استراتژی برای کدام جنبش؟ (نقدی بر گرایش مازوجی) ... بخش سوم: ارزیابی جایگاه و عملکرد

جمشید عبدی
July 09, 2020

استراتژی برای کدام جنبش؟ (نقدی بر گرایش مازوجی)

بخش سوم:  ارزیابی جایگاه و عملکرد

"اصلاح آگاهى در عین‌حال شامل آگاه ساختن كامل جهان نسبت به‌خویش است، آگاهى‌ای كه از رؤیاى نسبت به‌خویش به‌دست مى­ آید، و با توضیح اعمال خود نسبت به‌جهان حاصل مى‌شود... بنابراین، ما در موقعیتى قرار داریم كه باید مرام خود را در یك كلام خلاصه كنیم: خود روشن‌گرى  یا فلسفه‌ی انتقادىِ مبارزات و آرزوهاى عصر حاضر. "

(مارکس)

بینش و عملکرد محفل مازوجی نشان داده که، نزاع بر سر کسب جایگاه در مناسبات درون حزبی را به مثابه غایتی در خود می بیند.اینجا دیگر این تعریف عمومی که حزب برای طبقه و طبقه برای رهایی بی معناست و به جایش گفته می شود که محفل برای کسب آرا و کسب آرا برای قدرت درون حزب و قدرت درون حزب هم برای محفل. از این روست که به تحلیل هایی دست می زند، اقداماتی را انجام می دهد تا با تعریف یک فضای دوقطبی از راست و چپ در تشکیلات حزب کمونیست ایران، به خود مشروعیتی را نسبت دهند، که عوام فریبانه و نادرست است. در واقع مختصات فکری این محفل، در مقابل تشکیلات حزب قرار دارد و اشخاصی که دنباله رو مازوجی هستند،(به فرض اینکه درون خودشان نیز اختلافاتی نباشد) تنها یک محفل بیشتر نیستند. به گفته دیگر بحث نه در میدان راست ها و چپ ها، که در نزاع یک محفل درون یک تشکیلات رخ میدهد. اکنون می توانیم دید واژگونه ای که در تبلیغات و نوشته های این محفل وجود دارد را ببینم. در واقع این محفل با دوقطبی نشان دادن کل تشکیلات می خواهد، این را القا کند که گویا جناعی وسیع در تشکیلات از این دیدگاهها پیروی می کنند، و جناع دیگر از آن دسته از دیدگاهها دفاع می کند. اما در واقع اینگونه نیست. این عمل یک ترفند کاذب است که با ایجاد زمینه این ابهام، نمایشی از یک جناحبندی را به مخاطبان نشان می دهد. از این روست که من این جمع را نه یک جناح در تشکیلات که تنها یک محفل می نامم. این توضیح به ما کمک می کند که با اشراف بر مختصات این محفل، بخشی از عملکردهایشان را توجیه پذیر تر برسی کنیم.

عرصه اصلی و واقعی مبازه سیاسی، قلمرو و حیطه اجتماع است. اگر ناکامی در حوزه سیاست اخلاق و شرافت انقلابی ما را به جایی برساند که به حریم خصوصی افراد چنگ بزنیم، دیگر به قطع باید دانست که وارد سبک کار محفلی شده ایم. برای بیان دقیق تر این موضوع بخشی از مقدمه کتاب "پیامبر مسلح" ایزاک دویچر را انتخاب کرده ام که در مورد منش واخلاق سیاسی تروتسکی است. در این مقدمه آمده است: "تروتسکی همانند لسینک است که سر مخالفش را می برد و به همه نشان می دهد که چه اندازه تهی است، لیکن در عین حال به قلمرو شخصی قربانیش دست درازی نمی کند...او قربانی خود را از لحاظ سیاسی یکسره بی اعتبار می کند اما با شرافت او کاری ندارد ". حفظ اخلاق مبارزاتی و حفظ پرنسیب های انسانی از حداقل هایی است که به عنوان زمینه ایجاد طرح مواضع سیاسی باید مدنظر باشد. اما در عدم وجود این اخلاق خویشتن دارانه و نبود یک طرح سیاسی روشن و اختلاف صریح، محفل مورد بحث ما، نزاع سیاسی  را معطوف به زندگی خصوصی افراد، روابط شخصی و جنسی کادرهای حزب کرده است. گاهی قدم را پیشتر گذاشته اند و حتی به نیت خوانی افراد نیز دست زده است.

ما می توانیم با کسی اختلاف نظر داشته باشیم، دیدگاههای همدیگر را نقد و ارزیابی کنیم، حتی این تفاوت مواضع ما را به تنفر از طرف مقابلمان برساند، اما حداقل هایی از کرامت انسانی وجود دارد که حاضر نیستم از آن عبور کنیم. تصور کنید که من مشغول مطالعه و یا نقد متفکری چون فوکو هستم، می توانم با دلایلی که طرح می کند و بحث هایی که دارد، مخالف باشم، اما نمی توانم نقد دیدگاهای فکری او را با این دست آویز حقیر بشمارم که او همجنسگرا بوده و پس افکارش نادرست است. این تفاوت اخلاق انسانی با اخلاق دگماتیک محفلی و فرقه ای است.  این توضیحات از این رو ضروری می نماید که این محفل با ناتوانی در طرح یک دیدگاه سیاسی منسجم، به صورت روزمره به کشف زندگی شخصی اعضای حزب کمونیست ایران روی آورده اند. بی تعارف تر اگر بگویم، با ایجاد یک محفل بسته و حضور پیران و ریش سفیدان حزبگرد، به تخریب چهره های سیاسی درون تشکیلات با استفاده از بازگویی خاطراتی از زندگی شخصی افراد و تحریف گفته شده ها و نوشته شده سرگرم هستند.

خلط مبحث دیگری که در بحثهای انتشار یافته این محفل منجر به عوام فریبی شده است، مساله معرفی کردن حزب همچون یک حکومت که گویا این محفل هم آزادی خوان مردمی هستند و بقیه اعضا هم مردمانی که مورد ظلم واقع می شوند. این سفسطه بسیار موذیانه عمل می کند. از یک سو با این تشبیه نابجا یک حزب سیاسی را معادل یک حکومت تعریف می  کند و بعد وظایفی که یک دولت باید در حق مردمش داشته باشد را به حزب سیاسی نسبت می دهد و از این دریچه است که موضوعات درون تشکیلاتی از قبیل مسائل رفاهی و معیشتی، دست مایه تبلیغات علیه حزب بکند. اظهارات میان مایه ای که سرتاسر صفحات شبکه اجتماعی را پراز دفاع از مظلویت یک پیشمرگ به جرم رادیکالیسم کرده است . از نبود آب و نان و داروی چند پیشمرگ گلایه سر میدهند و تشکیلات حزب را در جایگاه مسئوول افزایش رفاه پیشمرگان قرار میدهند. این یک توهم به تمام معناست و در قانون بوعلی هم معادلی جز  فرصت طلبی ندارد.اینکه بعد از خواندن "قوانین جامعه سوسیالیستی" یک حزب سیاسی مسلح را مسئول تامین آنهادر حق نیروی سیاسی و نظامی تعریف کنید. این جماعت نشان می دنهد که حتی با مقدمات وظایف و حقوق یک حزب نیز آشنا نیستند. یک حزب مسلح یک حزب مسلح است واعضایش داوطلبانه ورود کرده اند و داوطلبانه خارج می شوند. کسانی که داوطلبانه جانشان، گذشته شان، آینده شان و اکنون و حالشان را برای مبارزه مسلحانه گذاشته اند، را تا حد یک مشت خانه نشین و کارمند تقلیل دادن و این را دستمایه حمله به حزب خود قرار دادن، چه مفهومی دارد؟ اما چرا از سوی کسانی که هنوز اسما در حزب هستند و به صورت محفلی کار می کنند، باید حتی بر علیه حزب خود، تبلیغات راه انداخته  شود؟ درصدد جذب فشار احزاب دیگر از بیرون برای حمله کردن به حزب خود برآمدن؟ مخاطب های این مطلب به صورت دقیق در جریان نمونه های عینی این اخلاق و اعمال از سوی این محفل هستند. این سبک کار در منطق محفلی اینگونه تعریف می شود، وقتی که قدرت اکثریت تشکیلات با من نیست همان بهتر که کلا قدرتی از حزب باقی نماند. این منطق حاکم بر اهداف حقیرانه و ضد تشکیلاتی این محفل است که سعی در تعریف و ایجاد یک اپوزیسون صوری درن یک تشکیلات داشته و به صورت عملی دست اندرکار ایجاد حزبی درون حزب هستند.

وقتی اندیشه ای به لبه پرتگاههای معناداری خود نزدیک می شود، اگر نمی توان دریچه های گفتگو برای معناسازی دوباره را گشود، پرتگاه را برایش تقدیس کرد.

 و به قول نیچه :

"برادران آیا من سنگدلم؟ باری من می گویم هرچه را که افتادنی است می باید بیشتر زور داد! هر چه امروزین است می افتد و بر می افتد! چه کسی می خواهد آن را نگاه دارد؟ باری من می خواهم آن را بیشتر زور دهم!... به آن کس که پرواز نمی آموزید تندتر افتادن آموزید. "

 ادامه دارد.....


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com