تمام آنچه "به باور من" می گوید را در عرصه همین دعواهای آخوندی یاد گرفته، " في الواقع، رفیق ناصر می بیند که می توان با رجوع به النص الصحيح سره را از ناصره تشخیص داد.". شما در به اصطلاح مقاله خود، این اتهام را به رفیق علیزاده می زنید:" تلویحن رفیق ابراهیم علیزاده در آخرین مصاحبه ی خود در برنامه کومه له و هه لسوراوان، ۸۰ درصد از کادرهای قدیمی و همسنگران خود را به كمونيست كارگرى متهم كرد. در واقع اين رمز پيروزى کسانی شده است كه ميخواهند اصل موضوع و اختلافات سياسى كه پا بر عرض واقع دارد را به حاشيه برانند تا بتوانند بدونه هيچ مانعى پروژه ى خود را به پيش ببرند، بر همين مبنا بايد گفت كه گذشت زمان سِره را از ناسِره نشان خواهد داد" جناب سره از ناصره، بگذار گذر زمان هر چه می خواهد بکند، من به این خرافات شما باور ندارم، من اعتقاد دارم که مبارزه و توسعه آگاهی طبقاتی و کادر پروری در متن یک جریان زنده اجتماعی تاریخ را می سازد و از این همه الفاظ اخوند وار شما که ردیف می کنید تنها تقدیر باوری را در این جمله شما می بینم" گذشت زمان سِره را از ناسِره نشان خواهد داد". ضمنا این "کاملن" های شما، کاملا نوشته می شه که همه متنت پره از این ابداع های خلاقانه همچون "عرض واقع" شماست است که طول ممتدی هم نداره. ثانیا این 80 درصدی که شما می گویید که می توانند هر خواسته ای را در کنگره ها و کنفرانس ها و انتخابات های درون حزبی برنده شود، چه لزومی دارد شما حرص به انحراف کشیدن را بخوری. یا شاید به دموکراتیزه شدن حزب پیشرو باور ندارید وقتی اظهار میدارید که:" گرایش راست با تمام تلاش اش به جز یک مقطع کوتاه از تاریخ حزب کمونیست ایران و کومه له، نتوانسته به خط رسمی سیاسی این حزب تبدیل شود تا جاییکه همیشه در حاشیه قرار گرفته است." خب چرا اکنون این ترس گریبان شما را گرفته که اینبار خط رسمی تشکیلات شود و فرض بگیریم که خط رسمی تشکیلات است، مبارزه نظری ترتیب بدهید تا باخط رسمی زاویه پیدا کرده و در نهایت باور شما دوباره خط رسمی شود، مگر هدف مبارزه درون حزبی غیر از این است. هنگامی که لنین "چه باید کرد" رو نوشت، در اقلیت مطلق حزب قرار داشت اما در نهایت با مبارزه تئوریک و نه تخریب و حرفهای قهوه خونه ای بعد شام، توانست ایده هایش را معرفی کند یا حتی وقتی "تزهای آوریل" رو نوشت، بیشتر رفقای حزبیش اظهار داشته اند که آن وقت تصور می کردند که لنین دیوانه شده. این مبارزه تئوریکه نه اینکه داعیه دفاع از مظلوم به دست بگیری و از یه سو بگی ما خط رسمی هستیم و بعد بگی می خوان با " تبعیت اقلیت از اکثریت" ما را ساکت کنند و ضمنا شما به این انتقاد دارید که "زیر لوای شعار تحکیم و انسجام حزبیت" می خواهند خفه تان کنند. چه کسی مانع انتشار مطالب شما شده و این هوچی گری به کدام سو اشاره دارد. و حتی اختلاف در حزب و تفاوت دیدگاهها و حتی باورهای کلی تر نیز مجوز برهم زدن انسجام عملی حزب را نباید بگیرید و اگر این داعیه را در ذهن داری، هنوز درکی از مبارزه درون حزبی و نظری نبرده ای که البته نبرده ای. این مظلوم نمایی چیست در متن ها گسترش می دهید و خود را نماینده جناح چپ معرفی می کنی. اتفاقا این داعیه چپ بودن شما همان به درد مبارزه شما با جناح مقابلتان می خورد، رادیکالیسم مارکسیستی هر دو جناح چپ و راست شما را باید هدف قرار دهد. که من معتقدم اکثر رفقای ما دل در گروه هیچ طرف این دو شبه گرایش شما ندارند و تنها موضع گیری در مقابل پوپولیسم هدف نقد هر کدام از طرفین بحث است. کدام اقدام عملی در چند ساله گذشته در کارنامه چپ و راست شما وجود دارد که ثابت کند شما دچار ذهنیت باوری مذبوحانه ای در قصابی هم نشدید و هنوز دشمن این دو جناح شما، سرمایه داری است نه جایگاه طلبی. کدام جریان اجتماعی را در راستای منافع طبقاتی کانالیزه و رادیکالیزه کردید. به جز تکرار این سناریوهای مسخره، کدام فعالیت عینی در مسیر کادرپروری و حفظ دستاوردهای حکا و کومه له شما به اصطلاح چپ و راست این جریان داشتید. انگار در یک سوی ماجرا ارتشی از راستگرایان مجهز به چماق و در طرف دیگر چپگرایان هویجی قرار دارند و این میان پراکسیس انقلابی به گور پدر خود می خندد.



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com