از چَپ نمایی مُنفَعل، بیزارم

جمشید عبدی
October 06, 2020

برای من نه ایدئولوژی ها که انسان ها اهمیت دارند. اگر فردی اظهار دارد که ایده های زیبایی برای بشر دارد، من برای باز کردن افق های امید بخش او را تحسین می کنم و تَصویر خیال های زیبا برای انسان را می ستایم. اما از کسانی که جُز ناله های ناامیدانه و فرسوده چیزی برای ارائه ندارند، متنفرم. از کسانی که مبارزه با نظام سلطه را نَه در اُفق های وسیع، که در تقلید نمایش های تاریخی در شب نشینی های محفلی می جویند، اِنزجار دارم. با دلقک هایی که از عَمیق و ژَرف بودن، می گویند، ولی حتی سَطحی هم نیستند، مرزبندی مُشخصی و دُشمنیِ آشتی ناپذیری دارم. خُصومتِ من با اینان نه خصومتی امروزی و اینجایی و نه یک دُشمنی شخصی، که رویکردی خَصمانه با دگماتیسم است و ریشه در تمام تاریخ ایدئولوژی هایی دارد که هَدف را از انسان و غایت را از انسانیت گرامی تر داشته اند. از جَزم گرایی مُنفعلی، که تنها نقش تاریخی آن بهانه جویی بوده و هر بار با "قهر و آشتی"، مسیر رهایی را دورتر کرده است، هیچگاه در یک صف و یک مسیر، قرار نخواهم گرفت. "قهر کردن"، این مفهومی است که می تواند فُرماسیون این چَپِ مُنفَعل را در آن نشان داد و بازنمایی کرد. آنچه را در فرهنگ اینان به "اختلاف و انشعاب" نام نهاده اند، معانی متعارفِ آن "قهر کردن" است، از این منظر است که بسیاری از این اختلافها با پادرمیانی بزرگان قوم، رفع و رجوع شده اند و پس از این و با این سَطح درک از مبارزه، باز رفع و رجوع خواهند شد. "قهر کردن" نشان از بی توجهی به این افراد است و اگر کسی به دقت دلایل اصلی نارحتی آنان را جستجو کند، حتما نشانی از بی مهری و کم توجهی و نادیده گرفتن را در مقطعی از فعالیت آنان مشاهده می کند. هنگامی که یکی از این افراد یا دَست آموزانِ ناشیِ آنان، سعی در نشان دادن وَجه ممیزه ی خود دارند، از به عاریت گرفتن هیچ اِدعای سَخیفی فروگذار نمی کنند و اگر دست دهد و امکان آن فراهم آید، نمایی از زندگی خصوصیِ طَرفِ مُوردِ مُنازِعه را نیز به اشتراک خواهند گذاشت.

دلیل اینکه چپ نمایی دست به اقدام نمی زند،  این واقعیت است که می خواهد انفعال خود را در نشان دادن ضعف های آنانی که مشغول کار هستند، نشان دهد. همانگونه که به درستی در مورد سوژه ی اخلاق کانتی گفته شده، که وی دست های آلوده ندارد؛ چرا که این سوژه اصلا دست ندارد، در مورد دلایل انفعال طلبی نیز این مورد صادق است. چرا که هنگامی که اقدامی انجام نگرفته، نقدی نمی توان به آنان وارد کرد. در واقع سنگر انفعال طلبی با پرچم چپ نمایی، سنگری به غایت محکم و نفوذ ناپذیر است و از این روست که افشا و نقد بیرحمانه این موضع از اهمیتی دو چندان برخوردار است. آنان که فعالین بازگویی و پرگوییِ از مواضع چپ هستند و ادعای تعیین مسیر صحیح را دارند، تا هنگامی که همچون یک قاضی با دستکش های سفید یا یک تماشاچی ناراضی نظاره می کنند، نه از فراز و فرود زمین بازی اطلاع درستی دارند، نه "صلاحیتِ اخلاقیِ" این چنین قضاوتی را دارا می باشند. اگر عدالت در سویی از این منازعه ها باشد، قطعا عدالت در کنار کسانی است که برای گفته هاشان حاضرند ایثار کنند، نه کسانی که با وانهادن عمل، به انتظار کشف خطایی در این دادگاه تاریخ هستند. اگر تاریخ دادگاه جهان است، برای حیات نجات بخش، رنج و کار را خواهان است و بهانه جویی های چپ نما را تنها همچون "سایدن دندان سگی بر سنگی" خواهند پنداشت.

محدود نگری؛ دُشمنی پنهان برای خِرد است.  تنها آنکه افق های امید را در هر روز صیقل می دهد، شایسته ی از آزادی گفتن و به آزادی رسیدن است. گفتگو با انسان های امیدوار که به عمل چشم دوخته اند و از کنش در مقابل سلطه سخن می گویند، روح انسان را تازه می کند و هزار رُوزَنه ی رهایی را برای نفس کشیدنِ در عدالت باز می کند. اما مرزبندی با کوته نظران و نِق گفتاران و نق رفتاران و کشیدن خطی حائل، تنها راهی است که از سموم و آفات ناامیدی انسان را نجات می بخشد. با چپ نمایی انفعال طلب باید مرزبندی مشخصی کرد، چرا که در غیر اینصورت هر چند که فرد متمرکز بر هدف خود باشد،  موذیانه و حیله گرانه به  او زخم خواهند زند. از گفتگو و پاسخ با این افراد باید برحزر بود. مهم نیست با چه هدفی با این زخم خوردگان به گفتگو بنشینی، هوای مسموم شان، تو را نیز به سطح آنان تقلیل خواهد داد.هر نوشته و گفتار این اشخاص را باید به مانند سناریویی از بهانه جویی و عذرتراشی و لجبازی بدانیم، که به طرزی بی‌فایده و ناراحت‌کننده تکرار می شود.  تفکرات عاریتی و موضع گیر های ناپایدار، خصلت نمای اصلی این عبارت پردازان است. اگر فردی به صورت واقعی، خود را با جنبشی همسرنوشت بداند، می باید در  شکست های آن نیز سهم خود را بپردازد. ولی کسی که نه تعلق راستین، که همسویی مصلحتی را بر می گزیند، تنها در افتخارات سهم خواهی می کند. این تعلق دروغین را در هر سطحی که باشد می باید نشان داد و افشا کرد. نامعقول بودن ادعاهای این انفعال طلبان از آنجا ناشی می شود که خود را به شیوه ای وارسته از خطاها نشان می دهند و همچون فرزانگان، راههایی جادویی برای نجات مشخص می کنند. دوستان واقعی یک جنبش را هنگامی می تواند شناخت که سهم خود در خروج از بحران را می پردازند و دلسوزانه برای حفظ آن هرکاری می کنند. بی مایه گی این چپ عبارت پرداز را می باید در همین نکته اخیر به سادگی دریافت، که با به وجود آمدن بحران، دست به اپوزیسون نمایی می زنند و از سهم خود در ایجاد این شرایط سخنی به میان نمی آورند. بسیار ساده است که ناظری بود با فاصله ای امن و نسخه ی برون رفت را پیچید. این نسخه ها، تنها انتشار ناامیدی با لحنی سیاسی است. برجسته کردن و نشان دادن این عملکرد ها از اهمیت به سزایی برخوردار است، این را به درستی باید نشان داد که نقطه عزیمت از چپ نماییِ انفعال طلب، تنها می تواند به تسلیم طلبیِ انحلال طلب منتهی شود.

ناامیدی به شدت تسری پیدا می کند و این را باید مبنای کار انفعال طلبی در گسترش خود دانست. با ترویج گفتمان های چپ نما و تکرار بی نتیجه این رویکرد، ندامت و پشیمانی در سطحی از جنبش پدید می آید و ایجاد این فضای ناامیدانه، بهترین فرصت برای جذب نیرو توسط این افراد و گسترش دامنه فعالیت آنان خواهد شد. در مقابل هرچه ارزش و بهای هستی و مبارزه برای هستی آزاد در گوش اینان تکرار شود، در نهایت با انکار و بهانه جویی های سطحی، به اتلاف وقت خواهد انجامید. حتی هنگامی که به سادگی  بتوان نادرستی‌های نظرات آنان را  نشان داد؛  باز باید به دقت از وارد شدن به بحث مستقیم با آنان پرهیز کرد، چرا که میلِ وافرِ این افراد به تأکید بیش از اندازه‌ بر دیدگاه‌ های کلیشه ای و دگماتیک، باز بحث را غیر مفید و ناخوشایند خواهد کرد. زیرا تنها آنچه را که تاکنون آموخته اند، به مثابه حقیقت باور دارند و ایمان به آنچه فراگرفته اند، آنان را از حرکت مداوم آگاهی بازداشته است. هر چه را می نویسند، هر چه را اظهار می دارند، تنها برای یک محفل خاص است و هیچگاه مخاطبی عمومی را در نظر نمی گیرند، برای یک جزم گرا، تنها تشویق یک جزم گرای دیگر کافیست. سخنان عامه پسند گفتن و عامیانه سخن گفتن، نه از دغدغه های توده ای بودن اینان نشئت گرفته، که از بضاعتِ عِلمیِ ناچیزشان ناشی شده و به گونه ای دیگر گفتن و بحث کردن را هرگز فرا نگرفته اند.

 اگر سخنان یکدستی از همه اینان شنیده می شود، اگر تحلیل های ساده ای ارائه می دهند، نه برای این است که همه مردم و قشرهای مختلف جامعه گفته هایشان را دریابند، بلکه دقیقا از ناتوانی و فقر در اندیشه هاشان ریشه دارد. این چپ نمایان منفعل گونه ای تقیسم کار در هماهنگی با هم دارند، اما هر بار که ناچار از عمل هستند، در گفته ها و بحث های همشکل و تکرار گفته های همدیگر، این نهان کاری را  به صورت عریان مقابل مخاطب قرار می دهند و به سادگی نشان می دهند که حتی در همفکری باهم نیز چندان اندیشه ای برای ارائه ندارند. اگر در پیکار علیه سلطه نیز این اندازه شوق داشتند و این اندازه به صورت سیستماتیک با هم مشورت می کردند، اکنون ما فضای دیگری داشتیم. اما این عبارت پردازان، تنها در این "اِکوسیستمِ محفلی" و این فضای مبهم امکان رشد وادامه حیات دارند. همه توطئه هایی که از پشت درهای بسته برای به زانو درآوردن جنبش و رسیدن به خواسته های حقیرانه خود دارد، تنها با اندک نوری از نقد روشمند و باز شدن درهای واقعی بحث از میان رخت بر می بنند. در واقع اینان بیشتر اهل تماشا هستند تا آفریدن و هنگامی دست به ساختن می زنند؛ که نه برای عبور و ساخت یک پُل، که همیشه برای انسداد و ساخت یک سَد و در پی بهانه و دستاویز برای بازخواست و اعتراض هستند. امروز هدف نهایی  برای اینان نه عبور از یک مقطع حساس سیاسی، که ابقای فضای ابهامی است که به تسلیم طلبی منجر شود و هزینه این پرگویی ها را نیز  با به حراج گذاشتن آنچه از ارزش و هُویت باقی مانده، تامین می کنند.طبیعتِ زیستِ چپ نمایی و انفعال،  در تلازم با هم قرار دارند و هر دو پیمانه های هم را پر می کنند و در همراهی کردن به یکدیگر وابسته هستند. همانگونه که سنگ بزرگ نشانه نزدن است، ادعاهای بزرگ نیز، نشانهِ عدمِ تعهد در به انجام رساندن است. تعهدی که ما را با این جنبش همسرنوشت کرده، این باور را در ما به وجود آورده که ؛ ذخیره غنی سنتِ برسازندهِ این جنبش و اصالت عملگرایانه آن، حتی در سکوت هم پاسخ شایسته ی اینان را خواهد دارد."

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com