کمونیستها و مسئله ترور (چرا نبایست در کمپین موجود علیه ترور شرکت کرد)

بهروز ناصری
January 13, 2019

بعد از اینکه شورش خراسانه در چند هفته قبل در یکی از برنامه های لایف فیس بوکی توضیح داد که از سوی رهبری کومه له زحمتکشان در سال 2005 به او سپرده شده بوده که دو نفر از رفقای رهبری حزب حکمتیست را ترور کند و بعد از اینکه او (یعنی شورش خراسانه) متوجه میشود که هدف ترور افرادی از احزاب اپوزیسیون هستند از انجام اینکار منصرف می شود (نقل به معنی)

 و برای داشتن وجدان راحت، امروز موضوع را به اطلاع افکار عمومی می رساند.

بدنبال این بحث فیس بوکی فوق است که اطلاعیه هایی در محکوم کردن تروریسم "باند زحمتکشان" از سوی احزاب کمونیست کارگری و تعدادی از فعالین سیاسی صادر میشود . اخیر هم فراخوانی پخش شده و رفقایی از حزب کمونیست ایران، هم در میان امضاکنندگان این فراخوان هستند و آنرا برای رفقای دیگری جهت جمع آوری امضاء ارسال کرده اند تا به تعداد امضاء کنندگان بیفزایند.

من بعنوان عضو حزب کمونیست ایران زیر آن فراخوان را امضاء نمیکنم و معتقدم که کل این حرکت دارای اشکالات اساسی و پایه ای است. لذا خود را ملزم میدانم که نظرات را به اطلاع رفقا و دوستان حزبی و غیر حزبی و افکار عمومی برسانم  و توضیح دهم که چرا این کمپین نادرست است  و چرا درست در این مقطع این موضوع برجسته شده است؟

قبل از شروع توضیحاتم ،  این روشنگری را جهت رفع هر نوع سوء تفاهمی کرده باشم که من بعنوان یک کمونیست آزادیخواه، هر نوع برنامه ریزی تروریستی دولتها و احزاب علیه مخالفین خود را بشدت محکوم میکنم.

ابتدا چند نکته کلی:

  • ترور و تروریسم، ایجاد فضای ترور و وحشت، خصلتهای دولتها و احزابی هستند که یا در قدرت هستند و یا نزدیک به کسب قدرت. دوران حکومت نازیها و فاشیستها در اروپا و جمهوری اسلامی ایران پر است از ترورهای فردی و زنجیره ای. این حکومتهای مستبد و سرکوبگر، نه تنها حقوق دمکراتیک مردم را برسمیت نشناخته اند بلکه هر صدای اعتراضی را هم با زندان، شکنجه و اعدام پاسخ داده اند.

ما عمدتا با دو نوع ترور مواجهیم، اول ترور فیزیکی افراد و دوم ترور شخصیتی افراد.

  • در مورد ترور فیزیکی: دولتها با استفاده از گروههای مختلفی که بوجود می آورند، برای از بین بردن و کشتن مخالفین سیاسی و افرادی که از نظر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از نظر آنها خطرناک محسوب میشوند، از قبل برنامه ریزی کرده و طبق برنامه ی قبلی فرد را به قتل می رسانند. این نوع ترور برای همگان شناخته شده است.

 

  • ترور غیر فیزیکی، ترور شخصیتی: این نوع ترور را هم در مرحله اول دولتها انجام میدهند. اگر فردی که از نظر اجتماعی مهم و یا تاثیر گذار باشند و به قل رساندن او، عوارض بیشتری برای حکومت در برداشته باشد، به این روش متوسل می شوند. دولتها و ارگانهایش تلاش میکنند با پاپوش سازی و انواع اتهامات بی پایه و غلط، شخص مورد نظر را از نظر اجتماعی بی شخصیت کنند و یا به عبارت دیگر او را بی حیثیت و بی پابرو نمایند تا بطور کلی فرد به حاشیه  افتد  تا از طرفی هم فرد یا فعال سیاسی مورد نظر خنثی و بی اثر شده باشد و هم از سوی دیگر دولت و یا ارگان حکومتی عمل جنایتکارانه خود رارو به جامعه «عدالتخوهانه» جلوه نماید.    در این رابطه  نمونه های فراوانی در رابطه با فعالین کارگری در ایران وجود دارد که دادگاههای اسلامی  عملا و رسما برای فعالین کارگری پرونده سازی کرده اند، تا مبارزه ی برحق کارگران برای کسب حقوق حویش را به شکست بکشانند و فعال کارگری را در زندگی اجتماعی و اقتصادی اش با مشکلات مختلفی روبرو کند.  این هم درنوع خود، نوعی ترور است که اعمال می شود.

 

در رابطه با کیس مشخص، یعنی نظراتی که شورش خراسانی در یک بحث فیس بوکی در مورد ترور رفقای از حزب جکمتیست بیان کرده است.

  • این بحث شورش خراسانی معتبر و قابل اعتماد نیست. دلایل غیر قابل اعتماد بودن بحثهای شورش خراسانه به قرار زیر است:
  1. ایشان در همان برنامه زنده فیس بوکی هم دو تناقض بزرگ داشت، اول اینکه نام هیچ رفیقی را درست تلغظ نکرد. ایشان نه از رفیق رحمان حسین زاده حرف زدند و نه از رفیق حسن رحمان پناه، بلکه مخلوطی از ایندو را ارائه دادند. ایشان طوری صحبت کردند که کسانی که ایندو رفیق را میشاسند، هر دو رفیق را میتوانست تداعی کند. در دنیای تفسیر (رجوع به علم هیرمیناوتیک)  این اسمها را درست بیان نکردن و نام عجیبی ارائه دادن، می تواند ادله ای بر ساختگی بودن و فریبکاری باشد که در جریان است. اما در آنسوی دیگر اسمهای رضا کعبی و بهرام رضایی خیلی فسیح و بدون غلط بیان میشود.

 

  1. ایشان در ابتدا در مورد زمان این حادثه مردد بوده و اطمینان نداشتند که سال 2005 بوده یا 2006. ایشان یک فاصله یکساله بیان میدارند که "در آن فواصل بوده!!" . کارها یا فعالیتهای مهم معمولا از یاد برده نمی شود و شخص یا عنصر فعاله معمولا تاریخهای مهم و شاخص را بعد از سپری شدن سالهای طولانی هم کماکان به یاد خواهند داشت، زیرا در حافظه ثبت میشوند.

 

  1. ایشان برای طرح این موضوع از قبل برنامه نداشتند. بلکه در برنامه هایی که بختیار بلوری در رابطه با بقول خودش آسیب شناسی جنگ حزب دمکرات و کومه له" گذاشته بودند، بعد از اینکه بحثهای مختلفی مطرح میگردد، شورش خراسانه در ابتدا با احتیاط موضوعی که بقول خودش ذهنش را بخود مشغول داشته بیان کند. شورش خراسانه ابتدا اوضاع را می سنجند سپس با اطمینان بیشتری که کسب میکنند صبحتهایشان را ادامه می دهند.

 

  1. اگر طرح ترور رفقایی از حکمتیست توسط دفتر سیاسی کومه له شورشگیر ریخته شده باشد، نمیتوان رضا کعبی و بهرام رضایی از آن مطلع بوده باشند، (مراجعه کنید به توضیحات شفاهی شورش خراسانه در این زمینه) اما وقتی که شورش خراسانه موضوع را با کاک فاروق بابامیری در میان میگذارد، "کاک فاروق در عالم بی خبری اصرار میکند که هر چه بوده است را به او بگوید". یعنی کاک فاروق بابامیری در جریان این مسئله نبوده اند. اینجا این سوال مطرح می شود که آن طرح را دفتر سیاسی کومه له شورشگیر ریحته بوده یا افراد؟ موضوع بی پاسخ است.

 

  1. استنباطی که از صحبتهای شورش خراسانه می شود اینست که رضا کعبی و بهرام رضایی محکوم شوند، اما کاک عبداله مهتدی و فاروق بابامیری آب تطهیری روی آنها ریخته شود، این چنین که دو نفر اولی مقصر و دو نفر دومی بی خبر و بی گناه بوده اند.

 

  1. اگر شورش خراسانه آن شخصی بوده است که برای انجام عمل ترور به او مراجعه کرده اند (زیرا بقول شورش خراسانه رهبری اش معتقد بودند که ایشان آدم قابل اعتماد و ار نظر نظامی چابک) آیا آن رهبری به شخص دیگری غیر از شورش خراسانه هم برای انجام ترور مراجعه کرده اند یا خیر؟ ایا تنها شورش خراسانه در جریان این موضوع است و بس؟

 

اگر کسی بخواهد بدور از نظرات  و اغراض سیاسی کار کارشناسی روی موضوع کند، در این کیس تناقضات زیادی می یابد که به نفع موضوعی که شورش خراسانه طرح کرده است تمام نمی شود. بلکه این تناقضات سوالات دیگری را هم بوجود می آورند، مثلا اینکه چرا این موضوع حالا و با آن لحن بیان شده است؟

حال این مسئله پر تناقض مبنای برای براه انداختن کمپینی از سوی احزاب و اشخاص چپ و کمونیست علیه ترور "باند زحمتکشان" شده است.

به همان شکل که من تعدادی از تناقضات شورش خراسانه را در این خصوص بحث کردم، در این کمپین رفقای چپ و کمونیست هم اشکالات جدی و پایه ای وجود دارد که لازم به مطرح کردن می باشند:

  1. رفقا در فراخوانی که برای آن امضاء جمع آوری میکنند، تنها علیه ترور فیزیکی اعلام موضع کرده اند. این فراخوان تنها اعلام موضع تعدادی از رفقا و در کنار هم قرار گرفتنشان برای مبارزه علیه "باند زحمتکشان" است. کاربرد این سوژه بیشتر درون تشکیلاتی است  تا اجتماعی. ما همین روش و سبک کار را  سالهاست که در مورد برخورد به جنبش کارگری هم مشاهده می کنیم. ما در درون جنبش کارگری نیستیم اما با اتخاذ بعضی فعالیتها تلاش میکنیم این ضعف بزرگ "نبودن" را بپوشانیم.   رفقا در این کمپین علیه ترور بطور کلی اعلام موضع نکرده اند و اسم کمپین را هم به همین دلیل این گذاشته اند:"ترور مخالفین سیاسی و ارعاب جایگاهی در مبارزه مردم کردستان ندارد!" ....

"در مبارزه مردم کردستان" بعنوان «مردم کردستان» هیچگاه و تاکنون تروری وجود نداشته است. «مردم کردستان» در مبارزه شان تا کنون برای کسب حقوق دمکراتیک خود مبارزه کرده اند که کسب «حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» یکی از آن بوده است. در مبارزه مردمی که تا کنون تحت ستم حکومتها قرار گرفته کسی ترور نشده، اما مردم کردستان و فعالین سیاسی حزبی و غیر حزبی آماج ترورهای حکومتی قرار گرفته اند.  فعالیت یک سازمان و حزب نمیتواند سیمای کل جنبش کردستان را که چپ و راست در آن وجود دارد را ترسیم کند....

 

  1. یکی از بزرگترین نقطه ضعف کمپین رفقا اینست که آنرا براساس «صحبت شفاهی و اثبات نشده» فردی قرار داده اند که صحت آن جای شک و تردید جدی است.....

 

  1. رفقای احزاب کمونیست کارگری و فعالین حول آنها در این جدال، ادبیات سیاسی بکار میگیرند که در جامعه ای مثل ایران، تنها به جنگ بین احزاب منجر می شود. به عبارت دیگر ا بیانیه کمپین عکس العمل کومه له شورشگیر را «هیستریک»، «پرخاشگرانه» و بی مسئولیتی و.. میداند و افرادی هم که به جدل می پردازند تلاش می کنند تا میتوانند برنده بنویسند: مثلا: «باند عبداله مهتدی»، «یک جریان باند سیاهی و فاشیست» و غیره بکار میبرند. در این راستا همه رفقا تلاش میکنند تا در رادیکالیسمشان سنگ تمام بگذارند. این متد و سبک که شما طرف را بیشتر هل دهید تا به آنچه میل شماست نائل آید، غلط است. این متد نه تنها در تقابل با مبارزه علیه ترور ناتوان خواهد ماند، بلکه خود عملا به فضای ترور دامن خواهد زد...

 

  1. دشمن اصلی جمهوری اسلامی است. این همه عبارت پردازیهای انقلابی از سوی رفقا نشان میدهد که هنوز توهمات زیادی به جمهوری اسلامی وجود دارد و هنوز جمهوری اسلامی و پتانسیل ضد انسانی که دارد، شناخته نشده است. احزاب ناسیونالیست کورد، نه در دایره احزاب دشمن، بلکه در دایره احزاب مخالف می گنجند که اتفاقا بایست با آنان ارتباط و در جایی که لازم باشد همکاری هم داشت....

 

  1. اوضاع خطیر و حساس کنونی اینرا می طلبد که رفقای کمونیست مورد نظر، تغییراتی در روش ها و فرهنگ سیاسی خود در برخورد به دیگران بوجود بیاورند. دروه کنونی و خطراتی که جامعه و جنبش کارگری با آن روبروست اینرا ایجاب میکند که کمونیستها نسبت به مخالفینشان با متانت و صبوری بیشتری برخورد کرده و «احترام» و «برسمیت شناسی مخالفین» را بعنوان بخشهای مهمی از آزادی بیان و آزادیهای سیاسی که برایش مبارزه میکنیم، در سیستم سیاسی و مبارزاتی خویش بگنجانند...

 

  1. ...

 

کوتاه سخن اینکه ، اولا پایه های کمپین رفقا علیه ترور ضعیف تر از آنست که بتواند به فضای ضد ترور و دامن زدن مطالبات دمکراتیک در جامعه منجر شود.

جامعه ایران ایران و کردستان بیش از هر زمانی به اتحاد و همبستگی از سویی و نزدیکی احزاب سیاسی مختلف چپ و  و در جایی که لازم باشد همکاری با احزاب ناسیونالیست و راست بر علیه جمهوری اسلامی احتیاج دارد. در این میانه برخوردهای ایدئولوژیک وضعیت را بدتر میکند تا جاییکه در نتیجه اوضاع بوجود آمده از برخوردهای ایئولوژیک،  تنها جمهوری اسلامی است که نفع می برد، نه توده های کارگر و زحمتکش.

برای مبارزه علیه ترور و تروریسم، مبارزه علیه فضای ترور و وحشت، چند چیز در عرصه های حکومتی ، سیاسی و اجتماعی لازم است:

اول : ما به قانونی احتیاج داریم که انجام هر نوع ترور را اعم از ترور فیزیکی یا ترور شخصی را ممنوع اعلام کند و مسببین ترور را مجازات نماید.

دوم: در عرصه اجتماعی و فرهنگی، ما به «آگاهی» در این زمینه احتیاج داریم که تمام اقشار مختلف جامعه را برگرفته باشد. یعنی از کارگران تا معلمین و پرستاران و بازاریان همه مدافع حق حیات؛ مخالف اعدام و ترور باشند و برای مخالف احترام قائل شوند.

طبق تئوری، سنت و تجارب، کمونیستها در صف مبارزینی قرار دارند تا وضع موجود به نفع توده های کارگر و زحمتکش تغییر یابند.

در این دوره متانت سیاسی و شکیبایی و منطق از سویی و داشتن برخوردهای  علمی و غیر ایدولوژیک از سوی دیگر، میتوانند در مبارزات حساس و خطیر کنونی کمک کننده باشند.

با این احوالات و ملاحظاتی که مختصرا بیان کردم، امضاء کردن کمپین علیه ترور رفقا را نادرست دانسته، و تمام این توضیحاتم هم به این دلیل بود که رفقا متوجه این نکته شوند که نقد این کمپیین، به معنی دفاع از سیاستها و برخوردهای کومه له شورشگیر و زحمتکشان نیست.  هر چند من ارتباط و جایی که لازم باشد همکاری با آنان را پیشنهاد میکنم.

با سپاس

 

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com