استراتژی برای کدام جنبش؟ (نقدی بر گرایش مازوجی) ... بخش دوم: سرشت محفلی و اپوزیسیون نمایی

جمشید عبدی
July 08, 2020

استراتژی برای کدام جنبش؟ (نقدی بر گرایش مازوجی)

بخش دوم: سرشت محفلی و اپوزیسیون نمایی

"... فراخواندن‌ آنان‌ به‌كنار گذاشتن‌ توهمات‌شان‌، به‌منزله‌ی‌ فراخواندن‌ آنان‌ به‌كنار گذاشتن‌ شرایطی‌ است‌ كه‌ توهم‌ را ایجاب‌ می‌كند" مارکس نقدی بر فلسفه حق هگل"

اگر سازوکارهایی که منجر به اختلافات سیاسی در درون یک سازمان می شود، از تغییرات مادی در جامعه سوخت و ساز خود را کسب کند، قطعا منجر به تقویت آن سازمان می گردد و ربط و همسویی جریان سیاسی را به واقعیات جامعه اش بیشتر می کند. اما اگر این اختلافات از مجرای منازعه قدرت خواهی درون حزبی می گذرد، تنها می تواند به شکل محفل خود را نشان دهد. ناروشن کردن انتقادات و ایجاد ابهام و کلی گویی هم از اصلی ترین ابزارهای به وجود آورنده و همبسته کردن یک محفل است. در این شرایط است که دیدگاهای جدید در مواضع رفقای دنباله روی صلاح مازوجی، خصلتی محفلی به خود می گیرد و از زاویه همین ساختاری که برای مبارزه درون حزبی انتخاب کرده اند، می شود به شیفت این افراد از اختلاف سیاسی به قدرت خواهی درون حزبی رسید. این تغیر ماهیت اختلاف سیاسی به دعواهای شخصی از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر بخواهیم اینجا یک دید وسیع تر را پیش بگیریم، موضوعی که حتی از نقد محفل مازوجی مهمتر است، این است که چگونه دست اندر کار ایجاد فضایی شویم که هر اختلاف نظر سیاسی به سمت دعواهای شخصی و قدرت طلبانه میل پیدا نکند و در نهایت به بازتولید محفل گرایی منجر نشود. برسی این امور خصوصا برای احزابی مثل ما که ساختار حزبی و تشکیلاتی خود را در سنت مبارزاتی کسب کرده، اهمیت مضاعفی دارد. اهمیت دارد تا بتوانیم ساختاری به روز تر را فعال کنیم که اختلاف نظرهای سیاسی مجبور نباشند که در قامت محفل بازتولید شوند. اینکه مواضع سیاسی مازوجی هم به منافع محفلی دگردیسی پیدا کرده است، بخشی به همین سازوکارهای ناقص سنت سیاسی ما برمی گردد. اگر منصفانه نگاه کنیم نسلی که به محفل مازوجی خط می دهند و دست اندرکار گسترش نفوذ خود درون ساختارهای اصلی تشکیلات ما هستند، نسلی هستند که در تاریخ مبارزاتی خود، با هیچ راهکار دیگری جز همین مناسبات محفلی آشنا نیستند و تجربه ای هم از گفتمانی سالم را ندیده اند. پس بدیهی است که در مواجه باموضوعی از این دست، تنها راه حل نهایی خود را ایجاد و تقویت محفل، برای نفوذ معطوف به قدرت های درون تشکیلاتی ببینند. این از یک سو کار فعالین سیاسی متشکل در حزب کمونیست ایران را افزون تر می کند. چرا که ما باید بخشی از تمام آموزه های پوسیده این چپ دگماتیک را کنار بگذاریم تا بتوانیم در بحث های آتی به درک بهتری از اختلاف نظر سیاسی برسیم. اما نباید واقعیت را نادیده گرفت و به گونه ای آرمانی از یک گفتگوی سازنده بحث به میان آورد. من البته بسیار بدبینانه نگاه می کنم و حداقل امیدی ندارم که شخصی که بیش از شش دهه از زندگی اش را در سنت حذفی و دگماتیک احزاب رنگارنگ چپ گذرانده، در شش جلسه یا شصت جلسه یا ششصد جلسه هم به گفتگویی همدلانه برسد. در فرهنگ سیاسی نسلی که اشاره کردم، اصلا اصطلاح "رواداری"  هیچ معادلی ندارد. گفتگوی انتقادی بیشتر در قامت برچسب زنی ظاهر می شود و در نهایت فعالیت جمعی هم در قالب محفل در می آید. اگر قدری از حاشیه ها فاصله بگیریم و آسیب شناسانه با این موضوع برخورد کنیم، نتایج متفاوت تری بدست میاریم. توجه داشته باشید که کسانی از تمام میراث مارکسیسم، تنها الفاظ ، بورژوا، ناسیونالیست، تجدید نظر طلب و... را فراگرفته اند و یاد گرفته اند که مخالفان سیاسی خود را "مرتد و توله سگ بورژوا شده" بنامند، به احتمال زیاد می توان حدس زد که مخاطب جذابی برای بحث نیستند. این در شرایطی رخ می دهد که برخورد با یک محفل و انتظار برای برآمدن محفلی دیگر، تبدیل به نوعی سنت سیاسی در احزاب چپ شده است. انشعاب مدوام به افیونی برای انقلاب های شکسته و ناامیدی مستمر مارکسیست های ایرانی تبدیل شده است. جدل های درون حزبی برای این نسل همچون راه فراری عمل می کند. این راه فرار به آنان فضایی  می دهد تا از مواجه مستقیم با دشمن اصلی که به صورت واقعی آنجا قرار دارد طفره بروند. این نسلی است که شکست را درونی کرده است. آنچنان هر بار به خود مشغول است که در هر فراز تاریخی که نیاز به تصمیم فوری و اتحاد عمل است، با یاد هندوستان کردن فیل های خسته و  خاطرات پوسیده شان، افکار تا حدی انسجام یافته جنبش را هم آشفته می کنند. این ایده را می توان در مجالی دیگر بسط داد و بیشتر آسیب شناسی کرد. اما در مورد این محفل جدید که در حزب کمونیست ایران شکل گرفته، می توان جایگاه یک به یک عملکرد هایشان را با این متد، معادل سازی کرد. بافتی که به گرد این گرایش جمع شده اند بیشتر متعلق به نسلی هستند که بارها خود را نزدیک به "کسب قدرت سیاسی در جامعه" دیده اند و هر بار امیدهایشان به سراب پیوسته است. این افراد برای بازسازی فعالیت سیاسی، هر از چندگاهی در محکومیت مو ضوعی بیانه ای صادر کرده یا مصاحبه ای داشته اند و به صورت واقعی هر سال از متن مبارزه دورتر و بی ربط تر شده اند. اسم و رسم این افراد برای نسل امروز هیچ چیزی را تداعی نمی کند. اما این افراد میخواهد با خرج از کیسه گذشته خود، بهای مشروعیت امروز را بپردازند. با این زمینه ای که طرح کردم اکنون می توانیم، به علل بازتولید محفل، حداقل درون حزب کمونیست ایران نگاه ژرف تری داشته باشیم. تمایل به دور هم جمع شدن در قالب محفل و کارهای سری، احساس فعالیت مخفی درون حکومت را برای این رفقا بازسازی می کند. باعث می شود اسم این افراد دوباره برده شود، به بازتعریف دوباره خود دست زنند، خود را در تقابل با آرای حزب در اپوزیسیون قرار دهند. تمام این فعالیت ها که اکنون وقت و انرژی فعالین درون حزب را به خود اختصاص داده و ما را از مسیر رویارویی مستقیم با رژیم استبدادی ایران به پاسخ دادن به کاک فلان  و کاک بهمان واداشته است، برای این نسل همچون مسکن و افیون عمل می کند و شاداب ترشان می کند. در این فضاست که نسل این حزبگردها که در حال پرش از حزبی به حزبی دیگر هستند می توانند ادامه حیات دهند و به بازتولید افکار انحلال طلبانه خود دست بزنند. اگر کسی به وضعیت بقیه احزاب ایرانی هم نگاهی داشته باشد راحت این بیماری را در تمام این احزاب و قارچ های محفل شکل را بر پیشانی همه این جریانات می بیند. در واقع مساله ی مشترک درون همه این احزاب این نیست که یک محفل را اخراج کنند و ماجرا تمام شود. برخورد با این معضل اگر بخواهد از منطقی دیالکتیکی پیروی کند باید درک کند که کنار گذاشتن یک محفل کاری از پیش نمی برد، موضوع عبور از شرایطی است که این برداشت های جزم گرایانه و دنباله روانه را ایجاد کرده و می کند.

ادامه د ارد....

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com