در باره مناسبات احزاب سیاسی با یکدیگر

بهروز ناصری
April 02, 2019

مقدمه

تاریخ 29 مارس 2019 کمیته کردستان حککا اطلاعیه ای تحت عنوان «کومله در سراشیب یک قهقرای سیاسی» صادر کرد که در ان کومه له را مورد شرزنش و شماتت قرار داده که چرا «در تاریخ 5 مارس 2019 قطعنامه ای را همراه 33 گروه و دسته و سازمان و حزب ناسیونالیستی و اسلامی کرد امضاء کرده است. این قطعنامه در کمیته ای به اسم «کمیته دیپلماسی» این احزاب تصویب شده است.»

به چند نقل قول از اطلاعیه کمیته کردستان حککا مراجعه کنیم:

«در این قطعنامه تنها دو مورد به مسائل کردستان ایران اشاره شده است... یکی اینکه ج.ا. به مردم کردستان ایران فشار می آورد ودوم از همه احزاب "شرق کردستان" (منظورشان احزاب ناسیونالیست و اسلامی است) خواسته است با همدیگر متحد شوند.»

«متاسفانه پیام مشترک پژاک و کومله به مناسبت نوروز سال 98 که بعد از انتشار این قطعنامه اتفاق افتاد.»، «کومله چند سال قبل با اشتیاق وارد پروسه سازمان دادن کنفرانس ملی کرد شد و....»، «با این سیاست عملا کومه له وارد پروسه ای شده است که این سازمان را به سازمانی از اقمار پ.ک.ک و اتحادیه میهنی تبدیل میکند و اگر ادامه پیدا کند چیزی از کومله بعنوان یک سازمان چپ و سرنگونی طلب باقی نمیگذارد».

و در پایان « ما همه کمونیستها از جمله اعضا و کادرهای چپ خود کومله را فرا میخوانیم که در مقابل این سیاست صف محکمی تشکیل دهند. سرنوشت و آنیده کومله که بخشی از تاریخ چپ در کردستان است را نباید گذاشت این چنین به حراج گذاشته شود.» (قسمتهایی از اطلاعیه کمیته کردستان حککا، 29 مارس 2019)

 

ابتدا پیش فرضها

کمیته کردستان حککا  کومه له را  در بهترین حالت و با ارفاق «بعنوان یک سازمان چپ و سرنگونی طلب» تعریف و معرفی میکند.  در اینجا چپ بودن و سرنگونی طلب بودن چیزی در مورد کمونیست بودن کومه له نمیگوید. سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان و طیف کمونیسم کارگری و انواع احزاب ناسیوناسیونالیست هم سرنگونی طلب هستند.

حزب کمونیست ایران برای تحقق یک جامعه سوسیالستی در ایران مبارزه میکند و کومه له بعنوان سازمان کردستان حزب همین هدف را دارد. بعلاوه اینکه بدلیل مکان جغرافیای فعالیتی کومه له که کردستان است، کومه له در جنبش کردستان و برای رفع ستم ملی هم فعال و حضور دارد. کومه له – سازمان کردستان حزب، یک سازمان کمونیست در کردستان است.

بایست از کمیته کردستان حککا پرسید حالا که شما لطف کرده اید و با ارفاق کومه له را یک سازمان چپ و سرنگونی طلب لقب داده اید ، چرا با نشستهای مختلفی که کومه له در آن حضور می یابد،  ناراحت هستید؟

یکی از پیش فرض های کمیته کردستان حککا ایتست که کومه له یک جریان ناسیونالیست است. این جریان ناسیونالیست در درون خود چپ و راست دارد.

پیش فرض دیگر اینست که آنها  (یعنی  کمیته  کردستان حککا) کمونیست هستند. خوب،  در یک قیاس و سنجش بین کمونیسم و ناسیونالیسم،  برحق بودن  کمونیسم روشن است. اما کمونیسم آنها آکسیومی (Aksiom)است که نیازی به ادله و استدلال ندارد،  لذا آنها برحق اتد. و  ادبیات هایشان هم بایست این برحق بودن را نشان دهد.  این نقطه حرکت آنهاست.

جنبش کارگری و جنبش کمونیستی دو جنبش مجزا از هم

جنبش کارگری ایران شامل تمام کارگران و زحمتکشان ایران، زندگی و مبارزاتشان در سطح ایران و  گرایشات مختلف درون جنبش کارگری می شود. طبقه کارگر ایران سوخت وساز خاص خود را دارد و برای دفاع از کسب حقوق خویش که مطالبات متنوعی را در برمی گیرد، به اشکال مختلف دست به مبارزه زده و کماکان در حال مبارزه است.

جنبش کمونیستی ایران امروز  عمدتا شامل احزاب و سازمانهای سیاسی کمونیست است که عمدتا در خارج از محیط کار و زیست کارگران قرار گرفته اند. جایگاه و موقعیت کنونی سازمانهای کمونیست البته که بوسیله استبداد و سرکوبگری جمهوری اسلامی به آنان تحمیل شده است، در این تردیدی نیست و از این منظر هیچکدام از سازمانها  و احزاب چپ و کمونیست و حتی غیر کمونیست خود  موقعیت و جایگاه کنونی شان را انتخاب نکرده اند. اما چهار دهه دوری از محیط و بستر اصلی فعالیت،  کل این احزاب را نیز تغییر داده است. عوارض در حاشیه قرار داشتن مبارزات کارگری و توده ای یک دو تا نیستند. ولی مشکل اینجاست که اکثریت این احزاب به موقعیت کنونی شان واقف نیستند. ولی بدون توجه به موقعیت عینی شان در جامعه و در میان کارگران و زحمتکشان، خود را در بالای کوه قاف تصور میکنند. جنبش کمونیستی ایران امروز در قالب سازمانها و احزاب کمونیستی بیش از گذشته بر مبارزات کارگران ایران بی تاثیر و در حاشیه قرار دارد.

در یکی دو ساله ی اخیر اعتراضات و مبارزات صنفی و سیاسی هم بیشتز و هم وسعت زیادی یافته بود. با این وجود  احزاب حیطه جنبش کمونیستی کمترین تاثیری روی این مبارزات نتوانستند بگذارند. سازمانها و احزاب کمونیستی نتوانستند در این شرایط حداقل حزب خودشان را در داخل ایران مقداری پروبال دهند و  با تلاش برای قدرتمند تر کردن سازمان و حزبشان بتواند در محل مبارزه حضور داشته باشند.

علیرغم اینکه ما شاهد مبارزات کارگری زیادی بوده ایم و کارگران هفت تپه و فولاد اهواز نقطه عطفهایی در مبارزات جنبش کارگری ایران تاکنون بوده است، ولی مبارزات کارگران اکثرن به همان رشته و همان محیط کار محدود مانده است. ما شاهد اعتصاب و اعتراضات همبستگی در شهرها و محیط های دیگری کاری برای کارگران نبوده ایم. سازمانها  و احزاب کمونیستی هیچ شناخت و وظیفه ای در این زمینه برای خود تعریف نکرده بودند و نکرده اند.

کمر طبقه کارگر ایران زیر بار  مصیبتها و فلاکتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حالا هم مصیبتهای طبیعت خم شده است و بنا به توانش در موقعیت کنونی مبارزه ای برای ادامه حیاتش و کسب خواستها و مطالباتش را ادامه میدهد و در همان حال هم سازمانها و احزاب کمونیستی بی غم از این وضعیت به زندگی حاشیه ای خود ادامه میدهند: زندگی حاشیه ای توام با خودمحور بینی، خود بزرگ بینی و فرقه گرایی.

جنبش کارگری و جنبش کمونیستی با این وضعیت نمیتوانند به هم برسند. بخش عمده ی دلیل این وضعیت نامیمون  و رابطه نامتناسب جمهوری اسلامی و حکومت استبدادی و سرکوبگرانه است، دلیل دوم ادامه این وضعیت فلاکتبار خود سازمانها و احزاب کمونیستی هستند. سازمانها و احزاب مد نظر تا تلاش میکنند رادیکالتر باشند، به همان اندازه از جامعه و مبارزات اجتماعی دورتر  و حاشیه ای تر میشوند. به همین دلیل بنظر من مسئله را نه با رادیکالیسم حتی صوری، بلکه با فرقه گرایی و الیتیسم میتوان توضیح داد. الیتیسمی که بطور کلی قائل به ارزشهای دمکراتیک نیست.

درست در این شرایط که سازمانها و احزاب کمونیست به مبارزه ی حزبی در ایران اهمیت نمی دهند و برای گسترش حزبی خودشان در ایران (خارج از کردستان) نه جدی هستند و نه برنامه ای دارند، به عبارت دیگر سرخورده شده اند، همیشه بر سر مسائلی که به آنها ربطی هم نداشته باشند جار و جنجال راه می اندازند تا موضوعی برای جدل بی خطر پیدا کنند.

 

نشست و حضور کومه له در مجامع مختلف بر اساس مصوبات کنگره ها و مصالح عمومی جنبش انقلابی کردستان است و به هیچ حزب و سازمان دیگری ربطی ندارد!

کمیته کردستان حککا و سپس تعدادی دیگر از همان طیف بیخود شلوغ کرده اند. اینکه امضای کومه له زیر اطلاعیه پایانی 23 جریان کردستانی بوده است، اینکه کومه له در کنگره ملی شرکت کرده بود، اینکه کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد بویژه دو حزب دمکراتها بنا به ضرورت همکاریهای موردی انجام خواهد داد، اینکه کومه له تلاش میکند در هر چهار کردستان تاثیر گذار باشد، این جزو حقوق کومه له است و به هیچ سازمان و حزب دیگری ربطی ندارد. سیاستهای کلی کومه له در کنگره های کومه له و منطبق با اهداف و سیاستهای کلی حزب کمونیست ایران تصویب میشوند.

اصولا هیچ حزبی حقی بر حزب دیگری ندارد. به همین دلیل هم احزاب جداگانه ای هستند. حزب کمونیست کارگری هر سیاستی که اتخاد میکند به خودش مربوط است. در مورد کومه له و حزب کمونیست ایران هم چنین است. سیاستهای کومه له به اعضای حزب مربوط است نه احزاب دیگر. این اصل ابتدایی در همه جای دنیا جا افتاده است بغیر این طیف کمونیست ایرانی. علت اینهم روشن است. رفقای کمونیست احزاب دیگر از فرهنگ قیم مابانه، استبدادی و غیر دمکراتیک تاریخ استبداد ایران متاثر شده اند. دلیل این همه چپ و راست کردن آنها علیه کومه له همین است. کمیته کردستان حککا و سایر طیف کمونیسم کارگری در یک شرایط مشخص حق داشتند که دادوفریاد راه بیندازند و آنهم این شرایط است که کومه له تلاش میکرد آنها را به اجبار وادار کند که مثلا با احزاب کردستانی و ناسیونالیست  همکاری کنند.

آنوقت آنها از نظر حقوقی هم حق داشتند اعتراض کنند و بگویند آهای مردم کومه له به ما فشار آورده است تا با احزاب ناسیونالیست کرد همکاری کنیم. مادام این فشار از سوی کومه له به این احزاب کمونیست کارگری وجود ندارد، هر اعتراض آنها در مورد اینکه خود کومه له با چه حزبی همکاری دارد، در خارج از حیطه آنهاست و به آنها کوچکترین ربطی ندارد.

هیچ سازمان و حزبی نمیتواند برای کومه له تعیین کند که با چه حزب و گروهی تماس و یا همکاری داشته باشد. این حق انحصاری اعضای حزب کمونیست ایران و کنگره های کومه له است که جهتها و سیاستهای عملی را روشن و به تصویب برسانند.

مبارزه ی کمونیستی مبارزه ای همه جانبه

برای سازمان کمونیستی کومه له، مبارزه ی کمونیستی، مبارزه ای همه جانبه و در همه عرصه هاست. کومه له بنا به توان و امکانش تلاش میکند که در جنبشهای کارگری و کردستان فعال باشد. اما این دو جنبش تمام آن عرصه هایی نیست که بایست کومه له فعالیت خود را به آن محدود کند. از عرصه مبارزات زنان، دانشجویان، محیط زیست تا برگزاری نوروز

همه عرصه های هستند که کومه له میتواند در آن به فعالیت بپردازد. مبارزه کار علیه سرمایه تنها به مبارزه کارگران علیه کارفرما در چهارچوب شرکت یا کارخانه خلاصه نمی شود. بلکه خیلی وسیعتر از آنست زیرا سرمایه یک پدیده اجتماعی است و در همه عرصه منافع خود را دنبال میکند. یک سازمان کمونیستی منطقا بایست تا جای ممکن همه جانبه نگر باشد و همه جانبه نگری را در فعالیتهایش در عرصه های مختلف معنی کند تا بتواند توده های هر بیشتری بسوی سیاستهای انقلابی خود جلب کند.

کومه له در جنبش کردستان فعال است. در جنبش کردستان انواع احزاب سیاسی وجود دارند. کومه له منطقا نمیتواند با زبان زمخت و درشت جنگ طلبانه با سایر احزاب سیاسی فعال در کردستان برخورد کند. این ادبیات و فرهنگی که کمیته کردستان حککا و حزب حکمتیست (رسمی) علیه کومه له بکار میگیرند، اگر علیه احزاب ناسیونالیست کرد بکار ببرند، بسرعت زمینه جنگ احزاب بوجود می آورند. یکی از مصوبات کنگره هفدهم کومه له در رابطه با احزاب سیاسی اینست که تلاش کند که احزاب سیاسی در کردستان اختلافاتشان را با از طریق جنگ بلکه از طریق دیالوگ و گفتگو حل کنند و به توافقاتی برسند . حضرات کمونیست کارگری با این فرهنگ نامبارک و ادبیاتی که دارند هرچه کومه له می ریسد را به پنبه تبدیل میکنند. به این شکل آنها نه در بوجود آوردن فضای سیاسی متمدنانه در کردستان، بلکه ایجاد فضای هیستریک و کینه توزانه تحت پوشش کمونیسم،  فضای جنگی بوحود می آورند،  دامن می زنند.

 

 

 

 

 

اهمیت عرصه دیپلماتیک

کمونیستها به یادگیری زبان دیپلماتیک احتیاج دارند در غیر اینصورت همیشه ایزوله باقی مانده و نمی توانند با دنیای پیرامونی خود ارتباط برقرار کنند.

در فردای حکومت شورایی، آیا جمهوری شوراها، با کشورهای دیگر که همه شان هم سرمایه داری هستند، ارتباطات اقتصادی و سیاسی برقرار میکند یا خیر؟ ـآیا جمهوری شوراها در هر کشوری سفارتخانه یا چیزی شبیه این دایر خواهد نمود یا خیر؟ آیا جمهوری شوراها  چه فرهنگ و زبانی با کشورهایی که با آنان ارتباط برقرار میکنند، بکار می برد؟ اینها سوالاتی هستند که در اینده موضوعیت می یابند اما مضمون چنین سوالاتی در مقیاس محدودتری در رابطه با احزاب سیاسی هم مطرح است.

احزاب سیاسی چپ و کمونیست چگونه با دنیای پیرامونی و احزاب مخالف برخورد میکنند؟ آیا زبان سیاسی (؟) که مثلا حزب حکمتیست رسمی علیه کومه له بکار برده است که او را شعبده باز میخواند، با دیگران هم چنین است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، بایست اذهان کرد که حیات چنین جریاناتی برای جامعه مخاطره انگیز  است. چون اینها در عرصه سیاسی و اجتماعی ( فعلا بخش اقتصادی بماند) با بکارگیری چنین زبان سیاسی و فرهنگ نازلی، به وجود فضای سیاسی لطمه میزنند. چون آنها بغیر از خود کس دیگری را برسمیت نمی شناسند، چون کمک میکنند انسانها بی ظرفیت پرورده شوند، و چون آین قبیل آدمها با بکار گیری چنین تکنیکهایی تلاش میکنند همیشه در موقعیت رهبر، کارفرما و خلاصه روسا باقی مانده و دیگران هم مطیع آنان.

جامعه امروز متنوع است. یک جریان کمونیست بایست  در  رویکردهای خویش این تنوع را برسمیت بشناسد. در جامعه امروز مذهبی، ناسیونالیست، سندیکالیست، کمونیست و انواع طیفهای مختلف وجود دارند. یک جریان کمونیست چگونه با این تنوعات برخورد میکند؟ آیا در پوشش کمونیسم همه را از زیر تیغ انقلابی میگذراند؟ یا روش دیگری اتخاذ میکند؟ ...  و ...

اگر  این رویکرد کمیته کردستان حککا و حکمتیست رسمی علیه کومه له و ادبیاتی که بکار می برند به قانون عام اجتماعی تبدیل شود، آنوقت بایست دیگر فاتحه ارزشهای دمکراتیک و ازادیهای سیاسی و  جامعه آزاد و ... را خواند. چون دیگر دیالوگ و پلمیک و مجادله سیاسی در فضای آرام سیاسی جای خود را به فضای اتهام زنی و بی تحملی مخالف میدهد. این حضرات امروز که در قدرت نیستند اینطوری هستند فردا اگر خدای ناکرده کمی قدرتمند شوند چکار خواهند کرد؟

متد و روش مبارزه این حضرات کمیته کردستان حککا و حکمتیست رسمی علیه ناسیونالیسم و مذهب حقیقتا چگونه است؟ جنگ احزاب؟

آنها روی دیگر سکه ناسیونالیسم تنگ نظر و قدرت طلب هستند، به همین دلیل عاجزند از اینکه به حقوق دیگران احترام بگذارند و یا خدای نکرده به ازادیهای سیاسی و سایر حقوق دمکراتیک ارزش قائل شوند. اخلاق آنها از لحاظ طبقاتی قابل توضیح است.

اینجا ذکر این نکته را لازم میدانم که تشکیل این کمیته دیپلماسی به دوران جنگ شهرکوبانی و سپس عفرین برمیگردد. در آن دوران ما در نروژ یکی از شرکت کنندگان فعال بخش نروژ کمیته دیپلماسی بودیم. کسانی اظهار بی اطلاعی میکنند و این درست نیست. دفاع کومه له از مقاومت کوبانی و عفرین علنی بود و همه از آن مطلع هستند. توضیح اطلاعیه دبیرخانه کومه له درست است. آنروزها لازم بود که فعالانه تر شرکت کنیم امروزه ضرورت آن درجه از حضور فعال بنا به تحولات در جنگ و مقاومت علیه داعش کمتر شده است. 

 

در باره اتحاد و همکاری نیروهای چپ و کمونیست کردستان

کمیته کردستان حککا تهدید میکند که اگر کومه له این روند همکاری با احزاب کردستانی (یا به عبارت آنها همراه با جبهه دیگر ناسیونالیستها و پ.ک.ک) را ادامه دهد نباید انتظار همکاری کمونیستها را داشته باشد.  جدا از اینکه این نوع موضعگیری کمیته کردستان حککا را بیشتر به انزوا می برد، نشان میدهد که آنان کمترین دغدغه ای در مورد مخاطرات امروز ایران ندارند. انها نگران اوضاع نیستند. مساله شان نیست که چه مخاطرات  فلاکت و مصیبت بزرگی دامن کارگران و مردم ایران را گرفته است. جای همه آنها به اندازه کافی گرم هست، به دلایل  مادی و عینی و بعلاوه جایگاه طبقاتی آنان، برخورد نه سیاسی بلکه ایدئولوژیک به رویدادها و اوضاع میکنند: برخوردهای ایدئولوژیک بعنوان یکی از خصیصه های فرقه گرایی.

پس به این شیوه برای اتحاد و همکاری صف چپ و کمونیست تلاش میکنید؟ چگونه میتوانید نظر هزاران چپ کمونیست منفرد و غیر منفرد دیگر را بسوی این اتحادی جلب کنید؟ و اصولا انسان کمونیست و چپ متفکر و منتقد چرا باید به این تفکر و بیان شما بپیوندد؟

اتحاد و همکاری نیروهای چپ و کمونیست، اتحاد و همکاری بین احزاب و سازمانهایی است که هر کدام استقلال حزبی و سازمانی خود را دارند.  اگر احزاب تشکیل دهنده "اتحاد و همکاری نیروهای چپ و کمونیست" تمام هستی و نیستی شان را در گروه این تجمع از احزاب برای اتحاد گذاشته اند،  معلوم می شود که این احزاب بطور کلی جدی نیستند.

احزاب جدی هم وارد ائتلاف و همکاری می شوند و هم خودشان هم مستقل از این تجمع چند حزب،  برنامه عمل مستقل خود جهت گسترش طول و عرض تشکیلاتی و حزبی در داخل ایران را تعقیب می کنند.

 

جنگ آلترناتیوها

اینکه احزاب راست و ناسیونالیست تلاش میکنند تا در این اوضاع ایران به آلترناتیو تبدیل شوند کاملا طبیعی است. اینها احزاب بورژوایی هستند که برای کسب قدرت سیاسی و سهیم شدن در آن، تلاش میکنند بعنوان حزب،  خود را به وزنه تبدیل کنند.

همین تلاش در طیف چپ و کمونیست هم مشاهده می شود. "اتحاد و همکاری نیروهای چپ و کمونیست" از جمله این تلاشهاست. اما اینجا تفاوتهایی بین آلترناتیوسازی احزاب بورژوا با احزاب چپ و کمونیست طبعا بایست وجود داشته باشند. یکی از پایه ای ترین تفاوتها اینست که اگر احزاب بورژا در تلاشند تا یا کسب قدرت سیاسی کنند یا در قدرت سهیم باشند، اما احزاب چپ و کمونیست در تلاشند که با اتحاد خود کمک کنند که توده های کارگر و زحمتکش اداره امور اجتماعی و اقتصادی ممکت را بدست گیرند. یعنی خود احزاب چپ و کمونیست حکومت نکنند، بلکه توده ها در حاکمیت باشند. 

از این بگذریم که توده ها ی کارگر در این پروسه آلترناتیو سازی تا چه اندازه دخیل هستند، اما اگر تقابلات آلترناتیوهای مختلف را به همین شکلی که امروز مشاهده میکنیم، تقابل و جنگ آلترناتیوها در نظر بگیریم، به دلایل زیادی آلترناتیو کمونیستها شکست میخورد.

بنظر من دوره، نه دوره جنگ آلترناتیوها، بلکه دوره شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی است. شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی بدون حضور طبقه کارگر در این پروسه، ناچار به شکست است. و اگر  تنها احزاب با هم رودرو شوند، همین وضعیتی را شاهد خواهیم بود که حالا هستیم. با جنگ احزاب ما به الترناتیو سوسیالیستی نمی رسیم.

در یک کلام، همین امروز و با این وضعیتی که در آن قرار داریم امکان تحقق سوسیالیسم در ایران وجود ندارد. علت این مسئله نه در رابطه رشد نیروهای مولده و رشد صنعت و نکنولوژی، زیرا ایران امروز از جهات مختلفی از روسیه دوران انقلاب اکتبر پیشرفته تر است. مشکل نیروهای مولده نیست. سوال و مشکل اصلی اینست که آیا خواست سوسیالیسم بعنوان یک آلترناتیو اجتماعی، به خواست و مطالبه اکثریت کارگران ایران تبدیل شده است یا خیر. تا کارگران ایران نخواهند خود اداره امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بدست بگیرند، تا موقعی که کارگران خواستار سوسیالیسم نباشند، سوسیالیسم متحقق نمی شوند. اینجاست که وطیفه اصلی حزب کمونیست بایست ریز شود. با بیراهه رفتن از این اصل مطلب و تجمع چند حزب آلترناتیو سوسیالیستی به مکان واقعی خود نمی رسد.

من مخالف اتحاد و همکاری احزاب چپ و کمونیست نیستم. اما تمایل دارم که آنرا در جای واقعی خود بگذارم و مسئله اصلی را  به بهانه های مختلف دور نزنیم.

اوضاع خطرناک کنونی

جمهوری اسلامی یک رژیم خطرناک و جنایتکار است. اگر روزی جمهوری اسلامی بطور واقعی حاکمیت خود را از سوی مبارزات کارگران و مردم در خطر سقوط ببیند، از انجام هیچ جنایتی حتی راه انداختن رودخانه خون؛ کمترین ابائی نخواهد داشت. نبایست نسبت به این مهم متوهم بود.

برای اینکه جمهوری اسلامی خنثی شود، لازم است توده های وسیع و میلیونی در عرصه مبارزاتی حضور داشته باشند، لازم است این توده های میلیونی به درجه ای از آگاهی رسیده باشند. لازم است این توده ها پاسخ ساده این سوالات را داشته باشند که به چه چیزی معترض اند ؟ و چه نوع سیستمی برای اداره امور  کار و زندگی اشان می خواهند؟ این توده های وسیع میلیونی بایست به ضرورت همبستگی و اتحاد با یکدیگر رسیده باشند. آنوقت میتوان کمتر نگران بود و ادعا کرد که کارگران و زحمتکشان آگاه، متحد و وسیع کار جمهوری اسلامی را با کمترین دردسر و خونریزی یکسره میکنند.

اگر کمونیستها به این مهم ها اهمیت ندهند، این خوانش و تفسیر را بدست میدهند که آنها هم منتظرند تا اوضاع در پروسه زمانی و حال با هر دردسری تغییر کند و آنوقت آنان هم سوار موجی شوند که راه افتاده است. سوار شدن روی موج اعتراضات و دخالت نداشتن در  پروسه مبارزاتی و پروسه کسب آگاهی و اتحاد  را اپورتونیسم میدانم.

بنظر من درک اوضاع خظرناک کنونی اینرا به ما میگوید که کمونیستها بایست خیلی آزادیخواه و آزادمنش باشند. کمونیستها و در راس آنان طیف کمونیسم کارگری احتیاج به تغییرات زیادی دارند. تا میل به تغییر وجود نداشته باشد، مشکل کماکان بقوت خود باقی خواهد ماند.

این همه برخوردهای هیستریک و زننده از سوی کسانیکه خود را خیلی بزرگ می پندارند، علیه کومه له کمونیست قابل درک نیست.  البته تمایل دارم که بگویم "قابل درک نیست" والا در جای خود کاملا همه این برخوردها قابل توضیحند.

مهمترین شکل مبارزه علیه ناسیونالیسم اینست که کمونیستها تلاش کنند تا توده های هر وسیعتری با هر زبان و رنگ پوست و ملیتی، به این درک پایه ای برسند که آنها دوست و رفیق همدیگرند و  آنچه که رابطه بین آنها را تعیین میکند نه تفاوتهای زبانی و ملیتی بلکه موقعیت آنان در "کار" و "زندگی" است. آنوقت شما پایه ناسیونالیسم را زده اید بدون اینکه وارد جنگ احزاب شده باشید.

بایست از کومه له بعنوان یک سازمان کمونیست دفاع کرد.

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com