انشعاب در کومه‌له و حزب کمونیست ایران(قسمت دوم)

همه ما انشعابات زیادی را در احزاب و سازمانهای مختلف دیده‌ایم. اما هیچکدام از آنها به اندازه این مورد با عکس العمل وسیع احزاب و سازمانها و فعالان سیاسی از هر دوطرف روبرو نشده است. تقابل‌ها شدید و جنبشی و فراتر از احزاب و سازمانها بود. ناسیونالیست‌ها با علم به خودی بودن کومه‌له در دفاع از آن سنگ تمام گذاشتند. کمونیست‌ها در اعتراض به تهدیدات نظامی کومه‌له وارد این ماجرا شدند و در تقابل با آن رهبران کو‌مه‌له با براه انداختن کمپین ترور شخصیت دست به پاتک زدند. چند عامل اساسی سیاسی و اجتماعی زیر منجر به این تقابل‌ها و انشعاب در کومه‌له و حزب کمونیست ایران شد و از خود کومه‌له و جناح‌ها شروع میکنم.

۱- انشعاب اینبار در کومه‌له بیش از آنکه محصول تقابل سیاسی بین دو جناح باشد حاصل دسته بندیها و توطئه‌گری دبیر اول و جناح همراهش علیه جناح مخالف بود. آنها می توانستند جلو این انشعاب را بگیرند و اما مایل نبودند. زور گوئی رهبری کومه‌له در جریان این جدائی در آن ده روز را صرفا با ناسیونالیست بودن کومه‌له نمی توان توضیح داد. کومه‌له یک روزه تصمیم نگرفت زورگو باشد و قلدری کند و این سازمان کارنامه پر از اینگونه رفتار را زیر بغل دارد. با اینحال اعمال این چند روز آن در معرفی کومه‌له بعد از انشعاب به اندازه کافی گویا است.

 تناسب قوای میان دوجناح و امکانات و ابزارهای تشکیلاتی که هر یک از آنها در روزهاي جدائی داشتند بسیار نامتناسب بود. سالها است که دبیر اول کومه‌له و طرفدارانش تمام امکانات مالی و سیاسی و تبلیغاتی این سازمان و بخشی قابل توجهی از حزب کمونیست ایران را در دست گرفته‌اند. قبل از علنی شدن اختلافات جناح راست خود را صاحب کومه‌له میدانست و طرف مقابل را چون جناحی به حساب نمی آورد. البته این درست بود و آنوقت آنها جناح نبودند. هر دو طرف با هم اختلافات را پنهان میکردند و ناچیز می‌شمردند. جناح مخالف دبیر اول طی سالهای زیادی به جای جمع و جور کردن هم‌نظران خود کارشان آرام کردن منتقدین رادیکال بود تا بقول خودشان کومه‌له و جنبش کردستان (کدام جنبش معلوم نیست) لطمه نبیند. در گیرودار این ماجرا و کلنجارهای بیهوده تعداد زیادی از کادرهائي کومه‌له و حزب کمونیست ایران که نقد رادیکال و روشن داشتند استعفا دادند.

رهبری کومه‌له در کنگره ۱۷ به تسلط کامل خود بر این سازمان قطعیت دادند. منتقدین در اعتراض به “مهندسی” انتخاب نمایندگان کنگره ۱۷و چگونگی روال کنگره بطور دسته جمعی از کاندید شدن برای کمیته مرکزی آن سازمان امتناع کردند. این اشتباه بزرگ آنها بود. این حرکت در اوایل، یعنی در فاصله کمتر از یکماه، دبیر اول کومه‌له و تعدادی از همنظرانش را نگران کرد. اما خیلی زود متوجه فوائد آن و خلاص شدن از دست مزاحمت آنها برای پیشبرد کارهای خود شدند. از آن پس ابراهیم علیزاده هیچ مانع و مقاومتی در برابر خود در همکاری با نیروهای ناسیونالیست سنتی و مذهبی و فالانژ نمی دید و یکه تازه میدان شد و تمام اهرم‌های تشکیلاتی را در دست گرفتند. وقتی به این موقعیت رسیدند پز تشکیلاتی و تبعیت از قوانین و مقررات به خود گرفتند و از این طریق ارگانهای تشکیلاتی را تبدیل به ابزار مقابله با مخالفین خود کردند. در مقابل هر نقد و نارضایتی مخالفین قرار و قطعنامه کنگره‌ها‌ و پلنوم‌ها و تصمیم کمیته مرکزی را جلو آنها می‌گرفتند. مخالفین را متهم به زیر پا گذاشتن اساسنامه و ضوابط تشکیلاتی و مقام طلبی می‌کردند. بدینگونه با ابزار تشکیلاتی هر بلائی را خواسته‌اند بر سر آنها آوردند. در نامه دیروز(۲۳‌زانویه ۲۰۲۲) کمیته رهبری کومه‌له بنام “در جواب به نامه دسته جمعی” همین جواب تشکیلاتی را به نامه اعتراضی شخصیت‌های سیاسی داده‌اند و اعمال زورگویانه آشکار آنها ابدا موضوع این جوابیه نیست. جناح راست در ابن جوابیه تظاهر به تشکیلاتی بودن را قاطی سفسطه گری و عوام فریبی کرده‌ است. در ۹ شهریور سال گذشته در جریان علنی شدن اختلافات در مطلبی با عنوان “سوژه جناح چپ در کومه‌له و مفهوم اختلافات” نوشتم:

 “پز دفاع رهبری کومه‌له از حق انتخاب اعضا و رعایت قانون و مقررات حزبی و متعهد بودنش به اساسنامه و کنگره، از تشخیص موقعیت برتر خود و زبونی طرف مقابل ناشی شده است. رهبران کومه‌له حول این موقعیت برتر خود بازاری پر از ریا و تزویر و اتهام زنی به مخالفین را براه انداخته‌ا‌‌ند، آنها را متهم به زیر پا نهادن حقوق اعضا و حفظ مقام تشکیلاتی و دور زدن اساسنامه حزبی می کنند. چه صحنه غم انگیز و قلابی است برای مخالفین.”

 اینها قصد داشتند بعد از کنگره ۱۸ کومه‌له تدارک کنگره  ۱۳ حزب کمونیست ایران را به چینند و داستان کنگره ۱۷ را عیله هر منقدی در آن تکرار کنند و بقیه ارگانهای حزبی را در دست گیرند. بازگشت آن هیئت ۷ نفره چند روز قبل از کنگره ۱۸و دخالت احزاب و سازمانها و شخصیت‌های سیاسی کمونیست این برنامه را دچار مشکل کرد. آنچه امروز بنام جناح چپ از آن اسم می بریم قبل‌تر جناح نبودند، نه به این خاطر سیاست متفاوتی نداشتند، بلکه نتوانستند بموقع جناح شوند. تا اینکه در یکسال و چند ماه اخیر اختلافات علنی شد و جناح چپ طی پروسه‌ای قواره سیاسی و سازمانی به خود داد.

۲- آن تغییراتی که جناح چپ بدنبال علنی شدن اختلافت در تابستان سال گذشته تا کنون کرده‌ است فاکتور مهمی در این جدائی بود. نامگذاری دو جناح بنام چپ و راست تصویری از دو طرف میدهد. تغییراتی در بعضی از مواضع آنها بمثابه حزب و افراد به سمت چپ مشاهده میشود. از جمله: در برخورد به تاریخ گذشته کومه‌‌له و آن حزب، به شخصیت‌هایش که خودشان از آن جمله هستند، و دفاع از حاکمیت شورائی به جای حاکمیت احزاب در کردستان و غیره. همین اندازه از چرخیدن به چپ در قیاس با کومه‌له به اضافه ایستادگی در مقابل تهدیدات نظامی کومه‌له ضرورت حمایت از آنها را بوجود آورد و احزاب و فعالان سیاسی همین کار را کردند. جناح چپ تا کنون به دو حرکت سیاسی دیگر یک علنی کردن اختلافات و دیگری بازگشت این هیئت ۷ نفره به اردوگاه دست زده است.

به باور من جناح چپ متناسب با تعریف چپ بودن از خود در مقایسه با جناح راست، عمل نمی کند و مواضع صریح نمی گیرید. این جناح هنوز متوجه نقط قوت پرچم نیمه بر افراشته چپ بودن خود در کشمکش با جناح راست درون کومه‌له و همچنین در جریان روزهای اخیر نیست. علت چیست آیا رشته‌های پیوند میان آنها مانع است؟ هنوز متوجه نیستند که جو فعال سیاسی و اعتراضی در جامعه هر دو طرف را زیر ذره بین گذشته است و مردم از هر دوطرف تصویر میگیرند. در نوشته‌ها و مصاحبه‌های رهبران جناح چپ حتی در روزهای جدائی از هم، احساس میشد هنوز بدهکار کومه‌له ناسیونالیست‌اند و برایش آبرو داری می کنند. هنوز صریح و روشن نمی گویند آنها ناسیونالیست‌اند و ما کمونیست. این برخوردها دفاع از این جناح را مشروط  میکند تا اینکه بینیم چکار می کنند و چه افق و استراتژی انتخاب خواهند کرد.

نکته دیگر اینکه تعریف از دو جناح بنام چپ و راست، رهبران کومه‌له را بشدت برآشفته کرده است. بدست دادن این تعریف از جناحها و تغییراتی که کرده‌اند تعین تکلیف با آنها را در اولویت جناح راست کومه‌له قرار داد. قبلا هز دوی آنها مدافعین کمونیسم کارگری را در صفوف پائین تشکیلات با اخراج و تهدید ریشه کن کردند و  اینبار در صفوف بالای تشکیلات به مشکل برخورده‌اند و به سادگی از آن نمی گذرند. اگر جناح چپ روشن و صریح از ناسیونالیسم کومه له و کمونیست بودن خود صحبت می‌کرد می گفتند چکار خواهند کرد بدون شک توجه بیشتری را به خود جلب میکردند. به آن اندازه‌ای که جناح راست متوجه نقطه ضعف خود و مشکلاتی که این تعریف جناحی می تواند برای آنها بوجود آورد، جناح چپ متوجه‌‌ آن نیست. پشت تهدیدها و حکومت نظامی اردوگاهی و برگزاری کنگره ۱۸ و راه ندادن به هیچکدام از افراد هیئت رهبری حزب برای شرکت در آن انعکاسی از نگرانی جناح راست در این رابطه بود. حالا که کنگره را مطابق میل خود گرفته‌اند به روال معمول ظاهر معقول و عامه‌پسند به خود میگرند و دبیر اول آن چون همیشه بزرگوارانه وارد صحنه میشود.

۳- تشتت سیاسی و سازمانی جنبش ناسیونالیست و تراکم احزاب عامل دیگر این انشعاب است. در کردستان حزبی نیست که اینها را جمع کند و مرجع روئی آوری فعالین این جنبش در جامعه باشد. این پراکندگی منجر به ایجاد جریانات گوناگون ناسیونالیست در این منطقه شده و هر کدام از آنها خلاء معینی را برای پیشبرد این جنبش پر کرده‌اند. آن نقشی که کومه‌له در شرایط فعلی قادر به انجامش هست از عهده هیج حزب و سازمان دیگر ناسیونالیست بر نمی آید. کومه‌له خلاء بزرگی را برای جنبش ناسیونالیسم در تقابل با جنبش کمونیستی در کردستان ایران پر میکند که از بقیه ساخته نیست. کردستان ایران با بخش‌های دیگر آن فرق دارد و در هیچ منطقه دیگری شاهد چنین صف بندیهای سیاسی شدیدی نیستیم. کمونیسم در هیچ منطقه دیگری از چنین قدرت و موقعیتی بر خوردار نیست. حزب دمکرات و متفکرین ناسیونالیست متوجه این نقش کومه‌له هستند. متوجه‌اند این کومه‌له به تاریخ کمونیستی خود لجن می پاشد و ادعاهای سوسیالیستی آن بی آزار است و کاری را که از عهده باند مهتدی بر نیامد از اینها ساخته است. بقول یکی از رهبران حزب دمکرات کردستان- ایران، جای “تشکیلات وزین” کومه‌له در مرکز همکاری احزاب کردستانی خالی است. دلیلی ندارد کومه‌له در چنین ائتلاف‌‌ و همکارهائی شرکت نکند. قبلا که از جمله عناصر اصلی کنگره ملی کُرد، کمیته دیپلماسی، سخنگوی کلیه احزاب و باندهای مذهبی وغیر مذهبی بوده و در تعدادی از نشست‌های گاه و بیگاه “مذاکره” با مامورین جمهوری اسلامی شرکت داشته‌ است. این جدائی برای کومه‌له و دبیر اول آن دستاورد بزرگی است و راه هر نوع همکاری و ساخت و پاختی را برایش آسان‌تر کرده است. اما عواقب زیانباری در جامعه کردستان ببار خواهد آورد و سبب تقویت ناسیونالیسم کُرد خواهد شد.

وجود جنبش کمونیستی قوی در کردستان و اولویت مقابله با آن در شرایط امروز جامعه این کومه‌له را برای حزب دمکراتهای کردستان ایران و دیگر سران احزاب ناسیونالیست در عراق و ترکیه و سوریه عزیز کرده است. البته این نقش کومه‌له دوره‌ای است و اگر حزب دمکرات بر مشکلاتش فائق آید و سرو سازمانی به خود دهد، در آن صورت  ناسیونالیست‌ها عبور از بیراهه کومه‌له را ول میکنند و سرراست به حزبی روئی می آوردند که نمایندگی صریح ان جنبش را در دست دارد. در این صورت کومه‌له به موقعیت فعلی باند زحمتکشان سقوط خواهد کرد.

۴- فاکتور دیگری که انشعاب را برای جناح راست کومه‌له الزامی کرد وجود میدان دیگری در جامعه برای فعالیت این جریان در کردستان است. بعد از مرگ منصور حکمت و انشعاب در حزب کمونیسم کارگری ایران جنبش کمونیستی در این منطقه ضربه خورد و کومه‌له بی رمق افتاده بر زمین جانی گرفت و برجسته شد. اکنون سه حزب از طیف کمونیسم کارگری در کردستان فعالیت دارند. این کثرت حزبی و سازمانی بی تاثیر بر جنبش کمونیستی و پراکندگی فعالین کمونیست در این منطقه نیست. بنا به اطلاعاتی که هست حالا طیف مدافعین خط و متد منصورحکمت بسیار بیشتر از کل فعالینی است که به این احزاب روئی آورده‌اند. کومه‌له علیزاده عجله دارد فکری بحال این وضعیت کند و از مردم و جوانان کمتر آگاه چپ و از فعالین ناسیونالیست ناراضی از احزاب دیگر، نیرو بگیرد و از روشنفکران ناسیونالیست قدیم کمونیست، چون مشاور متخصص ضد کمونیست استفاده کند.

مشکل احزاب کمونیسم کارگری در این منطقه، درست تر است بگوئیم جنبش کمونیستی در کردستان شبیه همان مشکلی است که احزاب ناسیونالیست دارند. تا کنون هیچ حزبی نتوانسته به حزب متحد کننده عمده فعالین کمونیست و مرجع  اصلی در اذان و تصویر مردم تبدیل شود. با وجود اینها انشعاب اخیر خطر دیگری را از دو سو بر سر راه جنبش کمونیستی در کردستان قرار داده است. یکی خطر گرفتن رابطه سیاسی نادرست احزاب کمونیسم کارگری با کومه‌له علیزاده و خوش بش گرم و توهم برانگیز آنها با این سازمان است. اگر هم چون رابطه‌ای گرفته شود و جای نقد روشن و افشاگری مدام از ماهیت این کومه‌له را بگیرد، این احزاب بطور ناخواسته به ناسیونالیسم کُرد خدمت کرده و به چشم کارگر و مردم در کردستان خاک پاشیده‌اند. خطر دوم در جهت ایجاد رابطه تقریبا مشابه و سخاوتمندانه سیاسی با جناح چپ انشعابی است. چون قبل از انشعاب چنین مشکل و رابطه‌ای بر قرار بود و هنوز هم ادامه دارد. این انشعاب موضوع مقابله با ناسیونالیسم کُرد را برای کمونیست‌ها و احزاب پیچده‌ و سخت‌تر کرده است. احتمال اینکه رقابت میان احزاب کمونیسم کارگری و اولویت‌های سیاسی هر یک از این احزاب چگونگی مناسبات احزاب کمونیسم کارگری با دو کومه‌له و آن دو حزب را تبدیل به مشکل دیگری برای کمونیست‌ها در کردستان کند هست.

نکات دیگری در مورد دلایل باقی گذاشتن نام حزب کمونیست ایران از طرف جناح ابراهیم و آینده حزب اینها، آینده هر دو جناح و سازمانهای مربوط به آنها، اوضاع فعلی جامعه و احتمالات آتی را در نظر داشتم اما مریض شدم و پخش این قسمت به تاخیر افتاد و نوشته را به پایان می رسانم.  با پوزش از خوانندگان

 مجید حسینی

۲۴ژانویه ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate