به نوشندگان آفتاب و سرایندگان زیباترینِ سرودها!

این روزها جهالت، شرارت و خباثت حکومت دینی – فاشیستی جمهوری اسلامی با همت و قهرمانی مردم در خیابان‌ها به خاکستر بدل می‌شود. مردم به‌ویژه زنان ایران با زیباترین خروش انقلابی خویش جهانیان را به تحسین واداشته‌اند. نبردی که اکنون در سراسر ایران در جریان است، سرنوشت‌ساز خواهد بود. آینده ایران و خاورمیانه به نتیجه این خروش انقلابی گره‌خورده است. نبردی که می‌تواند تأثیرات مهم بر روندهای سیاسی جهان بگذارد. بر بستر این هنگامه آتشین، ترسیم روشنگرانه مسیر آینده ممکن، ضروری و مطلوب از اهمیت دوچندان برخوردار است. این نوشتار نکاتی اولیه اما ضروری برای ورود به فرایند کنکاش پیشروی‌های انقلابی است.

۱ – بی‌شک اکنون بیش از هرزمانی وقت درس گیری از مبارزات مردم و یادگیری از ابتکار عمل‌های انقلابی‌شان است؛ نه نسخه‌پیچی‌های از پیش تعیین‌شده یا تکرار اصول عام و کلی هرچند صحیح. آن‌ نیرویی بیشترین تأثیر را می‌تواند بر رخداد جاری بگذارد، که همانند لنین بتواند در امور «کوچک» امور «بزرگ» را ببیند و ارزش آن‌ها را دریابد و آن‌ها را در ارتباط واقعی، مسنجم و زنده با امر «بزرگ یا کلان» قرار دهد و با درس‌های تاریخی – جهانی مبارزه طبقاتی مرتبط کند.

در چنین شرایطی دیگر معیار صحیح برای تشخیص پیشروان و تشخیص دوستان و دشمنان مردم و متحدان مردد و سرگردان یا متحدان واقعی و استوار صرفاً میزان حمایت از این خروش انقلابی نیست. معیار اصلی آن است که کدام نیرو و سیاست تلاش می‌کند به حداکثر خروش جاری را به‌پیش راند و افق و دورنمای روشن و رهائی‌بخشی پیشاروی مردم قرار دهد.

۲- زمان نق زدن و ایراد گرفتن از مردم نیست. زمان فخرفروشی به مردم مبنی بر اینکه «ما از اول گفتیم و از اول می‌دانستیم» نیست. باید نقاط قوت مردم، به‌ویژه گرایش‌های پیشرویی که در دل این مبارزات شکل‌گرفته‌اند را برجسته کرد. این نقاط قوت‌هاست که عناصر مهمی از امکان‌های پیشروی انقلابی را در خود جمع دارند. برخی اما در حال شمارش «ضعف‌ها» و «تضادها» هستند. از این یا آن شعار ناراضی‌اند یا از برجسته شدن این یا آن مسئله اجتماعی به‌اصطلاح «غیر عمده» مانند زنان یا تحت تأثیر قرار گرفتن این «هویت» از «هویت» دیگر می‌نالند. این جماعت عموماً نگاه نقادانه که تنها معنایش راه گشایی برای انقلاب است را با لیست کردن نکات ضعف یا منفی یا حتی مثبت اشتباه می‌گیرند. گروهی نیز به دنبال «سوژه انقلابی» خیالی خویش‌اند، آن‌هم زمانی که «سوژه انقلابی» هم‌اکنون و حی و حاضر در خیابان است. آنان در تصورات خویش دنبال سوژه شسته‌رفته‌ای به نام «طبقه کارگر» هستند. اغلب قادر به درک این مسئله نیستند که چگونه تضادهای اجتماعی درهم‌فشرده شده و بر هم منطبق می‌گردند و نقاط گرهی شکل می‌گیرند. چگونه روابط اجتماعی در جامعه سرمایه‌داری عناصر انقلابی را در تمامی بخش‌هایش (مانند کارگران، زنان، جوانان، روشنفکران، ملیت‌های تحت ستم، کشاورزان زحمتکش، افرادی با تعلقات و گرایش‌های جنسی متفاوت و مدافعان محیط زیست) می‌آفریند.

۳ – آغازگاه مهمی که تاریخ شاهدش بود، مانند دیگر رخدادهای انقلابی قابل پیش‌بینی نبود. نمی‌شد از پیش دانست که چه «ترکیبی» از عوامل گوناگون دست‌به‌دست هم خواهد داد تا آتش‌فشان یک بحران انقلابی فوران کند. بااین‌همه می‌بینیم به‌گونه‌ای خودبه‌خودی، کلیه نقاط قوت و مثبت جامعه به میدان آمده است. تضادهای گوناگون، فقر و فلاکت، تحقیرها و سرکوب‌های بیش‌ازاندازه به‌ویژه درزمینهٔ سرکوب زنان درهم‌تنیده شد و قتل ژینا (مهسا) امینی جرقه‌ای بر انبار باروت خشم مردم در سراسر کشور زد. از مدت‌ها پیش جامعه نیاز به همبستگی و جنبش سراسری را حس می‌کرد. خشم مردم در برابر این جنایت آشکار فشرده شد. همبستگی ملی مردم تحت ستم کرد، هسته مستحکمی برای شکل‌گیری اتحاد سراسری شد. این بار تجربه مبارزاتی و سیاسی مردم کردستان به یاری همگان آمد. شجاعت خانواده ژینا و مردم سقز فراخوانی برای نبرد همگانی شد. فراخوانی که بی‌درنگ در سطح سراسری پاسخ مثبت گرفت.

گسل‌های مختلف جامعه (جنسیتی – ملیتی – طبقاتی) بر هم منطبق شدند و نیرو تازه‌نفس دهه هشتادی‌ها را روانه  صحنه نبرد کردند. در پی این انطباق مثبت، شور و امیدواری انقلابی متولد شد که پس از سال‌های ۶۰ – ۱۳۵۷ و کلاً در طول حیات جمهوری اسلامی بی‌نظیر است. در رأس این انطباق زنان و مردان جوانی قرار گرفته اند که بی‌محابا علیه حجاب اجباری بپاخاسته و بانگ زدند «با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی‌امان»!

۴- جامعه ایران شاهد یکی از گسترده ترین و بی‌نظیرترین جشن‌های خیابانی تاریخ یعنی حجاب سوزان است. برای نخستین بار در ایران عده‌ای از زنان مترقی تحت تأثیر انقلاب مشروطه و انقلاب اکتبر شوروی در دوره نخست‌وزیری رضاخان میرپنج برای مقابله با سنت‌های ارتجاعی و نفوذ آخوندها در برابر مجلس حجاب سوزان به راه انداختند. البته این اقدام در سطح توده‌ای (حدود صدسال پیش) در جمهوری‌های آسیایی به پشتوانه قدرت سوسیالیستی کشور شوراها باب شده بود. این جشن پس از دهه شصت شمسی بارها توسط بسیاری از کمونیست‌ها و فمینیست‌های انقلابی تبلیغ شد و خوشبختانه در این خیزش توده‌ای گسترده ببار نشست.

اما این حجاب سوزان صرفاً بیان مقابله با سنت‌های محافظه‌کارانه نبوده بلکه به پرچمی برای به زیر کشیدن یک نظام دولتی یعنی اولین دولت بنیادگرای دینی بدل شده است. نظام فاشیستی دینی جمهوری اسلامی که از ابتدا بر پایه آپارتاید جنسیتی بنا شده، آماج اصلی این حجاب سوزان قرارگرفته است. جمهوری اسلامی بدون حجاب اجباری دیگر جمهوری اسلامی نیست. حجاب اجباری شیشه عمر این نظام ستمگرانه است. زنان در رقص‌های شادمانه‌شان این شیشه را به سنگ کوبیدند. هرچند تا پیروزی قطعی و نهایی فاصله‌داریم. اما این دستاورد بزرگی است که تاکنون به بهای ده‌ها کشته، صدها زخمی و هزاران اسیر حاصل‌شده است. درود بر شرف کسانی که خونشان خیابان‌ها را رنگین کرده است.

مسئله فقط مقابله با اعمال ستمی به نام حجاب اجباری برزنان ایران (و خاورمیانه) نیست. این ستم به‌عنوان یکی از تبارزات ایدئولوژی زن ستیزانه رایج در جهان کنونی نقش مشخصی در مشروعیت بخشیدن به انسجام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی داشته و دارد. درک درست این دینامیک روشن می‌کند که چرا زنان نیروی عمده این خروش انقلابی و آغازگر آن بوده و در رأس مبارزات خیابانی قرار گرفته اند. سرانجام زنان با شمشیر خویش «گره اسکندر» را گشودند و راه را برای دفن تام و تمام نظام دینی هموار کرده‌اند.

 

۵- تغییری بازگشت‌ناپذیر در کلیت جامعه صورت گرفته است. نمی‌توان به‌طور دقیق فراز و نشیب و نتایج قطعی روند انقلابی به راه افتاده را پیش‌بینی کرد. کدام نبرد است که بتوان سرنوشت آن را قبل از اختتام زورآزمایی تعیین کرد؟ اما یک امر واضح و مبرهن است. حتی اگر جمهوری اسلامی با سرکوب‌های بیشتر و یا ترفند و وعده‌های دروغین و حمایت های امپریالیست ها بتواند جلوی پیشرفت این خروش انقلابی را بگیرد دیگر نمی‌تواند شیشه شکسته را بچسباند و خرده‌های ایدئولوژی به باد رفته‌اش را به هم بند زند و به وضعیت پیشین بازگردد. «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!»

چارچوب سیاست ورزی در ایران به‌صورت رادیکالی عوض‌شده است. درک این تغییر کلی در طراحی هر نوع استراتژی و تاکتیک انقلابی بسیار مهم است. هر نوع نامی که بر این خروش گذاشته شود: آغاز انقلاب نامیده شود یا انقلابی نوین یا انقلاب زنانه یک امر آشکار است، جامعه در آستانه انتخاب راه‌حل‌های کلان برای مشکلات خویش قرار دارد. راه‌حلی که تمامی زوایای حیات اقتصادی – سیاسی و فرهنگی – اجتماعی و خصوصی را در برگیرد و آن‌ها را در جهت از بین بردن هر شکلی از ستم و استثمار متحول کند. در چنین شرایطی تکیه‌بر افکار میانی و عقب‌مانده (که در همه جنبش‌ها و خیزش‌ها موجودند) یا پیشبرد هر نوع سیاست هویت گرایانه تحت عناوین مختلف مانند «انقلاب زنانه»، «انقلاب چندگانه»، یا تأکید صرف «حق بر این یا آن جنبه زندگی شخصی» به ناگزیر آب به آسیاب صاحبان مکنت و قدرت می‌ریزد و دست آنان را برای سیاست ورزی‌های کلان و بازی‌های قدرت درصحنه ملی و بین‌المللی تقویت می‌کند.

امکان‌های امیدبخش لحظه حاضر همگی ضرورت آینده‌ای را طلب می‌کنند که فراخوانش صحنه را کیفیتا تغییر دهد و موجب جهشی در آن گردد. بر این راستا پرسش اساسی این است آیا به‌غیراز انقلاب کمونیستی راه‌حلی برای مشکلات کنونی جامعه و جهان قابل‌تصور است؟ هر انقلابی روشن‌بینی باید تلاش کند صحنه نبرد واقعی و ذهن کوشندگان را به این پرسش گزنده متصل کند. هر راه‌حل میان بری در شرایط کنونی جهان – که با بحران ساختاری حاد و سختی روبرو است – می‌تواند نتایج وخیمی ببار آورد. این امر ضرورت طرح جمع‌بندی‌های نقادانه‌ علمی‌ای از مرحله قبلی انقلاب‌های پرولتری  را دو صدچندان می‌کند. اینجاست که درک سنتز نوینی که از علم کمونیسم توسط باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی آمریکا صورت گرفته می‌تواند یاری رسان مسیر پیشروی در واقعیت لحظه کنونی گردد. شوربختانه حزب پیشاهنگ انقلابی درصحنه نبرد نیست که چنین وظیفه تاریخی را بر دوش گیرد. این خود کلیدی‌ترین معضل جامعه ایران است که آسیب‌شناسی خاص خود را لازم دارد.

۶ – مانند هر خیزش انقلابی، به پاخیزی اخیر مواد و مصالح بی‌نظیری برای ترسیم راه انقلاب فراهم کرده است؛ اینکه چگونه می‌توان دشمن را شکست داد و به پیروزی قطعی دست‌یافت. سرنوشت هر انقلابی به درهم شکستن قلب ماشین دولتی – یعنی قوای سرکوبگر امنیتی نظامی – گره‌خورده است. این درس همه انقلاب‌ها و تحولات جدی سیاسی در تاریخ بشر بوده و هست. بی‌جهت نیست که مشغله هر زن و مرد جوان در خروش اخیر این است که چگونه نیروهای سرکوبگر را در میدان نبرد خنثی یا به عقب براند و برای همیشه از دست چنین جنایتکارانی رها شود.

درست است که علیرغم ضعف‌های آشکار و جدی سیاسی – ایدئولوژیک هنوز شکافی در نیروهای امنیتی – نظامی جمهوری اسلامی به وجود نیامده است. اما این وضعیت پایدار نخواهد ماند. با گسترش مبارزات خلأ قدرت‌هایی شکل خواهند گرفت. کنترل برخی مناطق و شهرهای کوچک و حاشیه شهرهای بزرگ  تضعیف خواهد شد. آنچه در اشنویه اتفاق افتاد هر آن می‌تواند در شهرهای دیگر رخ دهد و زمینه برای اعمال قدرت توده‌ای فراهم شود. اما هیچ اعمال قدرت توده‌ای بدون نیروی مسلح وفادار به اهداف و آرمان‌های انقلابی پایدار نخواهد ماند. شکل دادن به چنین قوه‌ای شرط ضروری پیشروی انقلابی است. نمی‌توان در مورد سیاست حرف زد اما در مورد دولت سخن نگفت؛ نمی‌توان از دولت سخن راند و در مورد قوای مسلح که قلب دولت را تشکیل می‌دهد چیزی نگفت؛ نمی‌توان در مورد قوای مسلح سرکوبگر صحبت کرد اما در مورد ابزار و روش‌های در هم شکستن آن فکر نکرد و تدارک ندید. این مسئله اساسی هر انقلابی است.

نکته بر سر آن است که شرایط می‌تواند به سمتی تحول یابد که قهر انقلابی در دستور کار فوری جامعه قرار گیرد. شکل‌گیری گره‌گاه انقلابی در بعدی سراسری می‌تواند فرصتی برای آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی در حلقه‌های ضعیف فراهم آورد. بدون دست‌وپنجه نرم کردن با این پرسش‌ها و آشنایی با قوانین حاکم بر جنگ انقلابی در جهان امروز و درگیر کردن اذهان پیشروان با چنین پرسش هایی نمی‌توان به گشایش‌های انقلابی تعیین‌کننده‌ای دست‌یافت.

۷- بی‌شک مسیر پرپیچ‌وخم، پیچیده و دشواری پیشاروی ماست. خطرات و فرصت‌ها درهم‌آمیخته‌اند اما آنچه مهم است جوانب مثبت رخداد اخیر است. زمانی که آتوریته نیروهای سرکوبگر به سخره کشانده می‌شود؛ مقابله با سرکوب زنان در دستور کار جامعه قرار می‌گیرد؛ مردم به حمایت از کردستان مبارز برمی‌خیزند؛ و خود در جریان این مبارزات شورشگرانه – علیرغم خودبه‌خودی بودنش – تا حدی به لحاظ فکری متحول می‌شوند. در چنین وضعیتی امید و آرمان می توانند در هم آمیزند و نسلی از انقلابیون آگاه و کمونیست شکل گیرد که قادر گردند شکست را برای همیشه شکست دهند.

تا زمانی که این فضای مثبت جاری باشد بسیاری از مارهای سمی خوش خط‌وخال مانند سلطنت‌طلبان و مجاهدین – که در کمین مبارزات مردم نشسته‌اند دچار سردرگمی و سرگردانی می‌شوند. ضدیت با حجاب مجاهدین را به گوشه می‌راند و به میدان آمدن مردم کرد سلطنت‌طلبان شوونیست را به حاشیه می‌راند. به‌ویژه آنکه از شواهد برمی‌آید دولت بایدن و دیگر دولت‌های اروپایی در پیشبرد رقابت امپریالیستی‌شان با چین و روسیه و به دلیل نیازشان به نفت و گاز ایران فعلا عزم کرده‌اند از جمهوری اسلامی حمایت کنند. این امر دو نیروی سیاسی فوق را که به سناریوهایی نظیر «آزادسازی» عراق و لیبی امید بسته بودند می‌تواند به استیصال کشاند. این نکته به نفع مبارزات جاری و منافع درازمدت مردم است.

هرچقدر مبارزه جاری استمرار یابد و طولانی‌تر شود بخت برای شکل دادن به حزبی انقلابی درصحنه نبرد و قطب انقلابی افزایش می‌یابد و شانس برای مقابله آگاهانه با توهمات قدیم و جدیدی که ظهور می‌یابند – و این امر خصلت ناگزیر هر مبارزه خودبه‌خودی است – بیشتر می‌شود و راه برای کسب پیروزی واقعی هموارتر. به قول یکی از کوشندگان انقلاب مشروطه «تا ملت نداند چه می خواهد و چه باید بخواهد، چه می کند و چه باید بکند، روی سعادت نخواهد دید.»  ..

بار دیگر وارونگی جهان آشکار شد. سفر دل‌نشینی آغاز شد؛ بهار را خبر کنید! چهره جهان با خروش انقلابی زنان ایرانی جوان شد.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate