به مناسبت صدمین سالگرد قیام کرونشتات
چرا و چگونه ضدانقلاب بلشویک قیام کرونشتات را سرکوب کرد؟
بخش اول
نویسنده: رنه برتیه – René Berthier برگردان: نادر تیف
انقلاب روسیه همیشه چالش برانگیز بوده و به ابزاری برای تبلیغات گوناگون تبدیل شده است. هر کس بسته به دیدش از تاریخ آن بهرهبرداری کرده یا برای ترسیم چشمانداز سود جسته است. جنبش آنارشیستی از این قاعده مستثنا نیست و به جنبش ماخنویستی و قیام کرونشتات ابعادی افسانهای داده است. با این حال کرونشتات در سال ۱۹۲۱ نتیجهی یک روند ضدانقلابی چند ساله بود و لذا نمیتواند خود این ضدانقلاب را تشریح کند.
آنارشیستها با تصاویری که از قهرمانان شکستخوردهی جنبش ماخنویست و سرکوب کرونشتات ارائه دادند چنین تصوری را به وجود آوردند که گویا ضدانقلاب بلشویک فقط این دو جنبش را به خاک و خون کشید. برجسته کردن بیش از حد سرکوب کرونشتات چنان بوده که سرکوب خونین قیامهای کارگری دیگر علیه بلشویکها، مانند قیام آستراخان در مارس ۱۹۱۹ فراموش شدند.
پیش از بررسی قیام کرونشتات باید دید که وضعیت اجتماعی و اقتصادی روسیه پیش از آن چگونه بود؟ همچنین باید دید که ماهیت حزب کمونیست پیش از کنگره دهم که تصمیم به سرکوب قیام کرونشتات گرفت چه بود؟ ما همچنین واکنش گرایشهای مختلف کمونیست را در رابطه با قیام کرونشتات بررسی خواهیم کرد.
وضعیت اجتماعی روسیه
گفته میشود که چند سال جنگ داخلی موجب درغلتیدن انقلاب به دامن بوروکراسی شد، خرابی به بار آورد، پیشروان طبقهی کارگر را نابود کرد و پرولتاریای روسیه را به کوششی باورناپذیر واداشت. خرابیها و ازخودگذشتگیهای واقعی زیادی وجود داشتند. با این حال نباید فراموش کرد که جنگ داخلی علت وضعیت وخیم اقتصادی نبود و فقط آن را بدتر کرد. وضعیت بد اقتصادی از آغاز جنگ امپریالیستی وجود داشت.
نابودی نیروهای حزب و فعالان آگاه و باتجربه را باید نسبی دانست. پییر بروئه (۱) مینویسد که نیروهای حزب بلشویک در سال ۱۹۱۶ برابر با ۶ هزار نفر، در فوریه ۱۹۱۷ بین ۱۵ تا ۱۷ هزار نفر بود و در اکتبر ۱۹۱۷ به ۱۱۵ هزار نفر رسید، در پایان ۱۹۱۸ به ۲۵۰ هزار نفر و در پایان ۱۹۲۰ به ۶۰۰ هزار نفر رسید. اگر از نابودی «پیشروان» سخن میگوییم، باید همچنین در نظر بگیریم که شمارشان بسیار اندک بود. میخوانیم که در سالهای دهه ۲۰ فقط ۸٪ فعالان ابتدای انقلاب حضور داشتند. اگر اعضای فوریه ۱۹۱۷ را در نظر بگیریم هشت درصدشان ۱۲۰۰ نفر و اگر اعضای اکتبر ۱۹۱۷ را، ۹۲۰۰ نفر میشوند. پس این استدلال بیپایه است.
نابودی واقعی نه در صفوف اعضای حزب بلشویک که در طبقهی کارگر رخ داد. تعداد کارگران صنعتی روسیه در ۱۹۱۷ سه میلیون نفر بود. سال ۱۹۱۸ دو میلیون و پانصد هزار نفر و سال ۱۹۲۰ به یک میلیون و چهارصدوهشتاد هزار نفر و در سال ۱۹۲۱ به یک میلیون و دویستوچهل هزار نفر رسید.(بر اساس ارقام Carr) لنین در اکتبر ۱۹۲۱ گفت که پرولتاریا «به عنوان پرولتاریا دیگر وجود ندارد»، «پرولتاریا ناپدید شد.»(۲) اما در همان زمان ۵ میلیون کارمند مشغول به کار بودند!
انحطاط بوروکراتیک رژیم بلشویک پیش از هر چیز نتیجهی یک انتخاب سیاسی بود. رژیم تصور میکرد که تعداد بیشمار کارمندان به تولید یاری میرساند در حالی که آنان برای سازماندهی اقتصاد بیاندازه بیلیاقت بودند.
بوخارین سال ۱۹۲۲ گفت:«ویرانی اقتصادی و فروپاشی تولید بیشک با فروپاشی روان سالم پرولتاریا همراه است و این چنین او را به سطح تودههای بیشکل میبرد. نیروهای باارزش کارگری که دارای وجدان تولیدی هستند به طبقات بیوجهه تبدیل میشوند و بیش از پیش به آنارشیسم گرایش پیدا میکنند.» برای بوخارین وضعیت چنان بحرانی بود که او را مأمور نوشتن مقالهای علیه آنارشیسم کردند! (۳)
اگر تعداد کارگران صنعتی روسیه کاهش یافت به این علت بود که چیزی برای تولید وجود نداشت. بوخارین تلاش کرد این مهم را با عدم سلامت روانی طبقهی کارگر توجیه کند در حالی که این طبقه شدیداً فعال بود و علیه قدرت بلشویکی خود را سازماندهی میکرد. طبقه کارگر در تمام مدت جنگ داخلی حرکات جمعی سازماندهی کرد. ریچارد ساکوا مینویسد:«هر موج اعتراضی کارگران قویتر از قبلی بود و به جنبش تودهای اواخر ۱۹۲۰ فرارویید.» در اوایل ۱۹۲۱ «واحدهایی از ارتش بسیج شده بودند تا علیه کارگران اعتصابی اقدام کنند اما آنها سرپیچی کردند و فوراً با دستههایی از فعالان مسلح کمونیست جایگزین شدند» که برای گلولهباران مخالفان تردید نکردند. کارگران با سرکوب از اعتصاب دست نشستند. حکومت عدهای از نیروهای ارتش را خلعسلاح کرد و نگذاشت از پادگانها خارج شوند. اعتصابات خودجوش در مسکو و پتروگراد شکل گرفتند. اعتصابات کارگری دارای مطالبات مشابهی بودند: دسترسی به غذا، سیاست دهقانی و آزادی بیان. در مسکو روز ۲۳ فوریه ۱۹۲۱ حکومت نظامی اعلام شد. دستههای مسلح کمونیست و واحدهای وفادار ارتش بیستوچهار ساعته از کارخانهها پاسداری میکردند. (۴) قیام کرونشتات که یک هفته بعد رخ داد بیربط به جنبش کارگری نبود.
قیام کرونشتات تا حدود زیادی اعتصاب عمومی پتروگراد را از دیدها پنهان کرد، اعتصابی که ریشهی این قیام بود. شورای شهر پتروگراد تصمیم گرفت برای درهم شکستن اعتصابات کارگری برخی کارخانهها را تعطیل کند. یکی از آنها کارخانه پوتیلوف بود که نقش محوری در انقلاب فوریه داشت. تجمعات کارگری را نیز در کارخانهها ممنوع کردند. با این حال جنبش به مسکو رسید. در آن جا هم وضعیت اضطراری و سپس وضعیت جنگی اعلام شد. در تمام سال ۱۹۲۱ اعتصابات همه جا رخ دادند. طبقه کارگر با جنبش اعتصابی مخالفت خود را با حکومت نشان داد. ایوس مینویسد:«در شش ماه نخست سال ۱۹۲۰ اعتصابات در ۷۷٪ کارخانهها و شرکتهای متوسط روی دادند.»(۵)
اکنون متوجه میشویم که در ادبیات کمونیستها چرا طبقه کارگر، حتا وقتی تعدادش کم میشود، به عنوان نقشآفرین مثبت تاریخ «ناپدید» میشود. این طبقه کارگر ناپدید شده همانیست که علیه رژیم بلشویک به پا خاسته است، رژیمی که هیچیک از تشکلات مستقل کارگری را برنمیتابید. وقتی ملوانان کرونشتات در شعارهای خود «شوراهای بدون کمونیستها» را مطرح میکردند در واقع میخواستند بگویند که اگر انتخابات واقعاً آزاد شوراها برگزار شوند، کمونیستها هیچ بختی برای پیروزی ندارند. به همین دلیل است که مخالفت با رژیم کمونیست به معنای «ناپدید»ی طبقهی کارگر نبود، نشانهی سیاسی شدن این طبقه بود.
اما این فقط طبقهی کارگر نبود که علیه رژیم کمونیست به پا خاست. در سالهای ۱۹۲۱ – ۱۹۲۰ چندین شورش دهقانی در کشور رخ دادند. جنبش ماخنویست در اکرائین تنها نبود. در تامبوف و تیومن و چند مکان دیگر علیه مصادرههای افراطی شورش شد.
دهقانان سال ۱۹۲۰ در تامبوف علیه مسئولان بلشویک که غلاتشان را مصادره میکردند، قیام کردند. آنان در این سال مصادره را از ۲۸۲ هزار به ۴۴۲ هزار تن رساندند. قیام در شهر کوچکی به نام خیتروو ۱۹ اوت ۱۹۲۰ آغاز شد. دهقانان ارتش کوچک دهقانی به نام «ارتش آبی» تشکیل دادند. این ارتش برعکس بیشتر ارتشهایی که در ایام جنگ داخلی شکل گرفتند اساس خود را بر روی یک سازمان سیاسی سوسیالیست انقلابی گذاشت که نامش «اتحاد دهقانان زحمتکش» بود. این تشکل کنگرهای در تامبوف برگزار کرد و حاکمیت بلشویک را ملغا اعلام نمود و به برپایی یک مجلس مؤسسان مستقل رأی داد و تصمیم گرفت زمین را بین دهقانان تقسیم کند.
یکی از رهبران شورش دهقانان در تامبوف الکساندر آنتونوف بود. او در طی انقلاب به بلشویکها پیوسته بود. اما از آن جایی که مخالف برنامه ارضی آنان بود، به جناح رادیکال حزب سوسیالیست انقلابی وصل شد. آنتونوف نیروهای مسلحی را علیه بلشویکها سازماندهی کرد که بسیار ورزیده بودند. ارتش دهقانان در اکتبر ۱۹۲۰ بالغ بر ۵۰ هزار عضو داشت. نیروهایی از ارتش سرخ جدا شدند و به آن پیوستند. شورش دهقانان در ژانویه ۱۹۲۱ به سامارا، ساراتوف، تزاریتسین، آستاراخان و سیبری سرایت کرد. هنگامی که توخاچوسکی به سرکوب قیام کرونشتات گمارده شد، شورش تامبوف هنوز ادامه داشت. بلشویکها تصمیم گرفتند برای سرکوب تامبوف از سلاح شیمیایی استفاده کنند. ارتشبد توخاچوسکی گفت:«باید چنان محاسباتی انجام داد که سفره گاز در تمام جنگل پهن شود و هر کس در آن پنهان شده از پای درآید. بازرس توپخانه باید فوراً مقدار گاز خفهکننده مورد نیاز را تهیه کند و متخصصان عملیات را در اختیار بگذارد.» (۶)
لاندیس مینویسد:« روز ۱۲ ژوئن ۱۹۲۱ بود که قصد استفاده از سلاح شیمیایی اعلام شد. توخاچوسکی و کاکورین که رئیس ستاد نظامی بود فرمان محرمانه را امضاء کردند. هر دو کهنه سربازان جنگ جهانی اول بودند و تجربه فرماندهی داشتند. شناخت آنان از گازهای سمی احتمالاً مخفی نگه داشته شده بود، چنان که ارتش روسیه بیش از دیگر از ارتشهای درگیر در جنگ جهانی اول از عواقب گاز کلر و خردل رنج کشیده بود. فرمان ۱۲ ژوئن توضیح میداد که چگونه با فرماندهی توخاچوسکی در تامبوف گروههای شورشی باقیمانده در روستاها ایزوله و از مردم هوادارانشان دور نگه داشته شدند.» (۷)
میتوان از اظهارات توخاچوسکی دریافت که استفاده از سلاح شیمیایی شکست به بار آورد و مردم تامبوف به شدت مقاومت کردند. او در یک کمیسیون تامالاختیار شرکت کرد و گفت که نمیتواند با مهلت یک ماههای که مسئولان سیاسی عالیرتبه مسکو برای سرکوب قیام تامبوف به وی دادند، موفق شود و به زمان بیشتری نیازمند است.
سرکوب قیام تامبوف تمام سال ۱۹۲۱ به درازا کشید و آنتونوف سال ۱۹۲۲ در حین دستگیری کشته شد. بر اساس یک برآورد ۲۴۰ هزار نفر از مردم منطقهی تامبوف کشته شدند. تعداد کشتهشدگان سرکوب قیام تامبوف به مراتب از تعداد کشتهشدگان سرکوب کرونشتات بیشتر بود.
قیام کرونشتات ۱ مارس ۱۹۲۱ آغاز شد. ادامه ماجرا را میدانیم: مذاکرات شکست خوردند، بلشویکها تصمیم گرفتند قیام را پیش از آب شدن یخها سرکوب کنند تا جزیره نتواند شورشیان را محافظت کند. زینویف گفته بود که شورشیان را باید مانند جوجه کبک کشت.
حمله به کرونشتات بسیار مرگآور بود. توپخانهی قلعه سربازان ارتش سرخ را نشانه گرفت و گفته میشود ۱۰ هزار (؟) از ۵۰ هزار نفرشان را هلاک کرد. بلشویکها هیچ رحمی نکردند و هزاران شورشی را کشتار کردند. چکا، پلیس سیاسی بلشویکها هزاران نفر را دستگیر و اعدام کرد و هزاران نفر دیگر را به اردوگاه کار اجباری فرستاد. هفت هزار شورشی از روی دریای منجمد گذشتند و خود را به فنلاند رساندند، اما در آن جا هم به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند. شورای کرونشتات را منحل کردند و برای این که هیچ «میکربی» نتواند سر برآورد تصفیه عظیمی انجام شد. کرونشتات این چنین به نمادی از تضاد تخفیفناپذیر بین مارکسیستها و آنارشیستها تبدیل گردید. (دو نماد دیگر همانا انجمن بینالمللی زحمتکشان و سرکوب استالینی در اسپانیاست.)
حزب بلشویک
به جز نتیجهی وحشتناک سرکوب سازماندهیشدهی دولت بلشویک علیه قیام کرونشتات باید طرز برخورد آن را با هر گونه نیروی اپوزیسیون و مخالفت قطعیاش را با هر گونه ائتلاف با دیگر نیروهای انقلابی بررسی کرد. یکی از استدلالهای اصلی بلشویکها این بود که همه نیروهای انقلابی، به جز آنان، ارتجاعی بودند. بلشویکها بر این باور بودند که مطالبهی انتخابات آزاد شوراها که شورشیان کرونشتات مطرح کردند یک خواست ارتجاعی بود. بلشویکها سال ۱۹۲۱ خوب میدانستند که اگر انتخابات آزاد شوراها برگزار شوند، نتیجه برایشان فاجعهبار خواهد بود. هر چند تعدادی از رهبران بلشویک از لنین خواستند که با دیگر نیروهای انقلابی ائتلافاتی صورت بگیرد، اما رد چنین راهکاری در سرشت حزب بود و نمیتوانست پذیرفته شود.
اکثریت حزب بلشویک در اکتبر ۱۹۱۷ به لنین تحمیل کرد تا از ورود منشویکهایی که انترناسیونالیست بودند و سوسیالیستهای انقلابی چپ که با حزب خود مخالف بودند، جلوگیری نکند و آنان را به نهادهای دولتی راه دهد. لنین هرگز خواهان چنین اتحادهایی نبود. وحدت بلشویکها با این جناحهای منشویک و سوسیالیستهای انقلابی طولانی نشد. هر چند شک و تردید نمایندگان این گرایشهای غیربلشویک در یکهتازی حزب بلشویک بیتأثیر نبود، اما شخص لنین اصلاً هواخواه ائتلاف پایدار با دیگر نیروهای سیاسی کشور نبود. بلشویکها در شوراهای شهرهای اصلی اکثریت داشتند، اما در شوراهای روستاها سوسیالیستهای انقلابی بودند که دارای بیشتر صندلیها بودند. از سوی دیگر منشویکها در سندیکاها پایگاههای قوی داشتند و به همراه سوسیالیستهای انقلابی و آنارشیستها نیروهایی واقعی بودند.
چشمانداز برای لنین روشن بود. او در ماه مه ۱۹۱۸ نوشت:«اکنون یک حزب، حزب پرولتاریا، قدرت را تسخیر، حفظ و تحکیم کرده است…سخن از روحیه آشتیجویانه نیست در حالی که جایی برای تقسیم قدرت و انکار دیکتاتوری پرولتاریا علیه بورژوازی نیست…»(۸)
بلشویکها خوب میدانستند که اگر ساختار سیاسی تکثرگرا را بپذیرند، خودشان در آن ایزوله میشوند و نخواهند توانست روشهای اداری دیکتاتورمنشانه را اجراء کنند و به سرکوب تشکلات سیاسی مخالف بپردازند. چنین ساختاری دست بلشویکها را از دیگر نهادهای جامعه مدنی همچون تعاونیها کوتاه میکرد، در حالی که همین تعاونیها میتوانستند در تولید و توزیع مواد خوراکی ثمربخش باشند.
هر بار که بحرانی به وجود آمد، پاسخ بلشویکها اصلاح تصمیماتی که منجر به بحران شد، نبود. آنان هر بار تمرکز بیشتر و کنترل دولتی و سرکوب را به عنوان پاسخ برگزیدند. این راهکار اسفبار را میتوان در مقابله با مطالبات ملوانان کرونشتات ملاحظه کرد که گوشهای از بحران کلی را در جامعه روسیه متبلور کرد. گرایش بلشویکها به تمرکز بخشیدن افراطی به تصمیمات همچنین در نظر تروتسکی برای نظامی کردن محیط کار و سندیکاهای کارگری دیده شد، گرایشی که طرفداران فراوانی در میان رهبران بلشویک داشت. در این جا باید یادآوری کرد که لنین با چنین سیاستی مخالف بود، اما نه از آن جنبه که وسواس اومانیستی داشت، بل به این جهت که او اجرای چنین سیاستی را ممکن نمیدانست. البته خود تروتسکی بعدها این سیاست را ابلهانه ارزیابی کرد.
زمانی که قیام کرونشتات آغاز شد، جنگ داخلی تقریباً همه جا با پیروزی بلشویکها خاتمه یافته بود. در این جا بود که پایان «کمونیسم جنگی» و مصادرهها در روستاها و پایان دادن به اقدامات بسیجیان بلشویک در کارخانهها، برای وادار کردن کارگران به تولید بیشتر، مطرح شدند. اما تحولی دیده نمیشد. شورشهای متعددی در مناطق روستایی گزارش میشد و وضعیت در کارخانهها، اماکنی که شوراها فقط روی کاغذ وجود داشتند، بهتر نبود. اگر قیام ملوانان کرونشتات نبود، ایستایی وضعیت ادامه پیدا میکرد. لنین در کنگره دهم حزب بلشویک که همزمان با قیام کرونشتات برگزار شد، گفت:«این رعدیست که به شدت بر واقعیت روشنی میافکند.»
ملوانان کرونشتات تصمیم گرفتند که برای شناخت وضعیت در پتروگراد نمایندگانی بفرستند. اما قیام روز اول مارس آغاز شد. یک مجمع عمومی با حضور هزاران ملوان در میدان لنگر برپا گردید. ملوانان دو رزمناو قطعنامهی تصویب شده در مجمع عمومی را تدوین کرده بودند. این قطعنامه دارای سیزده بند بود که باید عیناً یادآوری شوند تا به ژرفای قیام کرونشتات پی برد. قطعنامه خطاب به دولت بود:
با توجه به این که شوراهای کنونی خواستهای کارگران و دهقانان را بیان نمیکنند، خواهان اقدامات زیر هستیم:
۱)برگزاری فوری انتخابات دوباره شوراها با رأی مخفی. باید کارزار انتخاباتی در میان کارگران و دهقانان با آزادی کامل بیان و عمل صورت گیرد؛
۲)برقراری آزادی بیان برای همه کارگران و دهقانان، آنارشیستها و سوسیالیستهای چپ؛
۳)اعطای آزادی جلسات برای اتحادیههای کارگری و تشکلات دهقانی؛
۴)فراخوان فرا احزاب سیاسی برای یک کنفرانس کارگران، سربازان سرخ و ملوانان پتروگراد، کرونشتات و شهرستان پتروگراد برای ۱۰ مارس به عنوان دیرترین تاریخ؛
۵)آزادی زندانیان سیاسی سوسیالیست و همه کارگران، دهقانان، سربازان سرخ و ملوانانی که در پی اعتراضات کارگری و دهقانی دستگیر شدند؛
۶) تشکیل کمیسیون برای بررسی وضعیت افرادی که در زندانها و اردوگاههای کار اجباری هستند؛
۷)برچیدن «بخشهای سیاسی»، زیرا هیچ حزب سیاسی نباید برای تبلیغ نظراتش از امتیاز برخوردار باشد و نباید از امکانات مالی دولت بهرهمند شود. باید آنها را با کمیسیونهای آموزشی انتخابی در هر مکان جایگزین کرد و دولت هزینههایشان را تأمین کند؛
۸)پایان فوری همه مصادرهها؛
۹)همسانسازی جیرهها برای همه زحمتکشان، به جز آنانی که مشاغل خطرناک دارند؛
۱۰)حذف دستههای کمونیستی مهاجم در کارخانههای ارتش و گارد کمونیست در کارگاهها و کارخانهها. اگر لازم باشد خود سربازان باید محافظت از کارخانههای ارتش را به عهده بگیرند و کارگران باید بتوانند در کارگاهها و کارخانهها نیروهای حفاظتی را خود سازماندهی کنند؛
۱۱)دادن آزادی عمل کامل به دهقانان برای زمینهایشان و حق داشتن احشام به شرطی که خودشان کار کنند و به کار دستمزدی روی نیاورند؛
۱۲)تشکیل یک کمیسیون کنترل گردشی؛
۱۳)اجازه به پیشهوران برای کار آزاد بدون رویآوری به کار دستمزدی.
و قطعنامه با دو بند زیر خاتمه مییافت:
۱۴)ما از همهی واحدهای ارتش و رفقای «افسر دانشجو» میخواهیم به قطعنامه ما بپیوندند؛
۱۵)ما خواهان انتشار گسترده قطعنامههایمان در مطبوعات هستیم.
این قطعنامه به اتفاق آراء تصویب شد. حتا بلشویکها به آن رأی دادند. اما سه رهبر بلشویک به نامهای واسیلیف، کالینین و کوسمین ملوانان را «اراذل» توصیف کردند و آنان را تهدید کردند.
قرار بود روز ۲ مارس یک مجمع عمومی جدید تشکیل شود، اما رویدادها مسیر دیگری طی کردند. شایعهای منتشر شد مبنی بر این که گردانهایی از ارتش سرخ کرونشتات را محاصره کردهاند.
سه رهبر کمونیست دستگیر شدند. یک کمیته موقت انقلابی به جای شورا تشکیل شد. هانری آورون میگوید که این کمیته با بالا آوردن دست تشکیل شد، اما نویسندهی تروتسکیست، ژان – ژاک ماری مینویسد که این کمیته را هیئت رئیسه پنج نفره منصوب کرد. پل آرویش میگوید که روز ۴ مارس ۲۰۰ نماینده کارخانهها و واحدهای نظامی پایگاه دریایی یک کمیته انقلابی وسیع با ۱۵ عضو تشکیل دادند. (۹)
ادامه دارد.
زیرنویسها:
۱ – Pierre Broué, Histoire du parti bolchevik, édition Minuit, P :۴۳
۲ – گزارش به کنگره خدمات آموزش سیاسی، ۱۷ اکتبر ۱۹۲۱، مجموعه آثار لنین، جلد ۳۳، صفحه ۵۹
۳ – Anarchy and scientific communism, 1992 , in The Poverty of Statism, A Debate Bukarin, Fabbri, Rocker, Cienfuegos Press, Over-the-Water, Sandy, KW17 2BL, England
۴ – Richard Sakwa, Soviet Communists in Power, Macmillan Press, 1988, PP : ۹۴,۹۵ & 245
۵ – J.Aves, Workers Against Lenin, I.B. Tauris Publishers, PP : ۶۹, ۱۰۹ & 120
۶ – Bernard Bruneteau, Un siècle de génocides, Armand Colin
۷ – Erik C.Landis, Bandits and Partisans in the Antonov Movement in the Russian Civil War, University of Pittsburgh Press, 2008, P :۲۶۵
۸ – چپروی کودکانه و نظرات خردهبورژوایی، مه ۱۹۱۸، مجموعه آثار لنین، جلد ۲۷
۹ – Paul Avrich, La Tragédie de Cronstadt 1921, P :۱۵۲
منتشر شده در تارنمای لوموند لیبرتر، ارگان فدراسیون آنارشیست (بلژیک – فرانسه – سوئیس) ۱ مارس ۲۰۲۱
فدراسیون آنارشیست از سال ۱۹۵۴ ماهنامهای به همین نام منتشر میکند.