"کمونیسم کۆمەڵه و" نوسانات صلاح مازوجی؟

فرهاد جوانمردی
October 09, 2019

 "کمونیسم کۆمەڵه  و" نوسانات صلاح مازوجی؟

مسله همکاری اپوزسیون کرد جهت مقابله متحدانه بارژیم درجهت درک یک ضرورت تاریخی است، وبدون دستیابی به چنین اهرمی، هرجنبشی در این راستا همانگونه که در تاریخ صد ساله آن تجربه شده است، محکوم به شکست خواهد بود. دردوره کنونی بارزترین مشکلتراشیها دراین رابطه به یک میزان ازسوی سکتهای چپ، سلطنت طلبان ونژادپرستان صورت میگیرد که آگاهانه ویا ناآگاهانه ناسیونالیسم عظمت طلب مرکزگرای فارس وپست کلیانیزم ایرانی رانمایندگی میکنند. این طیف کارجمهوری اسلامی رادرگوشمالی ومتفرق ساختن"اپوزسیون کردی" وغیر کردی رابسیارآسان کرده و بطور واقعی خدمات چشمگیری را به رژیم ارئه داده اند.

درسالهای اخیر که اوضاع بداقتصادی، اعتراضات و سرکوب در ایران وبلاتکلیفی سیاسی وازسوی، فشارسیاسی مردم بر اپوزسیون کرد، بلاخره جریانات کرد راتا حدودی به درک ضرورت اعتلاف سیاسی ونظامی وادارکرده است. از سوی دیگر با بافشارهای غرب علیهه ایران وشایعات جنگ، اپوزسیون "غیرکرد" ایران سیاستهای براندازی خود را  بازبینی کرده وعملا به پاشنه آشیل سیاستهای جمهوری اسلامی تبدیل شده اند. همه ما جملات زیر را بارها شنیده ایم : نمیگذاریم ایران سوریه و عراق بشود. تجزیه، بی تجزیه ! جمهوری اسلامی فقط باید توسط طبقه کارگر متحد سرنگون بشود، "ما ملت ایران هستیم" ودر موارد متعددی مفسدین ونظامیان خونخوار شبکه تروریستی سپاه پاسداران به مدافعین مرزهای ایران ققلمداد شده اند.  اینها جملاتی هستند که شما آنرا از سوی جریانات راست، سنتر،چپ و لیبرال چپ ایرانی بارها شنیده اید. در آن شرایط حساس که سوریه، عراق، یمن و خاورمیانه ازدست تروریسم رژیم ایران وکشورهای همفکرشان بستوه آمده اند، اپوزسیون ایرانی کورکورانه به استقبال حفاظت غیرمستقیم ونامرئی از رژیم و سیاستهایش برخواسته ویا قول و قرار سوسیالیسم و کمونیسم در سرزمین عجایب میدهد.

آشناترین مدافعان ظاهری این خط درجوار کومه له، گفتارها ونوشتارهایست که از سوی صلاح مازوجی در درون کومه له مطرح میشوند. با اینکه ایشان راجع به چپ اندیشی خود در مقابله با کومه له به نحوی سخن میگویند اما درمقابل اپوزسیون چپ کلاسیک، خودرا ازمدافعین سیاست کومه له قلمداد میکنند که بسیار متناقض هستند. من به چند نمونه اشاره میکنم. بحث سبک کلاسیک حکمتی که به وجود ناسیونالیسم در درون کومه له اشاره دارد، مسله ٦ جریان سیاسی قبل از انتخابات حسن روحانی، مسله مذاکره احزاب کردی با رژیم اواسط ٢٠١٩ و قطعنامه پایانی کنفرانس"کنک" در ستوکهلم سپتامبر ٢٠١٩ از مواردی میباشد که صلاح مازوجی بجای اینکه راهی برای برونرفت ازاوضاع حزب کمونیست(همانگونه که حکمتیها نیز بدان گرفتار بودند) به دست وپای کومه له میپیچد وبیپروا به سبک سهندیان بدنبال شکار ناسیونالیزم در درون کومه له میپردازد که برخلاف واقعیات ماست. این نوح سبک کار وایجاد بحران درونی بطور واقعی از دهه ٦٠تا کنون در خدمت جمهوری اسلامی و سیاستهای آن بوده وبجز ضربه های مهلک به پیکر جنبش کردستان پشیزی به پیشروی این جنبش کوچکترین و نازلترین خدماتی راارئه نداده است. نقش کومه له در جامعه کردستان بسیار فراتر از این داستهانهای و مدافعین دروغین سوسیالیسم است.

اما بحث امروز من راجع به یک مورد مشخص اخیر است و آن درباره کنفرانس ک ن ک در ستکهلم که ر.صلاح مازوجی فکر کنم جزو اولین کسانی بود که برای این ""موضوع ناخوشایند وغیرپرولتاریایی خود"" تشکیل پرونده قضایی دادند. باخواندن مقاله صلاح مازوجی،خواننده سریعا متوجه خواهد شد که علی الرغم اینکه اودر این رابطه چیزی برای گفتن ندارد، اما باطرح مجموعه ای ابهامات، میخواهد پیامش را به سکتهای سهندی برساند که مخالف سبک کارکومه له است. با اینکه این مقاله بطور واقعی شبیهه یادداشتی متناقض است، اما سایت آزادی بیان بطور پرمعنایی آنرا در ردیف مقالات مهم خود قرار داده است . در اساسنامه حزب کمونیست، کومه له دارای حقوق ویژه است. (یادتان بماند که "حقوق ویژه" از نظر بنده پاراگرافی بسیار تحقیر آمیزی هستند که سهندیان پس از تشکیل حزب خود را به مربیان ایدئولوژیک سیاسی خودخوانده به کومه له تحمیل نمودند و این آیه را به کلام الله خود اضافه کردند که برده گان احساس بی حقوقی نکرده و علیهه اربابان وارداتی دست به شورش نزنند. اما با اینکه مسله حقوق ویژه درمقایسه پایگاه وجایگاه واقعی اجتماعی حزب کمونیست غیر واقعیست، اما از نظر حقوقی و اساسنامه ای، حقوق ویژه به کومه له این امکان را میدهد که کومه له درباره مسائلی که به جنبش کردستان مربوط است حضورفعال داشته باشد. اگر این مصوبات جای نگرانی است، تا دیر نشده و همه اعضای حزب استعفا نداده اند،جناب مازوجی میتواند شخصا تقاضای کنگره فوقالعاده بدهد واین بند اساسنامه را با رای مشارکین ملغی اعلام کرده و راحت شویم از دست دستورات مندرآوردی. جنبش کردستان باید برود با افکار و باورهای متعددش، فرهنگها و سنن اجتماعی اش، تعامل سیاسی بایکدیگر رابیاموزد و روی پای خود بایستد ودرس اتحاد عمومی درمقابل دشمن مشترک بیاموزد. افکار و ایده های قرونوستایی ورادیکالبازی چپ و راست افراطی فارس ایرانی باید مردود شمارده بشوند تا جامعه سیاسی کردستان نیروی واقعی خود را بازیابد. همچنین مصوبات کنگره ١٧ کومه له نیزبرروابط سیاسی کومه له ونقش ان در جنبش کردستان ومبارزات اجتماعی تاکید میکند. صلاح مازوجی بار اول به بهانه وجود ناسیونالیسم دردرون کومه له، بار دیگر مسله سازمان خبات و باردیگر به بهانه  پژاک و ک ن ک، شرایط متشنج وغیر ضروریی رافراههم نمودند که از بالانس سیاسی برخوردار نیست. وهنوز عیدقربان نیامده سر سهم گوشت خود دعوامیکند.

من با تاکید برانتقادات ر، صلاح، بندهای ١ تا ١٢آن قطعنامه رامطالعه وبه مجموعه ای از سخنرانیها گوش دادم. اینکه چه چیزی در ذهن شرکت کنندگان میگذرد، ویا شرکت کنندگان در آن از چه جریاناتی هستند، ازنظرمن اهمیت ندارد. آنچهیز که مهم است بندهای است که این جلسه تصویب کرده است. اما در مجموعه سخنرانیها من شاهد مسله نامعقول و ضد انقلابیی نبودم تا اینکه سخنان صلاح مازوجی را تائیید بکنم. در بند اول قطعنامه بجز یک اشتباه املایی(فنی) که بنظرمن درتدوین جملات صورت گرفته است، اشکال آنچنانیی نیافتم که به آن بپرازم. بنابراین تصمیم ندارم برعلیهه مطالبیکه مستند هستند،ابهام پراکنی بکنم. به عبارت دیگر،من تصورم از بحث صلاح مازوجی یک بحث اخلاقی ودور از منشاء کمونیستها ست که ایشان پیش کشیده اند. چنین درکی از کمونیسم و جامعه ونقش کمونیستها در آن انحرافی وناپایدار هستند. بند اول قطعنامه کنفرانس ک.ن.ک در ستوکهلم ازاین قرار است: ایران کشوری با ملیت‌‌ها و باورهای گوناگون است، دارای گروهها و اقشار مختلف می‌باشد. نباید جمهوری اسلامی ایران بر اساس یک ملت-یک دین درست شود. باید ایران در داخل دمکراتیک، سکولار، آزاد و عادل باشد. 

به باورمن، سبک درستتر ومعنی آن جمله با کمی تغییر حد اقل میتواند چنین باشد. کشور ایران دارای ملیتهای گوناگون واقشار وگروههای اجتماعی مختلف میباشد. موجودیت جمهوری اسلامی بر اساس حاکمیت یک ملت و یک دین (شیعه ) بمعنی نادیده گرفتن اقشاروملل دیگر ساکن ایران است. حاکمیت برمردم ایران باید دمکراتیک، سکولار، آزاد وبراساس عدالت اجتماعی باشد.

یعنی حاکمیت باید نامتمرکز باشد وتبعیض مذهبی وملی قابل قبول نیست. گمان نمیکنم منظور تنظیم کنندگان آن، جملات وابهاماتی باشد که صلاح مازوجی ازآن استنتاج کرده ویا علی الرغم این سند، که گویاست، دست اندرکاران ک ن ک نیت دیگری در سردارند، پس مواظب ناسیونالیسم ک ن ک باشید که همه را درخود هضم نکند؟ یا اینکه بقول صلاح مازوجی،گویا سیاستهای وحشیگرانه رژیم ایران برای ک ن ک وناسیونالیسم کرد قابل تحمل خواهد بود اگر رژیم ملتهای دیگر را در قدرت سیاسی سهیم میدانست. اگر این تصورات درست بودند ورژیم جمهوری اسلامی، مردم و اقلیتهای ایران را در حاکمیت سیاسی بصورت همسطح دخیل میداد واجازه میداد مردم اوضاع خود کنترل وپیش ببرند، درعمل بمعنی عدم وجود حاکمیت جمهوری اسلامی میبود. اما در جهان واقعی نه جمهوری اسلامی به چنین خواسته های تا کنون تن داده است ونه هیچگاه تن میدهد و نه نیت برگذارکنندگان کنفرانس ک ن ک هم بر اساس چنین تصوراتی است. حتی سخنرانی نماینده کمیته ک ن ک دارای هیچگونه تحریک ودشمنی ویابی احترامی علیهه کسی یاجریانی نبود. همینطورنماینده سازمازمان کردستان حزب کمونیست نیزعلی الرغم فرصت کوتاه، بطورجدی مدافع حقوق برابری زنان و علیهه نقش مذهب در دولت ویک جامعه طبقاتی صحبت کردند. اینکه شرکت کومه له در چنین جلساتی ازسوی چپ سنتی که بسیارنگران موقعیت اسفبارخود است کاملا طبیعیست. اما دررابط‌ه با قطعنامه،. سوال این است: یعنی در این ١٢ بند بنظر صلاح مازوجی هیچ نکات مثبتی وجود نداشت (حتی از لحاض انشایی)که مورد تائید لفظی او قرار بگیرد؟ مگر میشود تا این حد غیر واقعی واز جامعه و ادبیات پرت بود؟. ازسوی دیگراین کاملا روشن استکه هیچ شکلی ازدمکراسی درکالبد جمهوری اسلامی نمیگنجد. پس طرح دمکراسی وحقوق برابرنباید بمعنی سازش، فروش ومعامله برسر جنبش کردستان ویا پیشفرضهای از این قبیل تلقی بشود. بلکه طرح دمکراسی و دمکراسیخواهی بزبان ساده در دوره کنونی وبطورمشخص دررابطه با نظام ایران و رژیم اسلامی، جهت حفظ ارتباط باخواسته های توده ای و در داخل ایران است که مردم را به اهرم فشارعلیهه حاکمیت ایران تبدیل بکند وجنبش اجتماعی را متحد و علیهه حاکمیت بسیج بکند.

صلاح مازوجی میگوید، اگر جمهوری اسلامی درپروسه دمکراتیزه شدن خود ملتهای دیگررادرقدرت سیاسی سهیم بکند وگویا این بند بمعنی استراتیژی گذارمسالمت آمیزاست که جمهوری اسلامی را به یک رژیم سکولار ترویج میکند.  اولا، جمهوری اسلامی ولایت فقهاست .ولی فقیهه نماینده خدا در ایران است و امت (ملل ساکن ایران) بحز اجرای دستورات آسمانی آنان جایگاه خاصی ازنظرارزشهای سیاسی واجتماعی ومعنوی ندارد. به عبارت دیگر"ملت ایران" لیاقتشان رژیم اسلامی و نمایندگان خداست. درولایت فقها، دولت دستاندرکاران اموراجرایی خودراازمیان نزدیگترینها را(ازملت حاکم ایران)به باورایدئولوژیکی خود تائید و برامورات میگمارند.  دوومآ، گذار مسالمت آمیز ویا رفورم بمعنی نابودی پایه های ولایت فقیهه است که رژیم براین امر کاملا آگاه است که ازدید جمهوری اسلامی مبارزه برای رفورمخواهی بمعنی خیانت وتبلیغ علیهه نظام خداوندی ومجازارهای عریض و طویل در بردارد. چه برای آنانکه برای محیط زیست فعالیت میکنند ویا کارگرانی که برای پس گرفتن حقوق وامانده خود اعتراض میکنند . اگراینها امضای ١٤نفری میکردن چه بلایی سرشان میامد؟ سوومآ، مبارزه جهت ساقط کردن هر رژیمی میتواند چند راه متفاوت داشته باشد. ١-. ازطریق اتحاد همگانی چون "تونسی ها وسودانیها". ٢-  بشیوه رفورم واصلاحات از درون که رژیم ایران خود را با آن تهدید شده میداند ومیدانیم چه خطراتی متوجه فعالین میشود. ٣- وارد شدن آن کشور به کشمکشهای امپریالیستی همچون سال ٥٧، که رژیم کنونی این خطرات را درهر دوره از نو بازبینی کرده وجهت مقابله داخلی با آن بحرانزدایی میکند. ٤- اینکه طراحی یک انقلاب توسط اپوزسیون مخالف با هدف دمکراتیزه کردن وتغییر سیستم سیاسی آن کشور. ٥- ویا اینکه فعالکردن همه گزینه ها بطورهمزمان بعنوان اهرم فشار همه جانبه. مشی چپ سنتی ایران که مازوجی پس از چهار دهه از آن مرحله عبور نکرده است، تاکنون بر این مبنی بوده که همه راباید ساکت کرد وبه انتظار طبقه کارگرو پرولتاریای زمان بنشیند. اشکال اینجاست که خودطبقه کارگردربحرانهای سیاسی ایدئولوژیک ومللی جامعه ایران گیرافتاده ومتلاشی شده است !  به عبارت روشنتر، اگر پرولتاریا(طبقه کارگر) به جمع معترضین بپیوندند،(البته بحث شرایط اجتماعی وسیاسی طبقه کارگر ایران وسردرگمیهای آن را درجای دیگر توضیح خوهمداد) کارگرمعترض دارای قدرت اقتصادی آنچنانی نیستکه بتواند بمدت ٢٤ ساعت شکم خانواده اش را سیر نگه دارد. چه بسا حالا که انقلابی در کار نیست نمیتواند شکم فرزندانش را بمدت ٢٤ ساعت سیر نگه دارد. درحالیکه پروسه قهرآمیز انقلاب نیزکه ما به آن عادت داریم ، باوقوع آن ماهها و سالها بطول می انجامد وبدلیل عدم پیشبینی شرایط پس ازآن" در یک سرزمین عجایب چون ایران" مشخص نیست، "یقینه ن مشخص نیست" سرنوشت آن انقلاب فرضی به کجا ختم میشود. ما نقش کمونیستهای کارتنی را در سالهای ٥٧ دیدیم و آن تجربه را نباید تکرار نمود. درآستانه شرایط حساس وقوع انقلاب، نمیتوان شکم میلیونها خانواده کارگری را باسردادن شعار اتحاد اتحاد سیر کرد. یک به رفورمها وتغییرات سیاسی وقانونی نیاز دارد، به سرمایه وبودجه نیاز دارد، به سیستم عامل وکارکرد نیاز دارد، به رهبری جمعی وسازماندهنده نیاز دارد، اینجاست که چگونگی سازماندادن(برنامه ریزی وطراحی انقلاب) ضرورت مییابد. پس هرکس اتهامپراکن بهتر بود یک انقلابی بهتر نیست بلکه انقلابی بهتر بمعنی یافتن راه چاره معقول و ممکن باشرایط سیاسی و اجتماعی مملکت مربوطه است. بعبارت روشنتر، مردم برای آزادیهای سیاسی انقلاب نمیکنند بلکه برای یک زندگی بهتر باارزشهای سیاسی، اقتصادی و انسانی دریک انقلاب شرکت میکنند. چپ کلاسیک وناسیونال شوینیستهای ایران وهمفکرانشان (بجز  شعار)ازآن پراکتیک اجتماعی وتوانایی دیپلوماتیک وسرمایه گذاری شده وخلاقیت برخوردارنیستند که حتتا امکانات موجود دررابطه کار، سرمایه وماشین تولید و بازار داخلی را بدون اینکه وقفه ای طولانی در تولید وکارکرد جامعه ایجاد شده و بحران گرسنگی سراغ مردم بیاید، تسهیلات آن را فراهم کرده باشند تا میلیونها مردم بیکارو "طبقه کارگر"بدلیل ضروریات امقلاب از یک روز گرسنگی که چه عرض کنم، از ٧ روزش هم بگذرند و جمهوری اسلامی را ساقط بکنند! بعبارتی دیگر هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است که باشمشیرزلفقار به سراغ احزاب کردی میایند که بله ! کردها ی ناسیونالیست چه نقشه های در سر دارند؟  بنابراین،انقلاب قهرآمیزکه چه عرض کنم، باچنین حال وهوا و ایدئولوگهای نباید انتظار انقلاب مخملی وکارتنی راهم از آنان داشت. با این توصیف، کارگران وکل جامعه دلیلی نمیبینند که به هیاهوی هرجریان وفرضیاتی بدون پشتوانه سیاسی، اجتماعی وتضمین اقتصادی  برنامه ریزی شده ، گوش فرا دهند ویا در بهترین حالت همچون "سودانیها "به خیابان بریزند !!!!.

به قطعنامه بازگردیم. درپرداختن بعنوان یک سند ساده به این قطعنامه،( من هرگز نمیگویم بدون اشکال است. تا جائیکه من درک خود از بند اول آنرا توضیح دادم) دربندهای ١ تا ٩ از مشکلات درون جامعه ایران وبخصوص کردها درکشورهای مجاور سخن میگوید وعلیهه جمهوری اسلامی دربند ١٠ آڵترناتیو سرنگونی را درنظر میگیرد. تاکید من بر این بندها مسله تبلیغ نیست. بلکه میخواهم بگویم که از"تحریف" کار بسیارآسانی است که شعن وکرامت مارا زیر سوال میبرد، پرهیز بکنیم. اول اینکه من بند اول همان قطعنامه را با درک خود ازآن، آنرا توضیح دادم. دوم اینکه در بند ٩ که صلاح مازوجی بدان پرداخته است، راجع به سرنگونی رژیم نیست بلکه راجع به دزدی آثار فرهنگی و تخریب فرهنگی وتاریخی است. بند ٩ چنین میگوید: ۹رژیم ایران دست از ویران کردن و تخریب و دزدیدن آثار تاریخی کوردستان بر نمی‌دارد. ازاین لحاظ محافظت و حمایت از آثار باستانی و فرهنگی و زبان کوردی وظیفه‌ای ملی میباشد. لازم است خلق کردستان اجازه ندهند فرهنگ وزبان وتاریخ شان نابود شود. اما بند ١٠ چنین میگوید: ۱۰. حاضرین بر این باورند که مبارزات مشروع مردم کوردستان بدون سرنگونی رژیم اسلامی ایران و ایجاد آلترناتیوی دمکراتیک و عادل به اهداف اساسی خود نمی‌رسد. به همین دلیل ضروریست مبارزات آزادیخواهی مردم کوردستان همراه با مبارزات آزادیخواهانه‌ی مردم ایران برای سرنگونی رژیم هماهنگ وهمکار باشد.

این بند (١٠)حتی ادعا نمیکند که سرنگونی رژیم باید توسط کردها انجام بگیرد بلکه در یک همفکری و همکاری وسیعتر با مخالفین سراسری رژیم چنین اقدامی باید صورت بگیرد. ێعنی اینکه ما یک دشمن مشترک داریم وباید حلیهه آن مشترکه ن اقدام بکنیم. یعنی اینکه جدا از تخاصمات ایدئولوژیک میان مخالفان رژیم، میتوان تا یک مرحله مشخص وتا ساقط کردن رژیم همکار بود. اما طبق گفته های صلاح مازوجی که گویا باید ترکیب شرکت کنندگان "" همگون"" باشند تا از گفتارهای ناسیونالیستی حاضرین جلوگیری بشود. البته جملات صلاح مازوجی از" ناهمگون" میتواند بمعنی تحقیر شرکت کنندگان نیزتلقی بشود. از نظر من مشارکین در این کنفرانس را میتوان مینیاتوری از جامعه کردستان تصویر نمود و این آن حقایقی است که مادر درون جامعه با آن روبرو هستیم. ایشان میفرمایند که گویا رهبری ک.ن. ک. با نمایندگی ازپ کاکا سعی دارد دیگران را در خود هضم بکند واینکه سیاست آنان همانا دیالوگ با جمهوری اسلامیست. در چهل سال گذشته یکی از کشمکشهای اصلی میدان مبارزه علیهه رژیم ایران عدم همبستگی اپوزسیون رژیم بوده است. دراین میان چپ سکتاریستی وشوینیسم راست هردو با شلخته گری درعرصه های سیاسی بجای سازماندادن آلترناتیو برای رژیم کنونی، سد وموانع قدرتگیری رژیم را ازدوسوی چپ وراست نابودکرده اند. درواقع دلیل ورشکستگی اپوزسیون و قدرتنمایی رژیم، منطق وسازگاری رژیم ایران با محیط خود نبوده است که در ٤دهه اخیر بطور گلوبال تروریسم راسازمان داده است. بلکه سیاستهای شلخته اپوزسیون رژیم ایران بوده که به رژیم چنین فضا ومیدان قدرقدرتی را داده است. بلاخره اصل موضوع این است که در این نشست  مجموعه از احزاب و جریانات واشخاص سیاسی وفرهنگی گرد هم آمده اند. همه حرف خودشان را زدند. قطعا چنین گردهمایهایی بیش از اینکه منفی تلقی بشوند که صلاح مازوجی رانگران میکند، مثبت هستند. اگرروزگاری چنین اتفاقی رخ داد ودستاوردهای جمعی احزاب کردی به مماشات با رژیم ایران تبدیل شد، که چنین خطری کاراحزاب جدی تردرعرصه مبارزه را تهدید بکند، میتوانند از آن اعتلاف خارج بشوند. و آنوقت مردم سراسر کردستان نیز شاهد سیاست فروشی احزاب وجریاناتی خواهند بود که منافع سیاسی اجتماعی مردم کردستان را ببازی میگیرند. از سوی دیگراین جمع باکومه له و بدون کومه له کار خود را خواهند کرد. چرا باید باوحشتزدگی وبهانه های کوسموکمونیستی، کومه له را از تاثیرگذاری برآن جمع منع نمود؟

داستانهای هژار مکوریانی از دهه چهل تا هفتاد میلادی بسیار جالب وشنیدنی هستند. من پیشنهاد میکنم که ایشان کتاب ""چێشتی مجێور، نوشته هژار مکریانی"رابخواند و یا اینکه جلد صوتی آنرا در یوتیوب گوش بکند.  این یک امر بسیارطبیعی است که خواست آزادی هربخشی ازکردستان ودفاع متحدانه از حقوق پایه ای خود تا رسیدن به حق تعیین سرنوشت آرزوی درونی همه کردهاست. این حق با حقوق بین الملل ومنشور سازمان ملل در قطعنامه شماره ١٥١٦ درسال ١٩٦٠برای کسب حق تعیین سرنوشت ویا مبانی مارکسیسم ولنینیستها درتضاد نیست. اما آنچه که بطور حتمی در تضاد است مچگیریهای غیرمعقول واتهامپراکنیهای است که حتی با باورهای کمونیستی وشعن کمونیستها درباره حق تعیین سرنوشت درتصاد مطلق است. اگر تاریخ وتجربه سالهای ١٣٦٠ در کردستان ایران اکنون تکرارمیشد، مطمئن باشید کومه له سیاست دیگری را پیروی میکرد. دربسیاری ازکشورهای قفقازاز جمله آذربایجان وهمینطو، ترکمنستان، اوزبکستان وقرقیزستان، بدلیل پشتیبانی بیدریغ لنین ازحقوق آنان، مجسمه های لنین ٣٠ سال پس ازفروپاشی اتحاد شوروی هنوزهم درآن کشورهای خودمختار پابرجاست ومردم با احترام به آن مینگرند. میدانید چرا؟ چون لنین طرفدار بدون چون و چرای حق تعیین سرنوشت حتی بمعنی رای جمعی و جدایی آنان بود.

 صلاح مازوجی چنین ادامه میدهد. در رابطه با پژاک ، ک.ن.ک - و پ کاکا- میگوید که گویا مسله پروژه دمکراتیک پژاک کوداربه جمهوری اسلامی سازشکاریست و ک ج ک بعنوان(پای سوم پ کاکا) بمناسبت عاشورای حسین ابن علی به شیعیان کرد پیام داده است که علیهه ظلم بپاخیزند. در ادامه میگوید که دور دوم مذاکرات با رژیم ایران گویا اینبارک.ن. ک بادست پر وارد مذاکرات میشود. همچنین که گویا درشرایط کنونی که طبقه کارگردرایران بمیدان آمده است که میتوان رژیم را سرنگون کرد، احزاب ناسیونالیستی بساط مذاکره با رژیم را پهن کرده اند. گویا کومه له بعنوان پرچمداراستراتیژی سوسیالیستی جنبش انقلابی کردستان، باید ازورود به چنین مجامعی خودداری بکند. درواقع بخش آخرجملات صلاح مازوجی کپی محتوای بیاننامه های مخالفت سکتهای کمونیزم کارگری وحکمتی به امزای کومه له زیر قطعنامه کمیته دیپلوماسی است که اینجا ظهور میکند.

اینکه پژاک -کودار راه حل دمکراتیک راپیش روی رژیم میگذارد که گویا یا باید رژیم اینراه را برود و یا سرنگون میشود، این راه حل پژاک است. صلاح مازوجی نمیتواند مسئول گفته های کودارباشد و یا آنانرا به خیانتکار متهم بکند. بعبارت دیگر، صلاح مازوجی هیچ مسئولیتی درقبال گفته های آنان ندارند. کوداریها اگر وارد مماشات بشوند ویا سیاست سختگیرانه در مقابل رژیم قرار بدهند، آنها خود مسئول اعمال خود هستند. ازسوی دیگر، رژیمهای دیکتاتوربیش دوراه پیش روی خودندارند. یاتغییر و یاسرنگونی. این آشکار است که رژیم ایران چنین راهی (پروسه لیبرالیسم ایدئولوژیک مذهبی) رانمی پذیرد. چون خود را نماینده شیعیان جهان میداند ودرولایت فقها(ایران) هرسازش وتغییری درسیاستهای خود (بطور تلویحی یارسمی) بمعنی پشتکردن به استراتیژی شیعیان جهان و منافع سیاسی استراتیژیک ولایت فقیه میباشد. اما دردورانی،هیئت نمایندگی خلق کرد و کومه له هم  دنبال راه حل دیپلوماتیک ومذاکره بودند. اکنون دردوره های اخیر فقط اپوزسیون مخالف رژیم نیستند که علیهه ظلم سیستماتیک طرحها وبرنامه وراه حل های پیشنهادی را ارائه میدهند، بلکه مهره ها و دست اندرکاران رژیم نیز صدایشان درآمده بود و خواستار تغییرقانونی درسیستم حکمرانی رژیم ایران هستند. ما دیدیم که رژیم جواب همه را با نمایشات داعشی، اعدام کردهای جوان، خفه کردن طرفداران محیط زیست در زندان،سرکوب کارگران وفشار برزنان، کشتن کولبرها وگروگانگیری شهروندان خارجی، دزدی دریایی وحملات موشکی به خارج از مرزها داده است. بنابراین پیشنهادطرح چنین اصلاحاتی رانباید بعنوان جایگزین آلترناتیوها بعنوان آخرین راه چاره ویابرداشت مماشات ازسوی پژاک، کوداریاهرجریان دیگری جدی گرفت موجب فشارخون وضربان قلب و نبض کمونیستی را بالا ببرد. بلکه شاید فقط میتواند بعد داخلی داشته و جهت جلب رضایت معترضین به سیستم سیاسی ماثر واقع شود.

 دررابطه با پیام عاشورایی "ک ج ک" که از شیعیان کرد میخواهد علیهه ظلم کردی بپاخیزند، بلاخره اینهم سبکی است از مبارزه. که از دید من جنبه کمدیکلاسیک دارد تا روابط ایدئولویک فلان حزب با فلان سکت مذهبی. اما تازمانیکه درچنین جوامعی(کردستان عراق)مبارزه کارگری به یک سنت اجتماعی تبدیل نشده است واین جامعه علی الرغم تفاوتهای آشکار بین دارا وندار به آن درجه ازپولاریزاسیون سیاسی اجتماعی نرسیده است و حربه مذهب وپول نفت خام (مووچه‌)میتواند مردم راگیج وبه حاکمان امکان قدرت برمردم را بدهد، ک ج ک نیزبه سهم خود ازپیام مذبی برای جلب توجه مردم شیعه علیهه ظلم ونابرابری در آن بخش ازکردستان استفاده میکند. شما بدتان بیاید یا هراسمی بر آن بگذارید، این پیام آنهاست. برای اینکه خواننده نیت پیام را متوجه بشود، باید جامعه مربوطه را خوب بشناسد واز مقایسه سیاست ما بمثابه کومه له باسیاست آنان خودداری ورزد. این پیام محتوای مذهبی دارد و روبه آدمهای مذهب شیعه درجامعه کردستان بیان شده است. بدلیل و رابطه مردم شیعه با پ کاکا درکردستان ایران، عراق و سوریه نمیتوان یقینآ گفت که این پیام خیانتکارانه و ضد انقلابی است ویا هر پیامی الزامه ن باید طبق خواسته های صلاح مازوجی باشد. این پیام روبه مردمانی نوشته شده است که از سالهای ١٩٩١ در سلیمانیه با پول ایران به تشیع روی آوده اند ودها حسینه شیعه برایشان ساخته شده است. یا به مردمانی ازحلبجه که رژیم ایران روی آنان بطور جدی سرمایه گذاری مذهبی کرده است ویا به سیه پوشانیکه در مراسم چهل روزه درگذشت جلال تالبانی سینه زنی میکردند. رژیم ایران میدانست که کردها را نمیتوان از کرد بودن خود دور داشت اما با آلات مذهبی میتون میانشان تفرقه ایجاد نمود. جدا ازاینها، بلاخره بخش بزرگی ازجامعه کردستان ازخانقین ومندلی تا کرمانشاه، قصر شیرین، ایلام و شهر کرد وخراسان، کردها دراین بخشهای کردستان ازمذهب شیعه پیروی میکنند. علی الرغم میل یکایک ما، این اوضاع واقعی کردستان است. ک ج ک یا هرجریانی بنابرجهانبینی خود، منافع روز خود وتحلیل خود از جامعه حرف خودش رامیزند. و این حق را دارد. اینکه این پیامها در نهایت ضد انسانی،مذهبی وعوامفریبانه هستند، شاید هستند. اما این بدبختیهای هستند که قرنهاست گریبانگیرجامعه کردی هستند. باید آنها رافهمید، درک کرد و براساس یک جامعه شناسی دقیق امکان تغییر آن جامعه، مردمانش و مذاهبش را با دانش وجایگزینی سیاست درست فراهم ساخت. اما نه با هات وهوار. نه با جن گیری سکتاریستی . بلکه بامنطق و آرامش.

صلاح مازوجی میگوید:  در دور دوم مذاکرات، ک.ن. ک با دست پر وارد مداکرات با جمهوری اسلامی میشود. قبل از اینکه به چگونگی این موزوع بپردازم، میگویم که این یک اتهامپراکنی ناشیانه دیگر است، چرا که ک ن ک کنگره سالانه دارد و ورود به این ارگان بر کسی بسته نشده است. نمایندگان صلاح مازوجی و یا هر حزبی میتوانند درآن حضورفعال بیابند، انتخاب بشوند و در مدت هدایت ک ن ک توسط آنان، میتوانند مواضعی به دلخواه و مطابق با منطق خود را علیهه سیاستهای رژیم اعلام بدارند. اگر امروز یک طرفدار پ کاکا سخنگوی آن جریان است، فردا طرفداریا عضو حزب ایشان میتواند از چگونگی استقرار صلح وبرابری سخن بگوید ویا بارژیم مذاکره بکند یا مذاکره نکند. بنابر این تازمانکه این جریانات از دور نظاره گر باشند وکارشان اتهامپراکنی باشد، اوضاع کنونی ادامه مییابد.

ایشان در ادامه میگویند، درشرایط کنونی که طبقه کارگردرایران بمیدان آمده است که( میتوان رژیم را سرنگون کرد)، احزاب ناسیونالیستی بساط مذاکره با رژیم را پهن کرده اند. صلاح مازوجی در ادامه میگوید که کومه له بعنوان پرچمداراستراتیژی سوسیالیستی جنبش انقلابی کردستان، باید ازورود به چنین مجامعی خودداری بکند.} سخنان این جناب، به جنبش سیاسی کمونیستی کومه له ،عدم مسئولیت پذیری کومه له درمقابل جنش کردستان وپشتکردن به آنرا نشان میدهد که ازنظر من نشانه انفعال سیاسی ودشمن تراشی غیر ضروری برای کومه له است. صبرکنید تا با چند جمله ساده جریان کومه له را توضیح بدهم. کومه له تنها اردوگاه پیشمرگایه تی نیست که تعدادی آدم مبارز به هر دلیلی آنجا جمع شده ومدتی در آنجا بمانند ویا به عضویت حزب کمونیست درتسشلات کومه له درآیند. کومه له تنها نیروی نظامی نیست. کومه له فقط تشکیلات خارج نیست. کومه له فقط کسانی نیستند که بدلیل خستگی از مشی سیاسی غلط کناره گیری کرده اند. کومه له یک سهم سیاسی ایدئولوژیک عظیم از درون جامعه کردستان است که به فرهنگ جامعه تبدیل شده است. کومه له بخش عظیمی ازسنتهای جامعه، سبک زندگی جامعه، فرهنگ سیاسی اجتماعی وتفکر رهایی جامعه جامعه کردستان است. اکنون بخش عمده مردم کردستان خود را بافرهنگ وتاریخ کومه له تداعی وتعریف میکنند. زنان، مردان، جوانان کارگران و دهقانان کردستان بخش عظیمی ازآن فرهنگ فکری وسوسیالیستی هستند که با کومه له تداعی میشود. فلسفه وجودی کومه له دفاع بی پایان وصادقانه ازمنافع تهیدستان جامعه وترویج یک فرهنگ سیاسی اجتماعی مدرن وجاافتاده جهت برچیدن ظلم ونابرابری واستقرار حاکمیت مردم توسط خود مردم ویک اقتصاد برابر و زندگی مرفه و شایسته انسان برابراست. کومه له وتشکیلات کومه له وطرفداران فرهنگ سیاسی کومه له به به پلیس سیاسی حزبی نیاز ندارند که مدام بشیوه بازدارنده عمل کرده وبا فاول گیری وبهانه های ایدئولوژیک تقلیدی مشغول یک گام به پیش و دوگام به پس درجنبش کردستان باشند. بلکه مشتاقانه درهر جلسه، میتینگ، مجامع عمومی، کنفرانسها و کنگره های که روحیه اتحاد عمومی را برجسته و تقویت میکند، شرکت میکنند، باطرح پلاتفورمهای سیاسی خود برمحتوای هرحرکتی تاثیر مثبت، کمونیستی و سوسیالیستی خواهند گذاشت. بنابر این کومه له به مشیرالدوله ها جهت حفاظت ایدئولوژیکی از پارساوا نیاز ندارد! اگر خواستید، میتوانم مقداری در رابطه با حزب کمونیست وکمونیسم وجایگاه ومعنی واقعی آن هم توضیح بدهم.

اینکه هرقدمی که کومه له نهاد ، با یادآوری اخطارهای از قبیل"کارگران وتوده های ایران بمیدان آمده اند ورژیم فرمیریزد" دست نگهدارید و فریب ناسیونالیسم رانخورید، جملاتی بسیارآشناهستند ومبدء آن به قیام کمونیسم کارگری از کومه له برمیگردد.اگر درک چپ سکتاریستی ایرانی (الگوهای صلاح مازوجی)از جنبش کارگری و جامعه ایران درک درست وجامعه شناسانه ای بود، قطعه ن ما اکنون از جایگاه دیگری ودر رابطه با مدرنیزه کردن فکری وفرهنگی جامعه ای سخن میگفتیم که کارگران مدتها بود حاکمان آن جامعه میبودند. اما پیداست که درک این چپ ازاقشار جامعه، سبک مبارزه و عدم همبستگی های آن وجنبشهای اعتراضی عمومی اخیردر ایران یک درک ساده وبسا ابتدائی استکه بطور واقعی در تحلیل انقلاب وانقلاب توسط کارگران بهیچ وجهه نمی گنجد. من در صفحات قبل خلاصه ای ازچگونگی سازماندادن یک انقلاب و نقش کارگران در چنین انقلابی راتوضیح دادم. اما اگر طبقه کارگرایران(بقول صلاح مازوجی)به میدان آمده است که کار رژیم اسلامی را یکسره بکنند، خبری بسیار عالیست. اما ایشان که با این بااین جدیت به این موضوع میپردازند، اطلاعاتشانرا ازکجا آورده اند که مطمئن هستند کارگران درحال سازماندهی انقلاب هستند؟ کنگره سراسری اتحادیه های کارگران، دهقانان، معلمان، دانشجویان، گرسنگان، زنان بیکاران، کولبران، اتحاد ملتها، معتادان، چنین تصمیم جمعیی راگرفته اند؟ وگرنه از کجا مطمئن هستند که چنین انقلابی درحال وقوع است وکومه له باید بجای همسویی با (احزاب ناسیونالیست کرد بقول ایشان) بعنوان پرچمداراستراتیژی جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در کردستان امررهبری رهبری آن جنبش را بعهده بگیرد؟ کومه له کجا گفته است که اگرروزگاری، چنین انقلابی بوقوع بپیوندد، چنین مسئولیتی را نمیپذیرد ؟ الان جامعه درچه وضعیتی ورار دارد؟ چقدرتا این افق سوسیالیستی وکمونیستی فاصله داریم؟ پس قبل از اینکه بدنبال سهم بیشتر گوشت قربان قبل از عید باشید، بفکر یک اتحاد بلامنازع و ناگسستنی کردستان باشیم که به الگوی سیاسی برای ملتهای ایران و کل خاورمیانه تبدیل بشود.درضمن ایجاد وبروزبحرانهای سیاسی درونی برای کومه له وحزب کمونیست ناشی از عدم  درک کمونیستی  بمثابه یک درک وفهم اجتماعی است .

فرهاد جوانمردی ٩ اکتبر ٢٠١٩


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com