چند نکته درباره آن «فاحشه» کثیف و انقلاب جهانی «زن، زندگی، آزادی»

چند نکته درباره آن «فاحشه» کثیف و انقلاب جهانی «زن، زندگی، آزادی»

توجه! توجه! فاحشه کیست؟

چگونه میتوان حق رأی افراد را محترم داشت؟

مگر نه اینکه یک فاحشه هم مانند هر شهروند دیگری حق رأی دارد؟

وکالت به شاهزاده رضا پهلوی فرزند محمدرضا شاه پهلوی فرزند رضاخان که در کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق توسط چماقداران و چاقوکشان و اوباش و باجبگیران و لمپنها به سرکردگی شعبان جعفری (شعبان بیمخ) و فاحشه‌‌های شهرنو (قلعه) به سرکردگی یک روسپی طبقه بالای جامعه، ملکه اعتضادی به قدرت رسید، چه تقدسی دارد؟ و وکالت دادن به شاهزاده چه ربطی به انقلاب گسترده «زن، زندگی، آزادی» و مردم در کف خیابان دارد؟ بالا بردن مقام یک هنرپیشه فیلم‌‌ فارسی تا حد دادن اسکار بازیگری و دادن جوایز مفت از کیسه خلیفه در وسط دعوا برای چه بود؟ مگر نه اینکه هر چیز باید سر جای خودش باشد؟ آیا به غیر چاپلوسی و سناریوی از پیش نوشته شده، مقایسه شهبانو با «ژاندارک» ابله پنداشتن شنوگان نبود؟ و سرانجام پایان یافتن ماجرا با امتیاز دادن به نفع وکالت به رضا پهلوی قضیهاش چه بود؟ چرا که اگر در این میان رضا راضی شد، ما همچنان از این اوضاع و این نوع برخوردها ناراضی و شاکی هستیم.

بر این گمانم که در آغاز و پیش از هر چیز باید به واژگانی که به کار میبریم معنای دقیقی بدهیم تا در دام زبان بازی روسپیان سیاسی نیافتیم.

انقلاب چیست؟

انقلاب ساختارشکن است. انقلاب مهسایی در همه ابعاد صورت میگیرد. انقلاب ژینایی برای کنار گذاشتن مغزهای پوسیده صورت میگیرد. انقلاب تولد افکار نو و منش نو و روشهای نو برای رسیدن به زندگینوین است. انقلاب رویارویی همه تضادها با هم است. هدف انقلاب ایجاد توازن در همه زمینهها و عرصههاست. انقلاب در هم شکستن محدودیتهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی است. انقلاب خود را با دنیا و بشریت پیوند زدن است.

جهانبینی نو و نواندیشی و نگرش نو را در هنر انقلابی میتوان به خوبی مشاهده کرد. بزرگترین نویسندگان و هنرمندان جهان، بازنگری و خلق ارزشهای نوین و تازه را در آثار بیهمتای خود منعکس کردهاند

سروانتس در «دن کیشوت» همه کلیشههای ذهنی را دیگرگون میکند. او به جای یک جنگجو و شوالیه دلاور، مردی میانسال را با سری پر از رویا و تخیلات میگذارد و به جای همرزم دلیر شوالیه در همراهی‌‌اش، مرد روستایی شکم گندهای را جایگزین میکند. قهرمان یا ضدقهرمان سروانتس به جای معشوقه پرده نشین آفتاب و مهتاب ندیده، دولسینه (یا همان «شیرین» خانم خودمان) در کاروانسرایی به انواع خدمات از جمله تنفروشی مشغول است، جانشین معشوقه سنتی داستان میشود و دن کیشوت به دولسینه خدمتکار اعتبار و ارتقاء مقام عطا میکند. چرا که طرحی نو در انداختن، وظیفه اندیشمندان و هنرمندان و نویسندگان و فیلسوفان جامعه است. قابل تصور نیست اما حقیقت دارد، سروانتس رمان حیرت انگیز «دن کیشوت» را در دورانی که زندانی بوده نوشته است. سروانتس برای سعادت انسانها در فضایی تخیلی در جستجوی برقرار کردن عدالت و در جنگ مدام برای از بین بردن نیروهای خبیث و آفریدن معیارها و ارزشهای نوین است

«بینوایان» ویکتور هوگو نمونهای بینظیر و از یاد نرفتنی و بازتاب جهان بینی انقلابی در ادبیات است. ویکتور هوگو گرچه از طبقه مرفه اجتماع بود اما اکثر رمانهایش را بر علیه نابرابریهای اجتماعی و مجازاتهای سنگین و خشونت دولتی و کشتار و مجازات اعدام یا قتل دولتی با گیوتین نوشته است و به عنوان یک نویسنده اندیشمند رنج تبعید را به جان خریده است. بیشتر قهرمانان بینوایان اثر ویکتور هوگو از فرودستان و تنگدستان و بیپناهان جامعه هستند، مردی که به جرم نان دزدی به زندان افتاده و از زیر چرخههای بیرحم و کور قانون رهایی ندارد (البته اگر ژان والژان در ایران بود طبق قانون جزای اسلامی دست او را به جرم نان دزدی قطع میکردند) یا فانتین، دختر کارگری که فریب دانشجویی را خورده و باردار شده، و تک و تنها مجبور به سرپرستی کودک‌‌‌ش میشود و از سر ناچاری و نداری به تن فروشی تن میدهد ودست آخر موها و دندانهایش را هم میفروشد

بعدها در دوران گذار انقلاب کوزت فرزند یک کارگر جنسی(یک مادر جنده) و دختر خوانده آقای شهردار (یک دزد سابق) است با ماریوس دانشجوی پیشرو و انقلابی (یک اعیانزاده و یک اشرافزاده) عاشق هم میشوند. آقای شهردار در جریان درگیریهای خیابانی و گذار انقلاب ماریوس زخمی را از راه فاضلاب شهری به کول میکشد و نجات میدهد. اتحاد و همکاری و پیوستن همه طبقات و عقاید و افراد با هم برای انقلاب، لازمه ساختن جامعهای نوین و مردمانی با معیارهای نوین است. سرانجام زوج عاشق با تحقق یافتن انقلاب، با هم ازدواج میکنند و توازنی صورت میگیرد. گرچه تا ایدهآل نهایی هنوز فاصله است.

برتولت برشت در نمایشنامه «انسان نیک سهچوان» که بر اساس داستانی چینی نوشته شده است روایت دیگری از زندگی یک روسپی ارائه میدهد. ایده اصلی نمایشنامه این است: «هیچکس در شرایط فعلی حاکم بر جهان نمیتواند نیک بماند.» سه تن از خدایان در این جستجو بهدنبال یافتن حداقل یک انسان نیک به روی زمین در شهر سهچوان فرود میآیند. آنها در این جستجوی تنها فرد نیکوکاری که مییابند شنته، یک روسپی است. خدایان در قبال مهماننوازی شنته به او مبلغ قابل توجهای پاداش میدهند تا کسبی به راه بیندازد و دیگر روسپیگری نکند. شنته با آن پول مغازه دخانیات باز میکند. داشتن دکان توتون فروشی باعث میشود تا عدهای مفتخور دورش جمع شوند و از او استفاده و سوء استفاده کنند. شنته چارهای ندارد جز اینکه برای خلاص شدن از شر مفتخورها و برای دفاع از خود برادری خیالی خلق کند و به خشونت متوسل شود. انسان برای بقای خویش نمیتواند نیک بماند، چراکه دنیا پر از بدی و پلیدی است.

نمایشنامه «روسپی بزرگوار» یا به قول صادق هدایت «جنده محترمه» اثر ژان پل سارتر فیلسوف و نمایشنامه نویس متعهد از زاویه نژادگرایی به انسانیت لیز درحمایت از سیاهان پرداخته است. رمان‌ «نانا» از امیل زولا نویسنده آزادیخواه و ناتورالیست فرانسوی نیز به سرگذشت زنی روسپی اختصاص یافته است. رومن گاری نیز رمان «زندگی پیش رو» را در مورد روسپی از کارافتادهای که بچههای روسپیان دیگر را نگه میدارد نوشته است. داستان «ارندیرای سادهلوح و مادر بزرگ سنگدلش» و رمان «خاطرات روسپیان غمگین من» از گارسیا مارکز را به یاد بیاوریم وباز هم هست.

در میان رمان فارسی، مرتضی مشفق کاظمی در «تهران مخوف» و صادق چوبک در «سنگ صبور» و محمد حجازی (مطیع الدوله) در «زیبا» و دیگر رمانهایش به زندگی زنان روسپی پرداختهاند.

فروغ پیش و پس از گلستان 

شصت و شش سال از مرگ فروغ فرخزاد شعر و یادش زندهتر از همیشه است و هنوز هستند کسانی (چه زن، چه مرد) که پس از مرگ فروغ شاعر و مستندساز از کیسه خلیفه ریخت و پاش و بذل و بخشش میکنند و استعداد و خلاقیت و شعر فروغ را به پای «گلستان» بی گل مینویسندو نقش او را در شکلگیری فروغ پررنگ و بنیادین مینمایانند. در حالیکه فروغ پیش از آشنایی و کار در استودیوی گلستان، شاعر مشهوری بود و سه مجموعه شعر (اسیر، عصیان، دیوار) را به چاپ رسانیده بود و به عنوان زنی هنرمند و مدرن و تابوشکن و مستقل و جستجوگر شناخته بود.

گریزانم از این مردم که تا شعرم شنیدند            بهرویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند                     مرا دیوانهای بدنام خواندند (اسیر)

چرا زن؟ چرا زندگی؟  چرا آزادی؟  

چرا زن؟ زنان در سراسر جهان از دیرباز اسرا و زندانیان تاریخ هستند. زنان محرومترین و فرودستترین بخش تاریخ  بشریت هستند. زنان، مادران و همسران وخواهران و معشوقهگان و سرانجام نیمی از بشریت هستند که به دلیل تبعیض جنسیتی در موقعیتی فرودستتر و حاشیهای و نابرابر قرار داده شدهاند. زنان مانند کارگران نیروی خود را میبخشند و استثمار میشوند و در تصمیمگیریها و سود کار خویش نه تنها شریک نیستند بلکه هم در خانه بیگاری میکنند و هم در کارخانه کمتر از کارگران مرد مزد میگیرند و در هر حال کار خانگی جزو وظایف روزمره زنان شناخته میشود. در واقع به دلیل تفاوت جنسیتی، زنان دو بار استثمار میشوند. هم در خانه، هم در محل کار.

چرا زندگی؟ انقلاب پاسخ و راهحلی برای ساختن زندگی بهتر برای مردمان است. انقلاب مرگ اندیش نیست و به زندگی در فردا فکر میکند. زندگی بهتر و رفاه بیشتر و آسودگی بشر و بهبود کیفیت آموزش و پرورش و فرهنگ با مدیریت هوشیارانه و مردمسالارانه افرادی با عقل سالم برای داشتن تن و روان سالم و دور از هرگونه جنگ افروزی و بغضی میسر میشود.

چرا آزادی؟ زیر سلطه حاکمان خودکامه و ستمگر هرگز نمیتوان در آسودگی زیست و رشد کرد و بالید. حکومتی که بیرحمانه کودکان و نوجوانان و جوانان کشورش را به گلوله میبندد نیرو و نسل آینده خود را به باد میدهد. چنین حکومتی بدون آزادی 

هنر وفرهنگ در جامیزند و میپوسد. افراد و افکار سازنده و خلاق برای بالیدن مانند گیاه به فضای باز نیاز دارند تا شکوفا شوند. سرکوبهای گوناگون در یک حکومت فاشیستی دین محور و واپسگرای خودکامه و ستمگر همه استعدادها را میچزاند و میسوزاند و میخشکاند و نابود میکند. هنر و آزادی خواهران دوقلوی جداییناپذیرند

هنر و هنرمند و آزادی

هنرمند در اثرش آزادی را فریاد میکند و آزادی به هنرمند مجال ارائه فریاد را میدهد. بیشتر هنرمندان با نابرابریهای اجتماعی مقابله کردهاند و با افراد فرودست جامعه نشست و برخاست داشتهاند. تا اوایل قرن بیستم غالباً مدل نقاشیها، زنان روسپی بودهاند. بدن لختهای رنوار چه زنانی هستند؟ دختران کشیش یا اسقف اعظم ؟ رابطه نزدیک و تنگاتنگ نقاش با مدل یا مجسمهساز با مدل غالباً رابطه ای دوجانبه و عاشقانه بوده است

ادوارد مانه در تابوی تابو شکن «ناهار در چمنزار» مردانی با لباس آراسته را در کنار روسپیان عریان و نیمه عریان در پیک نیکی خودمانی نشان می دهد. ادوارد مانه از طبقه ثروتمند بود و شیوه زندگی طبقه خود را به خوبی میشناخت و ترسیم میکرد. پوشیدگی مردان آنروی دیگر سکه عریانی روسپیان است که در این تابلو ترسیم شده است. نقاش امپرسیونیست وانگوگ، محبوبهاش زنی روسپیبود به نام راشل. هنرمندان همواره در کنار روسپیان و قشرهای محروم و بینوای جامعه بوده اند و زندگی آنان  را ترسیم و مکتوب کرده اند. مگر وانگوگ شوریده حال گوش خود را نبریده بود و به رسم هدیه به راشل تقدیم نکرده بود؟

و اما فاحشه کیست؟

دوباره از خود میپرسیم: فاحشه کیست؟

فاحشه در فرهنگ دهخدا: فاحشة. [ ح ِ ش َ ] (ع ص ) زن زناکار و رسوا و بدکردار. روسپی . هریوه . (ناظم الاطباء). جنده. معنا شده است.

«فاحشه» به عنوان فحش نیز به کار میرود. این دشنام، این فحش، این دشنام ناموسی رایج در ابتدا و به آسانیمانند سنگسار نقل و نبات همیشه به سوی زنان پرتاب میشود.

روسپیگری یا تن فروشی یکی از مشاغل به به بلندای تاریخ بشر است. فاحشه مانند هر فرد دیگری میتواند نیک یا پلید باشد، فاحشگان نیز مانند همانقدر میتوانند کثیف یا تمیز باشند که انسانهای دیگر. گرچه  به اقتضای شغلی، روسپیان سعی می کنند ظاهر آراستهتر و خوشآیندتری برای جلب مشتری داشته باشند. البته به اقتضای شغلی و تماس نزدیک با مشتری، فاحشگان در معرض امراض و بیماریهای ویروسی بیشتری قرار دارند و به ناچار باید مواظب خود باشند

در فرانسه در سال ۱۹۷۵روسپیان همزمان در شهرهای مختلف (مارسی، لیون، مونپلیه، پاریس) دست به تظاهرات گسترده و تحصن در کلیساهای شهر خود زدند. خواستههای روسپیان به رسمیت شناختن حرفهشان بود. اینکه همراه زندگیشان به عنوان جاکش و پاانداز توقیف نشود، اینکه بتوانند از بیمه و درمان و خدمات درمانی بهرهمند شوند، ایندر قبال مالیاتی که خواهند پرداخت یک صندوق بازنشستگی برای روزهای پیری داشته باشند.

در ایران، نگاه جنسیتی به زن، زن به عنوان ابزار جنسی در یک جامعه جنسیتزده و سرمایه داری اشکال جدیدی از روسپیگری ایجاد کرده است. در دوران فاشیسم دینی کارگری جنسی به دو شکل گسترش یافت. از یک سو پرستو سازی و پرستوبازی به شیوه روسی برای کنترل و اعمال نفوذ سیاسی بر افراد پراکندهای که هنوز مهرههای سیستم نیستند یا نشدهاند. از سوی دیگر زیر پوشش انکار روسپیگری برای حفظ جامعه سالم، ایجاد خانههای عفاف دور حرم و کسب درآمد کلان از راه این خانهها و صدور دختران ایرانی برای تن فروشی به کشورهای حاشیه خلیج و بیش از هر چیز تبلیغ صیغه و ازدواج موقت (کلاه شرعی برای فحشاء دینی) ایران را به تایلند دوم تبدیل ساخته است. جنگ و تورم و فقر باعث شد بسیاری از زنان نانآور خانه شوند و جامعه بیمار و جنسیت زده و عدم همکاری مالی دولت با خانواده‌‌‌های فقیر بخشی از زنان فقیر را به ناچار برای بقا به سوی روسپیگری سوق داد و آمار روسپیگری در جمهوری اسلامی بالا رفت.

اما فحشا فقط تنفروشی نیست، آن که روح و وجدان خود را میفروشد و چشم بر جنایات بیشمار رژیمی سرکوبگر که تبدیل به ماشین کشتار شده است میبندد نیز فاحشه کثیفی است که ایکاش تن خود را برای نان شب میفروخت اما روح و روان و وجدان خود را مانند آن روسپی بزرگوار منزه نگه میداشت. آب به آسیاب دیکتاتوری ریختن از یک سو و از سوی دیگر به نام انقلاب مهسایی «زن، زندگی، آزادی» چشمک زدن و خوش رقصی برای تبلیغ با موج دادن به جریان واپسگرای وکالت خود نوعی فحشا از نوع بسیار حرفهای است. پس به ابتدا برمیگردم و دور میزنم.

با نهایت تاسف ناچارم بگویم گرفتن  شوالیه افتخاری از فرانسه دیگر معیار برتری و کسب مقامی در کنکور نیست. جایزه شوالیه افتخاری را امسال هم به ولادیمیر  زلینسکی دادند و هم به ولادیمیر پوتین. ما در دورانی زندگی میکنیم که چیز بر اساس سیاست دولتها اتفاق میافتد‌، مانند دادن نوبل صلح به شیرین عبادی که هنوز هم بعد از این همه سال تعجببرانگیز است. دادن جایزه نخل طلای جشنواره کن برای بهترین بازیگر مرد به شهاب حسینی و همچنین دادن نشان شوالیه افتخاری به او نیز بیشتر بر اساس روابط دولتهاست تا ارزشهاو تلاشهای فردی. پس نگاه کنید ببینید چه کسی چه جایزه ای را از کجا گرفته و از سوی دیگر معاشران و دوستانش چه کسانی بوده اند و یا کارش و یا اثرش را در خدمت چه دولتهایی گذاشته است؟ توافق همیشه دوجانبه است و هیچ چیز تصادفی نیست.

احترام به حقوق مادی و معنوی افراد

توجه! توجه! چگونه میتوان حق رأی افراد را محترم داشت؟ اینجا از وکالت دادن صغیران و مبصران صف حرف نمیزنم. در یک جامعه متمدن هر شهروند حق یک رأی دارد. حق رأی مانند حق زندگی برای همه مساوی است و همه در برابر قانون برابرند. تفاوت نژادی یا جنسیتی و دارایی و عقیده و موقعیت اجتماعی حق هیچکس را محدود نمیکند.

بگذریم، ما همچنانکه از حق رأی خود دفاع میکنیم بایست حقوق دیگران را نیز پاس بداریم. یک جامعه مردم سالار نیاز به کفالت و کفیل و ولیعهد و ولی فقیه و ولیعصر ندارد. یک جامعه مردم سالار با آراء مردم مجلس تشکیل میدهد. مگر نه اینکه یک فاحشه هم مانند هر شهروند دیگری حق رأی دارد؟ پس به تو چه؟ البته کفالت دادن شمایان حکایتی دیگر دارد که خود دانید و به انقلاب کوچکترین ربطی ندارد.

فوریه ۲۰۲۳/بهمن ۱۴۰۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate