سکوت سرشار از دسیسه هاست

جمشید عبدی
October 29, 2020

سکوت سرشار از دسیسه هاست

پیش از هرچیز، درک درستی از نظریه ندارند و آن را هم‌چون یک انگاره و به شیوه‌ای جزم‌باورانه به‌کار می‌گیرند، هم‌چون چیزی که کافی است به‌شکلی طوطی‌وار از بر شود تا به تمامی نیازها پاسخ دهد. نظریه برای آن‌ها بیشتر یک مرام است تا راهنمایِ عمل. (انگلس)

نقش سازنده بحران های اجتماعی بر رشد سیاسی :

سیاست به شیوه وسیعی در جامعه ای که دچار بحران شود، مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. توجه ها معطوف به نظرپردازی و نشان دادن ضعف ها و ارائه راهکار و مسیر برون رفت کشیده می شود. هر  چه بحران شدید تر شود جامعه سیاسی تر می شود. و بلعکس هرچه ثبات سیاسی در منطقه ای بیشتر شود، تفکر و نظرورزی سیاسی سهم کمتری در حوزه اجتماعی پیدا می کند و گاها بسیار کمرنگ تر می شود. بیشتر تفکرات سیاسی در دورانی  متولد شده و به وجود آمده اند که جامعه دستخوش، بحران های اقتصادی و سلب مشروعیت از نهادهای حاکم و مسلط بر آن دوره بوده است. آشفتگی ایتالیا در دورانِ "ماکیاولی" و هرج و مرج بریتانیا در دوران "هابز" و وضعیت طبقه کارگر در دوران مارکس، همه نمونه هایی از تعالی فکر سیاسی در دوران های بحران هستند. در مقابل جوامعی همچون کشورهای آمریکای شمالی که به نسبت ایدئولوژی حاکم تسلط درونی تر ی پیدا کرده، فرهنگ سیاسی مردم معطوف به اصلاح و نه بازنگری کامل در ساختار نظام های موجود گردیده است.  

تضاد جامعه ما در مقابل بحران:

در مورد جامعه ما گویی اوضاع کاملا به گونه ای دیگر است و هر چه فشار اجتماعی بیشتر می شود، آرمان های انقلابی کم رنگ تر می شود و هر چه زندگی برای اکثریت مردم دشوار تر می گردد، فعالان عرصه سیاسی نیز قدرت طلبانه تر از جامعه غافل می شود و به خود می پردازند. فشارهای اجتماعی در دهه های شصت و هفتاد شمسی در ایران، زمینه را برای رشد گرایشات عرفانی و برداشت های صوفیانه از دین هموار کرد. در دهه هشتاد فشار های اقتصادی به اتمیزه شدن بیشتر جامعه انجامید و خصلت پوپولیستی در جریانات سیاسی با حضور احمدی نژاد گسترش یافت. اکنون و در فاصله خیزهای سال ها اخیر نیز اختلافات میان احزاب گسترش پیدا کرده و بر عکس بیشتر جوامع مورد بحث در بالا، به پسروی نظریه و ناکامی در عمل منتهی شده است.

هر چند در رابطه باجامعه ما نیز می توان دلیل آورد که توجه به سیاست و سیاست ورزی وسعت بیشتری پیدا کرده است، اما به همان نسبت مجالی برای جهت دهی های ارتجاعی و پوپولیستی نیز بیشتر فراهم شده است. کمیت توجه و دغدغه های سیاسی اما به معنی این نیست که کیفیت اندیشیدن و رجوع به ریشه های اصلی مشکلات در مسیر صحیحی قرار بگیرد. هر چند که امروز در صحنه سیاسی اشخاص و چهره های فراوانی حضور دارند و به یمن شکبه های اینترنتی مشارکت افزون تری صورت پذیرفته، اما به همین نسبت هم کیفیت سیاست ورزی رو به نزول رفته است. گفته های یک شکل و تحلیل های آبکی، فضای رشد و نمو ایده های اصیل را گرفته است. در واقع عرصه سیاست به بازاری تبدیل شده که هر کالای بنجلی، متصدی فروش پیدا کرده است و حسِ در مکان و زمان تعیین کننده قرار گرفتن، به قشر عظیمی مجال فرصت طلبی داده است. از سوی دیگر این ساختار نامنظم و بی شکل سیاسی، تاکنون نتوانسته رهبری اخلاقی جامعه را به سمت خود متمایل سازد. ما در دوران بی باوری و شک ورزی مخرب قرار داریم. به قول گرامشی، نظم کهنه فروریخته و نظم جدید هنوز شکلی پیدا نکرده اما در این میان هیولاها سر برآورده اند. با بازاری شدن فضای سیاسی، قوانین بازار نیز بر آن حاکم می شود. اینک تقاضاهای کاذب سر بر می آورد و قهرمانانی پوشالی عرضه می شوند که تاریخ مصرف دارند و به سرعت منقضی شده و جای خود را به سوژه ای دیگر می دهند. همه چیز در سطح رخ می هد. سطح به میدان تفکر و عمل بدل می شود و واکنش های اجتماعی نیز تنها به موافق و مخالف بدل می شوند، بدون اینکه فرصت جدلی عمیق ظاهر شود، همه زمینه ها ناپدید می شود. شاعرانگی اجتماعی جامعه ما نیز به محرکی مضاعف تبدیل شده و همه فضای مدنی را در یک تب رمانتیسیم سیاسی غرق می کند. ما اندیشیدن را از یاد می بریم، همه آنچه هست اخبار و تحلیل های آماده است. ما نه تنها در یک دیالوگ قرار نداریم که بیشتر یک مخاطب خنثی هستیم که هر فضایی که ایجاد می شود ما را با خود به یکی از قطب هایی این مجادله تک ساحتی سوق می دهد. ترس و درد عظیم جامعه، نه تنها ما را عقلانی تر نکرده، بلکه فضای دلسوزی و همدری بی هزینه، به اختگی فکری ما منجر شده است. ابراز تاسف ها و آه و ناله کشیدن ها، راه را بر اندیشه بسته و ما عملا در مقابل شکارچی خود فلج شده ایم.

وضعیت حزب کمونیست ایران در این شرایط:

با ذکر این موارد اکنون می توان به صحنه نزاع و اختلافات درونی حزب کمونیست ایران پرداخت. اگر چه محفل پوپولیستی ایجاد شده درون ساختار تشکیلات ما، اکنون مدتی است که از استراتزی هجمه های واضح و شفاف به تشکیلات و تهیه طومارهای امضا از سایر احزاب برای فشار بر حزب  خوداری کرده است. اما با وجود حل نشدن مشکل و در عدم راهیابی از این بحران، همچنان باید انتظار داشت تا با بهانه ای دیگر فشار بر تشکیلات از نو شروع شود. یک فرد سیاسی به خوبی می داند که در صورت عدم انحلال کامل بحران و جهت دهی آن برای برون رفت، هر سکوتی سرشار از دسیسه هاست.

ما در مدت اخیر شاهد حضور همه جانبه این رفقا در شبکه های اجتماعی بودیم که در شکلی یکسان و البته بدون محتوا، سعی در نشان دادن مشکلات به وجود آمده داشتند، ولی هیچ کدام به راه حل های موجود نپرداخته و عملا حل بحران را به زمانی نامعلوم و بدون برنامه ای مشخص موکول می کنند. هر چند تعدادی محدود از این رفقا با اینکه زمانی در رهبری این تشکیلات بوده اند اما همه پرنسیب های یک عضو را اعم از حفظ اسرار و حدود آزادی بیان درنوردیدند، اما با اینجال همچنان به شعار "همکاری همه با هم"   یا به ترجمه درست تر، "همه با من"  متوصل می شوند. سیاست دوگانه این رفقا به نحوی چشمگیر نه تنها به ابهام در شناسایی موانع اصلی منتهی شده، که با تغییر عبارات و بارهای معنایی جدید بر پراتیک درون حزبی، عملا مرز انحلال طلبی و اصلاح درون حزبی را نامعیین کرده است. اقداماتی که با هر تعبیری یک عمل بدون تعهد و خارج از دایره فعالیت سیاسی روشن بوده، با تغییراتی در معنای آن و یا نقل قول انتخابی به برش هایی از واقعیت منجر شده که در راستای خواسته های شخصی و محفلی این رفقا قرار گیرد. وقتی جلسات مخفی این رفقا که برای برنامه ریزی و کسب رای بیشتر از سوی آنان سازمان داده شده بود، آشکار شد و با اشتباه تکنیکی یکی از آنان به بیرون انتقال یافت، به جای نقد از خود و تغییر این عمل غیر سیاسی و حزبی ، با تایید آنان در گفتگوهای انتشار یافته شان مواجه شد و حتی با تهمت هایی به عنوان "استراق سمع" و "جاسوسی"، سعی در برگرداندن ورق بازی سوخته خود و اضافه کردن بار معنایی تازه به عمل "دسیسه" داشتند. این یک نمونه وقیحانه از تغییر معانی اعمال و گفتارهایی است که با وجود شعار شفافیت از سوی آنان به شدت غیر شفاف و عوام فریبانه بوده است.

دلایل نبود راه حل:

وقتی بر سر مساله ای اختلاف ایجاد می شود، در یک فرهنگ مترقی سعی بر آن است که به وسیله گفتگو به راه حلی مشترک رسید. در میان ما نه تنها اهمیت این موضوع نادیده گرفته شده، که ما هر بار در مونولوگ هایی شاهد، قضاوت های یکجانبه و عدول از مرزهای سیاسی و رجوع به زندگی شخصی افراد بوده ایم. سبک کار این محفل در مدت اخیر با ناکامی در فضای بحث سیاسی و هنگامی که همه به گونه ای یک شکل چند سرتیتر رفیق صلاح مازوجی را تکرار کردند، به شایعاتی در مورد زندگی شخصی افراد متمرکز بوده تا با این وسیله مشروعیتی که نمی توانند از نظر سیاسی خلع کنند، در دالان های زندگی شخصی افراد و با ذربین های اخلاقی رفع و رجوع کنند. لنین در جایی می گفت که هر چه به تعالی حزب کمک کند اخلاقی است و هر عملی که منافع آن را به خطر بیاندازد، غیر اخلاقی است. با این معیار، آن کسانی که در زندگی های خصوصی افراد به دنبال اخلاقیات هستند، با تضعیف حزب خود، بی اخلاقانه ترین عمل را پیشاپیش انجام داده اند.

یک پرسش:

در واقع هنگامی که پرسشی پاسخ نیافته، مشکلی که اظهار شده راه حل پیدا نکرده، بحرانی که سر برآورده فروننشسته، سکوت منتظرانه چه دلیلی می تواند داشته باشد.؟


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com