تضعیف حزب کمونیست ایران در خدمت کدام چه باید کرد؟

جمشید عبدی
April 13, 2019


"برای ما، کمونيزم یک روابط اداری که باید آن را بر قرار کنيم نيست. یک ایده آلی که قرار است واقعیت با آن انطباق گردد، نيست. ما جنبش واقعی را که وضعيت موجود امروزی را قرار است دگرگون کند، کمونيزم می ناميم." "مارکس"
در موقعیت کنونی دو گونه می توان هم محافظه کارانه و هم رادیکال، اشتباه کرد و سستی به خرج داد و سرانجام مبارزه را ختم به شکست کرد. 
اول :مردی بود که تصمیم گرفته بود تا شنا یاد نگیرد، به آب نزند.
دوم :مردی دیگر بود که معتقد بود، اگر از صمیم قلب به این اعتماد داشته باشد که آب نمی تواند او را غرق کند. آب هم او را غرق نمی کند و میتوانید تصور کنید که در نهایت به چه نتیجه ای رسید.
این اشتیاق تازه سیاسی که با مقاله رفیق "صلاح مازوجی" با عنوان "انحلال حزب کمونیست ایران در خدمت کدام چه باید کرد؟" رونمایی شد و رفیق "جمال بزرگپور" در طرف دیگر آن قرار گرفت و به همت دیگر رفقا و با صحنه آرایی رادیکال دوباره به جناح بندی پرداخت، از قسم مثال دوم است. که در آن رادیکالیسم_ایده آلیستی تصور این را دارد که می توان هر چه را در پشت صحنه روی می دهد، آشکار کرد و انتظار داشت که مخاطب از بیرون آمدن خرگوش شگفت زده شود. حال که قرار است پشت پرده این شعبده بازی رخ بنماید، بگذار تا چون طلوع مرشد گونه ای از شمس، مولانایان حزبی را مریدوار به وجد آورد. اما حال که طالع شمس ما بر این است که هر پشت پرده ای آشکار شود، ما به جای نمایشی که در صحنه رخ می دهد به ترفند های شعبده بازان این داستان می پردازیم. وقتی یک فرد سیاسی یا در مثال ما شعبده بازی ادعا می کند که این تمام واقعیت و ترفند های پشت صحنه است که شما هم نظاره کنید، به سادگی می توان دریافت که جریان دیگری در کنار این آشکاره گی قصد عمل به خود گرفته که اتفاقا گزینه های روی میز را پنهان می کند. 
در این نوشته سعی می شود نشان داده شود که در این بحث که گویا در بین دو جناح از حزب ما در جریان است، نه موضوع، که متد بحث است که جای تامل دارد. چرا که من به سهم خود فکر می کنم که دفاع از حکا و سازماندهی سرتاسری حزب به اندازه ای بدیهی است که بحث در این باره تنها بهانه ای است که دو طرف منازعه قصد به انحراف کشاندن موضوعات و مشکلات اصلی را با آن دارد. نگاهی به متد بحثی که "رفیق صلاح مازوجی و رفیق جمال بزرگپور" در نوشته هایشان مطرح کرده اند، به صورت ساده نشان می دهد که گویا یک مکالمه دوطرفه در جریان است. رفیق صلاح با به میان کشیدن گفته ها و نقد های رفیق جمال، سعی در ایجاد دو قطب متضاد انتزاعی دارد که گویا یک طرف بحث به انحلال رای می دهد و طرف مقابل سعی در حفظ حکا دارد. برای این در جمله بالا "تضاد انتراعی" را به کار برده ام که در واقع قطبی که رفیق صلاح از آن انتقاد دارد یک فرد است و نه بخشی از تشکیلات و با نام بردن از یک شخص و ادامه گستره ی بحث به یک قطب بندی ناواقعی و دقیق می رسد و در ادامه سخنانش، سعی می کند از خطری که خود کشف کرده هشدار دهد و در مقابل آن موضع گرفته و متن هایی از مارکس و انگس و لنین بیاورد که حزب کمونیست ایران چرا ضروری است. با این شیوه سفسطی، مخاطب را گیج کند که اولا سخنان رفیق جمال، باور وعقاید یک جناح حزب است که به شدت تمایل به راست روی دارند و دیگری در مقابل این فاجعه حذف حزب، رفیق صلاح است که سکان نجات را به دست گرفته و امواج سهمگین جناح راست تشکیلات را برای غرق شدن حکا خنثی می کند. در تاریخ سیاسی دو قرن اخیر به شدت نمونه های زیادی از این "ترفند سیاسی" در تغییر مسیرهای تاریخ به چشم می خورد. هنگامی که یک شخصیت سیاسی قصد داشته باشد تا بسیج عمومی به راه اندازد تنها یک دشمن داخلی یا یک تهدید خارجی از عهده این برآمده است. در اینجا با آوردن چند نمونه تنها سعی در معرفی این متد دارم و ( به قول معرف خدای ناخواسته) اصلا سعی در مقایسه رفقای حزبی خود با جریانات سیاسی فاشیسم و اسلامی ندارم. تنها شیوه عملکرد های متدیک در متن شرایط واقعی و عینی تاریخ می تواند درک مستقیمی از متد و ساختار منطقی گفتمان ها به دست دهد. چرا که قطعا استفاده از یک متد خاص، نشان از اهداف مشترک ندارد، چرا که متد، یک ابزار است، همچنان که یک چاقو برای جراحی و برای قتل می تواند استفاده شود. با این توضیح مختصر به زمینه ساختار بحث رفقا برگریدم. هنگامی که هیتلر سعی در ایجاد یک حرکت در آلمان داشت، دشمنی با یهود و نفرت از یهود نقطه مشترک مردمی بود که مساله یهود و اقتصاد یهودی به شدت می توانست متهیجشان کند، پس ضرورت داشت که چون دشمن شناسانده شوند و عامل عقب ماندگی و شکست جنگ اول و درکل ملت آلمان. هنگامی که در انقلاب فرانسه دوره "ترور" شروع شد یا در جمهوری اسلامی هر فردی را میشد با حکم غیر انقلابی از متن جامعه جدا کرد. حال اگر شما یک موضوع را که برای همه اعضای حزب حیاتی و بدیهی است یعنی اهمیت حفظ حزب کمونیست ایران، مطرح کنید و یک دشمن در مقابل این ضرورت قرار دهید، به چه نتیجه ای می رسید؟
بعد این دشمن که ساخته شد، حال شما فرصت این را دارید که تمام دلایل خود را برای اهمیت حفظ این مبارزه کمونیستی از متن تمام آثار کمونیست های دوران خارج کرده و این را در تصدیق گفته های خود و رد طرف مقابل مطرح کنید و به این شیوه با دلایلی که تنها ادعای یک فرد یعنی "رفیق جمال بزرگپور" را رد کرده اید، مخاطب را به این نتیجه برسانید که کل جناحی که شما از آن به عنوان راست نام می برید موافق رفیق جمال بزرگپور است. این ترفند پیشبرد بحث در حالی که ادعا می کند می خواهد شفاف عمل کند به شدت غیر منطقی است و از هیچ آزمون قضاوتی نمی تواند موفق بیرون بیایید. همینجا لازم است که ذکر کنم که من نیز با نوشته های رفیق"جمال بزرگپور" موافق نیستم، اما مخالفتم با دیدگاههای او جواز همدلی با رفیق صلاح را به من نمی دهد. چرا که من این سوال را از هر سوالی جدی تر می دانم که :
آیا هدف این بحثها، تلاشی اراده گرایانه برای کسب قدرت بیشتر و مبارز ه ای در دایره نفوذ درون حزبی است؟
در تلاش برای درک واقعیت های جریان کمونیستی ما، پاسخگویی به سوال بالا به شدت ضرورت دارد، چرا که هر بار قصد جدایی انشعاب و تجدید سازمانی جدیدی مطرح شده همیشه چند گزینه آماده و چند سناریوی تکراری رخ داده، از بحث های رفقا منصور حکمت و غلام کشاورز در ارتباط با "سوسیالیسم در یک کشور" و یا طرح "اهمیت بازگشت به کومه له ی واقعی" رفیق عبدالله مهتدی. این نمایشی است که تکرار می شود به کرر و گویا تمام طرفین همیشه آماده رویاریی با این وضع بوده و با انتخاب نقش هایشان سعی در حفظ کردن متن نمایشنامه ای خود دارند. این بازی نخ نما شده حتی از بازگویی هر سال داستان تکراری عاشورای نظام اسلامی هم بیشتر در منبر بوده است. پس تنها یک فیلمساز را می تواند به وجد بیاورد که اینبار در کدام صحنه و در کدام منبر و فضای عمومی این اکران را برگزار کنیم.
و با نگاهی بی طرفانه تر هنگامی که واکنش های رفیق صلاح مازوجی و جمال بزرگپور را در مقاطع مختلف گفتگوهای اخیرشان می سنجیم، سوال اصلی تری مطرح می شود؟
آیا وضعیت کنونی ما، تا چه اندازه بازتاب عدم توانایی این رفقا در رهبری جنبش برای تاثیر پررنگ نقش حزب در سازماندهی اعتراضات داخل ایران است؟
وقتی از عدم کامیابی حزب صحبت می شود انگار رفیق صلاح مازوجی و جمال بزرگپور تا حالا نظاره گر بوده اند و یک دست نامرئی، تشکیلات ما را از تحزب یابی سراسری دور کرده. تمام نیرویی که این رفقا و بخشی از رهبری که اکنون خود را درگیر این منازعات کرده اند، چرا تاکنون به فکر آموزش و سازماندهی کادر های این تشکیلات نبوده است که اکنون لازم نباشد بار دیگر ضروت وجود حزب کمونیست ایران به تفکر دوباره گذاشته شود. واقعا باید پرسید این رفقا کدام ساختار آموزشی و کادرپروری را بنیان نهاده اند. یا حتی با سعی در تفکر به وضعیت واقعی جامعه چه آماده سازی هایی را به انجام رسانده اند. اگر دوشادوش مردم در زندگی هرروزه شان که در همه عرصه هایش مبارزه برای حداقل هاست حضور داشتید، لازم نبود اکنون ضرورت حفظ حزب را به میان بکشید چرا که در صدد توده ای کردن آن بودید. 
انقلابی‌گری و سازماندهی در حزب سیاسی نه برآمده از این آرزوی صادقانه ، که قصد بازتابش به جامعه را دارید که نقطه مقابل عملکرد شما رفقا است. مبارزه ای زنده که در دل سازماندهی هر روزه خواسته ها و همگام و همدوش مردم در تندپیچ های تاریخیشان نباشد و در مقابل به تکرار در سطحی ناموزون تر همچون دملی از دغدغه های انتزاعی، نیروی مبارزاتی را از کادرهایش بگیرد، بیش از مانع خارجی در تضعیف حزبی که خود را متعلق به طبقه کارگر انقلابی می داند، نقش دارد. کار یک جریان مارکسیستی و بعدا به شکل بالقوه در حزبی لنینیستی به ما یاد داده اند، که هر ریسمانی مار است. اگر آرزو را معیار واقعیت بگیریم، این تمنا برای صادق بودن با مخاطبان حزب چه بسا بسیار ستودنی و شایسته باشد اما در عین حال اینگونه نیست.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com