انقلاب قهری کمونیستی و دیکتاتوری پرولتاریای مسلح، دو ضرورت فوری!

حمید قربانی
September 27, 2019

انقلاب قهری کمونیستی  و دیکتاتوری پرولتاریای مسلح، دو ضرورت فوری!

به بهانه نوشته بهروز فراهانی در این رابطه! به نام: د ر باره مجلس موسسان و نظر روزا لوکزامبورگ – بهروز فراهانی

امروزه و در شرایطی که سرمایه داری امپریالیستی و جنگ طلب ترین سیستم اجتماعی تاریخ بشری کاملا بر جهان - کره زمین- مستولی شده است و جهان را بطور واقعی و جدی تهدید به نابودی می کند، کمونیست یعنی اساسا کارگر آگاه میتواند، فرد و کارگری باشد که :

  • از موجودیت دادن به حزب کارگران آگاه، انقلابی، کمونیست و مخفی در یک کلام از حزب لنینی، به عنوان مهمترین و اساسی ترین وسیله پرولتارها برای پیروزی انقلاب اجتماعی - انقلاب قهری کمونیستی  به دفاع برخیزد و تمامی نیرویش را مصروف ساختن اش نموده؛
  • از تسلیح طبقاتی طبقه کارگر و تبلیغ و ترویج نقش انقلابی قهر در تاریخ لحظه ای کوتاهی نکند و خواهان یک انقلاب قهری پرولتاریایی- انقلاب قهری کمونیستی باشد و خود و طبقه را برای پیروزی آن آماده کند؛
  • خیلی شفاف و بدون اما و اگر از ساختن و ایجاد دیکتاتوری انقلابی طبقاتی پرولتاریای مسلح با شرکت دادن زحمتکشان شهر و روستا، در بهترین  شکل  تاریخی تا کنونی شناخته شده آن یعنی شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان با تأکید چندین باره بر مسلح بودن آن، غافل نباشد که به قول یکی از آخرین نوشته های کارل که لنین به آن تأکید میکند، یعنی : 

«مارکس، نقدی بر برنامه گوتا، ترجمۀ سهراب شباهنگ

-                اما این کمبودها در فاز نخست جامعۀ کمونیستى، هنگامى که این جامعه تازه پس از دردهاى طولانى زایمان از شکم جامعۀ سرمایه دارى سر برآورده، اجتناب ناپذیرند. حق هرگز نمى تواند بالاتر از ساختار اقتصادى جامعه و تکامل فرهنگى اى که مشروط به آن ساختار است، باشد.

در فاز بالاتر جامعۀ کمونیستى، پس از ناپدید شدن تبعیت برده ساز فرد از تقسیم کار و همراه با آن تضاد بین کار ذهنى و کار بدنى، پس از تبدیل شدن کار از صرفا وسیله اى براى زندگى به نیاز اصلى زندگى، پس از افزایش نیروهاى مولد همراه با تکامل همه جانبۀ فرد و فوران همۀ چشمه هاى ثروت تعاونى، آرى تنها در آن زمان مى توان از افق تنگ حق بورژوایى در تمامیت آن فراگذشت و جامعه خواهد توانست بر پرچم خود چنین نقش کند: از هرکس برحسب توانائى اش و به هرکس برحسب نیازهایش!

 

بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.

اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»

 

این تأکید بر دیکتاتوری پرولتاریا از جانب کارل مارکس، فردریش انگلس و لنین  مخصوصا و کمونیست ها بطور کلی از آنجا ناشی میشود که دولت را بطور کلی دیکتاتوری طبقاتی - دیکتاتوری طبقه حاکمه بر علیه طبقه محکوم می دانند. دیکتاتوری را اساسا دولتی می دانند که اساسا بر نیروهای مسلح متکی است و نه بر قانون و غیره.

 لنین در باره دولت بعنوان "شر لازم" انگلس برای دوره گذار و لزومیت دیکتاتوری پرولتاریا در همان دولت و انقلاب که  بهروز فراهانی به آن استناد می کند و بویژه در کتاب انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد، پرداخته و در کتاب انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد با طرح پرسش کائوتسکی، چرا، دیکتاتوری پرولتاریا، در شرایط اکثریت ما، لازم و ضروری است، چنین می نویسد: 

« کائوتسکی با دانشمند مآبی سفیه کابینه نشین یا با چشم  و گوش بستگی یک دختر بچه دهساله می پرسد: وقتی که اکثریت در دست است چه نیازی به دیکتاتوری وجود دارد؟ مارکس و انگلس توضیح می دهند:

-                برای درهم شکستن مقاومت بورژوازی،

-                برای ایجاد رعب و هراس در دلهای مرتجعین،

-                برای حفظ اوتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی،

-                برای اینکه پرولتاریا بتواند دشمنان خویش را قهرا سرکوب نماید. »،

-               

-                لنین در ادامه می نویسد: «

-                ... و با چنین اوضاع و احوالی، در دوران جنگ حاد و تا پای جان، هنگامی که تاریخ مسیله وجود یا عدم امتیازات صدها ساله و هزار ساله را در دستور روز می گذارد،- از اکثریت و اقلیت، از دموکراسی خالص، از عدم لزوم دیکتاتوری و از برابری استثمارگر با استثمار شونده دم می زنند!! چه کند دهنی بی پایان و چه کوته فکری بی انتهایی برای اینکار لازم است!

-                ولی دوران ده ها ساله سرمایه داری نسبتا «صلح آمیز»، از ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۴، درداخل احزاب سوییالیست، که با اپورتونیسم  سازگارند از کوته فکری و تنگ نظری و ارتداد یک طویله اوژیاس گرد آورده است...».

 

در این دوران، عصر ما، عصر حاکمیت بربریت سرمایه داری امپریالیستی، نباید حتی با طرح عباراتی همچون "نادولت"، شوراهای کارگران" بدون  کلمه مسلح و کلماتی همچون دموکراسی شورائی،  دموکراسی و آزادی برای همه و و و، روی دیکتاتوری پرولتاریای مسلح  پرده ی استتار انداخت و آنرا مستور کرد.

این نوع برخوردها،  در دورانی که  اپورنیست های رنگارنگ  و تجدید نظر طلبان و تحریف کننده گان  به کمک سرمایه داران و دولت های جنایت کارشان بر سرنوشت ما کارگران و زحمتکشان حاکم هستند و همه دستگاه های تبلیغاتی و فرهنگی جامعه را در اختیار گرفته اند، فقط و تنها، به ضرر طبقه محکوم - طبقه کارگر  و به نفع طبقه حاکم - طبقه سرمایه دار است.

البته، کارل مارکس حتی ، قبل از اینکه به این مجهز شود که باید دولت حاضر را در هم شکست و خُرد کرد، به ضرورت و لزومیت دیکتاتوری پرولتاریا رسیده بود. او در سال ۱۸۵۲ می نویسد : :« تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها از آن  من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:

۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی ِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.» نامه به وامایر آلمانی تبار مقیم در نیویورک.

و در این مورد لنین می گوید: - ما کاملا بر روی اساس تئوری مارکسیستی ایستادگی می کنیم؛ تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا... -

کارگران آگاه، خود را سازمان دهید و برای ساختن دیکتاتوری پرولتاریا  کوشش نمائید که این تنها راه رسیدن به پیروزی و رهایی است!

لینک نوشته خوب بهروز فراهانی در دفاع از رزا لوکزامبورگ  در رد مجلس ملی و دفاعش از انقلاب قهری پرولتاریا!

 

http://www.akhbar-rooz.com/د-ر-باره-مجلس-موسسان-و-نظر-روزا-لوکزامبو/?unapproved=200&moderation-hash=2cc264614ac69d8e0f972aa01ac890cd#comment-200

حمید قربانی ۲۶ سپتامبر ۲۰۹۲ سال اسپارتاکوسی

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com