استراتژی سوسیالیستی یا استراتژی برای حاشیە گزینی ؟

خوانندە گرامی، مطلبی  کە در دسترس قرار میگیرد در نیمە اول سال ٢٠١٥ میلادی بە عنوان یک نوشتە داخلی در نقد نوشتەای از رفیق صلاح مازوجی تحت عنوان ” انحلال حزب کمونیست ایران در خدمت کدام چە باید کرد ”  در اختیار اعضای حزب کمونیست ایران قرار گرفت. رفیق صلاح نوشتە خود را بارها از طریق رسانەهای حزبی  و همچنین شبکەهای اجتماعی توزیع کردند. اما  من تا کنون از انتشار نوشتەهای داخلی خود پرهیز کردم . امروز با جدایی کە در حزب کمونیست ایران روی دادە است، دلیلی برای ” داخلی” ماندن این نوشتە ها نمی بینم  بویژە اینکە  در این نوشتەهاست کە سیاە روشن های  چرایی جدایی امروز رفیق صلاح و دیگر رفقای همفکرش  از حزب کمونیست ایران و کومەلە را میتوان سراغ گرفت . از اینرو تصیمم گرفتم این نوشتە ها را  با وفاداری بە مضمون اصلی در زمان نوشتن آنان  اما  با تغییرات نوشتاری بە منظور رساتر کردنشان  در اختیار علاقمندان بە این مباحث قرار دهم ، بنابراین  علنی کردن مباحث مربوط بە اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران از نظر من  تلاشیست برای  مرور دلایل آنچە کە متأسفانە امروز بە جدایی در این حزب انجامید.

 در ضمن لازم میبینم خدمت شما  عزیزان خوانندە   عرض کنم کە این نوشتە و دیگر نوشتە ها مربوط بە بیان من از اختلافات سیاسی  کە در گذشتە بە تحریر در آمدەاند، مهر زمان نگارش را با خود دارند. بدون شک  این نوشتەها اگر امروز بە تحریر میامدند لازم میبود تغییراتی در آنها دادە میشدو پس از یک دورە رفت و برگشت مباحث کوتاهتر  میشدند،  اما  برای عرضە کردن آنچە کە قبلا بیان شدە است تغییر را جایز ندانستم و بر این باور هستم کە برای قضاوت و یافتن چرایی جدایی،   نوشتە بە همان صورت در دسترس قرار گیرند، همچنین  کوتاە  کردن مطلب نیز این نگرانی را بدنبال داشت کە  بە مضمون اصلی آن لطمە زند . با این وجود  امیدواری من این است در صورت علاقە  فرصت و فراغت مطالعە آنرا پیدا کنید .

 با تشکر ، جمال بزرگپور

٤ فوریە ٢٠٢٢

استراتژی سوسیالیستی یا استراتژی برای حاشیە گزینی ؟

—————————

 وقتیکە کنگرە ١٦ کومەلە در پیچ وتاب بررسی مسائل تشکیلاتی کە آن مقطع  در مناسبات درون کمیتە مرکزی کومەلە و  حزب برجستە شدە و تقریبا روال کار عادی  این کمیتە ها   با مشکل روبرو  کردە بود، دنبال چرای آن وضعیت و یافتن راە حلی برای برون رفت از آن بود، رفیق صلاح مازوجی در نوبت سخنرانی خود  تلاش داشت کە توجە کنگرە را بە “کارگری نبون حزب”  بە عنوان  عامل اصلی بروز چنین مشکلاتی جلب کند . اگر چە انتظار میرفت کە  ایشان  برای آنچە کە از نظر او مهم مینمود و  آنرا عامل اصلی در بروز مسائل و مشکلات فراوان در حزب معرفی کردە بود توضیح دهد و بگوید  چرا حزب کارگری نشدە است، موانع کدام بودە و هستند ، و  قاعدتا برای عبور از این وضعیت چگونە میتوان حزب را کارگری کرد،  اما ایشان نە در آن کنگرە و نە بعد از آن ظاهرا  سراغ این مسئلە نرفت و آنرا رها کرد. اما پس از گذشت تقریبا یکسال از کنگرە،  در نوشتە اخیر خود در بولتن شمارە ١ با نام ” انحلال حزب کمونیست ایران در خدمت کدام چە باید کرد ” کدهای را در اختیار گذاشتە است کە نشان میدهد ایشان در بیان  ” کارگری نبودن حزب ” در کنگرە، بە نظر میرسد کماکان بر متدی در مبارزە سیاسی پایبند هستند  کە حزب کمونیست ایران و کومەلە آنرا تجربە کردە و امروز هنوز از عوارض ناگوار آن رهایی نیافتە است  .

البتە همان وقت کە رفیق صلاح در کنگرە ١٦ از کارگری نشدن حزب گلە مند بود، بە نظر میرسد کە  باید متوجە شدە باشد کە این تز وتبینی پا خوردە در این حزب است  و بە دلایل عینی و غیر قابل انکار ، تداعی کنندە بهم زدن روابط انسان ها بر متن کشف گرایشات و  از محتوی خالی کردن فعالیت انقلابی  زیر پوشش عبارات و مفاهیم “کمونیستی  ” است .  شاید بە این دلیل بود کەایشان دنبال صحبت خود را نگرفت، میدانست کە در صورت پافشاری بر آنچە کە در کنگرە بە آن اشارە داشت،  در اولین قدم از او خواستە میشد کە دلایل کارگری نشدن حزب را بر شمارد  و  ایشان راهی نداشت غیر از تکرار همان داستان فرسودە کشف گرایشات . بە این ترتیب و در اینصورت  ممکن بود  در میان ما تاریخ بار دیگر در فرم و قالب دیگری تکرار گردد. کە البتە نە شرایط سیاسی برای تعقیب چنین بحثی مناسب بود و نە تشکیلات  ظرفیت پذیرایی آنرا داشت و نە  رفیق صلاح میتوانست در آن ظرفیت ظاهر شود.

اما  شخصا  از آنجا کە رگەهایی از  متد و روش ارادە گرایانە،  آنچە کە در شعار کارگری کردن حزب تبلور یافتە بود را در سیاست ها و عملکردهای حزبی از قدیم سراغ گرفتە بودم و در کنگرە ١٦ در نوبت سخنرانی خود برای اصلاح و تغییر در وضعیت کنونی حزب،  بر فاصلە گرفتن از آن تأکید داشتم .  قضیە ، چرا حزب کمونیست ایران کارگری نشد را پیگیری کردە و حاصل آن نوشتەای بود کە ابتدا ، چندین ماە قبلتر،  در اختیار رفیق صلاح و دیگر رفقای کمیتە مرکزی ها قرار گرفت و سپس با اطلاع قبلی رفقای کمیتە اجرایی حزب در میان رفقای عضو نیز توزیع گردید. در این نوشتە  تلاش شدە است اساسا متد و روش یاد شدە (ارادەگرایی) در مبارزە سیاسی و طبقاتی بە نقد کشیدە شود، برای اینکار ابتدا سراغ همین شعار کارگری کردن حزب کە مورد اشارە رفیق صلاح هم بود گرفتە شد. در این تلاش   با استناد بە تزهای کلیدی در سازمان دادن حزب کمونیست،  نشان دادە شد کە از همان ابتدا تز کارگری کردن حزب ،  بر متدی غیرمارکسیستی، غیر علمی و غیر عملی استوار بودە است. متأسفانە این متد تنها بە تشکیل حزب در ٣٤ سال( امروز ٣٨ سال)  پیش محدود نماند ، چە اگر چنین میبود کسی شاید سراغ آنرا نمیگرفت و در بایگانی  میماند، اما  همانطور کە اشارە شد شاهد بودیم کە در کنگرە ١٦ جدا از اعلام بدون توضیح آن از جانب رفیق صلاح ، در سر فصل مربوط بە انتخابات کمیتە مرکزی طبق روش های معمول  این متد، عمل کرد و همچنین  اینجا و آنجا  در گوشە و زوایای سیاست ها و عملکردها حزبی  نیز  بازتاب عملی  یافتە بود.

اگر چە در نوشتە ” چرا حزب کارگری نشد… اساسا این متد و سبک و روش آن در فعالیت های سیاسی و تشکیلاتی از جملە و مهمتر از همە در تشکیل حزب بە نقد کشیدە شد کە عملا بر موقعیت تا کنونی حزب و کومەلە تأثیرات نا مطلوبی از خود بە جا گذاشتە است. با این وجود  در آن نوشتە گفتە شدە است: ” در شرایط فعلی نه موجودیت حزب از لحاظ نظری ،( آیا تشکیل حزب نیاز مبارزە طبقاتیست یا خیر…)  بلکه موجودیت آن به لحاظ عملی  همچون  سؤالی موضوعیت دارد که باید برای آن جوابی پیدا کرد. جوابی کە بە دلایل واقعی از زمینە مادی و عینی  برخوردار است البتە  اگر تشخیص دادە شدە و بکار گرفتە شود.

سؤال بر اساس کدام زمینەهای مادی؟

واقعیت این است کە  بە دلیل وجود کومەلە،  جریان ما  از آن میزان از ظرفیت اجتماعی بر خوردار است کە مسیر دیگری را طی کند.  سرنوشتی کە امروز چپ در ایران بە آن گرفتار است میتواند سرنوشت محتوم جریان ما نباشد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ در جواب بە سؤال چرا حزب پس از نزدیک بە ٤ دهە فعالیت نتوانستە است قدمی در راستای شعار اولیە خود بردارد،  گفتن اینکە  احزاب رادیکال هم در اینجا و انجا کارگری نشدند و یا  خفقان و سرکوب مانع شدە است، نمیتواند همە حقایق را با خود داشتە باشد، چون در همین شرایط ،  یعنی شرایطی کە بە قول رفیق صلاح احزاب رادیکال تودەای نشدند ،  در منطقە ای کە جولانگاە ناسیونالیسم و مذهب است، جریانی چون کومەلە  توانست عروج یابد و در گوشەای از همین منطقە علیرغم سرکوب گری و توحش دولت اسلامی ، توانست با نام کمونیسم  فعالیت کند و با همین نام و با این جهان بینی  بە اقرار دوست و دشمن در رأس یک جنبش تودەای قرار گیرد و یا حداقل بە جریانی مؤثر در کردستان تبدیل گردد ؟ باید پرسید چرا این اما و اگرها در اینمورد نتوانست بە یک مانع جدی در  مسیر تودەای شدن کومەلە تبدیل گردد ؟  رفیق صلاح با گفتن اینکە ”  کل چپ هم  چنین موقعیتی دارد و نتوانستە تودەای شود” ، جدا از اینکە عملا بە توجیە موقعیت فعلی میپردازد وانتظارات را محدود میکند،  چە توضیحی در مقابل این واقعیت میتوانند داشتە باشند؟ بدون شک  رفیق صلاح باید جایی برای سنگینی متد غیر مارکسیستی کە بر دست و پای همین چپ در ابعاد و اشکال مختلف سنگینی میکند باز کنند. یکی از مواردش میتواند همین  متدی باشد کە  بە نظر میرسد رفیق صلاح از آن دل نکندە است.

شاید همە بپذیریم کە مباحث  سیاسی بویژە در میان ما کە  بهرحال جای پایی در جامعە داریم ، قبل از هر چیز حاصل تراوشات ذهن این یا آن جمع نبودە ، هموارە مهر تحولات سیاسی را بە خود داشتە و دارد .  میتوان ارزیابی مختلفی نیز از بحث اخیر داشت،  کە البتە بە باور من اساسا بە دلیل تفاوت محتوایی و اینکە در مجموع در چارجوب  مبانی فکری و استراتژی سیاسی ما قرار میگیرد،  در ابعاد متفاوتی بە نسبت مباحث قبلی تر( منظور انشعاب سال ٢٠٠٠ کە اساسا با استراتژی سوسیالیستی کومەلە در کردستان در تعارض بود) بروز یافتە است  و نمیتواند غیر از این هم باشد. با وجود این نمیتواند از تحولات بیرون از ما مایە نگرفتە باشد.  مثلا میتوان آنرا بە عروج مجدد ناسیونالیسم ربط داد. یا تلاش کرد کە  با  چوب ” انحلال طلبی ” آنرا راند و در تقابل با استراتژی سوسیالیستی تعریفش کرد . و خیال خود را راحت کرد کە گویا ” جواب دادە شد است ” . اما  بیائید از یک زاویە دیگر بە این مسئلە نگاە کنیم . نقد این متد در حزب  چرا نمیتواند  فشار تحولات سیاسی در کردستان و ایران و منطقە باشد کە خود را بر در و دیوار کومەلە و حزب میکوبد  کە بر مبنای همان زمینە مادی  و موقعیت  عینی کومەلە  درکردستان،  برای در حاشیە نماندن  و زیر دست و پا لە نشدن باید کار دیگری کرد؟  واقعیت این است کە  با تشدید بحران های سیاسی و اقتصادی و  سنگینی سایە شوم جنگ و ترور و نا امنی در منطقە،  در یک کلام زیر سؤال رفتن زندگی بە معنای واقعی کلمە از یک طرف، ناتوانی افق های سیاسی موجود، اسلامی ( از نوع میانە رو و تند رو آن )، لیبرالیسم و ناسیونالیسم  در جواب بە بحران های موجود در شرایط امروز از طرف دیگر،  زمینە مادی و عینی  بە صحنە آمدن چپ  فراهم آمدە است. این صرفا یک ارزیابی خوشبینانە نیست،  میتوان این  واقعیت را در ابعاد  جهانی و منطقەای سراغ گرفت. چرا مباحث اخیر در هر سطح و اندازە و با هر نارسایی و ناروشنی انعکاس این تحول در درون جریان ما نیست؟ جریانی کە پایی در زمین دارد و مستعدتر از هر جریان چپ دیگری در کردستان و ایران میتواند خود را با تحولات سیاسی و اجتماعی گرە زند. تمام صحبت اینجاست کە  آیا کومەلە بە عنوان جریان منسجم چپ در کردستان میخواهد بار دیگر در تاریخ فعالیت خود ،  بە این تحولات گرە خوردە و چپ در کردستان را در موقعیتی قرار دهد کە لازمە آن است؟  از در غلطیدن بە حاشیە تحولات سیاسی فاصلە بگیرد.؟ کە بدون تردید تأثیرات جدی در موقعیت چپ در سراسر ایران بدنبال خواهد آورد.  متدی کە “کارگری کردن حزب” یکی از نتایج آن است نە در حرف بلکە در عمل واقعی مانع جدی در مقابل این روند است. کارنامە سی هشت سالە حزب کە بر مبنای این متد شکل گرفت و ‌هچنین جریاناتی کە  در حال حاضربر این مبنا فعالیت دارند ، ما را از هر استدلالی بی نیاز میکند.

نگرانی از کجاست؟   

رفیق صلاح در نوشتە اخیر( انحلال حزب در خدمت کدام جە باید کرد؟)  بارها  “نگرانی ” خود را  از کومەلە بدون حزب کمونیست بروز دادە است.  مینویسد” اما بر متن زمینەهای تاریخی واقعی و بر متن یک شرایط عینی داریم مبارزە سیاسی را پیش میبریم و با درک زمینە های تاریخی و عینی است کە نگرانی از سرنوشت کومەلە بدون حزب کمونیست ایران جنبە واقعی پیدا میکند…”  ببینیم این نگرانی رفیق صلاح از کجا مایە میگیرد؟   ایشان برای نشان دادن نگرانی خود بە گذشتە بر میگردد، گذشتە کومەلە بدون حزب و پشتیبانی کومەلە از کاندیداتوری مسعود رجوی را یادمان میاندازد کە ” ببینید!! کومەلە بدون حزب و دور از ایفای نقش در جنبش طبقاتی سراسری،  ممکن است سر از کجا دربیاورد!! اما چرا  رفیق صلاح سند تاریخی ” خلق کرد در بوتە آزمایش ” را بە یاد نمیاورد؟ کە سنگ بنای گرە خوردن یک جریان چپ بە یک جنبش تودەای را پی ریخت؟ چرا سند ” چرا پراکندەایم و چگونە متحد شویم” را بە یاد نمیاورد کە سنگ بنای  تلاش کومەلە برای سازمان دادن تشکل های کارگری، و تودەای بود؟ چرا سازمان دادن مقاومت تودەای در شهرهای کردستان ،کوچ تاریخی مردم مریوان و سازمان دادن پشتیبانی تودەای از این حرکت را در دیگر شهرها  بە یاد نمیآورد؟ چرا سازمان دادن حاکمیت تودەای از سوی کومەلە را در هر کجا کە امکانش بود بە یاد نمیاورد؟ چرا سازمان دادن مقاومت ٢٤ روزە شهر سنندج را بە یاد نمیاورد و چرا در افتادن با جهل و خرافە در کردستان و  سنت های کهنە و فرتوت در جامعە ، چرا ارتقاء موقعیت اجتماعی کارگران، چرا مقابلە با فرهنگ مردسالاری در کردستان را بە یاد نمیآورد؟ و چراهای دیگر را…..  همە این تحولات مهم کە کومەلە را با یک جنبش واقعی گرە زد  در دورەای اتفاق افتاد کە حزب کمونیست ایران اگر چە ایدە شکل دادن بە  آن در  مبانی فکری  کادرهای  تشکیل دهندە کومەلە موجود بود اما هنوز  عملاشکل نگرفتە  بود . یعنی کومەلە بدون حزب کمونیست بود بە عبارتی دیگر”سراسری” ! نبود. کومەلە در کردستان عملا درگیر یک جنبش سیاسی و طبقاتی بود، واضح است کە بە دلیل محدودیت هایش نمیتوانست در سراسر ایران همان نقش را داشتە باشد. توجە کنید کە پس از تشکیل حزب نیز بە دلایل  متعدد از جملە همان متد در ساختن حزب،  نقش کومەلە و حزب در همین محدودە  باقی ماند ، یعنی عملا در جنبش انقلابی کردستان  ایفای نقش میکرد و میکند و تنها منبع و منشأ نیروی این حزب کردستان است ، فقط ادعایش فرق کردە است . بنابراین  مسئلە بودن با حزب کمونیست یا نبودن با حزب نیست کە جای نگرانیست، آنچە جای نگرانیست  تأثیرات متد ی است کە عملا حاشیە گزینی  نتیجە آن است. موقعیت جریاناتی کە چندین دهە تحت تأثیر این متد فعالیت میکنند گواە این ادعاست، در حقیقت  نگرانی از نبود استراتژی سوسیالیستی برای دخالتگری انقلابی  است.

برای پی بردن بە این درک نادرست از تاریخ کومەلە  بدون حزب بە نمونەای توجە کنید، اگر چە “در مثل مناقشە نیست ” اما تشابە بسیاری با همین مورد کومەلە بدون حزب  دارد. چند سال پیش  آقای کورش مدرسی یکی از مهرە های اصلی جریان کمونیسم کارگری در نشریە  کمونیست هفتگی شمارە  ٥٥ ، ٢٥ مە ٢٠٠١  در تقابل با جریان سازمان انقلابی زحمتکشان” و بە قول خودش برای دفاع از تاریخ کومەلە و اهمیت سراسری بودن آن در تقابل با محلی گری آن جریان کە البتە  این تاریخ را  چیزی جدا از حزب کمونیست ایران و فعالیت های نظری شخص منصور حکمت( یادش گرامی) نمیدید،  نوشتە بود:” مبتکر و مطرح کنندە همە بحث ها و جهت گیریهای اصلی کومەلە از کنگرە دوم تا کنگرە ششم آن منصور حکمت بودە  است“.  سپس در ادامە میگوید : ” در نتیجە از کل تاریخ کومەلە میماند کنگرە اول آن…… اما این کنگرە بیش از هر چیز بە انتقاد و انتقاد از خود بیمارگونەای معطوف بود…….” ( تأکیدات از من ) یعنی طبق تعریف ایشان، کل تاریخ کومەلە بدون حزب کمونیست،  هیچ است!!  متأسفانە امروز رفیق صلاح هم  وقتی بە تاریخ کومەلە مراجعە میکند ،  همان “هیچ” را در شکل دیگرش بە رخمان میکشد و فقط پشتیبانی کومەلە از رجوی را میبیند!

 رفیق صلاح در ادامە برای محکم نشان دادن نگرانی خود  از وجود کومەلە بدون حزب کمونیست ، از اسناد کنگرە ششم کومەلە فاکت میاورد کە،  ” محدود ماندن در حصار جنبش کردستان،  کومەلە را بە اتخاذ مواضع نادرستی کە نمونە آن آوردە شد سوق میداد”.  همچنین  طبق همین اسناد کە خود نیز در کنگرە ششم بە آن رأی دادە بودم،  میگوید “عدم دخالتگری کومەلە در مباحث حادی کە در آن مقطع در میان جریانات چپ در جریان بود، کومەلە را در مسائل مربوط بە  کردستان غرق و این تشکیلات را علیرغم کمونیست بودن و انقلابی بودن و نیت خیر رهبری آن، بی توجە بە مسائل جبش کارگری و سوسیالیستی در سطح سراسری، میکرد” !! ( نقل بە معنی ). بە عبارت دیگر کومەلە بدون نام حزب کمونیست  از کارگر و سوسیالیسم دور میشد و  بە مسیر دیگری میرفت.  امروز کە بە این اسناد نگاە میکنیم  بە باورم در تبین از  موقعیت کومەلە در جنبش کردستان اشکال دارد.  ( در نوشتە دیگری بە مواردی از این اشکالات پرداختەام ) در این اسناد تأکید شدە بود کە جنبش کردستان تنها جنبش برای رفع ستم ملی نیست. این واقعیتی بود  اگر چە در این کنگرە مدون شد اما قبل از آن یعنی قبل از تشکیل حزب  در فعالیت کومەلە حضور عملی پررنگی داشت.  میخواهم بگویم کە بر خلاف ادعای آنچە کە گفتە میشود، کنگرە ششم کشف تازەای در بر نداشت و از آن تاریخ بە بعد نبود کە کومەلە “از حصار تنگ مسائل کردستان”  بیرون آمد و متوجە کارگر و دیگر جنبش های اجتماعی گردید . گویا از این مقطع بە بعد است کە ما در کومەلە متوجە کارگر و جنبش های اجتماعی در کردستان و ایران شدیم . واقعیت چیز دیگریست  قبل از آن در کردستان ، کومەلە با همە کم و کاستی و نارسایی ها،  از گرە زدن فعالیت خود بە این عرصەها و تقویت آنان  غافل نبودە است . تبین  محدود ماندن در حصار جنبش کردستان یا غرق شدن کومەلە در مسائل مربوط بە کردستان ،کە رفیق صلاح کماکان بر آن پای میفشارد نادرست وغیر واقعی است کە وقت خود از جانب ر. منصور حکمت( یادش گرامی)  برای مدتی در ادبیات ما راە پیدا کرد .  مسئلە کردستان و ایران کردن ، محلی و سراسری کردن از این تبین غلط مایە میگیرد. پس  بی دلیل نیست کە رفیق صلاح از نگرانی خودش میگوید، چون از نظر او هم با استناد بە گفتەهایش در این نوشتە ، کومەلە بدون حزب کمونیست  مسیر دیگری میرود، تاریخش کە چنین میگوید و امروزش نیز طبق اسناد کنگرە ششم چنین پیش بینی میشود. تنها میماند نیت خیر رهبری آن !!

البتە جدا از تبین غلط از موقعیت کومەلە در جنبش کردستان این نگرانی از زوایە دیگری نیز قابل درک است . اگر کمونیسم  در قالب ها و کلیشەهای لایتغیری معنا یافتە  باشد ،  درک  مادی از مبازرە سیاسی  و طبقاتی کمرنگ میگردد. از این منظر  جریانی اگر بە هر دلیل در یک محدودە معین (محلی) کار کرد، علیرغم هر نیت خیری کە داشتە باشد ، نهایتا پایش میلغزد و بە کجراە کشیدە میشود. اگر این سراسری بودن را بر هر دلیل از دست داد انگار هویت سیاسی و طبقاتی خود را نیز از دست دادە است. سراسری بودن بە یک داروی معجزە آسایی تبدیل میشود کە میتواند مانع از لغزیدن  بە دام انحرافات سیاسی گردد، غافل از اینکە اولا جریانات سراسری بسیاری بودند کە اکنون نامی از آنان نیست و ثانیا فراموش میشود کە همین سراسری بودن در نگرش هم سرنوشتی جهانی طبقە کارگر بە عبارتی همان فعالیت محلی است.

از نظر من سراسریدر اندیشە و عمل کومەلە( برای گرە زدن جنبش انقلابی کردستان با جنبش های اعتراضی سراسری)  بر خلاف تصوری کە در پس کلمات و عبارات مختلف سعی میشود القا گردد، بە این دلیل  نیست کە کومەلە میخواهد ( از اینطریق)  کمونیسم بماند و در “دام حصار تنگ مسائل کردستان  و مسائل محدود محلی گرفتار نگردد” ،  بە این دلیل است  کە کومەلە در کردستان هدایت جنبشی را بر عهدە دارد از طریق پیوند با جنبش های رادیکال و پیشرو سراسری از جملە و در راس آنها جنبش کارگری،  آسانتر ، ممکنتر در راستای استراتژی سوسیالیستی خود عمل میکند. بە این دلیل تقویت جنبش کارگری و دیگر جنبش های رادیکال اجتماعی در جهت گیری های سیاسی کومەلە معنا و مفهوم  جدی مییابند.  تبدیل شدن بە تشکیلات کردستان یک حزب سراسری از این  “بوچون” مایە میگرفت. سراسری فکر کردن و سراسری عمل کردن از قدیم  ( حتی آنزمان کە کومەلە بە قول کاک صلاح در محدودە تنگ حصار کردستان مشغول فعالیت بود) جزء جدای ناپذیر سیاست این جریان بودە است. جدا از مواردی کە در بالا گفتە شد،  میتواند این واقعیت در اینمورد نیز بیشتر آشکار گردد کە در حالیکە جنبش  چپ  در ابعاد سراسری در جنگ ایران و عراق “دفاع از میهن ” را مزە مزە میکرد، و مباحث حادی در این زمینە در جریان بود ، کومەلە  یک جریان  گویا  ” محلی “! بر ارتجاعی بودن این جنگ پای فشرد و مشغول سازمان دادن مقاومت تودەای علیە حاکمیت رژیم اسلامی بود. مشکل بودن یا نبودن با نام حزب نیست ، مشکل گم کردن محتوی و مضمون فعالیت مؤثر کمونیستی، انقلابی و دخالتگرانە است.

اما باید توجە داشت کە دفاع از متدی کە  تشکیل حزب  نتیجە آن بود، ادامە آن متد را در اشکال دیگر توجیە میکند . مسئلە این نیست کە رفیق صلاح یا هر رفیق دیگری تاریخ کومەلە را نمیدانند ، مسئلە نیت خیر یا شر انسانها نیست ، متدی کە این رفقا در گوشە و زوایای فعالیت حزبی از آن  دفاع میکنند، لازمە آن تعبیر و تفسیری دیگر از موقعیت کومەلە در جنبش کردستان است. ر. صلاح همە مواردی را کە من از تاریخ کومەلە بر شمردم میداند ، اما آوردن آنان و تأکید بر آنان وقتی کە دارد از متد “کارگری کردن حزب” عملا دفاع میکند،   نگرانی اورا کمرنگ میکند.  در غیر اینصورت  چگونە و  با اتکا بە کدام فاکت ها باز هم از متدی کە حزب را ساخت دفاع کند ؟ در  دفاع از این متد باید کومەلە در چنان موقعیتی توصیف شود کە برای پای بندیش بە سوسیالیسم نیازمند حزب سراسری نشان دادە شود . در غیر اینصورت فعالیت سراسری از جواب بە یک نیاز سیاسی بە یک آرمان ارتقا نمییابد. آنچە کە در عکس العمل رفیق صلاح قابل مشاهدە است،  حزب نە یک ابزار برای پیشبرد مبارزە سیاسی و طبقاتی،  بلکە بە یک هدف سیاسی تبدیل شدە است، دست بردن بە آن گویا  هست و نیست ما را زیر سؤال میبرد.

متد ارادە گرایی در اشکال دیگر ! 

رفیق صلاح و تعداد دیگری از رفقا در اشکال مختلف اشارە کردەاند کە ” رفیقی کە مدعی است ارادەگرایی در تأسیس حکا عامل گارگری نشدن این حزب است منطقا باید بتواند جای پا و بازتاب این ارادەگرایی را در برنامە، استراتژی، مبانی تاکتیکی و سیاست های این حزب نشان دهد”. انصافا باید گفت بە فراخور درک همان رفیق از بازتاب ارادەگرایی در گوشە وکنار سیاست ها و عملکردها حزب ،  او( کە مخلص باشم )  تلاش کردە  است کە آنها را با صدای بلند فریاد زند. میتوان  این فریاد زدنها را قبول نکرد،  اما نشنیدن آن دیگر بی انصافیست. رفیق مدعی متد ارادە گرایی در کارگری کردن حزب (یعنی من ) ، رد پای این ارادە گرایی را در برنامە حاکمیت( بعدا بە آن بر خواهم گشت)، در گزارش های تشکیلاتی، در ارزیابی اغراق آمیز از موقعیت خود و فعالیت های خود ، از ارزیابی از موقعیت سیاسی آنجا کە از عروج جنبش سوسیالیستی و آمادە شدن پیش زمینە های جنبش سوسیالیستی در ایران یا از هژمونی  گرایش کمونیستی در جنبش کردستان، در عملکردها و فعالیت های تشکیلاتی و تبلیغی و موارد دیگری،   نشان دادە است.  رفیق مدعی هموارە  در تلاش بودە است تا تصویری واقعی از موقعیت سیاسی و مبارزە طبقاتی را تأکید کند و وظایف عملی و ممکن را پیش پای تشکیلات خود ببیند و…. اما  همانطور کە گفتە شد رفیق صلاح میتواند همە این موارد را قبول نداشتە باشد کە ندارد اما انتظار میرود کە ایشان رعایت انصاف کردە و حداقل تلاش رفیق مدعی را بپذیرد.

بە گفتە رفیق صلاح، جمال  وقتی میگوید ” وظایف با انتظارات و توقعات یا وضعیت واقعی ما همخوانی ندارد، درک نادرستی سنتی و محدودنگرانە را پی میگیرد”، یعنی  از نظر جمال چون حزب  نمیتواند بە حزب یگانە طبقە کارگر ایران تبدیل شود، باید منحل گردد. اینجا ایشان  همە نقد  من را کە مبارزە سیاسی و طبقاتی بسیار پیچیدەتر از آن است کە ما با تصمیم خود حزب را کارگری کنیم، این نقد کە حزب موجود بە دلایل عینی و با اتکا بە تجارب جنبش کارگری نمیتواند بە حزب از خود کارگران تبدیل شود،  نقدی  کە تأثیراتش حداقل تا تابستان گذشتە بر ذهن رفیق صلاح سنگینی میکرد.  ایشان  همە این نقد را کە فاکتورهای جدی سیاسی و اجتماعی خارج از ارادە و تصمیم ما عمل میکنند و کار ما میتواند همان ادای سهم باشد، بە خودم بر میگرداند تا انحلال طلبی مرا نتیجە گیرد.

 اما مسئلە “انحلال حزب ” .

 من میپذیرم کە  اگر حزب  هدف شد ، میتوان چنین برداشتی راە پیدا میکند. بحث  ارائە شدە با توجە بە تجاربی کە ما در حزب پشت سر گذاشتیم  با هر نیت و منظور دیگری کە بودە باشد  مهر یک پیشداوری را بە خود دارد تا جائیکە رفیق صلاح از نسخە سوم انحلال حزب نوشتە است و آنرا در کنار دیگر نسخە ها دیدە است و تلاش دارد همان مضمون و محتوی را نیز بە آن دهد. واضح است همە این موارد دقت بیشتری را در طرح راە برون رفت از وضعیت نا مطلوب کنونی کە همە بر آن اذعان داریم میطلبید،  برای قرار دادن بحث در مسیر اصلی خود، باید گفت چنین برداشتی اگر حزب را هدف دانست و آنرا  بە یک اصل ایدئولوژیک ارتقاء داد ممکن است چوب “انحلال طلبی ” بخورد ، اما محتوای و مضمون  واقعی آن،  یعنی تلاش برای  تبدیل شدن بە جریانی زندە و پویا کە غیر قابل حذف در معادلات سیاسی ، جریانی کە تلاش دارد در مقابل افق های بورژوایی موجود، افق سیاسی چپ و کمونیسم را  تقویت کند، نمیتوان با بکار بردن عبارت “انحلال طلبی” و قرار دادنش در کنار تجارب گذشتە  بر آن سرپوش گذاشت و عملا با وضعیت موجود کنار آمد. آنچە انحلال طلبی نامیدە میشود در حقیقت انحلال وضعیت موجود است کە رفیق صلاح سخت دلبستە آن است.( دلبستگی کە غیر از حاشیە گزینی  راە دیگری برای آن متصور نیست) .  باید تابوها را شکست و خود و حزب خود را از کلیشە های جا گرفتە در ذهن و فکر رها کرد و تغییر و اصلاح را قبول کرد. بە جای مقاومت کردن در مقابل این واقعیات کە در مقابل ما قد علم کردە است و بە جای  تلاش برای وارونە جلوە دادن آن و همردیف کردنش با جریاناتی کە دور شدن از حزب کمونیست و کومەلە بهانە برای برای تغیر جهت سیاسی بود، بە جای  “کشف انحلال حزب ” ،انرژی را برای  اصلاح و تغییر در وضعیت نامطلوب  کنونی  و بر چە باید کردها معطوف میشد. امروز  گذشتە از موقعیت سیاسی و ( تحولات پیشارو)  کە از ما “کاری کردن ” را میطلبد، جدا از هر پیشنهاد ی در این رابطە  ، هر رفیقی کە دست بە قلم میبرد  و اگر وضعیت کنونی را مطلوب نمیداند و اگر بر تغییر در فعالیت ها تأکید دارد ، باید بە همە ما بگوید کە چکار باید کرد. رفیق صلاح زحمت کشیدە و  عمدتا چە باید کردهای کە در آخرین پلنوم کمیتە مرکزی از جانب رفقای کمیتە رهبری کومەلە بە پلنوم ارائە شد تکرار کردە است . مشکلی نیست،همە این موارد میتواند مفید باشد اما مشکل اینجا نیست. بە باور من میباید قبل از هر اقدام تشکیلاتی، شاید حتی قبل از پیشنهاد یکی کردن کە از جانب من دادە شد، حزب کمونیست ایران و کومەلە بە یک خانە تکانی در متد  برخورد خود بە مبارزە سیاسی و طبقاتی احتیاج دارند.

کدام روش در مبارزە سیاسی؟

رفیق صلاح با آوردن نقل قول های از  آقای عبدالە مهتدی ،  و قرار دادن نقل قولی از من (در رابطە با ملاحظاتی بر  برنامە حاکمیت) در کنار آن،  میخواهد بگوید ، هر دو یکی است. آقای مهتدی با نقد موقعیت حزب شروع کرد و سر از راست در آورد و جمال هم نمیتواند چنین نباشد زیرا او هم ” با زیر سؤال بردن امکان پذیری حکومت شورایی در برنامە کومەلە برای حاکمیت مردم در کردستان، بە زیر سۆال بردن امکان پذیری رشدو گسترش جنبش سوسیالیستی در بعد سراسری، ادعای عدم وجود برنامە روشن و مشخص برای حل مسئلە ملی در کردستان و پافشاری بر ضرورت برنامە پردازی برای حاکمیت مشترک احزاب در آیندە کردستان عملا استراتژی سوسیالیستی را بە حاشیە میراند“. (تاکید از من ) این پاراگراف مرا یاد پاراگراف نوشتەیکی دیگر از رفقا میاندازد کە گفتە بود(نقل بە معنی ) ” جمال علیرغم احساساتش چون با موجودیت حزب مخالفت میکند، عملا  در فضایی از سکون ویکسانی فرو میرود کە دست آخر مثل بقیە،  کە بە نقد موجودیت حزب رسیدند سر از نفی کمونیسم و پراتیک کمونیستی در میآورد!

 گفتەاند گاهی شاهد از غیب میرسد، این پاراگراف حکم همان شاهد را دارد، متد مورد بحث و نقد ما  در مبارزە سیاسی بە روش معمول خود،  دست بە کشف گرایشات میبرد.  بە تشخیص خود قضاوت میکند و  بە تشخیص خود حکم صادر میکند . اما چطور ؟   ممکن است میان گفتە ها و نوشتەها  تشابە باشد، اما در خدمت کدام اهداف سیاسی؟ میتوان بە موارد متعدد از تشابە مواضع سیاسی رفیق صلاح با فکریت کمونیسم کارگری انگشت گذاشت، بکار گرفتن تزهای کلیدی  در تبین سوسیالیسم در یک کشور تا ارزیابی از انقلاب اکتبر و دست آخر ارزیابی از تاریخ کومەلە  در جنبش کردستان از آن جملەاند.  با وجود این، من امیدوار هستم  ایشان مرزبندی های سیاسی خود را دقیقتر و شفافتر کردە و بە راهی نرود کە جریان فکری کمونیسم کارگری رفت و در موقعیتی قرار نگیرد کە آنها  در آن قرار گرفتەاند. اما بر عکس بە نظر میرسد رفیق صلاح با کشف “انحلال طلبی”  و کشف تقابل نظری من با حکومت شورایی و رشد و گسترش سوسیالیسم ، قضاوت  و راە خود را قطعی کردە است.

دوست دارم از رفیق صلاح بپرسم  کجا  امکان پذیری حکومت شورایی در کردستان بە زیر سۆال رفتە است؟  آنچە زیر سؤال رفتە است  آرزوی شیرین اما غیر عملی رفیق صلاح برای  برقراری  حکومت شورایی در کردستان بە جای تلاش واقعی، ممکن و عملی برای آمادە کردن ملزومات سیاسی و اجتماعی آن است . چگونە میتوان در غیاب یک دمکراسی انقلابی در ایران و وجود و حضور مؤثر جریانات کارگری و پیشرو در صحنە تحولات سیاسی در ایران و در غیاب  تأمین یک دمکراسی انقلابی در کردستان ،  شوراها همە قدرت را در کردستان  بدست گیرند  ؟ اگر چنین نیست ، حداقل برنامە را طوری تنظیم کنید کە چنین استنباطی را از آن نشود، بە همین دلیل بر  “بازنگری ” برنامە تأکید شدە است.   لطفا بە ما بگوئید کجا امکان پذیری و گسترش جنبش سوسیالیستی در بعد سراسری بە زیر سؤال رفتە است؟

گذشتە از همە اینها ، اصلا باید پرسید چرا سؤال کردن ، نقد کردن این یا آن موضع سیاسی مترادف با کنار گذاشتن استراتژی سوسیالیستی باشد ؟ اصلا این استراتژی سوسیالیستی کە ورد زبان رفیق صلاح در هر بحث سیاسی است چگونە استراتژی است کە  نە تغیر ، نە اصلاح و نە سؤال و نە ناروشنی را بر نمی تابد.؟ در حقیقت باید گفت این باورها و احکامی هستند کە در ذهن و فکر صلاح جا باز کردەاند و معیار و سنجش اطرافیان نیز از همین زاویە است. اگر کسی نە با کمونیسم مارکس و مبانی مارکسیسم،  بلکە با استراتژی سوسیالیستی تعریف شدە و فهمیدە شدە از جانب رفیق  صلاح  و مواضع ایشان از جملە سوسیالیسم در یک کشور و ارزیابی از انقلاب اکتبر ارزیابی از موقعیت حزب و کومەلە ، همخوان و هماهنگ نبود ، لابد سوسیالیسم را کنار گذاشتە است. اصلا چرا رفیق صلاح  و یا این یا آن فرد، یا حزب محور کمونیسم باشد کە تقابل با آنان بە معنای نفی کمونیسم تلقی گردد؟ این چە روش و متدی در مبارزە سیاسی است کە  با نام مارکس بیچارە  بە پیش میرود؟ کە البتە متأسفانە تاریخ جنبش کمونیستی و تاریخ مبارزە سیاسی در حزب خودمان از اینموارد کم ندارد.

     اما چند نکتە کوتاە در مورد آنچە  کە از نظر رفیق صلاح مرا در کنار و بە گفتە پوشیدەتری همراە عبدالە مهتدی قرار دادە است. اگر رفقا حال و حوصلە مراجعە بە نوشتە ملاحظاتی بر برنامە حاکمیت…  را داشتە باشند بدون شک متوجە خواهند شد کە بر خلاف این تصویر کە گویا پس از تضعیف حکومت مرکزی،  شوراها در کردستان مثل قارچ از زمین سر بر میاورند و  با تأمین حکومت شورایی ، کنگرە سراسری شوراها در کردستان قدرت را بدست میگیرد، از موانع جدی سیاسی و اجتماعی حرف میزند کە ممکن است  روند اوضاع سیاسی طبق نقشە ما یا آنچە ما در برنامە داریم  پیش نرود. حتما رفقا  متوجە خواهند شد کە از پیچیدگی های مبارزە سیاسی و اجتماعی  در کردستان و فاکتورهای کە علیرغم میل و ارادە ما عمل میکند و مانع  اعمال حاکمیت تودەای از طریق شوراها هستند میگوید و تلاش دارد بگوید چگونە و از چە مسیری میتوان این موانع و مشکلات را کنار زد و شوراها را بە عنوان ظرف مناسب تامین اعمال ارادە تودەای بر سرنوشت خویش در جامعە نهادینە کرد. بە نظر میرسد رفیق صلاح  بر شمردن این موانع و تلاش برای زمینی کردن و عملی کردن برنامە حاکمیت تودەای در کردستان را در تقابل با برقراری حکومت شورایی مورد نظر خود در کردستان تعبیر کردە است. رفیق صلاح میخواهد  همە مثل او فکر کنند کە  مسیر تأمین حکومت شوراها در کردستان، مسیر صاف و همواریست چون “شورا خوب است ” و تودەها از فورا این توصیە را خواهند پذیرفت و دست بە کار سازمان دادن شوراها میگردند و اینطریق بر سرنوشت خود حاکم خواهند شد.  اما  اگر ازموانع و مشکلات گفتید  و راە مقابلە با آنان را بر شمردید ، آنگاە حتما ریگی در کفش دارید.!!  اگرحکومت شورایی در کردستان تأمین نشد ، رفیق صلاح میتواند ما بگوید چکار باید کرد؟ بە قول ایشان ” تعین سیاست و تاکتیک مشخص برای شرایطی کە هنوز بە وقوع نپیوستە ما را از استراتژی سوسیالیستی دور میکند”. تعین سیاست برای چە موقعی است؟ تنها برای مواقعی کە خودمان آرزو میکنیم یا تحولی صورت گرفتە و کار از کار گذشتە است؟  نقش حزب پیشرو و پیشتاز چیست؟ مگر تشخیص راە از چاە قبل از وقوع آن نیست؟  طبق گفتە رفیق صلاح باید منتظر بمانیم و ببینیم توازن قوا بە کدام سمت سنگینی میکند و سپس بە تعین سیاست همت کنیم . این حکم خودکشی سیاسی برای حزبی را دارد کە  در حال جنگ و جدال سیاسی و طبقاتیست.

در دابیات مارکسیستی بارها بە وجود دورە انتقالی برخورد کردەایم، دورەای کە جامعە تحول سیاسی مهمی چون انقلاب را از سر گذاراندە و وارد تعین تکلیف برای  چگونگی ادارە خود میشود. میتواند در کردستان نیز چنین باشد . تمایلات سیاسی وارد جدال برای تفوق دادن بە  برنامە سیاسی خود برای ادارە جامعە میشوند. این تمایلات از طریق احزاب نمایندگی میشوند، احزابی کە فعلا موجودند ، در دورە انتقالی یا دورە گذار یا هر نام دیگری ، احزاب سیاسی هستند کە وارد میدان تعین تكلیف ادارە جامعە میشوند. تا کی و در چە شکلی بستگی بە توازن قوای بین تمایلات سیاسی متفاوت اجتماعی است. برای ما مطلوبترین حالت گذار از ایندورە ، تأمین  شرایطی کە شوراها در کردستان ادارە جامعە را در دست گیرند ، تا ان وقت ناچارا تن ما بە تن احزاب سیاسی موجود میخورد و باید برای خنثی کردن موانعی کە آنان در مسیر اعمال حاکمیت تودەای قرار میدهند  وارد مناسبات معینی شد. اسم این برنامە مشترک نیست ،  بلکە همکاری با آنان برای تأمین امنیت و دمکراسی در کردستان در واقع برنامە برای خنثی کردن اقدامات آنان علیە  امنیت و دمکراسی است. یا بە عبارت دیگر کشاندن جدال احزاب بە جدال اجتماعی و تعین تکلیف کردن  با حضور و دخالت توەهای کارگر و زحمتکش است ، نە بدون دخالت آنان.

موارد دیگری در نوشتە رفیق صلاح آمدە بود از آنجا کە اولا مستقیما بە مورد بحث ما مربوط نیست و ثانیا ممکن است  ما را از تمرکز روی بحث اصلی( موقعیت حزب کمونیست ایران همچنین کومەلە) دور کند ، پرداختن بە آنها را اگر ضرورتی داشتە باشد  بر فرصت های دیگر موکول کنیم، از جملە صحبت در مورد متدلوژی مارکسیسم در برخورد بە تحزب یابی کارگران و حزب و طبقە . بەویژە اینکە با آنچە کە از رفیق صلاح خواندم ، بر این باورم ایشان و (من نیز همچنین)  بە مطالعە بیشتر در این زمینە نیاز داریم . تا بتوانیم دقیقتر در این مورد حرف بزنیم . آنچە در  نوشتە ” چرا حزب کارگری نشد” در مورد متد مارکس آمدە بود ، صرفا اشارە کوتاهی بە این متد و نشان دادن تفاوت آن با  متدی کە  ما در تشکیل حزب اتخاذ کردیم . جدا از این،  متدلوژی مارکس حوزە بسیار وسیعی است کە همانطور کە گفتە شد احتیاج بە مطالعە و تعمق بیشتر دارد.

 رفقا ! ( این قسمت بر مبنای متن قبلی بازسازی شدە است)

نقد متد شکل گیری حزب کمونیست ایران ،   نقد متدی است کە  ” کارگری کردن حزب ” یکی از بروزات آن  است، متدی  کە چون شبحی در گشت و گذار است   و اینجا و آنجا ، در این یا آن گوشە هنوز  در فعالیت های ما  کمابیش جا خوش کردە است. این متد دیر یا زود میبایست بە نقد کشیدە شدە و تأثیراتش را بر فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود محدود  میکردیم . در حقیقت از نظر من نقد متد  ناظر بر ” کارگری کردن حزب”  میتواند گوشەای از نقد  همە جانبەتر و وسیع تری  باشد   کە من بر این باورم در حزب ما از زمینە بسیار بالایی برخوردار است . در رهبری و در میان اعضا میتوان  تمایل بسیار جدی در طرد این متد سراغ گرفت و این جای بسی امیدواریست. پیشنهاد دادە شدە از سوی من ( ادغام )  اگر چە این امکان را برای برخی از رفقا فراهم کردە است   تا “دفاع از موجودیت حزب”  را  در نوشتەهای خود دنبال کنند، اما آنچە مورد نظر من بود بررسی موقعیت کنونی حزب کمونیست و کومەلە  بودە  و  میتواند در این چارچوب ارزیابی گردد  نە بیش از آن. من میپذیرم بعنوان یک پیشنهاد میتواند مورد قبول نباشد و اصراری هم در دنبال کردن آن نیست . از اینرو از نظر من طرح موجودیت حزب کمونیست و جنجالی کە حول آن راە انداختە شد در حقیقت برای پوشاندن  مشکل اصلی ما در وجود و عملکرد فرهنگی است کە بە کمونیسم چون یک مکتب فکری برخورد میکند،  از اینرو حزب کمونیست آری یا نە  نمیتواند توضیح دهندە کشمکش درونی ما در دورە اخیر باشد، آنچە کە از نظر من دارای اهمیت است کە در نوشتەهای تا کنونی بارها بر آن تأکید داشتەام نقد متد و روش گرایشی در حزب است کە از ارادە و آرزوهای خود حرکت میکند و آنان را جای واقعیات میگذارد و از این زاویە معنای سیاسی  کە بتواند تغییری را موجب گردد دنبال نمی گیرد و عملا حزب اگر چە سیاست ها و مواضعش شفاف و روشن مینمایاند اما  کماکان در حاشیە تحولات خواهد ماند .

بە امید موفقیت.

رفیق شما جمال بزرگپور ٣٠ جولای ٢٠١٥

——————

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate