در نقد قطعنامه مربوط به “کار علنی در  شوراهای اسلامی”

در نقد قطعنامه مربوط به “کار علنی در  شوراهای اسلامی”

اظهار نظر منصور حکمت در پلنوم دهم کميته مرکزي حزب کمونيست ايران- ۱۵ تا ۱۹ نوامبر ۱۹۸۷، آذر ۱۳۶۶

در باره قطعنامه ای که از طرف رضا مقدم و شهلا دانشفر ارائه شده است:

یک یادداشتی از ر. رضا (مقدم) در جواب به یکی از نکات ر. ایرج (آذرین) آمده است به این صورت: “انجمنهای اسلامی در لغو کاندیداتوری کسی کاری نمیکند، هیأت تشخیص صلاحیت شوراها کاندیداها را مورد بررسی قرار میدهد. اگر من در صحبتهایم از انجمنهای اسلامی نام بردم اشتباه کردم.”

راستش من اینجا یک مقدار گیج شدم. یعنی اگر همینطوری به یک آدمی که با عقل سلیم دارد راه میرود بگوئید:  X  میخواهد فلان انجمن را منحل کند و Y میخواهد همان انجمن را تحریم کند، میگوئید X خیلی دارد دو آتشه تر از Y برخورد میکند؟  برای اینکه او میخواهد تحریم کند و برود پی کار خودش. اما بعد می ایستد که نگاه کند، می بیند که کیف خودش را برداشت رفت بسمت آن انجمن که کاندیدش شد، سوال این است: تو که خواستی منحل کنی کُجا میروی؟! قرار بود چپ تر از آن ظاهر شوید!

میخواهم بگویم به همان معنی عقل سلیمی و روزمره دو کلمه، کسی که میخواهد حزب توده را منحل کند، چپ تر از کسی است که حزب توده را تحریم میکند. کسی که میخواهد سپاه پاسداران را منحل کند چپ تر از کسی است که میخواهد سپاه پاسدران را تحریم کند.  ولی در این بحث مشخص به یک دلیلی، که الان به آن  اشاره میکنم، برعکس شده است. گویا اگر بگوئیم “انحلال”، یک برخورد انعطاف پذیر تر و “سازشکارانه”تر است نسبت به شورای اسلامی است تا بگوئیم تحریم آنها! این یک نکته، که به نظرم خود این نشان میدهد فرمولاسیون یک عیبی دارد.

نکته بعدی اینکه ما یک حزب سیاسی هستیم، راجع به پولیتیک زدنهای کارگران پیشرو نمیخواهیم قطعنامه صادر کنیم.  فرض کنید یک حزب قانونی ـ علنی هستیم و به ما گفته اند شورای اسلامی گذاشتیم بیا در آن وارد بشو. بعنوان یک حزب کمونیست وظیفه دارم بروم یا نه؟ حالا ممکن است یک حزب غیرقانونی هم این کار را بکند و دولت هم آن را ندید بگیرد. بگویند آن حزب با اینکه غیر قانونی است ولی اینها خودشان گفته اند که حوزه ها و واحدهایشان میتوانند در انتخاب شورای اسلامی شرکت کنند. بنابراین اولین چیزی را که ما باید در این گونه  قطعنامه ها روشن کنیم این است که به مثابه یک حزب کمونیستی شرکت میکنیم یا نه؟ اسم این تحریم است.

مساله این نیست که فلان کارگر زِبِل حزبی اگر خواست برود و خودش را اسلامی نشان بدهد، که نگذارد انتخابات شود. اگر نگذارند چه؟ حزب کمونیست یک حزب سیاسی مُعیّن است و فردا رهبر شد باید برود جلو تلویزیون حرف بزند و اگر موضعش را در مورد شورای اسلامی بپرسند: که نظر شما چه است؟ نمیگوید؛ میخواهیم منحلش کنیم ولی آزاد گذاشتیم، هر کسی میخواهد به تشخیص خودش برود توی شورای اسلامی، هرکسی نخواهد نرود! نمیگوید اگر رأی بدهند و صلاحیت ها تائید شد برود داخل این شورا و فردا از حسابدار شورا ایراد بگیرد، تا بالاخره یکجوری منحلش کند! یا مثلاً بگوید: ما میرویم شرکت میکنیم تا وقتی که صلاحیت مان را رد نکنند، که نشان بدهیم که این شوراها “دموکراتیک” نیستند!!

میپرسند: خودت که پنجاه دلیل عینی آوردی که اینها ضد انقلابی است. حالا فقط آخرین چیزی که برای تو مانده این است که آنقدر بروی جلو و جلوتر تا یکی بشما بگوید: دیگر نمیشه؟ بعد ادعا کنید ببینید! شورای اسلامی “دمکراتیک” نیست!؟

از شما می پرسند: تو که خودت با ضد انقلابی بودن شوراهای اسلامی بحث خودت را شروع کردی! تو ضد انقلابی بودنش را از اخلاقیات آن شورای هیأت تشخیص صلاحیت که در نیاورده بودی؟ از ضوابط کار هیأت تشخیص صلاحیت که در نیاورده بودی؟ که البته این قطعنامه مورد نقد من یک جائی چنین استنباطی هم  داده است.

تو ضد انقلابی بودن شوراهای اسلامی را از رابطه اش با رژیم جمهوری اسلامی، از جایگاهش در برآمد با مبارزه کارگری، از رابطه اش با کُل طبقات اجتماعی و مناسبات بین آنها درآوردید، احتیاجی به برخوردهای هیأت تشخیص صلاحیت ندارید. میخواهید منحل کنید و کارگرها را از آنها کنار بکشید و جمع شان کنید، که هروقت که آن شورای اسلامی جلسه تشکیل دادند، بروند پشت اطاق هوشان کنند، چرا میروید کاندید میشوید؟ الان اگر از سخنگوی ما بپرسند موضع تان راجع به شوراهای اسلامی چیست، تحریم میکنید یا نه؟ با این قطعنامه باید بگوید؛ نه! ما تحریم نمیکنیم، ما میخواهیم اینها منحل شوند. میگویند بالاخره میروی توی این شورا یا نه؟ چون تحریم برای آدم دیگری خارج از این شورای اسلامی معنی دارد. بنابراین موضع اول ما تحریم و موضع دوم مان انحلال است.

حالا میرسیم به نامه های آن کارگران پیشرو که در رابطه با “امکاناتی” که شوراهای اسلامی ایجاد میکنند. این یک بحثی نیست که کمیته مرکزی حزب در این رابطه  قطعنامه بدهد. این یک بحثی است مربوط به نحوه فعالیت رهبر عملی، نحوه رهبری کارگر پیشرو. راجع به این مقاله بنویسید، بنویسید ما خیلی چیزها را تحریم میکنیم، ولی کارگری که خودش را در چنین موقعیتی یافت کارهائی میکند. ما به عنوان حزب سیاسی شوراهای اسلامی را تحریم میکنیم، ولی اگر کارگرهای کارخانه جمع شدند و شما را که اینقدر دوست دارند گفتند برویم توی شورای اسلامی، برویم که سرنخ شورا را بدست بگیریم، برخورد تو نباید این باشد که کنار بکشید، باید بتوانید این یا آن نقش ضد کارگری شورا را به آنها هم نشان بدهید، ولی به  همان کارگرپیشرو نیز میگوئیم: بدانید که به عنوان یک حزب کمونیست در شورای اسلامی شرکت نمیکنیم.

روش کار و روش برخورد فعال فعال رهبر عملی چیزی نیست که از طریق قطعنامه سیاسی بشود آن را تعیین کرد. هرچقدر هم این را بالا پائین کنید، مساله در یک سطح متفاوتی در جریان است. بالاخره باید از این سطح  روش برخورد فعال رهبر عملی بَکنید و بروید بیرون. من با این روش موافق نیستم.

به نظرم این تفسیر ما از برخورد به موضع شورای اسلامی، یک برخورد راست است که حتی با واقعیات مُقدّمات خودِ بحث(قطعنامه پیشنهادی) جور در نمیآید. یک ارگان ارتجاعی ساخته اند، اول اینکه اسمش اسلامی است، که برای جلوگیری از ورود کارگران کمونیست دارای مقررات هستند! کارگر کمونیست بنا به تعریف در شوراهای اسلامی شرکت نمیکند، همین اسم اسلامی گویا است. گویا شورای اسلامی ساخته اند و کارگرهای کمونیست هم صف بسته اند که بروند داخل آن، اما حالا یک مقرراتی هم گذاشته اند! بحث ما این است که هیچ کارگر کمونیستی در شورای اسلامی شرکت نمیکند. ما این شورا را که از پیش بگوید اسلامی است و نه کارگری، از پیش تحریم میکنیم، ما باید از اینها حرف بزنیم، باید شورای کارگری تشکیل شود. آیا این یک موضع، سبک چپ سکتاریست است؟ نه به نظرم. ما هرگز بحثهای سیاسی مان را نباید  با کار سبک کاری مان قاطی کنیم، این یک بحث سبک کاری است. ما نمیگوئیم کارگرها در مذاکره بر سر قانون کار دخالت نکنند، رهبر کارگران نشوند، و اینکه اگر کارگرها آمدند و جمع شدند و گفتند: فلانی حتماً باید برود در شورای اسلامی، جوابش این نیست که: اصلاً تحریم! این ظرایف و تفاوتها را باید روشن کنیم و توضیح بدهیم، به این معنی تازه متوجه شدم موضعی که گرفته میشود چه است؟ با این موضع که روش و نحوه فعالیت رهبرعملی و سبک کارِ کارگر پیشرو، موضع یک حزب کمونیستی را تعیین کند، مخالفم.

نوبت دوم

رفیق رضا(مقدم) این بحث را مطرح کرد که: موضع افشاء کردن شورای اسلامی را کم و ناکافی میداند، برای اینکه توهم زیادی به اینها نیست.

اول اینکه ما با قطعنامه ای روبرو هستیم که ظاطراً بخاطر “چیزهائی که نمیگوید”، اهمیت دارد. ما باید آنها را افشاء کنیم.  نگفته ایم سعی کنید بروید داخل شورا و منحلش کنید که! به خاطر این “فرجه ای که باز گذاشته”، گویا قطعنامه درستی است. به خاطر آن چیزهائی که اینجا نمیگوید و اجازه تفسیر میدهد، گویا قطعنامه خوبی است. چون کارگر دست و پای خودش را بسته احساس نمیکند و میتواند کار بکند. من میگویم این راه قطعنامه صادر کردن نیست، قطعنامه باید به کارگران بگوید چه بکنید، نه اینکه با ساکت ماندن روی مسائلی که مایه نگرانی ما است باعث شود که اگر خواستند بکنند، نخواستند نکنند. این اولین بحثم است.

 اگر بنا است کارگران کارهائی بکنند، یک جائی بند باز کنیم که بروند انجام بدهند تا ببینیم ما در جنبش اجتماعی طبقه کارگر کنار مواضع کی قرار میگیریم.  ولی میخواهیم: هم کاری نکنند ولی گاهی بکنند! این بحث دیگر در حدّ حزب کمونیست ایران نیست که بیاید در باره آن قطعنامه صادر کند. این دیگر موضعی در این سطح نیست. که طبقه کارگر حرفهای اساسی خودش را راجع به شوراهای اسلامی کنار بگذارد و برود به مسأله ای بپردازد که علی العموم نباید شرکت کنند، اما گویا یک دفعه و یا در یک کارخانه ای میشود شرکت کرد و باید هم شرکت بکنند؟!  آن یک دفعه هم شرکت نکنند! ما ضرر تاریخی اش را دیدیم و می بینیم. میخواهم بگویم حرف اصلی ما مهمتر است.

من طرفدار انحلال هستم که تحریم را هم در خودش دارد: “شوراهای اسلامی را تحریم و منحل میکنیم”، باید موضع ما باشد. سوء تعبیری که این موضع “انحلال بدون تحریم” را در خودش دارد، سوء تعبیر در اصل ماجرا است. درصورتیکه اگر یکی بگوید؛ “ما هم تحریم میکنیم و هم منحل میکنیم”، سوء تعبیری که ممکن است از آن بشود این است که یکی آمده و موضع نافعالی گرفته و شرکت کرده است، که نمی بایست شرکت میکرد. این سوء تعبیر دیگر در فرع ماجرا است.

ما آمده ایم یک قطعنامه نوشته ایم که اصل موضع حزب کمونیست را تابع سوء تعبیر کرده است.

من میگویم خودتان را پنج دقیقه در موضع آن کارگری که بر این نوع انحلال دارد در کارخانه حرکت میکند بگذارید، به نوع آژیتاسیونی که آن کارگر میکند گوش کنید و ببینید چه میگوید؟

کارگری که من در ذهنم تصویر میکنم چنین میگوید: این شورای اسلامی ارتجاعی است، بروید آن تو، یک افسار میاندازند گردن تان، میخواهند حق تان را به این ترتیب بخورند و حقوق تان را پایمال کنند. یک سوراخ باز کرده اند که بروید آن تو غُُر خودت را بزنی؟ نباید بروید داخل آن! بیایید بروید توی مجمع عمومی، احتیاجی نداریم شورای اسلامی تشکیل بدهند، بیائید برویم توی مجمع عمومی. چرا باید این تیتر اسلامی را بالای آن بگذارند و بعد آخوند را بیاورند و بشود رئیس آن؟ نرویم این تو. بگوید نرویم آن تو! موضع اش تحریم است آخر.

این که شورای اسلامی ارتجاعی است، بد است و فلان، اما این “تفسیر” را دارد که “برویم” داخل شورای اسلامی که منحلش کنیم، آنوقت این دیگر مورد بحث است. برویم آن تو یا از “بیرون” منحلش کنیم، آن وقت است که موضوع بحث کنکرت میشود. این دیگر موضعی نیست در سطح کارخانه. کارگر پیشرو، کارگر کمونیستی که از حزب کمونیست خط میگیرد باید بگوید به هیچ عنوانی نروید داخل شوراهای اسلامی. یک دقیقه بیرونش بمانید و مبارزه کنید که شورای زرد را بخوابانید. به عبارت دیگر اینطور نیست که ما در جنبش کارگری؛ اولاً فقط یک امکانات قانونی برای مبارزه داریم و ثانیاً امکانات قانونی فقط به همینها، شوراهای اسلامی، منحصر میشود. ده مبارزه هم از طریق امکانات بیرون از شورای اسلامی پیش رفته است، خُب ما آنها را بیاوریم و بگذاریم جلوی چشم کارگرها. بگوئیم اگر ما جمع شویم به عنوان مجمع عمومی، مجبور است از ما قبول کند. هر چند تا شورای اسلامی هم در این کارخانه بخواهند بسازند، اگر ما برویم و جای دیگر مجمع عمومی تشکیل بدهیم، باید نماینده ما را برای مذاکره قبول کنند. یک دقیقه طاقت بیاورید و از این نماینده تان دفاع کنید، ممکن است با او قرارداد ببندند.

 نمونه های دیگر اعتراض را که خارج از شوراهای زرد پیش رفته است، میتوانیم بعنوان تهییج کارگرها بگذاریم در معرض قضاوت و انتخاب.

موضع من این است (من از آنطرف میافتم): که تحریم شوراهای اسلامی یعنی؛ رفقای ما در آن شرکت نمیکنند و خودشان را برای آن کاندید نمیکنند و علیه آن مبارزه میکنند. آیا این موضع انزواطلبانه است؛ اگر هیچ  شکل از تشکل جنبش کارگری بیرون حرکت شورای اسلامی وجود نداشته باشد و شورای اسلامی شده باشد شبیه به اتحادیه معدنچیان انگلستان؟

اگر این تشکل های کارگری بیرون از شوراهای اسلامی، جریانی باشد برای خودش و کارگرها هم از همین الان بگویند؛ نه به شوراهای زرد و اسلامی و ما هم راه حل داریم که بگذاریم جلویشان، میتوانیم فشار علنی اعمال بکنیم. یکی از بحثهای مستقل خود ما، سازماندهی علنی است، فراخوان مجمع عمومی میدهیم.  خُب این آلترناتیو واقعی مان است دیگر.

به نظرم اصلاً این موضع انزواطلبانه نیست، یک مقدار صبر سیاسی میخواهد برای اینکه تَق این شعارها حول شوراهای اسلامی در بیاید. تا هر کس بیرون آن ایستاده  و ۶  ماه طاقت آورده است، اتوریته اش یک پله دیگر در جنبش کارگری بالا برود. تا به آن کسی که رفت و سازش کرده است بگوید؛ تو اشتباه کردی. با این موضع مورد نقد من در قطعنامه، همین سرنوشت دچار ما میشود.

این را درنظر بگیریم که مکانیزم اجتماعی با اراده من و شما تعیین نمیشوند. کارگر پیشرو ما که روئین تن نیست. صندوقدار شورای اسلامی شده است  و “هیأت تشخیص” هم قبول کرده است، خُب باید برود چوب خط آن را بخورد. جلو دزدی را از طریق او و شورای اسلامی بگیرند دیگر. بالاخره صندوقدار شورای اسلامی یا رئیس شورای اسلامی، طرف حساب پچ و پچ آخوندی است که هر روز میخواهد تطمیع اش کند، میخواهد ارعابش کند و تنها گیرش میآورد. خُب ما با این نوع شرکت کردن در سازمانهای پلیسی و زرد، آدمهائی را میبریم و میگذاریم زیر دست شان که روی آنها کار بکنند دیگر. فقط ما که کارگرها را از دولت بورژوایی جدا نمیکنیم، دولت بورژوائی هم کارگرها را از ما جدا میکند دیگر.

آیا ما میگوئیم: میتوانید بروید در آن ها شرکت کنید؟!  بله ما میتوانیم با ده تا جمله بگوئیم؛ میتوانید بروید شرکت کنید، ولی نتیجه همان بخشی است که بورژوازی میخواست از جنبش کارگری بکَنَد و ببرد زیر چتر خودش. اگر شما خیلی آدم پاک دل و قوی اراده باشی که نروی، اما این موضع بصورت حرکت اجتماعی روی کارگرها تأثیر میگذارد و بخشی از رهبرانش در این پروسه تسلیم میشوند. بخشی از رهبران کارگری میگویند؛ امتیازاتش به دلشان میچسبد.  اینها را هم دارد، پس اینها را هم باید در نظر داشت. میخواهم بگویم مسأله اینقدر ساده نیست که با یک شیوه کار رهبر عملی قابل حل و فصل باشدد. حزبی که میگوید: کارگر پیشرو برود در نهادها و تشکلهای دولتی شرکت کند، اینجا را باید خوانده باشد که دارد تأثیر گذاری دولت در کارگران را بطور وسیعی تسهیل میکند. اینها را در کنفرانسها جمع میکنند، برای اینها شیرینی میآورند، در وزارت کار به او سلام میکنند، برایش چائی میآورند و فردا جواب سلام من و شما را نمیدهند، به من و شما میگویند افراطی! نه اینکه خودش از پیش خواسته باشد برود که اینطوری بشود. مبارزه طبقاتی است و طبقه و دولت اش دارد کار خودش را میکند.  مثل این است که بورژوازی بگوید؛ بروید توی شوراهای سرخ!

خُب طرف هم ۳ـ۴ سال با ما کار بکند، کارگر هم باشد، این حرکت روی آن یک تأثیر میگذارد. بنابراین نظرم این است که رفیق ما نباید برود و بشود رئیس یک سازمان دولتی. مگر به کسی گفتیم که برود در دولت شرکت کند؟ مگر نگفتیم این سازمان زائده دولت است؟ چرا باید یکنفر را بفرستیم بشود رئیس آن؟ معنی تحریم این هم هست به نظرم. بحث این است که رفیق ما با این کار، رفتن به شورای اسلامی، خودش از صف اول مبارزه توده ها کنار میافتد و مبارزه قانونی را میسپارد دست دولت. برویم راهی پیدا بکنیم که این کارها نشود. اما سازمانی که شما با ارتجاع محض آن را ترسیم میکنید، با سیاست تحریم شما نشان میدهید که کسی هیچوقت در تاریخ کمونیسم ابهامی روی سیاست اصولی اش نداشته است.

مسأله محوری برمیگردد به آلترناتیو عملی ما. اگر ما آلترناتیو عملی برای کار علنی ـ قانونی بتوانیم ارائه بدهیم، موضع مان درست است وگرنه منزوی میشویم.  هر چقدر هم شما موضع سیاسی تان را راست و ریست کنید، باین مسأله جواب نمیدهد. هر چقدر هم از موضع انعطاف نسبت به امکانات علنی ـ قانونی زرد بورژوائی حرکت بکنیم، جای این را نمیگیرد که کمونیسم بطور واقعی خودش امکان مبارزه علنی ـ قانونی رادیکال کارگری را بوجود بیاورد. آن هم بحث مجامع عمومی و جنبش مجمع عمومی است. اگر در همان نامه هائیکه از آن فاکت می آوریم که شوراهای اسلامی فرجه ای برای حرکت کارگرها بوجود آورده، من هم میروم فاکتهای خودم را از همان نامه ها جمع میکنم که جنبش مجمع عمومی در جهت دخالت علنی ـ توده ای کارگرها امکانات زیادی بوجود آورده است.  یعنی یک واقعیت واقعاً موجود را جلوی یک واقعیت واقعاً موجود دیگر بگذاریم، چرا مقهور یکی از آنها بشویم؟  برای همین، از هر نظر، این قطعنامه خوب نیست. بخاطر اینکه حتی به آن چیزی که خودش نسبت به آن نگران است، اشاره ای نمیکند. بلکه با ابهام در فورمولبندی هایش، و با “فرجه گذاشتن” در مورد تحریم و “نگفتن”، میخواهد این را تأمین کند. بنظرم خود این عیب قطعنامه است، اعم از اینکه موضع درستی پشتش باشد. من عیب این قطعنامه را بطور مشخص در این می بینم.

* * *

در مورد نحوه پیشبرد بحث شورای اسلامی نظر بدهید!

روی زمینه های تاریخی هم میشود به توافق رسید، فوقش میشود آن را خط زد، کسی مجبور مان نکرده روی زمینه های تاریخی شوراهای اسلامی همه با هم توافق بکنیم .  ولی بگوئیم که سیاست ما تحریم است و البنه این را هم بگوئیم که تحریم به معنای غیرفعال بودن در قبال شورای اسلامی نیست. این را بتوانیم بگوئیم و انحلال شوراهای اسلامی را بگوئیم و بگوئیم سیاست ما انحلال اینها است.  همینطور سیاست افشاء آن را بگوئیم.

——-

اين بحث را رفيق عزيز “دنيس مر” از روي نوارها پياده و مقابله و تايپ کرده است. من مجددا همه متن را با نوارهاي صوتي مقابله و اديت کرده ام و متن را از شکل محاوره اي به گفتاري تغيير داده ام. خط تاکيدها و گيومه ها همه جا از من اضافه شده اند.

ایرج فرزاد ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate