آیا، آزادی همگانی در جامعه ی معاصر امکان پذیر است؟

حمید قربانی
May 04, 2019

آیا، آزادی همگانی در جامعه ی معاصر امکان پذیر است؟
جواب یک نه، بزرگ و خونین است!

کسانی که آرزوی آزاد بودن و آزاد زیستن در جامعه طبقاتی سرمایه داری، جامعه ای که بر آن نظام طبقاتی متکی بر مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کار مزدوری حاکم است و طبقه ی سرمایه داری به عنوان " سرمایه شخصیت یافته"، دستگاه دولت را با همه دستگاه های زیر مجموعه اش مانند قوای سه گانه و زندان و پلیس های امنیتی گوناگون و نیروهای لباس شخصی که تربیت یافته اند، برای کشتن متعرضین، برای حفظ و توسعه همین اصل مالکیت بر آن گمارده اند را، دارند، خود ازاولین قربانیان این توهم کودکانه خود بوده و هستند و خواهند بود!

باید دانست که دولت در جامعه نوین، جامعه ی متمدن، مدرن و دمکراتیک، آزاد؟! یعنی جامعه ی سرمایه داری، برای این ضروری و لازم شد که " دستمزد طبقه ی کارگر را در حد مورد دلخواه طبقه ی سرمایه دار نگه دارد" و در نهایت اینکه دولت در جامعه ای موجودیت یافت که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید موجودیت یافته بود.
 دولت در تاریخی شکل گرفت که طبقات متضادالمنافع، قبل ازآن موجودیت یافته بودند و دستگاه دولت برای کنترل همین مبارزه طبقاتی و به نفع طبقه ی حاکم یعنی طبقه ی تصاحب کننده ی ابزار تولید، ضرورت یافت. دولت با توسعه و گسترش مالکیت خصوصی تکامل یافت تا امروز که دیگر کاملا در شکل نیروها و دسته جات مسلح با انواع سلاح های جنگی، خود را سازمان داده است.
امروزه وجود خود دولت نشانه ی طبقات اجتماعی با منافع مادی  و اقتصادی متضاد، آشتی ناپذیر و مبارزه ی طبقاتی، "گاهی آشکار و گاهی پنهان، گاهی تند و گاهی آرام، اما همواره جاری است."، در جامعه موجود است. دولت را نمی توان و نباید برای حفط و نگه داری آزادی برای همه طبقات اجتماعی، اداره جامعه به نفع همه، به عنوان یک داور بازی فوتبال و یا ایده ای الهی ماورای طبقات و به قول هگل " ایده ناب خدایی "، برای همه دانست.
 به خیابانهای نه فقط تهران، عربستان، افغانستان، مکزیک و لیبی، بلکه پاریس، لندن، بریسل، برلین و ... نگاه کنید، آیا به جز اینکه نیروهای دولت را در حال سرکوب حرکات طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان و جوانان متعلق به طبقات پایین جامعه باشد، چیزی دیگری را می بینید؟
 به عبارت دیگر، دولت آزاد خلقی، هیچ وقت و در هیچ مکانی وجود نداشته و وجود نخواهد داشت، جز در تخیل یک عده ایده آلیست، منگ شده بوسیله افیون دموکراسی خالص، مذهب و یا به راستی مزدور و جیره خوار طبقه ی سرمایه دار امپریالیستی که امروز بر ثروتمند ترین اعضای آن، فاشیسم، نازیسم و راسیسم حاکم شده است.
 زیرا که دولت را نمی توان و قادر نیستیم، به جز دیکتاتوری طبقه ی حاکم برعلیه طبقه ی محکوم، دستگاه سرکوب گر طبقه ی حاکم برعلیه طبقه ی محکوم در داخل مرزها کشوری و خارج از آن، اساسا فهمید و به تصور در آورد.
دولت تا هست سرکوب گرآزادی واقعی، آزادی برای همه، در جامعه موجود است. آزادی برای عموم در جامعه ای قابل تصور است و واقعیت میتواند داشته باشد که دولت درآن مرگش فرا رسیده و محو شده و در واقع اضمحلال یافته باشد.

دولت مدرن، دولت نوین کمیته ای است برای رتق و فتق امور کل طبقه ی بورژوازی و بنابراین، دولت نوین، دولت موجود، دیکتاتوری طبقه ی سرمایه دار بر علیه طبقه ی کارگر است!
دولت زمانی محو و بطریق اولی زوال می یابد که مالکیت بر ابزار تولید دردست همگان و بطور اشتراکی قرار گرفته باشد و محصولات آن که امروزه کالا نامیده می شوند، زیرا که نه برای رفع نیازهای انسان های زنده جامعه، بلکه برای افزودن بر ثروت و یا سرمایه سرمایه داران تولید می شوند، از حالت کالا خارج شده و برای رفع نیازهای انسان ها و شکفتن استعداد های نهفته در درون ابنای بشر، مصرف گردند.
 در چنین جامعه ای و با رشد و تغییر در ذهنیات و تفکرات و ایده آلهای  انسان طبقاتی امروز است که دیگر نه از قتل، کشتار، زندان  برای گویندگان حقایق و نه حتی صحبتی از آزادی وجدان، آزای بیان، آزادی مطبوعات کسی می کند، زیرا که آزادی همچون اکسیژن هوایی است که آنرا به رایگان استنشاق می کنید که البته، امروزه همین هوای سالم هم خود نعمتی است که نصیب هر کسی نه می شود!


اما، پیش از اینکه چنین شود و برای اینکه چنین گردد، لازم است که طبقه ی کارگر جامعه ی کنونی، یک مبارزه سخت و خونین طبقاتی را که متأسفانه، ولی لازم و ضروری، شکل یک جنگ طبقاتی همه جانیه و حتی "تن به تن" بخود میگیرد را، از سر بگذراند. برای این لازم است که طبقه ی کارگر از تشکلات توده ای طبقاتی که در رأس آنها و لازمترین آنها، حزب سیاسی - حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست - حزب مخفی و غیر علنی و یا در برخی از کشورهای موجود نمیه مخفی و نیمه علنی برخوردار گردد که امروزه فاقد آنست.
زیرا نیروهای سرکوب گر طبقه ی سرمایه دار که با چنگ و دندان و تا حد امکان از شرایط موجود دفاع کرده و برای حفط آن، حاضراست دست بهر جنایتی بزند و این را به اثبات رسانده است، هر کس شکی دارد به دور و بر خود نگاه کند، این همه کشتار و جنگ را ببیند، در سازمان دولت کاملا سازمانیافته و مسلح شده اند، "نیروی مادی را فقط با نیروی مادی میتوان شکست داد."


به قول لنین : "« بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى(دیکتاتوری پرولتاریا- من) و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه "زوال" از راه ديگرى امکان پذير نيست.»، لنین- دولت و انقلاب.
بدون در هم شکستن دولت های کنونی، بدون مرگ - زوال دولت، رهایی جامعه غیرممکن است و در نهایت نابودی و نیستی جامعه، امری اجتناب ناپذیر است. کارگر و کسی که ادامه مبارزه طبقاتی را تا جنگ طبقاتی و پیروزی انقلاب قهری پرولتاریا و ایجاد دولت پرولتاریا به عنوان آخرین دولت جوامع طبقاتی که به محو طبقات و خود کارگر به عنوان یک طبقه ی ویژه می شود را، قبول نداشته باشد، کارگر و انسان کمونیست، کارگر انقلابی، کسی که برای رهایی خود و جامعه ی انسانی می کوشد، نیست و محکوم به زندگی برده وار در جامعه ی استثمارگر و مرگزای کنونی است.
نمی توان آزاد زیست، ولی بر جامعه طبقه ی سرمایه دار و دولتش حکمفرما باشد، اصولا وجود دولت با آزادی همگانی منافات دارد و آشتی ناپذیر است.
این را فقط خبر نگاران و گزارش نویسان و تحلیلگران سیاسی طبقه ی سرمایه دار امپریالیست و متشکل شده در ارگانهایی مانند رادیو بی بی سی میتوانند، انکار نمایند، زیرا که وجودشان برای گفتن اراجیف و جلوه دادن آنها به عنوان حقایق مسلم  میباشد، زیرا که کمر به حفظ شرایط موجود اجتماعی بسته اند!

تذکر - نقل قول های داخل گیومه ها به نقل از ذهن از کارل مارکس و فردریک انگلس می باشند.

لینکی از صفحه بی بی سی، ارگان خبری  طبقه ی سرمایه دارامپریالیست انگلیس-
http://www.bbc.com/persian/world-48144812?SThisFB&fbclid=IwAR3pHgR7QAZZeRj5hf7YCtF3Jr0OnzM0NI-PM3EIigJYT4N6CJ4hxDYCmS0


حمید قربانی ۴ ماه مه، ۲۰۹۲ سال اسپارتاکوسی



 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com