شکست حزب دموکرات در استیضاح و برکناری ترامپ وبحران دموکراسی امریکائی

سعيد صالحى نيا
February 02, 2020

شکست حزب دموکرات در استیضاح و برکناری  ترامپ وبحران  دموکراسی امریکائی

 

مقدمه:

 

جمعه این هفته بعد از چند دور بحث و مناظره سرانجام نمایندگان سنای امریکا به اکثریت ضعیف 51 به 49 رای دادند که "شاهد برای استیضاح ترامپ لازم نیست"! به این ترتیب زیر اب حزب دموکرات و کنگره تحت کنترل دموکراتها را زدند و تلاشی طولانی مدت را برای استیضاح و برکناری ترامپ خنثی کردند و به ریش دموکراتها و مردم امریکا خندیدند!

 

طبق نظر سنجی ها بالای 70 در صد مردم امریکا نظر داده اند که در استیضاح سنا باید شاهدها حاضر شوند منجمله جان بولتون (مشاور سابق ترامپ)که اخیرا در کتابی اسرار پشت پرده ترامپ را رو کرده و موی دماغ شده است.

دنبال کردن این صحنه ها از دید من بیش از هر چیز اینبار بیشتر با زبان خود دموکراتها ثابت می کند که نظام دموکراسی امریکائی قادر نیست شارلاتانی مثل ترامپ را به زیر بکشد حتی زمانی که 16 هزار دروغ طی 2 سال به مردم امریکا گفته و قوانین و سنتهای دموکراسی امریکائی را به ریشخند گرفته!

 

در این مقاله بیشتر نگاهی می کنم به این موضوع یعنی ناتوانی دموکراسی امریکائی در حل معضلات درونیش و معضلات روزمره مردم با این حکم که بحران دموکراسی امریکا ئی بخشی از بحران سرمایه داری است و ناتوانی این دموکراسی را  در حل معضلاتش را باید برای مردم افشا کرد:

 

 

(1)نمونه معضل خرید و فروش اسلحه در امریکا و ناتوانی دموکراسی امریکائی:

 
در طی چند سال گذشته هزاران نفر از مردم امریکا قربانی قتلهای تروریستی جمعی توسط ادمهائی شده اند که به اصطلاح از "ازادی داشتن اسلحه" طبق قوانین امریکا استفاده می کنند!طبق متمم قانون اساسی امریکا خرید و فروش اسلحه حق ادمها نامییده شده و الان بیش از تعداد جمعیت 300 میلیونی امریکا ، اسلجه در اختیار مردمست.

 

امریکا در میان کشورهای غربی از این جهت مورد استثنائی است.در سایر کشورها این بازار اسلحه بروی جامعه باز نیست و طبیعتا هزاران قتل جمعی و دهها هزار قتل فردی و خودکشی با اسلجه امکان ندارد.

در متمم قانون اساسی امریکا این "جق" کار گذاشته شده و توسط لابی قدرتمند راست و انحصارات اسلحه سازی حمایت می شود . دو حزب دموکرات و جمهوری خواه هم با اتکا به همین "حق در قانون اساسی" همچنان با اختلافاتی از این صحنه کثیف قربانی شدن انسانها حمایت می کنند.

 

اختلاف حزب دموکرات و جمهوریخواه در دوران رقابت ریاست جمهوری نه بر سر پایان دادن به خرید و فروش اسلحه بلکه بر سر اینست که ایا مثلا قبل اینکار خریدار چه اندازه "چک شود"؟ جالبست که بدانیم امثریت مطلق قاتلان جمعی و فردی در امریکا از این غربال براحتی رد می شوند و عملیات تروریس حمله به مدارس و کالجها و مراکز عمومی توسط افرادی انجام می شود که با خرید سلاح اتوماتیک هیچ مشکلی ندارند و سابقه منفی هم ندارند! لذا دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بیهوده دارند پارس می کنند و متاسفانه این معضل در نظام دموکراسی امریکائی همچنان قابل حل نیست!

 

برای حل کردن معضل خرید و فروش اسلجه باید به سراغ قانون اساسی پوسیده امریکا رفت و انرا زیر و رو کرد.نه در این مورد بلکه در همه موارد! این قانون اساسی به هیچ وجه نیازهای کنونی مردم را پاسخگو نیست اما دو حزب دموکرات و جمهوریخواه این قانون اساسی را خط قرمز می دانند و در ذهن مردم اینچنین تابوئی ساخته اند که نمی شود به این قانون اساسی دست زد!

 

من بعنوان فعال فیسبوک سالهاست با فعالین ازادیخواه امریکا منجمله فعالین جنبش اشغال صحبت کرده ام و متاسفانه این گره ذهنی در ذهن انها هم هست! دموکراسی امریکائی نمی تواند حتی از خط قرمز قانون اساسی پوسیده اش جلو برود!در حالیکه در یک نظام مترقی قانون اساسی مرتب باید تحت بازنگری باشد  و هر چند سال به رفراندوم گذاشته شود.

 

 

(2)داستان استیضاح ترامپ و تقلاهای ابکی حزب دموکرات بر علیه او:

 

حزب دموکرات امریکا از زمان بقدرت رسیدن ترامپ دنبال زدن او بود.منتهی از چه زاویه؟ از زاویه نهاد قدرت امریکا! از زاویه سیاست نئوکان!

نقد حزب دموکرات به ترامپ از زاویه "همکاریهای او با روسیه و اوکرائین بود از زاویه مهملات او در سیاست خارجی!

دعوای حزب دموکرات و ترامپ بیرون نبرد طبقاتی انجام می شود.نیازهای روزمره مردم مطرح نیست.

 

در امریکا طبقه کارگر فاقد تشکل اتجادیه ای و سیاسی سراسری است.اتحادیه های زرد کنونی عموما توسط اف بی ای کنترل می شوند و اتحادیه های منرقی از مقطع سال 2000 با وجود رشد خود نتوانسته اند بطور سراسری جنبش اعتراضی را جلو ببرند.دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مرکزیت خود هیچ ربطی به این جنبشهای کارگری ندارند و نداشته اند بلکه در زمان رقابتهای انتخاباتی در بهترین حالت بطور موقت یاد طبقه کارگر می افتند و دنبال بالا بردن حقوق حداقل به 15 دلار در ساعت !

 

کانتکس استیضاح ترامپ بطوری چیده شد که مانع رشد جنبش اعتراضی چپ بشود.رهبری این بازی استیضاح را جناح راست حزب دموکرات بدست گرفت به هدف جایگزینی ترامپ و تداوم بازی تاریخی دموکرات -جمهوریخواه.

از دید من هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در نگه داشتن فضای سیاسی موجود منافع دارندو نمی خواهند جتی گرایشی مثل برنی سندرز بتواند جلو بیاید از این روست که حزب دموکرات انوع کپی های ابکی تر از سندرز را جلو گذاشته تا مردم را در توهم نگه دارد.

 

به رغم اینکه سیاستهای داخلی و خارچی ترامپ تا چه حد ضد منافع زحمتکشان در ارمیکا بوده یا تا چه اندازه باعث تشدید بحران جهانی اضافه کرده به رغم اینکه ترامپ تا چه اندازه به تشدید الودگی محیط زیست کمک می کند تا چه اندازه منافع طبقه بیلیونر امریکا و دنیا را حمایت می کند ، هیچکدام از این سیستها موضوع استیضاح ترامپ نیست!

طبق قوانین دموکراسی نمی شود ریاست جمهور را بخاطر سیاستهایش به استیضاح کشید حتی اگر به ضد منافع اکثریت جامعه عمل کند!

بله! ترامپ و دارو دسته اش از سوراخهائی که طراحان قانون اساسی امریکا برای حفظ حاکمیت طبقه کارگر تعبیه کرده اند استفاده می کنند!

 

 

(3)قوانین دموکراسی امریکائی چگونه از منافع اقلیت حاکم حمایت می کند؟

 

موارد و نمونه های متعددی هست که بشود نشان داد نظام قانونی امریکا طوری طراحی شده که حامان موجود احزاب دوقلو و نمایندگان انحصارات مالی از این قوانین و نظام برای تداوم حکومت خود استفاده برده اند.

 

من اینجا چند نمونه واضح را ارائه می دهم:

 

(1)مکانیزم انتخابات ریاست جمهوری امریکا

 

در طی چند دهه گذشته مردم امریکا شاهد بودند که جرج بوش با وجود رای کمتر در انتخبات امریکا با حمایت 9 نفر در دادگاه عالی به ریاست جمهوری رسید! همین نظام باعث شد که ترامپ با وجود اینکه 3 میلیون رای کمتر اورده بود به ریاست جمهوری امریکا برسد چون نظام انتخاباتی امریکا دوگانه است و "منتخبین دو خزب " نسیبت به مردم عادی حق بالاتری دارند و تقسیم بندی ایالتی هم به زدن حق عموم مردم به رای دادن کمک می کند.

 

(2)پرداخت مالیات در امریکا

 

حتی وقتی فردی به ارزشهای دموکراسی لیبرال و عقلانیت لیبرال اعتقاد داشته باشد می پذیرد که مالیات در نظام سرمایه داری باید بر اساس در آمد باشد.یعنی انکه بیشتر در امد دارد مالیات بیشتر بپردازد!

در امریکا خصوصا بعد از دوران مک کارتیزم با زدن طبقه کارگر و اتحادیه ها شاهدیم که درصد مالیات طبقه سرمایه دار به سرعت پائین می اید . الان بیلیونرها کمتر از یک سوم زمان دهه 40 امریکا مالیات می دهند و اگر ثابت کنند که سرمایه گزاریشان بیش از سودشان بوده کلا از مالیات معاف هستند!

با همین مکانیزم قوانین امریکا از ترامپ و شرکتهائی مثل امازون چنان حمایت کرده که اینها با افتخار اعلام می کنند که اساسا مالیات نمی دهند! اینست انچه بنام "حکومت مردم به مردم" توسط حامیان دموکراسی امریکائی ارائه شده!

 

 

(3)مکانیزمهای شرکت در انتخابات در امریکا:

 

الف:

دموکراسی بر اساس رای دادن و نظام نیابتی استوار است.یعنی امر تفویض حق رای ادمها به "نماینده" لذا بعد انتخابات مردم ول معطل هستند و باید بنشینند تا "نمایندگانشان" برایشان تصیم بگیرند!

قبلا در مقالاتی در نقد نظامهای نیابتی توضیح دادم  که دموکراسی فقط یکی از این نظامهاست و نظام انتخابی شورائی هم همین ایراد را دارد و تنها راه تغییر تدریحی مکانیزم انتخاب نماینده به دموکراسی مستقیم و رای مستقیم مردم است.

 

دوم:

برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری امریکا سرمایه بسیار کلانی لازمست.در دوره های اخیر انتخابات این سرمایه مورد نیاز به بالای 500 میلیون دلار رسیده! یعنی نامزد ریاست جمهوری امریکا باید این اندازه پول داشته باشد یا جمع کند تا بتواند در رقابتها شرکت کند! طبیعی است که چنین مکانیزم انتخاباتی امکان شرکت نامزده های طبقه کارگر و زحمتکشان را بکلی منتفی می کند و فضا می سازد که سرمایه داران بزرگ و بیلیونرها مستقیم یا غیر مستقیم بازی انتخابات را بدست داشته باشند!

 

 

سوم: چگونه ترامپ از لابلای چرخ نظام دموکراسی عبور می کند؟

 

سوال مهم اینست؟ مدعیان دموکراسی مدعی هستند که این نظام فربالی است که درش عدالت تحقق می یابد! ورود و عبور ترامپ درون نظام دموکراسی امریکائی این ادعا را در عمل رد می کند!

 

اگر ادعای دموکاتها را بپذیریم که ترامپ قانون شکسته مرتکب دروغ شده شارلاتانست جلوی ارائه اسناد و شاهد را گرفته و مانع اجرای قانون شده از قدرت خود سوء استفاده کرده خوب طبیعتا باید انتظار داشته باشیم که دمش را بتوانند بگیرند و بیندازند زندان! دموکراسی امریکائی به مردم این وعده را داده بود چرا نشد؟ چرا ترامپ و حامیانش با گردن کلفبی به رغم همه این شواهد و مدارک هنوز در قدرت هستند؟

 

واقعیت اینست که در دموکراسی امریکائی رئیس جمهور اختیارات ویژه ای دارد و ترامپ دقیقا با اتکا به قوانین این دموکراسی تا بحال توانسته سر مخالفین را شیره بمالد و به انها بخندد!

 

بد نیست ببینیم چه اهرمهائی برای قدرت رئیس جمهور امریکا هست که در دموکراسی امریکائی ترامپ توانسته جلو برود؟

 

 

چهار: اهرمهائی ترامپ برای کنترل قدرت و خنثی کردن تلاشهای حزب دموکرات:

 

اول: ترامپ از شبکه فاکس استفاده می کند که بزرگترین پوشش خبری امریکاست . ابزار فریب مردم

 

دوم: ترامپ از سنت و فرهنگ ساخته شده در امریکا بهره می برد.فرهنگی عقب مانده و سطحی که درش سرمایه دار عامل خوشبختی کارگر است و همه می توانند سرمایه دار شوند و حکومت را باید داد دست حکومت گران! ای فرهنگ ابزار تداوم حکومت ترامپ است.

 

سوم: ترامپ از اهرم حزب جمهوریخواه استفاده می کند که اهرمهای زیادی در دستگاه حکومتی پلیس ارتش و دستگاههای امنیتی دارند.همینطور بخش مهم کورپوراسیونهای سرمایه داری با جمهوریخواهان کار می کنند منجمله انها که در صنایع انرژی و جنگی مشغول هستند

 

چهار: ترامپ اهرم کنترل شورای قضائی عالی امریکا را دارد که می تواند به موقع در اختلافات قانونی بین کنگره و ترامپ به کمک ترامپ بیاید و بر علیه دموکراتها حکم بدهد و رای کنگره را خنثی کند

 

پنج: ترامپ سنای امریکا را تحت کنترل دارد که شورای نگهبان امریکاست و بر کنگره امریکا تسلط قانونی دارد.100 نفر نماینده سنا می توانند تمامی تلاشهای 400 نفر نماینده کنگره را خنثی کنند که کرده اند

 

شش: ترامپ همینطور روی جناح راست حزب دموکرات تاثیر بسزائی دارد.این جناح که تا همین اواخر حزب دموکرات را کاملا تحت کنترل داشته درون کنگره و بیرون کنگره تلاش دارد مبارزه با ترامپ را در سطح دعوای خانگی نگه دارد که به ترامپ کمک بزرگی بوده

 

 

(4)عروج راست افراطی و دیکتاتوری در نظامهای دموکراسی:

 

نظامهای دموکراسی منجمله نظام امریکا توان این را که ادمهائی عقب مانده مثل ترامپ قدرت را بدست بگیرند ندارند. نمونه هائی مثل هیتلر یا موسولینی یا ترامپ یا بوریس جانسون نشان می دهد که نظام دموکراسی از این جهت که ابزار حفظ قدرت طبقه حاکم است در شرایط بحرانی براحتی می تواند به ابزار عروج عقب مانده ها و اوسکولهای سیاسی تبدیل شود.

 

همانطور که در مقالاتم در گذشته نشان دادم ترامپیزم علامت بحران همه جانبه و بی سابقه حکومت در امریکاست.قرار بود راه حل بحران باشد اما بیشتر علامت بحرانست و مشخصه های بحران را نشان می دهد و خودش به دردی بزرگ تبدیل شده که فعلا بدون مشارکت واقعی مردم بی درمانست و مثل سرطان خورنده!

 

 

(5) نظام دموکراسی امریکائی در مقابل نظام دموکراسی اروپائی:

 

تفاوتهای حاشیه ای اما مهمی بین دموکراسی در امریکا و در اروپا موجود است.

مهمترین این تفاوتها نقش متفاوتی است که دولت نسبت به مردم و سرمایه داران بازی می کند.

با وجود اینکه نظام امریکا در غرب الگو و قدرت مسلط بعد جنگ دوم جهانی بوده به دلایل مختلفی الگوی دموکراسی امریکائی عینا نتوانسته در کشورهای اروپائی احرا شود .

اکثریت ایرانی حامی دموکراسی توان دفاع از دموکراسی امریکائی را ندارند.نمی توانند از کارگرد این نظام منجمله در سیاست ایران دفاع کنند لذا اویزان مدلهای اروپائی دموکراسی هستند که بیشتر نوع "حمایتی " است و طیفی است که ه آن "سوسیال دموکراسی" می گویند.

 

نظامهای دموکراسی حمایتی در بستری تاریخی و مرحله ای زیر فشار طبقه کارگر خودی و نظام شوروی شکل گرفتند و در بسیاری موارد در این دموکراسیها نیازهای مردم بیشتر رعایت می شود و دولت بیشتر در مقابل مردم مسئول است همینطور کنترل دولت بر کمپانیهای سرمایه داری بیشتر است.

مشکل دموکراسی اروپائی اما چند چیز است که من اینجا رویش مکثی می کنم:

 

اولا: این نظامها الان در بستر نظم کنونی بتدریح دارند رنگ می بازند و به سمت دموکراسی امریکائی عقب می نشینند.دولت خود را از "شر" وظایف خود آزاد می کند و خصوصی سازی در حال رشد است.دولت به سرمایه داران کنتراکت می دهد و اونها را به جان مردم می اندازد.

 

دوما: بحران جهانی سرمایه موقعیت امریکا را در حفظ نظامهای دموکراسی اروپائی بسیار ضعیف کرده و اروپا با سازماندهی "اتحادیه اروپا" تلاش کرده از خود دفاع کند منتهی همانطور که شاهدیم "اتحادیه اروپا "هم در حال شکستن است و انگلیس اولین هست اما اخرین نخواهد بود!

 

سوما: خصلت دموکراسی اروپائی داتا خصلت گذاری است دولت بعنوان ابزار قدرت سرمایه داران نمی تواند در نهایت بین دو صندلی بنشیند.لذا در بستر نبرد طبقاتی مرتب شاهد هستیم گرایشات راست بیشتر و بیشتر دولتهای اروپائی را تسخیر کرده اند خصوصا بعد از فروپاشی بلوک شرق از فرانسه بگیرید تا المان تا انگلیس. بیرون از لحظات کوتاه و مادامی که مبارزات طبقه کارگر نتواند این چرخه را بشکند ، "جرخه بازتولید سرمایه داری" به راست تر شدن دولت در اروپا خواهد انجامید و این راست شدن دقیقا به معنی تبدیل دموکراسی اروپائی است به نوع دموکراسی امریکائی!

 

بواقع می توان براحتی دید که دموکراسی امریکائی نهایتا راهی است که دموکراسی در بستر نظم سرمایه می تواند طی کند .این انتخاب نیست بلکه جبر تاریخی نظم سرمایه است.نظم سرمایه ایجاب می کند که دولت از وظایف عمومیش عقب بنشیند و شفاف تر و واضح تر در مقابل مردم قرار بگیرد.این روندی است که در عمل طی 20 سال گذشته شاهدش بودیم.

 

چهار: نمونه "سوسیال دموکرات تر دموکراسی اروپائی" در کشورهای اسکاندیناوی طی 20 سال گذشته با سرعتی اهسته تر در حال ریزش است و روند خصوصی سازی و زدن منافع مردم که طی مبارزات گذشته بدست اورده بودند همچنان ادامه دارد.رویکرد راست تر احزاب حاکم بر کشورهای اسکاندیناوی در کنار عروج نژاد پرستی به سرعت سقوط دموکراسی اروپائی و ورژنهایش کمک فراوانی کرده.

 

 

نتیجه گیری:

 

در این مقاله سعی کردم نشان دهم که چگونه دموکراسی امریکائی در عمل نتوانسته جلوی ترامپ را بگیرد و او همچنان بر مسند قدرت سوار است.این علامتی دیگر است که این دموکراسی ربطی به انچه ادعایش را دارد ، نداشته و الان ورشکسته تر ماهیت خود را نشان می دهد.

 

توهم اینکه دموکراسی نهاد حاکمیت مردم است توهمی است که از زمان برده داری با این واژه به مردم حقنه شده .چه در زمان برده داری چه در زمان حال ، اما دموکراسی سازمان سیاسی حاکمیت طبقه حاکمه بوده و ناتوانست از جلو بردن حق مسلم مردم در تعیین سرنوشتشان!

 

در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری نسل جوانی هست که فکر می کند علی اباد دموکراسی واقعا شهری است!هدف من در نوشتن این مقاله بیشتر این نسل است که از دور دستی در اتش دارد و کانتکس تاریخی دموکراسی و عملکرد واقعیش را می شناسد و زیر بمباران تبلیغات ماهواره ای دموکراسی به پیاده نظام راست "دموکرات" تبدیل می شود!

 

بله ! علی اباد دموکراسی شهری نیست باتلاقی است که در وطن دموکراسی دچار گندیگی است . واعظان دموکراسی در امریکا متحیر مانده اند که چگونه ترامپ این اخوش بی سر و پا توانسته به بقدرت برسد و حتی توان پائین گشیدنش را ندارند!

 

راه الترناتیو وضع موجود در ایران یا دنیا نمی تواند بی راهه دموکراسی باشد! نمی توان حکومت را بدست اقلیت سرمایه دار داد و انتظار تخم دو زرده برای مردم برای طبقه کارگر داشت!

 

الان در ایران نبرد التراتیوها را باید سازمان داد.رژیم اسلامی نوعی از دموکراسی اسلامی است اما انواع دیگر دموکراسی در غرب شکست خود را دارند نشان می دهند.نباید گذاشت انقلاب اتی ایران به بی راهه دموکراسی برود!

 

حکومت اینده ایران باید حکومتی شورائی باشد که هدفش عبور از نظان نیابتی است .هدفش حذف نظام بهره کشی است.هدفش شکستن تمرکز قدرت است. در این فضا می شود به سازماندهی واقعی حکومت مردم نزدیک شد.این حکومت را ما سوسیالیستی  می نامیم!اینست الترناتیوی که در عمل می تواند بطور واقعی جایگزین الگوهای سرمایه داری باشد!

 

منابع بیشتر:

 

 (۱)تعمیق بحران حکوت در امریکا در استانه اغاز رقابت انتخاباتی سال ٢٠٢٠

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=73224

 

(۲) شوی شهادت وکیل باشی ترامپ در کنگره امریکا و دعواهای خانوادگی احزاب دوقلوی دموکرات و جمهوریخواه!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=72490

 

(۳)انتخابات میاندوره ای ،سقوط ترامپیزم و تغییر توازن قوا در امریکا

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=70622

 

(4)استیضاح ترامپ در سنای امریکا و تشدید رقابت بین سندرز و بایدن برای کاندیداتوری حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=77784

(5)در حاشیه استیضاح ترامپ و تشدید رقابت برنی سندرز با بایدن درکانتکس کاندیداتوری حزب دموکرات برای ریاست جمهوری امریکا

مصاحبه با سعید صالحی نیا

با مدیریت سیمین مجد

تهیه از سامان دری

 

 

https://www.youtube.com/watch?v=pzOoZrz2-Kk&feature=youtu.be&fbclid=IwAR2caS_SrwlmDP9b2zWpS9TJusXtA_TPF11Lpc
SM5eVsXkObxAIHusvIHoE

 

کلیپ فشرده 197برای ایران

https://www.youtube.com/watch?v=xTX_wOtdiC0&feature=youtu.be&fbclid=IwAR3kvxyJ
mwObgkEiZgqSC7ReZcSiOqf6QT6tuwvoGMKc6lDIhzhi20dp464

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com