تاریخچه مختصر انقلاب قهری کمونیستی در نزد مارکس و انگلس و لنین!

حمید قربانی
July 28, 2019

تاریخچه مختصر انقلاب قهری کمونیستی در نزد مارکس و انگلس و لنین!

« مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی در آغاز، اگر از لحاظ معنی و مضمون ملی نباشد از لحاظ شکل و صورت ملی است. پرولتاریا هر کشوری طبیعتا در ابتدا امر باید کار را با بورژوازی کشور خود یکسره نماید.

ما ضمن توصیف مراحل کلی رشد و تکامل پرولتاریا آن جنگ داخلی (جنگ طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریا که در اول بورژوازی هست که با نیروهای دولتی و غیره به پرولتاریا حمله ور میشود و هر گونه مبارزه او را برای خواست های روز مره سرکوب می کند و دوست دارد که کاملا پرولتاریا را مطیع اوامر خویش نماید.) کم و بیش پنهانی درون جامعه موجوده را، تا آن نقطه ای که انقلابی آشکار درمیگیرد. پرولتاریا از طریق زور، حاکمیت خویش را پی می افکند، دنبال کرده ایم.» مانیفست حزب کمونیست – بخش اول – بورژواها و پرولتارها. دوصفحه مانده به پایان این بخش.

در اینجا، هنوز مارکس و انگلس از دو چیز صحبتی نمیکنند و یا به گنگی از آنها صحبت می کنند. اولین چیز اینکه از انقلاب قهری کمونیستی – انقلاب مسلحانه پرولتاریا – به عنوان یک ضرورت که به نوشته ی لنین : « بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى(دیکتاتوری پرولتاریا- من) و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه "زوال" از راه ديگرى امکان پذير نيست.»، لنین- دولت و انقلاب.

و دوم دیکتاتوری پرولتاریاست. البته، کارل مارکس بطور آشکار و حتی با شراکات انگلس در آثار قبل و بعد از مانیفست، متوجه شده است که حاکمیت پرولتاریا که با جبر و زور بر بورژوازی تحمیل می شود، نمیتواند، از درون یک جنگ سخت و خونین بیرون نیاید و دیکتاتوری نباشد، زیرا که او میداند که اصولا و اساسا دولت دیکتاتوری طبقه ی حاکم در هر جامعه طبقاتی است، که این ها را ما بطور آشکار در کتاب فقر فلسفه و بعد از نوشته شدن مانیفست، در خطابیه به اعضای کمیته مرکزی حرب کمونیست جهانی آن زمان ؛ یعنی اتحادیه کمونیست ها در سال 1850 و بعد از آن هم در نامه کارل مارکس به واید میر در سال 1852 و در کتاب لوئی ناپلئون – هجدهم برومر – می توانیم بخوانیم و اما، مثل اینکه پیروزی نه چندان خونین و شکست خونین و سخت پرولتاریا فرانسه در سال 1871 که به کمون پاریس معروف است، لازم بود که ماتریال لازمه را برای این مغز انقلابی و آگاهترین وجدان پرولتاریا جهان و تا به امروز، اماده کند.

او و دوستش را به این نتیجه واقعی برساند که از جنگ طبقاتی تا درهم شکستن دم و دستگاه های دولت موجود و اینکه دولت در جامعه طبقاتی نمی تواند، دیکتاتوری طبقه حاکم و بر نیروهای مسلح متکی نباشد و نه قوانین و امثالهم.

این را با شیواترین و برنده ترین زبان، در پیام انترناسیونال اول به کارگران فرانسه – پیام سوم که جمع بندی کارل مارکس از این مهمترین و اساسی ترین واقعه برای پرولتاریا تا آن زمان و تا مرگ شان و غیر از پیروزی انقلاب کارگران در سال 1917 در روسیه – انقلاب اکتبر تا زمان ما، می باشد، می بینیم.

کارل و انگلس این نتیجه گیری را آن قدر اساسی و مهم می دیدند که در مقدمه چاپ مانیفست به زبان آلمانی، چنین نوشته اند : [ نظر به تکامل فوق العاده صنایع بزرگ در عرض بیست و پنج سال اخیر و رشد سازمانهای حزبی طبقه کارگر که با این تکامل صنعتی همراه است، و نیز نظر به تجربیاتی که اولا درانقلاب فوریه و آنگاه بمیزان بیشتری در کمون پاریس – یعنی هنگامیکه برای نخستین بار مدت دو ماه پرولتاریا حکومت را بدست داشت – حاصل آمده این برنامه اکنون در برخی قسمت ها کهنه شده است.

بویژه آنکه کمون ثابت کرد که " طبقه کارگر نمیتواند بطور ساده ماشین دولتی حاضر و آماده ایرا تصرف نماید و آنرا برای مقاصد خویش بکار اندازد." (رجوع کنید به « جنگ داخلی در فرانسه؛ پیام شورای کل جمعیت بین المللی کارگران»، چاپ آلمانی، صفحه 19، که در آنجا این فکر بطور کاملتری شرح و بسط داده شده است.) ].

خوب پس باید پرولتاریا با دولت آماده، دولت طبقه ی سرمایه دار با این همه نیروی سرکوب جسمی و فکری چه کند؟ به آن دست نزند و همچنان مانند احزاب سوسیال دموکرات و غیره، آنرا برای سرکوب خود، جنگ راه انداختن و اندوختن ثروت در دست سرمایه داران، فقر و بدبختی و مرگ و نیستی برای خود و همطبقه ای های جهانی اش نگه دارد؟ واقعا باید چکار کرد؟

امروز حتی در متمدن ترین، به قول معروف دموکرات ترین کشورهایی دارای مجالس انتخابی هستند و رئوسای جمهور هر 4 سال یک بار تعویض می شوند، جوامع، جوامعی که فریاد حقوق بشر خواهی و ضدیت شان با دیکتاتورهای خون آشام برگزیده دیروزی شان، گوش ها را کرکرده،مثلا همین فرانسه، برای جلوگیری کردن از یک تظاهرات بخشی، بخش کوچکی از طبقه ی کارگرش، هر شنبه از 30 هزار تا 12 هزار نیروی مجهز به تمامی وسایل یک جنگ کامل و تانگ و زره پوش نظامی به خیابان می آورند و هر جنبنده ای را مورد تعرض قرار میدهند، باتوم بر سر میکوبند، با ضرب گلوله چشم از حدقه در می آورند و دست قطع می کنند، مرزهای هوایی، دریایی و زمینی را با هواپیماهای بدون خلیان و با خلبان، هلی کوپتر های با سلاح کالیبر 50 که فیل را می کشند و سربازان سلاح خودکار در دست و آماده شلیک می بندند!

تکلیف مشخص است. این تکلیف را خود بورژوازی برای ما کارگران و زحمتکشان بغیراز مزدوران مشخص کرده است. پرولتاریا، باید آنرا درهم شکند، خُرد کند، داغان نماید، این جاست که ما، باید امروز، با درهم شکستن دم و دستگاه های دولت موجود ، دستگاه های اجرایی مانند ارتش و قوای دیگر سرب گر جسمی، قانون گزاری یعنی مجالس ، دستگاه قضایی یعنی دادگستری و زندان و زندان بان، دستگاه سرکوب فکری مانند مذهب - کنیسه ها، کلیسا ها و مساجد و تمپل ها و غیره - که در این مورد آخر، باید در مرحله نخست، تمامی امکانات عمومی و کمک های دولتی، زمین ها و عمارات غصب شده را، قطع و از دست این مفتخوران خرافه پخش کن خارج سازیم و آموزش و پروش را کاملا آزاد از دست اندازی کشیشان و آیته الله و خاخام ها و.. ساخته و زمینی نمائیم، روز نامه ها و رادیو و تلویزیون و سایت های اینترنتی و ... را از دستگاه آگهی پخش برای سرمایه داران و فریب برای کارگران که در باره خرافاتی از قبیل اینکه دولت برای جامعه بشری لازم است، دولت نیروی اعمال کننده قدرت توده ی مردم است و حتی ایده آلی است که از سوی خدا برای سر و سامان دادن امور بشری در زمین موجودیت داه شده را، تبلیغ و ترویج می کنند و به اذهان ما تحمیل می نمایند را، به دستگاه آگاهی مادی و دیالکتیک، آگاهی علمی ده تبدیل نمائیم.

در ضمن به نظر من، امروزه با گسترش روابط سرمایه داری و کلا جهانی شدن روابط تولید سرمایه دارانه و تبدیل همه چیز جامعه جهانی، به مجری اوامر سرمایه داری جهانی – سرمایه داری امپریالیستی و ادغام ارگانیک جوامع در این سیستم وغیره، انقلاب قهری کمونیستی طبقه ی کارگر در همان اول، خود را مقابل این سیستم جهانی و طبقه ی سرمایه دار جهانی می یابد، یعنی دیگر حتی " از نظر و صورت" نیز به نوعی جهانی شده است.

این بدین معنی نیست که پرولتاریا در هر جایی امکان به پیروزی رساندن انقلاب مسلحانه کمونیستی فراهم است، نباید انقلاب کند و منتظر ساعت سعد بماند، بلکه باید هوشیار باشد و کلیت نظام موجود و طبقه ی سرمایه دار جهانی، دولت ها و سازمان های منطقه ای و قاره ای و جهانی اش را به عنوان دشمن بشناسد و تکیه اش بر پرولتاریای جهانی بگذارد و بداند که واقعا و حقیقتا : " پرولتاریا میهن ندارد، پرولتاریای سراسر جهان متحد شو"، متحزب و مسلح شود و انقلاب کمونیستی سرخ را در هر جایی که کوچکترین روزنه ای می بیند شروع نماید، بداند که مرزهای ملی، مذهبی، نژادی و حتی جنسیتی، زندان اویند، این زندان ویران باید گردد!

کارگران به باور من با این شعارهاست که پیروزی می شوند : - مرگ بر سرمایه، مرگ بر دولت طبقاتی سرمایه داران، مرگ بر امپریالیسم و سگ های زنجیره ایش، پیروز باد انقلاب سرخ "انقلاب مداوم" مارکسی – انقلاب قهری کمونیستی – انقلاب مسلحانه پرولتاریا و زحمتکشان – برقرار باد دیکتاتوری پرولتاریا – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان - زنده باد کمونیسم!

جلیقه زردهای فرانسه و ابتکارات خلاقانه آنها :

https://t.me/GoftandNO/1588

https://t.me/GoftandNO/1589

دوستان این لینک دادن ها به معنی تأیید سیاست حاکم بر این گروه تلگرامی نیست.

حمید قربانی 28 یولی 2092 اسپارتاکوسی


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com