شکنجه و کیفر خواست اسماعیل بخشی

عباس منصوران
February 02, 2019

شکنجه و کیفر خواست اسماعیل بخشی

شکنجه، به هر کاربرد جسمی و جانی(روانی) که به هدف ایجاد ترس، گرفتن‌ اطلاعات، اعتراف، تن‌سپاری، درخدمت گرفتن و‌ مجازات فرد انجام گیرد نامیده‌ می‌شود. در ایران اسلامی، این تنها بخشی از هدف‌های شکنجه است. در درازای تاریخ، شکنجه جزیی جدایی ناپذیر از سلاح سیاست و سرکوب بوده است. دین درتمامی مناسبات طبقاتی در خدمت طبقه حاکم، به شکنجه مشروعیت می‌بخشیده است. الله در نقش سلطان شکنجه‌گران به بیان محمد و به روایت قرآن، قانون حکومت اسلامی، جهنم چون شکنجه‌گاهی‌ برای کاربرد زمینی الگو می‌شود. حکومت اسلامی با الگوبرداری از قرآن، دورخ روی زمین را برای هدف‌های زمینی، برپا می‌سازد. آنچه شکنجه در حکومت اسلامی‌، از دیگر حکومت‌ها متمایز می‌سازد، درهم آمیختگی شکنجه مذهبی و شکنجه حکومتی‌است.

پیش از اسلام، شکنجه و کشتار مانویان و سپس مزدکیان به‌دست حاکمیت فئودالی- مذهبی ساسانیان و مغان زرتشتی نمونه‌هایی از نقش مذهب در مناسبات طبقاتی‌هستند. در پی جنبش سالهای ۴۸۸-۵۳۱ میلادی مزدکیان،‌ سلطانی همانند خسرو (انوشیروان) هزاران مزدکی را با سر در خاک می‌نشاند تا باغی از مزدکیان بکارد. رهبران دینی که در مالکیت و سیاست شریک دربار ساسانیان بودند و بنیانگزاران یک حکومت دینی،‌ فتوا دهنده‌گان این قتل‌عام بودند. خسرو (کسرا) پس از سرکوب جنبش برابری‌خواهانه‌ی مزدکیان، به پاس خدمت به موبدان و اشراف، از سوی آنان لقب «عادل» و «انوشگ‌روان» یعنی روان جاوید گرفت. در پی این کشتار که تا ده هزار نفر از آن نام می‌برند و پوست کندن مزدک، موبدان زرتشتی کتاب‌ها و کتابخانه‌های مزدکیان را به آتش کشیدند مبادا که نشانی از آگاهی ماندگار بماند.

بابک، رهبر جنبش سرخ‌جامه‌گان ۲۰۱ تاسال۲۲۲ (۸۳۸میلادی) که پرچم سرخ،‌ یعنی نماد جنبش تهی دستان و ادامه جهان بینی مزدکیان و به‌سان یک جنبش طبقاتی فرودستان را در دست گرفت، نمونه‌‌ای تاریخی در جهان طبقاتی است. جنبش سرخ‌جامگان، در کردستان و آذربایجان و ارمنستان به ویژه گسترش یافت. رهبران این جنبش طبقاتی، با بیش از۲۰ سال مبارزه و جنبش تاریخی برده‌گان و تهی‌دستان در برابر خلفای اسلامی، سالها ایستادگی و رهبری کردند. گزارش «ابن سیّاح»، مأمور خلیفه و سردار اسلامی که بابک را دست بسته از ارمنستان با خیانت افشین زرتشتی و امیری ارمنی تحویل گرفته بود در تاریخ ماندگاراست. وی گواهی ‌می‌دهد که هنگام بردن بابک به کاخ معتصم، خلیفه عباسی امیرالمومنین، به بابک فرمان داد تا در برابر امیر اسلام سر فرود آورد، اما بابک سر برافراشت. هنگامیکه یک دستش‌ به فرمان خلیفه اسلام با شمشیر بریده شد با دست دیگر خون خویش بر چهره مالید و هنگامیه خلیفه این راز را پرسید،‌ بابک با سرافرازی پاسخ داد: هنگام رفتن خون از بدن نمی خواهم رخ زردم را دشمنی همانند تو ببیند.

[چون جدا گردید دست‌اش ازبدن

گونه‌‌هایش سرخ کرد از خون تن

تا نبینندش زغم درمانده حال

روی زرد و خسته و بشکسته بال] (از نگارنده)

شبانگاه ۱۷ دی ماه سال ۲۱۶ خورشیدی به این گونه جنبشی که به رهبری بابک،‌ خواب را از چشم امپراتوران اسلامی از مامون تا معتصم بریده بود،‌ به خون نشست، ‌اما پایان نگرفت. آخرین پیام عبداللّه- برادر بابک و از رهبران جنبش سرخ- به جلاّد روی پل سامرا، هنگامیکه دشنه برگلو داشت با بر زبان آوردن نام تهی‌دستان بیانگر پیمان‌‌داری سرخ‌جامه‌گان ‏ به آرمان رهایی است: فلان دهقان را از من سلام برسان و بگوی در این حالت نیز ما را از شما فراموشی نیست.»‌(سدیدالدّین محمّد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، نسخه خطی کتابخانه ملی پاریس، ص ۹۵) سپس عبدالله را میان دو جرس پس از شکنجه و بریدن دست‌ها و سر بردار کردند.

چنین ایستادگی در مبارزه و سرانجام فضل‌آلله نعیمی، رهبر جنبش حروفیه (پیشه‌وران و تهی‌دستان‌علیه تیمور) آنگاه که به فتوای سیدان و به‌حکم قرآن به چهار اسب بسته می‌شود تا چهار شقه شود و نیز جانشین وی، عمادالدین نسیمی که در میدان حلب به حکم آیت‌الله‌ها به صلیب کشیده می‌شود نیز در تاریخ ماندگار می‌بینیم. حلاج نیز در پی بابک است که جنبش قرمطیان را رهبری می‌کند و به جرم «کُفرگویی و الحاد»، پس از شکنجه و تازیانه به فتوای قاضی شرع بغداد به دستور ابوالفضل جعفر مقتدر، خلیفه عباسی در ذیقعده سال ۳۰۹ هـ.ق. در میدان شهر به سر‌به‌دار وسپس سلاخی شده و دست و پا و سر بریده، پیکرش را به آتش‌ می‌کشند و خاکسترش را به دجله می‌ریزند. منصور حلاج نامه‌ای به همرزم خود، شاکر بن احمد فرستاده و در آن نوشته بود «اَهدِم الکعبه» [کعبه را ویران کن!] دردناکترین شکنجه برای حلاج زخمی در پای چوبه‌دار،‌ کلوخ خردی بود که «شبلی» همرزم شکنجه‌ شده او بر وی افکند و فریاد منصور که آن خنجر از یک همرزم شکنجه شده بود.

به بیان سُهروردی، در ایماژی از حلاج،‌ خفاشان، روزی آفتاب پرستی را اسیر می‌کنند و برای کشتن به زیر آفتاب می‌برند، غافل از اینکه آفتاب، مرگ خود خفاش است. عین القضاة همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) نیز برآن بود که آنچه حق است باید به زبان آورد و دیگر هیچ. او شمع آجین شد و فردای آن شب بدن بی‌جان‌اش را از دار پایین آوردند. پوست قاضی جوان که اندیشه‌ی دیگری را راستا گرفته بود به قانون قرآن برکندند و پیکرش را در بوریایی آلوده به نفت پیچانیده و به آتش کشیدند.

رهبران بابیان به فتوای فقیهان به‌دستور محمد شاه و سپس ناصرالدین شاه، با شمع شعله ور در بدن فروکرده، برهنه در کوی و بازار با ساز و دهل ‌گردانیدند و سپس کشتند تا روحانیت و شاه، جنبش تهی دستان شهر و روستا را در سراسر ایران سرکوب کنند.

آیات شکنجه در حکومت اسلامی

در حکمرانی اسلام سیاسی،‌ درنده‌ترین شکنجه‌گران به‌جلادی گرفته می‌شوند تا اسیران را تن سپار حاکمیت طبقاتی یا نابود سازند. در تمامی این سالها، شکنجه‌ها،‌ همه‌گی پشتوانه‌ی قرآنی و روایتی از بنیانگزاران دین و شریعمتدارانی همانند کلینی تا خمینی دارند. قرآن،‌ هدف اصلی شکنجه را بدون هیچ تفسیری بیان می‌کند:

«آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی در آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آنها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر... است.» به اینگونه به فرمان الله، پوست‌ها در پی پوست‌ بنده‌گان سوخته و دوباره روییده و سپس سوزانیده می‌شوند. هدف چیست؟ در افسانه‌ی ایوب پیامبر در دین‌های ابراهیمی نیز شکنجه و تسلیم،‌ هدفی جز تن سپاری بنده‌گان در سر ندارد. بر پایه‌ی‌ تورات و قرآن، خدا ایوب را به شکنجه می‌کشاند؛ تا او را بیازماید! اموالش ربوده می‌شود، کمرش می‌شکند و پسرانش را می‌کشد تا وی همچنان شکر گزار شکنجه گر خود باشد و بگوید «خدایا راضی‌ام به رضای تو!» ایوب قرآن، ستم‌پذیر است و همچنان بنده‌گی را می‌پذیرد و سرانجام با زخمی سنگین آنگاه که از صدسالگی می‌گذرد و خدا مطمئن می‌شود که او برای همیشه تن سپار است،‌ بخشوده می‌‌شود. این عقوبت یک پیامبر الهی است! افسانه‌ی ایوب تلقینی روانی‌است برای بنده‌گان. ایوب یک نماد ایده‌آل ستم‌پذیری مناسابت برده‌داری‌ است.

به اینگونه محمد، آیه‌های شکنجه را از فرمان الله برای اجرا در روی زمین قرآنی می‌سازد. در اینجا الله، خدای شکنجه گران است. آیه‌ها، فرمان می‌دهند تا نافرمانان را پوست بکنند و تسلیم ناپذیری آنان را در هم شکنند. زندانی سیاسی در حکومت اسلامی ازهمان لحظه دستگیری تا آخرین روز، شکنجه می‌شود تا به شخصیت دیگری تبدیل شود. این پوست اندازی، ‌هنگامی است‌که تواب شود،‌ یعنی نه تنها تسلیم بلکه با دشمن خویش همکاری کند و با همه وجود و با پوست و خون در چنین استحاله‌ای به‌خدمت حکومتگران و ایدئولوژی‌ حاکم درآید.

هدف‌های شکنجه

در حکومت سلطنتی، شکنجه‌های سیستماتیک (روشمند) ساواک برگرفته از سیا-آمریکا و میت- ترکیه و موساد ووو هدف اصلی شکنجه، اعتراف‌گیری و اطلاعات زندانی است و شکنجه هدف حکومتی دارد و نه مذهبی. در زندان شاه، زندانی بسته به بار سیاسی و امنیتی‌‌، تا مرز مرگ، شکنجه می‌شود تا در ساعتهای اولیه‌ی دستگیری اطلاعات خود را در اختیار بازجو قرار دهد و مبارزین برای پرهیز از درهم شکستن،‌ کپسول سیانور زیر زبان داشتند. ‌تجاوز به زنان و مردان اعمال می‌‌گردد اما پس از صدور حکم،‌‌‌ بنا به تعریف «سازمان‌مللی» آن (هرچند خود زندان، گونه‌ای از شکنجه به شمار می‌آید) شکنجه پایان می‌یافت.

در اسلام ناب محمدی، آنگاه که محمد در مدینه قدرت و نیروی نظامی گرد می‌آورد و قدرت تهاجمی دارد، آیه در پی آیه،‌ سخن از عذاب است و شکنجه است،‌ اما در مکه، پیش از مهاجرت، در شَعبِ ابی‌طالب، که محمد ناتوان بود و تنها، آیه‌‌های مکی‌ با «الرحمن راحمین» همراهند. آیه‌های مدنی نمونه‌ی سوره ابراهیم،‌ آیه 50 و آیه 16 همان سوره «دوزخ، پیش روی اوست و به او آب چرکین نوشانده می‌شود. و آن را جرعه جرعه می‌نوشد و نمی‌تواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبی به سویش می‌آید.» و « چون آن صدید را که آن مایع است به او نزدیک کنند که بیاشامد، ناپسند دارد و... چون خیلی نزدیک کنند، صورتش کباب شود، و پوست سرش با موها مجموعا کنده شود، و چون بیاشامد، روده‌ها و امعاء او پاره پاره شود و در زیر دو قدم او بیفتد. از هر یک از آن جهنمیان به قدر یک دشت و به قدر یک وادی، چرک خونین و یا خون چرکین و فلز گداخته خارج گردد، و آن دوزخیان آنقدر گریه کنند که از اثر آن در چهره هایشان مانند جوی و نهر، اشک سرازیر شود و سپس اشک منقطع شود و به جای آن خون گریه کنند. و خون جاری گردد به طوری که اگر بنا شود کشتی‌ها در آن اشک ها و خون ها جریان پیدا کنند، می توانند جاری شوند؛ و این است معنای گفتار خداوند:» [(سوره محمد/ 15) http://tahoor.com/fa/Article/View/26515 دائره‌المعارف طهور]

«كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‏خيزند و اقدام به فساد در روى زمين مى‏كنند، فقط اين است كه اعدام شوند؛ يا به دار آويخته گردند؛ يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به‌عكس يكديگر، بريده شود؛ و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند. (سور ه المائده، آیه 33) و «... به زودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى‏افكنم؛ ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد!» (سوره الانفال، آیه 12) این‌ آیه‌ها، تنها نمونه‌هایی از پشتوانه‌های قرآنی شکنجه می‌باشند. شکنجه‌‌های حکومتی -دینی از چنین آیه‌هایی مشروعیت می‌گیرند و اسلام با بیش از ۳۷۰ آیه‌‌ی قرآنی عذاب، ماهیت و یک ذهنیت مالیخولیایی و روان نژندی را به نمایش می‌گذارد.

به پشتوانه‌ی آیه‌های تعذیب یا همان شکنجه، اسلام‌ در تمامی سرزمین‌های اشغالی چیره شد و تا کنون جاری بوده است؛ اما همه این‌ها نسبت به شکنجه زنان از زبان محمد، رحمت الهی است،‌ زنان در جهنم الله، سنگین‌ترین شکنجه‌‌ها را باید بپذیرند. به بیان علی که :

« روزی با فاطمه محضر حضرت محمد رسیدیم، دیدیم حضرت به شدت گریه می‌کند .

گفتم: پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می کنی؟

فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. و اکنون‌ گریه‌ام برای ایشان است.

زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.

زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده‌اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.

زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.

زنی را دیدم که دست و پایش را بسته‌اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند.

زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ‌های بینی‌اش بیرون می‌آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود. زنی را دیدم که، که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.

زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی‌های آتشین ریز ریز می‌کنند »‌ (علامه محمدباقر مجلسی، داستانهای بحارالانوار، جلد ۵ ، صفحه ۶۹)

این تصویری از یک ذهنیت و شکنجه‌های زنان امت ‌مسلمان! شدیدترین شکنجه برای نشوز یا نافرمانی در همبستری با مردی که او را صاحب شده است،‌تعیین شده است.

در جهانی که می شناسیم کدامین کتاب و ایدئولوژی و ذهنیت سادیستی می‌توان یافت که چنین بیاندیشد و قانون حکومتی باشد برگرده‌‌ی میلیون‌ها نفر!؟

فرمان شکنجه‌ی زنان،‌ دستوری قرآنی است:

«و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد هشدارشان دهيد، در خوابگاه‌ها از ايشان دورى كنيد و آنان را بزنید»!(آیه ۳۴ سوره نساء) و «پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامیکه آنان را از پاى درآورديد پس محکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود...» (سوره توبه، آیه ۵)

همین آیه‌های عذاب است که محمد در کشتار و غارت قوم بنی نضیر و بنی قریظه و خیبر به کار می‌گیرد تا زحمتکشانی را که باوری دیگر دارند به تسلیم و جزیه و آوارگی وادارند. در اسارت بنی نضیر، هنگام اشغال و پس ازکشتار، اسیران را در برابر محمد ردیف می‌کنند: «کنانه بن ربیع ... که گنج (سپرده‌‌های) بنی نضیر پیش او بود به نزد پیغمبر آوردند و محل گنج را از او پرسیدند و کنانه انکار کرد و آنگاه یکی از یهودیان را پیش آوردند که گفت:" امروز کنانه را دیدم که اطراف فلان خرابه می‌گشت."

پیغمبر به کنانه گفت: اگر گنج را پیش تو پیدا کردم تو را بکشم؟

کنانه گفت آری. پیغمبر بگفت تا خرابه را بکندند و قسمتی از گنج را آنجا یافتند، پیغمبر از باقیمانده‌ی آن پرسید و کنانه از تسلیم آن دریغ کرد، پیغمبر او را به زبیر بن عوام سپرد و گفت: عذابش(شکنجه‌اش) کن تا آنچه را پیش اوست بگیری و زبیر چنان با مشت به سینه‌ی او کوفت که نزدیک بود جان بدهد. انگاه پیغمبر او را به محمد بن مسلمه داد که به انتقام برادر خود محمد بن مسلمه گردنش را بزند...( تاریخ طبری صفحه 1145) کنانه پس از شکنجه و نشان‌دادن محل سپرده‌های مردم به دستور محمد کشته شد.

«... و چون یهودیان فدک از این قضیه خبر یافتند کس پیش پیغمبر فرستادند که آنها را نفی بلد [آواره] کند و خونشان را نریزد و اموال خویش را برای او بگذارند و پیغمبر هم پذیرفت.» فدک باغستانی بی‌مانند در مدینه به محمد داده شد و محمد آنرا برخلاف پیمان بیت‌المال به فاطمه دخت خود و همسر علی ‌بخشید. مالکیت بر باغ و کشاکش اقتصادی، از مهمترین اختلافات بین علی و فاطمه از یکسوی وعمر و عثمان و عایشه به ویژه در سوی دیگر می‌شود و تا هم اکنون بین شیعه و سنی ادامه دارد. همه‌ی این جنگ‌های غارتگرانه که غَزوه نامیده شده، انگیزه‌ی اقتصادی و مالکیت داشته و بنی قریظه و بنی نضیر و خیبریان همه دارای بستان‌‌ها و چشمه‌‌ها و کاریزهای پرآب و زاینده‌ و دارایی بوده‌اند که محمد و همدستانش برای تصاحب آن‌ها به خونریزی و جنگ پرداختند.

در همین قتل‌عام برای غارت است که صفیه همسر ۱۷ ساله‌ی کنانه، اینک برده‌ای است، سهم محمد ۵۷ ساله‌. هنوز پیکر همسر و برادران و خویشان دختر جوان برزمین بود، در میان خون و فریاد زخمیان نیمه جان، در چند صدمتری خیبر که محمد او را به حجله می‌برد. محمد به دیگر کنیز پیر خویش، ام سلمه مادر انس ابن مالک، دستور داد تا برده‌ی نوجوان‌ را آرایش کرده و رخت عروسی بپوشاند. صفیه از محمد خواست که دستکم به رسم یهودیان به وی یکماه مهلت دهد و از این مکان خونین به‌دور شوند، ‌اما محمد نپذیرفت. ابو ایوب الانصاری، ‌پاسدار حجله بود و تمام شب از خیمه محمد نگاهبانی کرد. محمد در ابتدای شب دید که ابو ایوب بی‌تاب است، سبب پرسید! وی پاسخ داد «من نگران جان تو بودم، می‌ترسیدم که این دختر جوان به تو آسیبی برساند. تو پدر و شوهرش و بسیاری از خویشاوندانش را کشتی و او تا همین چند وقت پیش، کافر بود... پیامبر برای ابو ایوب انصاری دعا کرد .»(ابن هشام صفحه 766)

 

خمینی و الگوی بنی خضیر

روح‌الله خمینی، قتل عام و شکنجه‌‌های بنی‌ قریظه را در ایران جاری ساخت:

«اسلام ... آن روزی که فهمید قابل تربیت نیست، هفتصد نفرشان را در یک جا، یهودی بنی قریظه را در حضور رسول‌الله می‌کشند، گردن می‌زنند به امر رسول‌الله.» روح‌الله در کتاب آداب نماز، ادامه می‌دهد:

«حتّی کسانی که نور ایمان و سعادت ندارند و آن‌ها را با جهاد و امثال آن به قتل می‌رسانند ـ مثل یهود بنی قریظه ـ برای خود آن‌ها نیز این قتل صلاح و اصلاح بود؛ و می‌توان گفت از رحمت کاملهٔ نبیّ ختمی، قتل آنها است؛ زیرا که با بودن آن‌ها در این عالم در هر روزی برای خود عذابهای گوناگون تهیّه می‌کردند، که تمام حیات این‌جا به یک روز عذاب و سختی‌های آنجا مقابله نکند... پس، شمشیری که به گردن یهود بنی قریظه و امثال آن‌ها زده می‌شد به افق رحمت نزدیکتر بوده و هست تا به افق غضب و سخط. » در اینجا خمینی در نقش روح الله، ‌ قرآن را الگو گرفته و قتل را برای قربانی رحمت می‌شمارد؛ در اینجا،‌ حتا آنانی که «نور ایمان وسعادت ندارند» باید کشته شوند. این بینش اسلامیستی و الگوی داعشیان، بر پایه‌ی همین آیات قرآنی جاری می‌شودِ.

بنا به‌ ماده ۱۸ قانون مجازات اسلامی: «تعزیر مجازاتی است که مشمول عنوان حد، قصاص یا دیه نیست و به موجب قانون در موارد ارتکاب محرمات شرعی یا نقض مقررات حکومتی تعیین و اعمال می‌گردد. نوع، مقدار، کیفیت اجراء و مقررات مربوط به تخفیف، تعلیق، سقوط و سایر احکام تعزیر به موجب قانون تعیین می‌شود.» این ماده،‌به روشنی شکنجه را قانونی می‌کند. و بر همین پایه‌‌ منافات اسلام حتا با حقوق بشر بورژوایی را نشان می‌دهد. حکومت اسلامی پیمان منع شکنجه (United Nations Convention Against Torture-UNCAT) را که دولت‌های بورژوایی عضو «سازمان ملل» در سال ۱۹۸۷ تصویب کردند، هرگز نمی‌پذیرد. پی‌گیری شکنجه‌های اسلامی و حکومتی از همان دوران زندگی محمد تا خلفای اسلامی و خمینی همگی بیانگر آنند که شکنجه‌، پشتوانه‌ی مذهبی داشته تا مناسبات اقتصادی حاکم و ‌حکومت و منافع انگل‌های مذهبی برآورده شود.

 

روش‌ها

شکنجه‌های جسمی و جانی حکومت اسلامی در درازای ۴۰ سال را نه تنها زندانیان سیاسی و عادی که تمامی حکومت شوندگان در ایران، مهاجرین کار به ویژه کارگران افغانستانی، کودکان کار و زنان با پوست و خون تجربه کرده‌اند. در این ۴۰ سال، با سه گونه روش شکنجه روبروهستیم: روش‌ دهه‌ی ۶۰،‌ دهه ۷۰تا۸۰ و دهه ۹۰ تا اکنون. دهه‌ی ۶۰ شکنجه‌‌ درست به روش قرآنی به کار گرفته می‌‌شود،‌ یعنی شکنجه فیزیکی تا مرز مرگ،‌ تجاوز و انواع روش‌هایی که در کتاب خاطرات زندانیان آمده‌ است. هدف شکنجه اعتراف و تواب سازی و به خدمت گرفتن قربانی‌ است. اختراع «حاج داود» در برپایی تابوت‌ و قیامت، پشتوانه قرآنی و نمادی است از برپایی دوزخ روی زمین. تفاوت این دوزخ با دوزخ قرآنی، در این پیام است که برای دوزخیان زیر زمین، هرگز راه بازگشت و توبه‌ای در میان نیست‌ و الله نیز فریاد رس نمی‌باشد، اما نماینده‌ی الله در برپایی قیامت حکومت اسلامی توبه‌پذیر است و برای قربانی راه بازگشت (توبه) به دامن حکومت هنوز باقی است. در دهه‌‌ی ۷۰ و ۸۰ شکنجه فیزیکی با شکنجه‌‌های روانی به ویژه با تجاوز همراه است و قربانی را به اعتراف‌های ویدیویی روابط جنسی «ممنوعه» و وابستگی به‌سازمان‌های سیاسی و جاسوسی وامی‌دارند. نمونه‌های دستگیر‌شدگان خیزش‌های دانشجویی سال ۱۳۷۶ سال ۸۸ و کهریزک که با پخش خبر تجاوز به مردان از سوی حکومتیان باید جامعه را به شوک فرومی‌برد و کشتن زهرا کاظمی زیر شکنجه به‌دست دادستان انقلاب اسلامی (سعید مرتضوی)‌ و ستار بهشتی‌ها نمونه‌هایی از قربانیان این برهه‌است. سومین روشی که به همراه شکنجه‌های فیزیکی ویژگی می‌یابد استفاده از داروهای روان‌گردان است. در این روش، وزارت اطلاعات دولت روحانی و نیز سازمان اطلاعات سپاه همراهند.

شکنجه با روان‌گردان‌‌ها

کاربرد داروهای روان‌گردان، ‌روش ترکیبی دهه‌ی۹۰است. روان گردان‌ها مواد طبیعی و یا ساختگی هستند که شناخت و فهم را در مغز مختل کرده و توهم‌زا می‌شوند. با ورود این داروها به جریان خون، ‌سلول‌های ویژه به ساختن و تراوش هورمون‌هایی به سه روش، فرد را از پای در ‌می‌آورند: در روشی، میزان بالایی از سراتونین، دوپامین و نورآدرنالین آزاد شده و بی آبی شدید و افزایش دمای بدن به بالاتر از ۴۲ درجه،‌ مرگ‌آور می‌شود. روش دیگر، ایجاد ضربان نامنظم قلب می‌باشد که سکته‌ی قلبی پایان آن است. روش سوم، شخص را به نوشیدن بیش از حد آب و تشنج تا پای مرگ می‌کشاند. خودکشی‌ها و مرگ‌های دهه‌۹۰ در زندان‌ها، پی‌آمد کاربرد این روش شکنجه می‌باشند.

اسمعیل بخشی‌

اسماعیل بخشی قربانی و قهرمان روش شکنجه با روان گردان‌هاست. ترکیب شکنجه‌های گوناگون با این روش،‌ بخشی را در جدالی دردناک بین مرگ و زندگی دچار کرده است. تمامی باندهای حکومتی، از پیشوا گرفته تا ‌مجلس اسلامی،‌ وزارت اطلاعات، ‌سازمان اطلاعات سپاه، ‌امامان و تمامی نیروهای سرکوب حکومتی بسیج شدند تا چهره‌های جنبش کارگری با شکنجه‌‌های تا مرز مرگ در دی‌ماه ۹۸ به زانو درآورند. تمامی دستاورد رژیم در این مبارزه طبقاتی با شکنجه بخشی و سپیده‌ قلیان و علی نجاتی‌ برای ساختن یک مستند سوخته، سند یک درماندگی و شکست مفتضحانه حکومت سرمایه‌داران بود. پخش اعترافات زیر شکنجه‌ قهرمانان هفت تپه، سندی جز درماندگی رژیم و رذالت رهبران حکومت اسلامی را به نمایش نمی‌گذارد. ویديو شکنجه سیده فهیمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی دستیار وزارت اطلاعات رفسنجانی افشاگر روایتگر‌‌ حکومت و پیشوای دژخیمی مانند خامنه‌ای است که از شکنجه‌ی‌ همسرجلاد حکومت قرآن و یارغار همسر خامنه‌ای در آنجا که ترورها به بحران می‌گراید هم رویگردان نمی‌شود. این سیده، که چند روز پیش از دستگیری با همسر خامنه‌ای شب‌های جمعه کمیل می‌خواند، آنگاه که از زبان بازجو تهدید می‌شود که دخترت را می‌آوریم و ۷۵ کوبش شلاق به فتوا تعزیر می‌گیرد و زیر شکنجه به اسرایئل برده می‌شود، درهم می‌شکند .( https://www.youtube.com/watch?v=dL3zWOnzbJ0)

هر آنچه پیشاهنگان هفت تپه، زیر شکنجه در مستند سوخته بر زبان راندند نه از جایگاه مبارزاتی و ارزش‌های انسانی‌اشان کوچکترین خللی وارد می‌آورد نه تن سپاری و نه جرمی به شمار می‌آید. دیدارها و تماس‌ها با هرکس و هر مسافرت و دیداری در همان قانون سرمایه‌داری حکومت اسلامی نیز جرمی به‌شمار نمی‌آیند. وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، ‌در یک درماندگی و شکست، به گونه‌ای مسخره،‌ با درماندگی و سراسیمه‌گی نمایشنامه‌ای از سال ۱۳۸۶ تا ۹۷ را به‌هم بافته ومونتاژ کرده و دیداری در کافه‌ای در دزفول را «خانه‌ی تیمی» نشان دادند و با بیش از صد فلاش و چهارگوش و سه‌گوش و بیضی ووو اسامی افراد و سازمانی که همه با هم متناقض و ناهمخوان، ‌تنها به درد بی درمان ذهن‌های کودن بسیجیان وسربازان گمنام و بدنام امام هم نمی‌‌خورد. تمامی آنچه که این پیشاهنگان طبقه کارگر پیش از دستگیری، زیر شکنجه، و پس از آن با افشاگری و به میدان مبارزه خواندن حکومت به پیش بردند، برخوردار از ارزشی تاریخی و کارساز در مبارزه طبقاتی و دستاوردی بزرگ به شمار می‌آیند. فریاد بخشی بر سکوها،‌ در اتاق شکنجه در دستگیری دوباره و اکنون زیر شکنجه، فریاد کارگران است.‌ او دستمزدهای پرداخت نشده کارگران را درخواست می‌کند، فساد حکومتی بر سکوی کار و باندهای حکومتی را انگشت نما می‌سازد، کارگران سراسر ایران را به همبستگی و خود مدیریتی شورایی فرامی‌خواند، ‌برای دانشجویان و آموزگاران پیام همبستگی می‌فرستد، زنان کارگر و آزاده را در کنار خود دارد، جهانیان را به سکوی هفت تپه فرامی‌خواند و حکومت و دسیسه‌های سرمایه‌داران را انگشت نما می‌سازد، اعتصاب و اعتراض را فریاد می‌زند، پیشتاز کارگران است در خیابان‌های شوش، هفت تپه را جهانی می‌سازد و در برابر شکنجه‌ی دختر انقلاب،‌ سپیده، سینه سپر می‌کند، آیا یکی از همین «جرم»‌ها کافی نیست تا آیات خدا برای شکنجه‌اش شلاق شوند؟ اسماعیل بخشی که هنوز پس از دو ماه دچار توهم و بی تاب و گاهی کشش به سوی خودکشی دارد، تنها قربانی این دهه نیست. اسماعیل بخشی همراه سپیده قلیان و علی نجاتی و پولاد‌های اهواز، عسلویه، دانشجویان «گام» و پرونده‌ی هفت تپه، از همان لحظه دستگیری، تمامی روش‌های ۴۰ ساله را تجربه می‌کنند.علی نجاتی نیز و بسیاری از کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز، آموزگاران، رانندگان، دانشجویان و زنانی که اینک اسیر پنجه‌‌های مرگ اسلامی -حکومتی و یا گذرا آزاد شده‌اند، روش سوم شکنجه دهه ۹۰را تجربه کرده و می‌کنند. آنچه که تا کنون اسماعیل بخشی بر سکوهای جنبش کارگری به پیش برده، کاری‌ست کارستان!‌ او درفش کیفرخواست ۴۰ ساله علیه حکومت اسلامی را برافراشت و به شایستگی وظیفه‌ای تاریخی پیشتاز طبقه را به پیش برد. و آنچه که سپیده انقلابی به ویژه لحظاتی پیش از دستگیر دوم در روز یکشنبه سی‌ام دیماه به همراه برادرش، در ۱۱ دقیقه و ۴۰ ثانیه با جهانیان در میان گذاشت (http://www.bbc.com/persian/iran-46937475)، سندی تاریخی و محکومیت رژیمی است که در نقش شیاد و ابلیس، قهرمانان انقلاب کارگری و جنبش کارگری -سوسیالیستی را در برابر دارد.

عباس منصوران

۲۱ ژانویه ۲۰۱۹


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com