تنزیل بحث وتآثیرات آن

جمشید عبدی
March 28, 2019

فرشید شکری در مقاله ای منتشره در سایت "آزادی بیان" به صحبت درباره "انحراف و تأثیراتِ آن" پرداخته است.
در این نوشته سعی می کنم در پرتو نور کمرنگی از معرفت منطقی که در نوشت ها این رفیق وجود دارد، به سطح نازل بحث هایش چهارچوبی بخشیده و در این امکان به گیر و گرفت های این سنت فکری بپردازم. با زبان مارکسی این گونه باید گفت که هدف من در این نوشته تنها مقدمه ای برای، اولاً نقاب برداشتن از گوسفندهای فوق است که خود و ديگران گرگشان پنداشتهاند، ثانياً نشان داده خواهد شد که بع بع گوسفندان مزبور تقليد برداشتهای قدرت خواهانه مشتی کادر تازه به سفره رسیده به شکلی ناآگاهانه است و لاف "اين نجات دهندگان مارکسیسم ارتدکس"، فقط بيچارگی شرايط واقعی آنان و به جد نگرفتن این فروشندگان آیین راستین را از سوی چپ انقلابی باز میتابد. هدف اين نوشته تمسخر و بی اعتبار ساختن مبارزات شبه تئوریک این میرزاهای تازه به الف رسیده است که تاریخ اندیشه به گورشان خواهد سپارد. در ابتدا می باید اشاره کنم که نقد این گونه نوشته ها بیشتر از آنکه جنبه مثبتی داشته باشد، با قصد نوعی آزادی یا رهایش منفی، از فقرآگاهی و در واقع نفی ساختار توهمی نویسنده هایش و در واقع نقد تنزیل مباحثات سیاسی این افراد، که بیشتر جنبه داخلی برای رفقای دوروبرشان و موضعی است که من میل دارم آن را " توهم دفاع از مارکسیسم ارتدکس" یا این نمایش نخ نما شده از "ناجی کیش راستین دانستن خویش" بنامشش. کسانی چون فرشید و حسن معارفی پور و کثیری از مقاله نویس های از این دست، در همه فضای سیاسی راست و چپ، درکلیشه های دنیای دون کیشوتی خودشان به نام ابزار مبارزه (و بیشتر منازعه) سعی در مطرح نمودن خود و در واقع نمایش قبیحانه کم سوادی شان رو به این فضا دارند. می بایست نشان داده شود که این شیوه مقاله نویسی نه به خاطر عشق حسین که از خصم معاویه است و نه در دفاع از چپ که در رانه های سرکوب شده این افراد در برابر قدرت خواهی درون حزبی است. در متن اخیری که فرشید نوشته بیشتر به عدم آگاهی او از تاریخ تاکید دارد و به نوعی خواهش در نشان دادن خصلت ناسیونالیستی بنیان گذاران "کومه له" معطوف است. در جای جای این نوشته، توهین و اهانت به مبارزان موسس کومه له مشهود است. وی اظهار می دارد که رفقایی که اقدام به سازماندهی مردمی تحت باورهای انقلابی و کمونیستی کومه له داشتند بیشتر "عقایدِ شبهِ سوسیالیستی " اشان را برای زنده کردن و رواجِ ملی گرایی بکار بستند." هر چند تحمل به خنده نافتادن در خواندن این سطور بسیار دشوار است، اما جواب دادن به آن خیلی لذت بخش تر است. این قبیل سخنان بیشتردر یک دوره تاریخی سخنان رهبران حزب دموکرات در سیاه نشان دادن چهره کومه له بوده است. اما بحث در این ارتباط و توهین های او به مبارزینی که به گفته او از "قشر میانی و بالایی" جامعه بودن و در واقع هیچ خواستی از طبقه کارگر را دنبال نمی کردند، برعهده رهبران این جریان است، که خوشبختانه هنوز بخش بیشتر آنان در قید حیات هستند و در بخش های جداگانه یا با هم به ادامه مبارزه چند دهه ای خود مشغول هستند. پاک کردن این اتهامات و توهین به راهی که هزاران تن از رفقای ما جان خود را برای آرمان هایش داده اند، وظیفه خود بنیان گذاران هنوز در عرصه کومه له است. اما نقد واقعی، نقد چهارچوب فکری و نوشتاری این افراد نامجو است، که سعی در کامجویی از فضای پراکنده چپ کنونی دارند. هنگامی که یک ارگانیسم زنده دچار دو یا چند پارگی می شود، بهترین مکان برای رشد قارچ و باکتری و عفونت است. این رویه هر چند با اغماض در درون جریان های اجتماعی نیز بازنمود و عینیت پیدا می کند. هنگامی که فضای متشنج درگیری، فرصتی را برای کار افراد آگاه و دلسوز مهیا نمی کند و این افراد به گوشه گیری روی می گیرند، فرصت برای هر فرصت طلبی است که به خط پایان چشم بدوزد. بارها این سوال برای ما مطرح شده که به راستی آن نیروی انقلابی که نوشته های موشکافانه و آتشنیش هر قلب آزادی خواهی را به تپش دوباره وامیداشت به کجا رفته و چرا این نوشته های سطحی در مفهوم و کم شآن در محتوی، گستاختر شده اند. به گمنامی رانده شده های این مردم و این جریان کجا هستند؟ مقاله های در تحلیل رویدادهای تاریخی، دفاع از زنان ، محیط زیست، کارگران، حوادث و ... در فضای وب منتشر می شوند، که بر هیچ معیاری نه مقاله هستند نه تحلیل و نه واشکافی یک رویداد. پس باید پرسید، جایگاه فرد نویسنده در معادلات سیاسی چیست و موضع او از چه رو و برای چه هدفی است. نوشته های این افراد که باعث هیچ تغييری در شرايط زندگی مردم و تغييری در خود مردم نمی شود و هیچ نطفه ای از پراتيک انقلابی را نیز شکوفا نمی کند، چرا نوشته می شود. چرا این افراد به جای ننوشتن، می نویسند؟ این نومقاله نویس های با هر خطی بی سوادی خود و در هر سطر تنفر خود از دیگر رفقایشان و در متن کاملشان نه هیچ ساختی که ویرانی یک اندیشه را در پارچه شدنهایش در منافع فردی نویسنده می بینیم. نمايندگان اين بلاهت نویسی چه می خواهند؟ درباره هر موضوعی صاحب نظر هستند و محقق تمام حوزه های علوم اجتماعی و غیر اجتماعی هستند. خود را ناجی یک ایدئولوژی می پندارند و همیشه سعی در تفاوت گذاری خود با خطوط همه جریان ها دارند. در جواب مقدماتی بایست گفت که هر محتوایی مستحیل می شود؛ در حالتی که تفکر درگیر با خود یکی می شود، دیگر جایی برای منظر عینی جامعه و نتیجه ای انضمامی برای تغییر آن باقی نمی ماند. نشخوار نمایشنامه مسخره ای که در دوره ای تراژدی انشعاب های متنوع را دامن زده اکنون در تفکر بی اراده این افراد قصد تکرار کمدی به خود گرفته است. این به انتزاع درآمدن به معنای دقیق جدا شدن از مسیر عینی انقلابی و استحاله در به بدست در آوردن یک رای در مناسبات و کنگره های صوری نه یک تعین یافتگی انقلابی که یک بازگشت به غریزه طبیعت اذهان ضعیف در خواسته های حقیر فردی و نیاز ها و خواسته ها و انگیزش های لحظه ای این فرد و بخشی از سیاسیون ناامید از تغییر انقلابی و پراتیک واقعی در جامعه هستند. خطر این افراد بیشتر در کلیشه ای شدن مفهوم "فرد انقلابی" و فاصله ای است که این افراد با روش واقعی "نقد" دارند. اشارهای نامفهوم و کنایه های استعاری و عدم شجاعت از آدرس دقیق دادن و اسامی و بیشتر از همه عدم جسارت از شفاف گویی، همه ریشه در تهدید هایی دارد که من مایلم "تهدید های احمدی نژادی" بنامم، که با دنبال کردن این دستمایه، که اگر به من جایگاه ندهید... خواهم گفت!، این به ادبیات باب روز رفیق فرشید و امثالهم تبدیل شده است. رک گویی و به معنای دقیق تر، "مشخص سخن گفتن" یکی از سنت های مارکسیست های انقلابی است و خلاف این یعنی به گوشه کناره نظر داشتن مسیر واقعی به تحریف کشاندن اندیشه نقادی راستین است. نقد در نظر این افراد تنها به یک معنا تعبیر می شود، مخالفت با هر آنچه دوستدار من نیست، یا من را از قدرت کنار می نهد. این برداشت و گریز از پاسخ گویی در مقابل گفته ها و عدم مسئولیت پذیری در به قلم در آوردن هر گفته ای موافق میل شخصی و بی توجه به منافع طبقه، حزب و.... وقتی به معنای آزادی بیان در فردی گرفته می شود، این آزادی تنها یک آزادی منفی یا به گفته سنت دیالکتیکی "آزادی خلاء" است، که خود را به جایگاه شوق و اشتیاقی بالفعل در آورده است نه می سازد نه اجازه ساختن می دهد.
ادامه دارد........ "جمشید عبدی"


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com