فقط و تنها، خاصه در این شرایط :  انقلاب قهری کمونیستی کارگران رهگشاست و نه چیز دیگر!

حمید قربانی
March 24, 2019

فقط و تنها، خاصه در این شرایط :  انقلاب قهری کمونیستی کارگران رهگشاست و نه چیز دیگر!

به باور من، در شرایط کنونی که همه متوجه شده اند، انقلاب ضد سرمایه داری  در ایران بطور واقعی در راه است و این را در سخنان خامنه ای و روحانی و همه از پوزیسیون و اپوزیسیون رژیم  می توان شنید، خواند و تماشا کرد، از انقلاب بوسیله ی طبقه ی کارگر صحبت کردن، بدون اینکه بگویی که این انقلاب چگونه ؟،  چطور می تواند به پیروزی رسد؟  آیا بدون قهر اصولا از پیروزی انقلاب اجتماعی کارگران اصلا می تواند سخنی در میان باشد تا مثلا سوسیالیسم انسانی و یا کمونیسم و یا رهایی جامعه را در برداشته باشد، شالارتانیسم سیاسی به معنای واقعی کلمه است.

مارکس و انگلس و لنین و دیگر کمونیست ها و کارگران آگاه، سال ها رنج کشیدند و  تمام تلاش شان این بوده است که به کل طبقه ی کارگر و جامعه  بگویند که در دنیای کنونی که طبقه سرمایه دار حاکم است و دولت بطور آشکار دیکتاتوری طبقه ی سرمایه دار بر علیه طبقه ی کارگر است، نمی توان به رهایی رسید، مگر اینکه نخست انقلاب قهری مسلحانه، انقلاب همراه با اعمال زور و جبر را به پیروزی رساند و دیکتاتوری طبقاتی – انقلابی – طبقه ی کارگر یعنی کارگران سلاح بدست را برقرار کرد.

توجه شما، رفقای کارگر و زحمتکش را  به سخنانی از کارل مارکس و انگلس و لنین، در این رابطه جلب می کنم.

کارل مارکس :  « طبقۀ کارگر در سیر تکاملی خود، سازمانی را جانشین جامعه کهنه بورژوایی خواهد ساخت که فاقد طبقات و اختلافات آن ها است و دیگر در واقع قهر سیاسی ای وجود نخواهد داشت، زیرا درست همین قهر است که مظهر رسمی اختلافات طبقاتی در درون جامعه بورژوائی است. در این فاصله، آنتاگونیسم بین پرولتاریا و بورژوازی، مبارزه یک طبقه علیه طبقه دیگر است مبارزه ای است که عالی ترین تجلی آن، یک انقلاب کامل است.

در ضمن آیا جای تعجب است که جامعه ای که بر اساس اختلافات طبقاتی بنیان گذاری شده است، به تضاد بی رحمانه ای که نتیجه غائی آن تصادم تن به تن است، منتهی گردد؟

نباید گفته شود که جنبش اجتماعی در برگیرنده جنبش سیاسی نیست. هیچ جنبش سیاسی ای وجود نداشته است که در عین حال یک جنبش اجتماعی نیز نبوده باشد.

در نظامی که طبقات و اختلافات طبقاتی در آن وجود نداشته باشد، رفورم های اجتماعی، دیگر انقلابات سیاسی نخواهند بود. تا وقتی که این زمان فرا برسد، در آستانه هر تغییر شکل کلیِ جدید جامعه، آخرین جمله علم الاجتماع همواره چنین خواهد بود:

« یا مرگ یا مبارزه، جنگ خونین یا نیستی، مسئله به صورت سرسختانه مطرح است. »

(ژرژ ساند ) (1)

»

این سخنان کارل مارکس بعد از کمون پاریس نیستند که کلا اعلام کرد که باید دولت کنونی را در هم شکست حتی قبل و بعد ازانقلاب ۱۸۴۸ هم دراروپا نیستند که در مانیفست کمونیستی از بکار بردن زور و جبر سخن گفت بلکه در سال ۱۸۴۷ و در نقد یک اقتصادان آنارشیست به نام پرودن  هستند.

آقای حمید تقوائی بعد از کمون پاریس و انقلاب اکتبر و نیز در هم کوبیدن شوراهای کارگران درآلمان و ده ها و بلکه صدها جنایت دولت های سرمایه داران و مخصوصا درعصر امپریالیسم یعنی عصر ما که فقط دو تا از آنها یعنی جنگ اول و دوم جهانی می باشند که سرمایه داران فاشیست و دمکرات، برای باز تقسیم جهان به راه انداختند و ۷۰ میلیون انسان را کشتند، و بعد از دوره کردن آثار کارل مارکس، انگلس و بویژه  لنین که : - بدون انقلاب قهری تعویض دولت بورژایی با دولت پرولتاریایی ممکن نیست، مرگ دولت دیکتاتوری پرولتاریا و بطور هر گونه دولتی جز ار راه زوال امکان پذیر نیست! –  مارکس که نوشته است : دولت دوران گذار جامعه جز دیکتاتوری پرولتاریا نیست  -  قدر دانی انگلس از نقش قهر در تاریخ :  - لنین : - نقش انقلابی قهر در تاریخ ❗️

« درباره این که قوه  قهريه  در تاریخ  نقش دیگری  نیز  ایفا می کند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابی است، درباره این که قوه ی قهریه، بنا به گفته مارکس، برای هر جامعه کهنه‌ ای که آبستن جامعه نوین است، به منزله ماما است، درباره این که قوه قهريه آنچنان سلاحی است که جنبش اجتماعی بوسیله آن راه خود را هموار می سازد و شکلهای سیاسی  متحجر و مرده را در هم میشکند - درباره هیچیک از اینها آقای دورینگ سخنی نمیگوید. فقط با آه و ناله این احتمال را می دهد که برای  برانداختن سیادت استثمارگران، شاید قوه قهریه لازم آید - واقعا که جای تأسف است! زیرا هرگونه بکار بردن قوه قهریه بنا به گفته ایشان، موجب فساد اخلاقی کسانی است که آن را بکار می برند و این مطالب علیرغم آن اعتلای اخلاقی و مسلکی شگرفی گفته می شود که هر انقلاب پیروزمندانه‌ ای با خود به همراه می آورد!» آنتی دورینگ به نقل از دولت انقلاب لنین-

 در سخنرانی مشعشعانه خویش، در باره   اوضاع سیاسی ایران که در آن صحبت از سوسیالیسم – محو کار مزدوری – محو بردگی مزدی –  می کند و خود را در ماورای چپ و کمونیست؟ قرار می دهد، آنهم در جامعه ای مثل ایران که دارای نیروهای مخوف و سرکوب گر تا دندان مسلح است که باید به قول خود حمید تقوایی، این رژیم را سرنگون کرد تا به این ها رسید، ولی حمید تقوایی از انقلاب و پیروزی و بدون سخن گفتن از انقلاب قهری کمونیستی و بر قراری دیکتاتوری پرولتاریا با غرور یک بورژوا سخن می گوید.

ولی حمید تقوایی، این مدافع دیروزی جنبش سبز، جنگ امپریالیست ها ی سرمایه دار بر علیه لیبی،  مدافع و انقلاب خواندن جنبش نازیست – فاشیست های اوکراین و نیز مدافع سرسخت سکولاریسم و انقلاب انسانی را، باید اول به همین جرائم و جنایت ها به محاکمه کشید و دوم این دیگر، نه کرنسکی نخست وزیر ضد انقلاب  ضد کمونیست  روسیه  نه چیان کایشک ضد انقلاب  چینی و یا کائوتسکی مرتد، لاشه متعفن سال های ۱۹۱۲ تا ۱۹۲۰ و بعد از آن است، این خود منصور حکمت است که پیروزی کمونیسم را با دوستی با جامعه غرب سرمایه سالار و انسانکُش، بعد از جنگ های اول و دوم جهانی، چنگ کره و ویتنام، کشتار کمونیست ها در اندونزی، جنگ تحمیلی بر کارگران و زحمتکشان در کنگو برزاویل که تا همین امروز ادامه دارد و تا سال ۲۰۱۶ بیش از ۱۱ میلیون کشته، افغانستان و...  و بیرو ن راننده  کارگران از حزبش و نام گذاری حککا به  حزب جامعه، حزب شخصیت ها، حزب کودکان، حزب زنان، حزب منصور حکمت  میسر می دانست.

آری، این همان عابر بی گناه است که می خواست کفر دیگر بگوید و ناف حزبش را از طبقه کارگر ببرد، ولی در یک شرایط دیگر  که طبقه ی کارگر در میدان است و سکولارهایی که می بایست با آنها حمید تقوائی ها قدرت سیاسی را می گرفتند، به سکوت مرگبار و با به طرفداری از خود ، درست مثل خود حمید تقوایی کشانده است، سخن می گوید.

در باره حمید تقوایی باید نوشت : - گاهی موقع منافع مادی ایجاب می کند که اشکال هندسی هم تغییر شکل دهند، مثلث متوازی الاضلاع  بر عکس متوازی الاضلاع مثلث گردد -ولی این در واقعیت اینکه، مثلث مثلث است  متوازی الاضلاع متوازی الاضلاع هست، تغییری نمی دهد.  حمید تقوائی نیز، تغییری نکرده است و اما به رسم گدایان دوره گرد، برای روزگار گذراندن  به جنیش ها خود را می چسباند!

 

آقای حمید تقوایی بدان و آگاه باش که با این سخنان دیگر شما و امثال شما با هر لباسی که بپوشید که البته لباس تان هم مشخص کننده است و هر نامی بر خود نهید، با احتمال قوی به یقین، نمی توانید، کارگران را بفربید و آنها از فکر و اندیشه تسلیح طبقاتی و عمل آگاهانه و انقلابی و انقلاب قهری کمونیستی بر گردانید و به طبقه سرمایه دار، یعنی آبا و اجداد طبقاتی خویش خدمت نمایید!

 

به امید موجودیت یافتن حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست و آماده کردن کل طبقه کارگر و سایر زحمتکشان برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی، درهم شکستن دولت سرمایه داران در ایران – دولت جمهوری اسلامی ایران، ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان و بر قرار کمونیسم – جامعه بدون طبقات، بدون دولت، بدون زندان و شکنجه و اعدام، جامعه بدون مالکیت خصوصی و کار مزدوری، جامعه ای که در اثری از استثمار انسان بوسیله انسان نیست یعنی جامعه با مالکیت اجتماعی  - آحاد جامعه بر همه چیز و مخصوصا بر ابزار تولید! 

 

انقلاب آری، ولی انقلاب سرخ کارگران و زحمتکشان!

 

حمید قربانی سال ۲۰۲۹ اسپارتاکوسی

لینک سخنرانی

سخنرانی حمید تقوائی: ایران به کجا می رود؟- سیر تحولات ایران در یک سال گذشته- ۹ فوریه ۲۰۱۹

 ررسی چپ  راست .

https://www.youtube.com/watch?v=x9kB6yxBkZE

 +++

حمید تقوایی و سوسیالیسم!

گیرم با این جفنگیات عده ای را فریفتید با این ننگ ها چه می کنید: "اما من می‌خواهم این جا یک سؤال کفرآلود دیگر مطرح بکنم: اگر این پروسه بیش از ٢٠ سال طول بکشد، و ما شروع کنیم به سازماندهى در میان کارگران مثلا کارگرانى که الان ٢٠ و ٢٢ ساله هستند و این ها را سازماندهى کنیم، در این صورت بعد از ١٠ تا ١٥ سال یک عده از آن ها بچه‌دار می‌شوند، تعدادى مریض می‌شوند و یک عده از آنها از کار سیاسى کنار می‌کشند. در آخر می‌بینیم که بعد از این سال ها ما ظاهرا از یک طرف آدم ها را کمونیست می کنیم و از طرف دیگر آنها بازنشسته می شوند و از کار سیاسى کناره گیرى می کنند.

مگر آموزش سوسیالیستى، کمونیسم، سازمان یابى طبقه و رابطۀ حزب و طبقه، از نسلى به نسل دیگر منتقل می شود؟ که ما مثلا بیائیم روى کارگران دهه ٤٠ و ٥٠ ایران کار و فعالیت بکنیم و امیدوار باشیم با کارگران دهه ٧٠ و ٨٠ ایران به قدرت برسیم؟

میشود در طی ۵۰ سال یک حزب کمونیستی در میان کارگران کار کند و بعد از ۵۰ سال به قدرت برسد؟

براى من به عنوان یک عابر بى گناه در جامعه چنین انتظارى ممکن نیست، به خاطر اینکه این میراث تشکیلاتى، این تعهد ایدئولوژیکى، این آگاهى طبقاتى و این رابطۀ حزب و طبقه به همین سادگى از نسلى به نسل دیگر منتقل نمیشود. ما داریم این را میبینیم! شما فعالیت می کنید و برای مثال ۲۰ درصد نفوذ در میان کارگران پیدا میکنید و اینها بعد از مدتی حوصله شان سر میرود. مگر چه قدر میشود رفت و آمد؟ ما در زندگی سیاسی خودمان باقی میمانیم، درحالی که آن کارگرانی که با آنها کار و فعالیت کرده ایم، می روند. و ما این را در تجربه سیاسی خودمان میبینیم" منصور حکمت، حزب و قدرت سیاسی، سخنرانی در کنگرۀ دوم حزب کمونیست کارگری ایران- آوریل  ۱۹۹۸ ." سایت منصور حکمت.

یا با این : « سخنرانی منصور حکمت، درانجمن مارکس در لندن به سال ۲۰۰۱،به نام آیا پیروزى کمونیسم در ایران ممکن است؟ : "خویشاوندى با غرب به نظر من در عمیق ترین سطح، رابطه ما را با جهان آن دوره تعیین میکند. و کارهایى را در حیطۀ اختیارات حزب کمونیست کارگرى قرار میدهد که چینى‌ها و کشورهاى متفرقه‌اى که در آن چپها سر کار آمدند، نمیتوانستند بکنند (چرا، نمی توانستند؟ - من) و آن اینست که در کشور را به روی غرب باز کند و خودش را در امتداد مدنیت غربى و نقد غربى به جهان، با یک جهان نگرى غربى مطرح می کند و در نتیجه منهاى اختلاف سیاسى روزمره با دولتهاى غربى که ممکن است پیش بیاید و یا پیش نیاید، به یک صلح عمیقترى با مردم اروپاى غربى و آمریکا برسد."، یا با پشتیبانی از تخریف و ویرانی جوامع و یا جامعه ی لیبی بوسیله نیروهای نظامی ناتو، انقلاب نامیدن جنبش سبز، دیکتاتوری پرولتارریا نامیدن، جنبش ناسیونالیست ها و فاشیست اوکراین توسط حمید تقوائی و مصطفی صابر معاونش در دفتر سیاسی آنزمان، پشتیبانی از رژیم چنج ترامپی توسط کاظم نیکوخواه و نشست های آن چنانی با سلطنت طلبان و نوشتن " اگر خود شیطان هم به ما کمک مالی نماید، ما می گیریم" مینا خانم احدی و...؟ شما فکر می کنید که طبقه ی کارگر در ایران این قدر خام و بیشعور است! یا واقعا خودتان را به بیخبری زده اید؟ به باور من دومی به حقیقت نزدیک تر است! دیگر بس کنید، هر چند که می دانم بس نمی کنید. چاره مار زخمی نابودی اش است، ولی نابودی شما شخصی نیست، بلکه نظامی و طبقاتی است باید فقط چنین فهمیده و درک گردد! زمانی نابود می گردید که نظام سرمایه داری امپریالیستی نابود شده باشد و گرنه مانند کرم باز تولید می شوید!

پس از بخش مطلب بالا – افزوده شده است!

آری، رفقای کارگر باید به این نکته توجه کافی مبذول داریم و فکر نکنیم به قول عبید ذاکانی گربه کافر بود و حالا که مسلمان و عابد شده است، دیگر موش نمی گیرد( گربه هنگامی که کافر بود یک یک موش می گرفت  حالا مسلمان شده پنج پنج موش می گیرد)، لنین هم می نویسد: " از هنگامی که  مارکسیسم از نظر تئوریک پیروز شد، دشمنان ما، سعی می کنند که خود را در لباس ما،  در آورند"، نقل از ذهن.حالا هم باید توجه داشت که هنگامی کسی مثل حمید تقوایی از سوسیالیسم حرف می زند که تا دیروز از انقلاب زنانه و از عملیات آکروباتی کادرهای درجه اول حزب کمونیست کارگری یعنی مریم نمازی ها  فریده ی آرمان ها و نشستن آذرماجدی و مینا احدی ها با سلطنت طلبان و خاتمی چی هایی همچون مهناز افغمی ها و شیرین عبادی ها دفاع می کرد و افتخارش این بود که مینا احدی را با ماشین های با شیشه ی ضد گلوله هدیه خانم مرکل صدر اعظم  آلمان جابجا می کنند و انقلاب را زنانه و انسانی نام نهاده و برایش منشورهای دهکانه  چهارگانه  می نوشت که ذره ای از سوسیالیسم یعنی ضدیت با سرمایه در آنها دیده نمی شود، حالا که از سوسیالیسم دفاع می کند، پس سوسیالیست و کمونیست شده است.

به باور من و با توجه  به گذشته.ی خانوادگی یعنی پایگاه طبقاتی کسی مثل حمید تقوایی و درس آموزی بهمراه منصور حکمت – ژوبین رازانی  و ایرج آذرین در دانشگاه های آمریکای شمالی و انگلستان و بویژه این پ۱۵و یا ۱۶  ساله لیدری حزب کمونیست کارگری ایران که تا طرفداری از جنگ های امپریالیستی  هم پیش رفته است، هیچ از این خبرها نیست. این نقش بازی کردن بر طبق شرایط زمان است که این نان به نرخ روز خورها را، وا می دارد که یک روز کارگران را به تمسخر بگیرند و زحمتکش ترین قشر آنها را با فئودالان و آخوند ها ( مردم ایران این قدر مدرن و سکولار هستند که دختر شان را به پسر خرکچی، فئودال شکم گنده و آخوند شکم پرست ندهند- مصاحبه ی منصور حکمت با کیومرث نویدی – سر دبیر نشریه ی دیدار – نشریه ی کانون نویسندگان ایران در تبعید)،  در کنار هم قرار می دهند، امروز این تلاش های مذبوحانه را، البته،باز هم برای فریب ما کارگران می کنند، زیرا که امروز ما با مبارزه طبقاتی مان، هر چند بدون نیروی سازمانده آگاهمان، به همه نشان داده ایم که ما چه نیرویی داریم؟ می توانیم چه کارهایی را انجام دهیم؟  این را  نه تنها در پاریس، در مقابله با تانک ارتشی ، پلیس مجهز به تمامی سلاح های یک جنگ تمام عیار و غیره، بلکه در شوش، اهواز، استانبول، دهلی نو و... هم نشان داده ایم!

از این گذشته، در سراسر دوران مبارزه طبقاتی همیشه، بورژوازی سعی کرده است که چنین سوسیالیست هایی را به دورن جنبش ما بفرستد، اینها  همان هایی هستند انترناسیونال دوم کمونیستی را به ابزار دفاع از جنگ های امپریالیستی تبدیل کردند. همان هایی هستند که امروزه در شکل احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات شاه پرست در کشورهایی همچون سوئد، دانمارک، نروژ، اسپانیا و حزبی همچون حزب کارگر انگلیس، جنگ های امپریالیستی بر علیه ما کارگران و زحمتکشان به راه می اندازند و ما را به خاک و خون می کشند. برای نمونه جنگ هایی که امروزه هنوز خاورمیانه و شمال آفریقا و مرکز آفریقا  و... را به آتش کشیده و می کشند( افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی، مالی، سومالی، نیجریه کردستان و...) را نگاه کنید که مورد پشتیبانی کشسنی مثل خود همین حمید تقوایی و حزب مطبوعش هم قرار گرفته اند.

این ها، همان سوسیالیسم و کمونیسمی را خواهان هستند که در بالا از زمان منصور حکمت باز گو شده است که با یاری همین جوامع غربی که تحت حاکمیت طبقه ی سرمایه دار امپریالیستی هستند که خارج از همه چیز یعنی جنگ طلبی و غیره چشم کارگر متعرض فرانسوی را در همان پاریس گل سر سبد دموکراسی، حقوق بشر و امثالهم با تیر از حدقه در می آورند و کارگر را آتش می زنند و نه سوسیالیسم و کمونیسم که کارل مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست چنین توصیف می کنند: " بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است "

یا در جای دیگری از همین اثر " کمونیستها عار دارند مقاصد خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همۀ نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدف هایشان میسر است. بگذار طبقات حاکم در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتاریا در این میان چیزی جز زنجیرهای خود را از دست نمی دهند. اما جهانی را بدست می آورند.

 پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید! ".

در خاتمه اینکه :

ما کارگران، در شرایط حاضر، در این جا سخن اصلی با کارگران آگاه است، باید هوشیار تر از هر زمانی باشیم، زیرا که طبقه ی سرمایه دار امپریالیستی با تجربیاتی که اندوخته است، فقط نه اینکه با تاکتیک های گوناگون در مقابل ما، ظاهر می شود بلکه به استراتژی های مختلف و افراد و جریانات متفاوت در مقابله با ما، دست زده و می زند. ما باید فقط به کسانی به عنوان دوست توجه کنیم که:
1.کل طبقه ی سرمایه دار را بدون توجه به  اینکه سکولار و یا مذهبی، فاشیست و یا دمکرات، لیبرال، نئولیبرال، جهانی و ملی هستند  و یا به درستی گفته باشند، نشان می دهند، زیرا که می بینیم که کسی مثل ترامپ هم کفیه اسلامی بر سر می بندد و شمشیر سلطانی بر می دارد و در همان روز کلاه یهودی بر سر می کند و سر بر دیوار اروشلیم مانند هر مرتجع دیگر یهودی می کوبد، نخست وزیر سوسیال دمکرات سوئدی هم حجاب اسلامی بر زنان وزیر و خیلی مدرن و فمینیستش میکند تا قرار داد اقتصادی در تهران به امضاء برسانند و...  یعنی هر چه سرمایه بخواهد باید انجام داد، به عنوان دشمن حی و حاضر که باید سلطه اش بر انداخته شود، معرفی می کنند .
2.اینکه،  طبقه کارگر را به عنوان رها کنندۀ خود، بدست خود می شناسند و او را برای ایجاد حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست، حزب در اساس مخفی اش یاری می دهند و کوشش در مسلح شدنش می کنند.
3.مبشر انقلاب قهری کمونیستی کارگران، برای درهم شکستن دولت های کنونی و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا – شوراهای مسلح کارگران و متحدین آنها – یعنی تنها دولت دوران گذار جامعه از سرمایه داری  به کمونیسم یعنی به دوران بدون دولت هستند و نه هیچ کس دیگری را!
4.جریانات، نیروها، سازمان ها و احزابی که این ها را  در پراکتیک شان نشان نمیدهند، تحت هر اسم و نامی که باشند، عضوی از دشمن ما کارگران و از نوکران و جیره خواران طبقه ی سرمایه دار امپریالیست و مرتجع هستند. این ها کسان و جریاناتی هستند که در موقع تعیین کننده به قول گرامشی "به آخور طبقأ خود" بر گشته  و بر می گردند!

حمید قربانی  ۲۴ مارس ۲۰۹۲ اسپاتاکوسی

لینک سخنان حمید تقوایی که بوسیله یکی از هوادارنش در فس درج شده است.

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2321693681176324&set=a.657602947585414&type=3&theater

 


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com