کمونیسم خام و بدون اندیشه

جمشید عبدی
April 04, 2019

"کمونیسم خام و بدون اندیشه"

نقدِ نوشته "انحراف و تأثیراتِ آن"از فرشید شکری
عرصه تاملات نظری، میدان برخورد، تشریح و ارتقا مفاهیم است. این گستره وسیع همواره آخرین و تنها سنگر تفکر واقعی در مقابل هیاهوی گنگ و نامربوط فضای عمومی یا آنچه ما اکنون از آن به گستره همگانی یاد می کنیم، بوده است. آنچه دوره ای را به انحطاط میکشد، سنگ بنای تفکر انتقادی و عبور از مرحله پیش خواهد شد. لنین باور داشت که ماهیت دیالکتیک انقلابی در تغییر مداوم آن نهفته است و اندیشه دیالکتیکی نه تنها یک شماتیک از پیش تعیین شده و به کار بسته شده نیست، که معتقد بود "سوژه انقلابی در جریان پراکسیس خود، پیوسته دیالکتیک انقلابی خود را از نو ابداع می کند." تفکر مکانیکی رفیق فرشید در تحلیل تاریخ چپ در ایران، با تکیه بر بازتولید کلیشه های اسمی وایسمی(رویزیونیسم و رفرميسم) فراموش می کند، که تنها تفسیری از تاریخ می تواند رادیکال باشد که در بن مایه رویدادها، آنها را در متن زنده آن و نه در تخیلات شخصی بجوید. در نوشته "انحراف و اثرات آن" رفیق فرشید سعی می کند تمام تاریخ مارکسیسم انقلابی در ایران را با حکم از پیش صادره" شبه سوسیالیست" محکوم کند، تا خود را در مرکز خط انقلابی سوسیالیست علمی به مخاطبانش معرفی کند. غافل از اینکه با تهی کردن مبارزات تاریخی مارکسیست های انقلابی در ایران نه تنها موفق به عبور از آنها نمی شود، که توانایی درک پیشروند مفهومی و دید روشن از تضادهای اقتصاد سیاسی که به گونه ای مستقیم بر سیر این مبارزات اثر می گذاشت را از دست می دهد. با فروکاهیدن تاریخ چپ ایران در "تاریخ انحراف" نوشته این رفیق، با خروج از متد دیالکتیکی مارکسیسم به دام برداشتِ مکانیکی از تاریخ می افتد. برداشت دیالکتیکی از تاریخ می آموزد که این روند هیچگاه برگشت پذیر نبوده، چرا که هر بار در سطحی دیگر تکرار می شود، که هم در تصویرِ انتزاعی و هم در عملِ انضمامی خود نتایج متفاوتی با دوره قبل از خود خواهد داشت. برخلاف برداشت تقلیل گرا و مکانیکی از دیالکتیک هگلی، این روند هیچگاه به "تز و آنتی تز و سنتز" فروکاهیده نمی شود. چرا که دیالکتیک هگلی و به طبع آن در آثار مارکس، اصلی روشمند چون "مقوله ی منفیت"، در سیر عبور و نفی مقوله ی پیشین، آن را در خود درک می کند و ارتقا می دهد. مارکس این "دیالکتیک منفیت" را "اصلی جنبنده و زاینده" تعریف می کند. متاسفانه نویسنده نوشته "انحراف و تأثیراتِ آن"هیچ جای این نوشته نتوانسته تاریخ را بدون قصد شخصی خود ببند. با برداشت هایی که وی به دست می دهد، تنها یک وجه رویداد دیده می شود و حتی اگر این بار تاریخ را در معادله خود حذف کنیم، بافت آگاه اجتماعی، گستره ی ارتقای فرهنگی، اهمیت جعرافیای سیاسی، سطح پیشرفت نیروهای مولده و توانایی هایی که در این تاریخ هنوز نهاد های ارتجاع و پایگاههای ناسیونالیستی در سرکوب مبارزان مارکسیست داشته اند، باز هم دهها فاکت منطقی و تاثیرگذار دیگر ما را می باید بازبدارد که همانگونه که فرشید شکری در نوشته مذکورش به ارزیابی تاریخ چپ می پردازد، عمل کنیم، یا حتی این شیوه نوشتن وی را جدی بگیریم. جهان به گونه ای عجیب در نوشته های این رفیق، ساده و کودکانه شده تا او بتواند در نهایت خواسته خود از این تاریخ بیش از صدساله را به وضعیت کنونی خودش و احتمالا آخرین ایسمی که یاد گرفته، ربط بدهد و حتی اقدام به نوشتن "نتیجه گیری" کند. هر چند این امکان(یعنی نتیجه گیری) می تواند در ساختار انشای یک یار دبستانی، موجه جلوه کند، اما این تمایل به جهت دهی مستقیم، تنها می تواند از یک میل وافر به درک خود نویسنده از آشفته گویی هایش نشأت بگیرد. آشنایی با آثار برجسته ترین انقلابیون تاریخ و جسورترین اندیشمندان به ما نشان می دهد باوجود کمال دقت نظر و تفکر و تحقیق، هیچگاه اینگونه سطحی در ارتباط با هیچ گذاره ای اظهار نظر نمی کنند. و این موضوع هنگامی که در کانتکس تحقیق یک تاریخدان مطرح شود، چه بسا که با اعتمادی بسیار کمتر به شواهد موجود نظر افکند وقصد کند تا تاریخ جریان چپ ایران را، که بخشی از هویت زندگی مبارزاتی صدها هزار تن با آن تداعی می شود را این گونه به مزاح بگیرد. مبارزان مارکسیست با الگویی از اندیشه و تحقیق آشنا هستند که حتی در مورد بدیهی ترین حوادث تاریخ اندیشه نیز اینگونه به تقلیل همه فاکت ها در اصطلاح مورد علاقه این رفیق ما "(رویزیونیسم و رفرميسم)" نمی پردازند. البته باید ذکر شود که تاریخی که در نوشته فرشید مورد تحلیل قرار گرفته، یک تاریخ مرده و بی حرکت نیست و افرادی که بخشی از حماسه سراهای آن بودند، خوشبختانه هنوز نیز پیگیرانه در عرصه مبارزه زنده هستند. افرادی که حتی در جریان سیاسی ما یعنی "حکا" حضور ندارند، اما و به یقین بسیار روشمندانه تر و سیستماتیک تر می توانند این تاریخ را ارزیابی کنند. بر همین اساس در بخش سوم این نقد، که منتشر می شود. من با ارسال مقاله "انحراف و اثرات آن" از این رفقا که در جریان های دیگر مارکسیستی و احزاب متفاوت هستند، خواسته ام تا به صورت نظرورزانه تر "ادعاهای مطرح شده در نوشته "انحراف و تأثیراتِ آن" فرشیدشکری در ارتباط با تاریخ چپ ایران را در سطحی تئوریک برسی و سنجش کنند"
چرا که اگر یک مبنای واقعی وجود داشته باشد که تمام احزاب مارکسیستی ایران در آن مشترک باشند، تاریخی است که هر کدام بخشی جدایی ناپذیر از حماسه ها و شکست هایش هستند.


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com